۰۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۵
کد خبر: ۲۶۴۱۵۷
تأملاتی در معارف قرآنی به مناسبت بهار رمضان؛

سیری در ابعاد اعجاز و عظمت بی‌نظیر قرآن کریم

خبرگزاری رسا ـ قرآن مانند کتب علمی صرف نیست که تنها مبین و مفسر بوده و به تعلیم معارف پرداخته باشد. بلکه انسان را در مقام عمل، به سوی هدفش هدایت می‌کند و نوری است که افزون بر روشنگری، دستگیری نیز می‌کند «و انزلنا الیکم نوراً مبیناً».
سیری در ابعاد اعجاز و عظمت بی‌نظیر قرآن کریم

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، خدای سبحان در سوره مبارکه الرحمن فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعه‌ای از نعمت‌های مادی و معنوی خود را بیان می‌فرماید؛ از دنیا و آخرت، از انسان و فرشته و جن، از آفرینش انسان و سیر کمالی او، از بهشت و سعادت‌های ابدی و از نعمت‌های ظاهری و باطنی و ...

در صدر این سوره و پس از ذکر صفت رحمانیت خداوند، سخن از تعلیم قرآن به انسان در میان آمده است «الرحمن،‌ علم‌ القرآن، خلق الانسان، علمه البیان»(1)؛ این آیات نورانی نشانگر این نکته است که قرآن کریم، نخستین و مهم‌ترین نعمت الهی است؛ زیرا انسان، تنها در سایه تعلیم خداوند و دریافت و تلقی قرآن، به کمال نهایی خویش می‌رسد و تا قرآن نباشد، کسی به مقام انسانیت راه نمی‌یابد.

برترین نعمت خداوند یعنی قرآن کریم (احسن الحدیث) نیز هست؛ بهترین سخن و زیباترین کلامی است که خدای سبحان نازل فرموده؛ چه از نظر الفاظ و عبارات و فصاحت و بلاغت، و چه از نظر محتوای غنی و انسان سازش. اگر کلامی بهتر و عمیق‌تر از قرآن کریم امکان می‌داشت، به یقین خدای سبحان آن را برای خاتم انبیایش(ص) نازل می‌فرمود. اگر کلامی برتر از قرآن فرض شود و خداوند آن را به دست آخرین پیام آورش ندهد، منشأ آن، یا ندانستن است یا نتوانستن و یا بخل ورزیدن که همه اینها از صفات سلبیه‌ای است که ثبوت آنها بر خدای سبحان محال است.

 

 

 

قرآن حقیقتی ذومراتب

قرآن کریم درباره خدای سبحان دوگونه تعبیر دارد؛ گاهی می‌گوید: «ذلکم الله ربکم»(2) و در این بخش، از کلمه «ذلک» که برای اشاره به دور بکار می‌رود، استفاده کرده است و گاه می‌گوید: «و هم معکم اینما کنتم»(3) یا «و إذا سئلک عبادی عنی فإنی قریب»(4) یعنی خدایی که همیشه با همه انسانهاست، خدایی که به انسان نزدیک است بلکه از رگ گردن به او نزدیک‎تر است: «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»(5).

همین دو نوع تعبیر درباره قرآن کریم نیز که به فرمایش نورانی امیرالمؤمنین(ع) تجلی‎گاه ذات اقدس اله است، آورده شده است. خدای سبحان درباره قرآن، گاه می‌فرماید که «ذلک الکتاب لاریب فیه»(6) و گاهی می‌فرماید که «إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم»(7) گاهی اشاره دور آمده و گاهی اشاره نزدیک.

سرِّ این دوگانگی تعبیر آن است که قرآن کریم کتابی نظیر کتابهای عادی و معمولی نیست که ابتدا و انتهایش در دسترس انسان‌ها باشد؛ بلکه قرآن کریم کتابی الهی و دارای مراتب است، مرتبه والا و مرحله اعلایش همان (ام الکتاب) بوده که در سوره (زخرف) بیان شده است. «و إنه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم»(8) این مرحله اعلی که اصل قرآن و مادر و ریشه آن است وجود و حقیقتی (لدی الله) دارد و نزد ذات اقدس اله است.

