۰۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۰
کد خبر: ۲۶۳۸۴۶
حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد:

لحظه به لحظه زندگی نورانی اهل‌بیت درس آموز است

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه قم با بیان این‌که لحظه به لحظه زندگی اهل‌بیت(ع) برای مسلمانان درس است، گفت: در بحارالانوار حکایتی از امام سجاد(ع) و مرد بلخی آمده است که معجزه‌های زیادی در آن نهفته است.
علي نظري منفرد

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام ‌والمسلمین علی نظری منفرد، استاد اخلاق حوزه علمیه قم، پیش از ظهر امروز در مدرسه امیرالمؤمنین(ع) که به مناسبت سالروز تولد حضرت علی‌اکبر (ع) برگزار شد با بیان این که لحظه ‌به‌ لحظه زندگی اهل بیت(ع)برای مسلمانان درس است، گفت: در بحارالانوار حکایتی از امام سجاد (ع) و مرد بلخی آمده است که معجزه‌های زیادی در آن نهفته است.

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین نظری منفرد با اشاره به این‌که مردی از بزرگان بلخ بیشتر سال‌های عمر خود به زیارت‌خانهٔ خدا می‌رفت و سپس به زیارت قبر پیامبر(ص) مشرف می‌شد، اظهار کرد: مرد بلخی هر بار که به مدینه مشرف می‌شد؛ خدمت امام زین‌العابدین(ع) می‌رفت و ضمن زیارت ایشان هدایایی هم خدمت آن حضرت تقدیم می‌کرد؛ او این زیارات را برای آموختن احکام دینی انجام می‌داد و به بلخ بازمی‌گشت.

 

استاد اخلاق حوزه علمیه قم با اشاره به این‌که روزی همسر آن مرد به شوهرش گفت هرساله