مرحله عالیه قرآن، همان است که در دست فرشتگان "کرام برره" است: «بأیدی سفره، کرام برره»(9) و مرحله نازله‌اش، (لدی الناس) و به لفظ عربی مبین ظهور کرده است: «حم،‌و الکتاب المبین، انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.»

           

تعریف "تحدی" و چگونگی آن

تحدی یعنی مبارزه طلبی و دعوت کردن منکران نبوت برای آوردن مثلی برای معجزه، تحدی اختصاصی به اعجاز قرآن کریم ندارد، بلکه معجزات پیامبران گذشته نیز همواره همراه تحدی بوده است و آن رسولان الهی همیشه به مردم زمان خود می‌گفتند که هرکسی در حقانیت این معجزه تردید دارد و آن را کاری بشری می‌داند، نه از سوی خداوند، اگر می‌تواند شبیه آن را بیاورد.

تحدی مشتمل بر قیاس و برهان است، بدین گونه که اگر این کتاب، کلام الله نباشد پس کلامی بشری است و اگر بشری باشد، پس شما هم که بشر هستید، باید بتوانید مثل آن را بیاورید؛ اگر شما توانستید مثل آن را بیاورید، بشری بودنش اثبات می‌شود و اگر نتوانستید، معلوم می‌شود که بشری نیست و اعجازی است که اثبات کننده ادعای نبوت و رسالت آورنده آن خواهد بود.

 

کلیت و دوام تحدی قرآن

قرآن کریم خود را کتابی برای همه مردم و همه اعصار معرفی می‌کند، این کلیت و دوام در تحدی قرآن نیز هست؛ زیرا کتابی که برای همه بشریت در همه اعصار و قرون به عنوان معجزه مطرح باشد، تحدی آن نیز که سند حقانیت و دلیل اعجاز آن است، باید کلیت و دوام داشته باشد.

قرآن کتابی نیست که اختصاص به عصر رسول اکرم(ص) و یا قوم عرب داشته باشد، کتابی است برای همه انسان‌ها، بلکه برای جنیان و تا روز قیامت هدایت‌گر همه آنان و حجت خداوند بر آنهاست و اگر چنین است، پس هنوز هم مبارزه می‌طلبد و هنوز هم گواه بر صدق ادعای پیامبر اسلام است.

خطاب تحدی به همه مردم است، به طوری که نه تنها توده مردم و عوام را دربر می‌گیرد، دانشمندان و متخصّصین هر عصری را نیز به مبارزه می‌طلبد. اصولاً توده مردم قدرت مبارزه علمی و فرهنگی را ندارند و به همین جهت، در آیات تحدی این عبارت تکرار شده که: «و ادعوا من استطعتم من دون الله»(10) یعنی هرکسی را که می‌شناسید و احتمال اثری برای او در این کار قائل هستید، همه دانشمندان، متفکران، نوابغ، اعوان و انصار خود را جمع کنید و مثل چنین قرآن یا حتی مثل یک سوره از آن را بیاورید. در این حال دیگر کسی نمی‌تواند بگوید که خطاب تحدی قرآن به توده مردمی است که توان مبارزه ندارند.

حال چرا خطاب قرآن تنها به افراد قوی و اندیشمند متوجه نیست؟ در جواب باید گفت: خدای سبحان خطاب را متوجه توده مردم نیز کرده تا اگر دانشمندان آنان نتوانستند همان قرآن را بیاورند، حقانیت و اعجاز قرآن برای خود آنان نیز ثابت شود. افزون بر این عمل درسی است برای توده مردم که با متنبّیان و پیامبران دروغین، برخوردی منطقی داشته باشند و تسلیم آنان نگردند و از هر کسی که ادعای ولایت الهی کرد، شاهد و دلیلی بخواهند.

قرآن کریم همواره همه مردم را به تعقل، تفکر و تحقیق دعوت می‌کند تا از «تقلید» در اصول دین دست بردارند و به (تحقیق) بگرایند. اگر عوام مردم در مسائل دینی مقلِّد هستند. این تقلیدشان باید به تحقیق منتهی گردد، باید تقلید خود را با عقل درونی، برهانی کنند و بدانند که از چه کسی تقلید می‌کنند.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «ان الله علی‌الناس حجتین»(11) برای خدا بر مردم دو حجت است، یعنی انسان یا باید در مسائل علمی محقق باشد و یا اگر محقق نیست با عقلش تحقیق کند که چه کسی شایسته تقلید است. اگر مردم اهل تقلید باشند و در این تقلید تحقیق نکنند، بلکه بازهم مقلد باشند، چنین کسانی در روز قیامت معذور نخواهند بود؛ زیرا می‌توانستند با تحقیق، افراد صالح و صاحب نظر را برای هدایت و راهنمایی خود برگزینند، تقلید وقتی برای غیرمتخصّص ارزش و حجّیت دارد که به تحقیق در شناخت مرجع تقلید برگردد.

 

اعجاز قرآن

قرآن کریم از همه جهات اعجاز است، چه از نظر فصاحت و بلاغت و چه از نظر انسجام و هماهنگی آیات، چه از جنبه اخبار غیبی و چه از جهت معارف و محتوای حقوقی، سیاسی، و ...، و چه از حیث آورنده آن که درس نخوانده است. در این اوراق محدود صرفاً به ذکر اعجاز قرآن در محتوا و معارف پرداخته می‌شود و مابقی مباحث را خواننده‌ محترم می‌تواند برای مطالعه‌ بیشتر به کتاب تفسیر موضوعی قرآن آیت‌الله جوادی آملی مراجعه کند.

 

 

 

اعجاز قرآن در محتوا و معارف

خدای سبحان در سوره مبارکه نحل می‌فرماید: «و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین»(12) یعنی ما کتابی را بر شما نازل کردیم که همه حقایق را بیان می‌کند و افزون بر این جنبه تعلیمی، مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است.

قرآن مانند کتب عقلی و علمی نیست که تنها مبین و مفسر بوده و به تعلیم معارف پرداخته باشد. بلکه انسان را در مقام عمل به سوی هدفش هدایت می‌کند و نوری است که افزون بر روشنگری، دستگیری نیز می‌کند «و انزلنا الیکم نوراً مبیناً»(13).

در معنای این آیه کریمه، دو نظر وجود دارد: نخست آنکه قرآن کریم همه حقایق لازم برای سعادت انسان را دربر دارد و نظر دوم آنکه نه تنها همه حقایق لازم، بلکه همه حقایق هستی را به طور مطلق شامل است؛ لیکن استنباط از آن در اختیار همگان نیست، پس قدر مسلم آن است که آنچه در سعادت انسان دخالت دارد، در قرآن آمده است.

منکران رسالت رسول الله(ص) دو گروه بودند؛ عده‌ای منکر نبوت عامه بودند و سخنشان این بود که بشر نمی‌تواند پیغمبر باشد و اگر نبوت صحیح باشد فقط برای فرشتگان خواهد بود و عده ای دیگر پذیرفته بودند که اصل نبوت و رسالت از طریق بشر ممکن است ولی منکر نبوت خاصه بودند و رسالت حضرت رسول اکرم(ص) را نمی‌پذیرفتند. خدای سبحان به وسیله قرآن در برابر گروه دوم، در مقام تحدی می‌فرماید: «و لولا ان تصیبهم مصیبهٌ بما قدّمت أیدیهم فیقولوا ربنا لولا أرسلت إلینا رسولاَ فنتبع ایاتک و نکون من المؤمنین»(14): «ما برای انسان، رسول و آیات و کلام خود را فرستاده‌ایم تا مبادا او در اثر اعمال بد خود به حادثه دردناکی برسد و بگوید: ای خدا، چرا برای ما پیامبری نفرستادی تا ما آیات کتاب تو را پیروی می کنیم و از این عاقبت سیاه و دردناک دور بمانیم.» سپس خدای سبحان می‌فرماید: «فلما جاءَهم الحق من عندنا قالوا لولا اُوتی مثل ما اُوتی موسی»(15)؛ «وقتی که رسول ما به همراه آیات، به سوی آنان اعزام شد، گفتند: چرا این پیامبر همچون موسی با (عصا) و (ید بیضاء) نیامده است؟ چرا یک کتاب تدریجی آورده و مانند تورات، کتابش را یک باره دریافت نکرده است؟»

چنین منکرانی اصل رسالت بشر را قبول دارند، اما به دنبال بهانه‌ای می‌گردند تا خود را از قید و بند دین خاتم برهانند؛ از این رو خداوند می‌فرماید: «اولم یکفروا بما اُوتی موسی من قبل قالوا سحران تظاهرا»(16) گذشتگان این ها نیز همین گونه بودند و ایشان وارث افکار بهانه جویانه همان ها هستند. مگر گذشتگانشان نسبت سحر به موسای کلیم(ع) ندادند؟ مگر ایشان نگفتند که موسی و هارون، و یا موسی و رسول اکرم (معاذ الله) دو ساحرند که به تظاهر و پشتیبانی یکدیگر برخاسته‌اند، مگر همین‌ها نبودند که می‌گفتند «إنا بکلٍ کافرون»(17)؟ ما به هیچ یک از این دو ایمان نمی‌آوریم.

خدای سبحان در برابر چنین افرادی تحدی می‌فرماید که: «قل فأتوا بکتاب من عندالله هو أهدی منهما» (18) «اگر راست می‌گویید واقعاً‌ در پی حقیقت و هدایت هستید،‌ کتابی را از سوی خدا بیاورید که هدایتگری آن از این دو کتاب آسمانی قرآن و تورات تحریف نشده بیشتر باشد.»

این کریمه، صریح در تحدّی به محتوای قرآن است نه به فصاحت و بلاغت؛ زیرا آنچه که در هدایت نقش دارد همان محتوا و معارف کتاب است و از سوی دیگر عدّه زیادی از یهودیان متصلّب آشنا به زبان عربی نبوده و نیستند تا به آنها اعلام هماوردی درآوردن کتاب عربی مانند قرآن کریم، شود. آیاتی نظیر «إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم»(19) ناظر به محتوای عالی و انسان‌ساز قرآن و قوانین فردی و اجتماعی آن است و قرآن کریم همه متخصّصان و دانشمندان علوم انسانی و تجربی را به مِثل‌آوری علمی دعوت می‌کند.

 

قرآن،کتاب جامع سعادت

خدای سبحان، قرآن کریم را به عنوان (تبیان) همه چیز به انسان‌ها شناسانده و در این باره می‌فرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمه‍‍‍‍ و بشری للمسلمین»(20) یعنی هر چیزی که در تأمین سعادت انسان‌ها سهم مؤثر دارد، در این کتاب الهی بیان شده است و اگر انجام کاری سبب فراهم کردن سعادت بشر است، در قرآن آمده و اگر ارتکاب عملی مایه شقاوت بشر می‌شود، پرهیز از آن به صورت دستوری لازم در آن تعبیه شده است.

اشتمال قرآن بر همه معارف و اخلاق و اعمال الهی و انسانی به طور رمز یا ابهام یا معما و مانند آن که از قانون محاوره و اسلوب تعلیم و تربیت جدا نیست. بلکه به طور روشن بیان شده است خواه به نحو تفصیل و خواه به نحو اختصار؛ زیرا خدای سبحان از جامعیت قرآن نسبت به همة اصول اسلامی به عنوان (تبیان) یاد کرده است.

قرآن برای جهان آفرینش آغازی قائل است به نام «مبدأ» که فیض خلقت از آنجا آغاز شده و انجامی به نام «معاد» که نظام کیهانی کنونی به آن سو می‌رود و مسیری به نام «صراط مستقیم» و «دین» که با پیمودن این مسیر و راه صحیح باید به آن مقصد رسید. همه معارف دینی در همین سه بخش مبدأ و معاد و راه آمده است.

امیرمؤمنان(ع) برای اینکه ما را به اهمیت این سه بعد فراگیر آگاه کند، طبق برخی از نقل های مُرْسَل فرموده: «رحم الله امرءً عرف من أین؟ و فی أیْن؟ و إلی إیْن؟» «آن کس از رحمت خداوند برخوردار است که مبدأ، یعنی توحید را بشناسد،منتهی یعنی معاد را بشناسد تا بداند به کجا حرکت می‌کند و مسیری را که در آن گام برمی‌دارد تشخیص می‌دهد.»

به بیان علامه طباطبایی(رض) آنچه که صریحاً یا ظاهر در قرآن کریم آمده چند دسته است:

الف) معارفی که به اسما و صفات خداوند مربوط می‌شود، از قبیل حیات و علم و قدرت و سمع و بصر و توحید الهی و سایر اوصاف کمالی که مربوط به ذات خداست.

ب) معارفی که مربوط به افعال الهی است؛ مانند خلق و امر، اراده و مشیت،‌ هدایت، قضا و قدر، جبر و تفویض، رفضا، سخط، که مربوط به افعال خداست.

ج) معارف مربوط به واسطه‌های فیض که بین انسان و خدای متعال قرار گرفته است، مانند لوح، قلم، عرش، کرسی، بیت معمور و امثال آن.

د) مباحث مربوط به شناخت انسان و تبیین حقیقت وی در جهان؛ چه انسان پیش از دنیا و چه انسان پس از دنیا و چه انسان در دنیا. مباحثی که در زمینه پیدایش انسان، معرفت انسان، معرفت اصول اجتماعی انسان، انسان‌های کامل و نمونه کمال انسان به نام نبوت، رسالت، وحی، الهام،‌ شریعت، نیز مطالبی که بیان کننده آینده انسان به نام برزخ و معاد است و نیز معارفی که متعلق به اخلاق، تهذیب و تربیت انسان و مقامات اولیای الهی است.

در مجموع، همه آنچه که مربوط به سعادت بشر است در زمینه عقیده و اخلاق و عمل، در قرآن کریم آمده و قرآن تبیان همه این امور است و از آنجا که عقیده، پایه اخلاق و عمل است. خدای سبحان عنایت خاصی نسبت به آن فرموده و می‌توان گفت که هیچ عقیده‌ای در عالم نیست که قرآن کریم درباره آن سخن نگفته باشد؛ حق را تأیید و باطل را نفی کرده و این مسأله شامل همه عقاید گذشته و آینده می‌شود؛ زیرا مکاتب بشری خواه آنچه قبل از نزول قرآن کریم پدید آمده بود و خواه آنچه معاصر آن بود و خواه آنچه در آینده پدید آید، باید بر قرآن عرضه شود؛ این کتاب جامع الهی نیز درباره صحت و سقم آنها اظهار نظر کرده است.

 

 

 

قرآن عزیر، تحریف پذیر نیست

خدای سبحان در برخی از آیات کتابش قرآن کریم را نازل شده از مبدأ عزت و حکمت معرفی کرده است؛ چنان که می‌فرماید: «إن الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیز، لایاتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه تنزیل من حکیمٍ حمید» (21) یعنی آنها که کفر ورزیدند و در برابر قرآن مقاومت کردند، از این عمل و رفتار مشئوم خود طرفی نمی‌بندند؛ زیرا این کتاب به دلیل عزیزبودن و تنزّل از ناحیه خدای حکیم حمید، باطل شدنی نیست و از همه جوانب، مصون از بطلان، و همواره معزز و محمود است؛ چون تنزل از "عزیز" مایه عزت و تنزّل از "حکیم" مایه حکمت و تنزّل از "حمید" پایه محمدت است و کتاب محرّف واجد هیچ کدام از این سه وصف ممتاز نیست.

 کتاب به معنای مکتوب است و خدای سبحان هر چیز ثبت و ضبط شده و محکم و مصون از نقص را کتاب نامیده و نامیدن قرآن به کتاب از آن جهت است که این کلام‌ الهی امر مضبوط و محکمی است که از هر نقص و تحریف مصون و محفوظ است.

لغت "عزیز" یعنی نفوذ ناپذیر و "حکیم" یعنی محکم و استوار. خداوند متعالی، عزیز بالذات و حکیم بالذات است و قرآن کریم، عزیز و حکیم بالعرض؛ و به همین دلیل نه شبهات علمی می‌تواند در آن خلل ایجاد کند و نه نیرنگ شیطان و قدرت شمشیر و زور ستمگران توان آن را دارد که آن را از صحنه حذف سازد چون خدا در سراسر عالم نافذ است، کلام او نیز از تخوم ارض و ریشه زمین تا اوج و عنان آسمان حضور دارد و این کلام را نمی‌توان از بالا سرکوب کرد زیرا که اوج آن در نزد خدای عزیز و حکیم است «من الله العزیز الحکیم»(22) و هیچ دست قدرتی بالاتر از مقام قرآن عزیز نیست که چنین کاری را بتواند از بالا انجام دهد و چون قرآن کریم به اعماق هستی راه دارد، نیرویی عمیق‌تر از آن وجود ندارد که از راه اساس و پایه، به این کتاب رخنه کند و آن را ریشه‌کن سازد، پس هیچ‌گاه ممکن نخواهد بود که در قرآن بطلانی راه یابد «لا یأتیه البالطل من بین یدیه و لامن خلقه»(23). قرآن کریم حق محض است که نه در حین نزول و نه در زمان نبی اکرم(ص) و نه پس از ارتحال آن حضرت(ص)، هرگز بطلانی در آن را نیافته و نخواهد یافت.

خاصیت عزّت آن است که موجود عزیز، نه تنها در برابر متجاوز، تسلیم نمی‌شود بلکه آن را هم سرکوب می‌کند، هم از خود دفاع می‌کند و هم مهاجم را از بالا و از اساس و پایه سرنگون و سرکوب می‌کند «فأتی الله بینانهم من القواعد فخر علیهم السقف من فوقهم و اتاهم العذاب من حیث لایشعرون، ثم یوم القیامه یخزیهم»(24) یعنی خدا بنیان کسی را که در برابر وحی الهی بایستد خراب می‌کند و در نتیجه سقف خانه آنان را از بالا بر سرشان خراب می‌سازد و عذاب خدا از جایی که نمی‌فهمیدند آنها را فرا می‌گیرد و در قیامت نیز آنان را خوار و ذلیل می‌سازد.

نتیجة جنگ با حکمت همان ظهور جهل و سفاهت مهاجمان است «و من یرغب عن مله إبراهیم إلا من سفه نفسه»(25) کسی که با حکمت براهیمی درمی‌افتد، سفاهت خود را اظهار می‌کند و کسی که به جنگ با عزّت برمی‌خیزد، به ذلت و خواری مبتلا می‌شود «کذبت قبلهم قوم نوحٍ و الأحزاب من بعدهم و همّت کل أمهٍ برسولهم لیأخذوه»(26) هر یک از امم پیشین که در برابر انبیاء(ع) قیام کردند و خواستند آنها و منطقشان را بکوبند و حق را با باطل خود دفع کنند،‌ انبیا نیز به مبارزه با آنها برخاستند و با دفاع از حق پیروز شدند «و جادلوا بالباطل لیدحضوا به الحق فأخذتهم فکیف کان عقاب»(27) یعنی کسانی که خواستند با جدال باطل، حق را دفع کنند، آنها را سرکوب و سرنگون ساختم پس عقاب من اعجاب انگیز است و منکران حق، چگونه می‌توانند آن را تحمل کنند؟

دشمنان اسلام در مبارزه با قرآن کریم، نخست دست به معارضه علمی از درون زدند و شبهاتی را بر معارف قرآن وارد ساختند که به نتیجه نرسد در مرحله الهی، کتاب یا ده سوره و یا یک سوره مانند آن بیاورند و همه ادبا و فصحای خود را برای این هدف شوم به حرکت درآوردند ولی برای آنان سودی نداشت. در مرحله بعدی می‌خواستند به دست خود پیامبر، قرآن را کم و زیاد کنند و آن حضرت(ص) را به افترا وادار سازند که در این راه نیز به موفقیت نرسیدندو آیه «و إذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قال الذین لایرجون لقائنا ائت بقرآن غیرهذا او بدله قل مایکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی انی اخاف این عصیت ربی عذب یوم عظیم»(28) شاهد صدق، چنین پیشنهاد باطل و چنان جواب قاطع است. غرض آنکه عزت و حکمت قرآن سبب گشت تا همه تلاش های علمی و عملی و مکر و نیرنگ و زور و سرنیزه مهاجمان دین، بر باد رود.

 

قرآن در نظر اندیشمندان غربی

پروفسور "درایزراروپ" می گوید:

قرآن،‌ شامل پیشنهادهای عالی اخلاقی است و از قسمت‌هایی تشکیل شده است که مورد تصدیق همگان قرار می گیرد. این دستورها کامل و رسالت و برای برنامه زندگی مردم، راهنمای حیات و ضروری است.(29)

پروفسور "ادوارد مونته" استاد دانشگاه ژنو بر این عقیده است:

تعلیمات قرآن، مانع قربانی بشر و کشتن دختران و استعمال مسکرات و بازی قمار شد که در بین عرب رواج داشت. پیشرفت‌هایی که از این تعلیمات و اصلاحات پیدا شد، آن قدر بزرگ بود که محمد(ص) را از بزرگ ‌ترین نیکوکاران بشر قلمداد کرد.(30)

"رالف لینتون" مؤلف کتاب سیر تمدن می‌نویسد:

آموزشگاه عالی قرآن، راه ترقی و پیشرفت هر فرد، از هر طبقه به هر مقام را هموار و فراخ کرده است؛ به گونه‌ای که حتی فرزند برده نیز می‌تواند به مقامات عالی و بالا برسد. جامعه اسلامی، در سراسر تاریخ خود نشان داده که دارای روش و سازمان بی‌نهایت قابل انطباق یا محیط بوده است.(31)

 دکتر "بنواست"محقق و دانشمند فرانسوی می‌نگارد:

در قرآن آیاتی است که پس از گذشت سیزده قرن، با آخرین اکتشافات علمی امروز تطبیق می‌کند و این موضوع، مرا قانع کرد و موجب شد که یگانگی خدا ایمان آوردم و به نبوت حضرت محمد(ص) و حقیقت اسلام اقرار کنم ... من یک دکتر در طب هستم و خانواده‌ام کاتولیک است و اختیار این شغل سبب شد که تربیت و روش فکری من کاملاً علمی باشد ... درباره زندگی مادی بشر، اسلام هیچ فروگذار نکرده است و به نظر من یگانه دینی است که با طبیعت بشر سازگار است.(32)

محمد ساکی مالحی

 

منابع:

1- سوره الرحمن، آیه 1 الی 4.

2- سوره انعام، آیه 102.

3- سوره حدید، آیه 4.

4- سوره بقره، آیه 186.

5- سوره ق، آیه 16.

6- سوره بقره، آیه 2.

7- سوره اسراء ، آیه 9.

8- سوره زخرف، آیه 4.

9- سوره عبس،‌ آیات 15 و 16.

10- سوره یونس،آیه 38.

11- بحارالانوار، ج 75، ص 300.

12- سوره نحل،آیه89 .

13- سوره نساء،آیه 174.

14- سوره قصص، آیه47.

15- سوره قصص، آیه 48.

16- سوره قصص، آیه 48.

17- سوره قصص، آیه 49.

18- سوره قصص، آیه 49.

19- سوره اسراء، آیه 9.

20- سوره نحل، آیة89.

21- سوره فصلت، آیات 41 ـ 42.

22- سوره احقاف، آیه 2.

23- سوره فصلت، آیه 22.

24 - سوره نحل، آیات 26 و 27.

25- سوره بقره، آیه 130.

26- سوره غافر، آیه 5.

27- سوره غافر، آیه 5.

28- سوره یونس، آیه 15.

29- مراجعه کنید به کتاب فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ص 4 به بعد و کتاب وحی و نبوت آیت الله جوادی آملی ص 398 به بعد.

30- مراجعه کنید به کتاب فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ص 4 به بعد و کتاب وحی و نبوت آیت الله جوادی آملی ص 398 به بعد.

31- مراجعه کنید به کتاب فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ص 4 به بعد و کتاب وحی و نبوت آیت الله جوادی آملی ص 398 به بعد.

32- مراجعه کنید به کتاب فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ص 4 به بعد و کتاب وحی و نبوت آیت الله جوادی آملی ص 398 به بعد.

/703/9466/م

ارسال نظرات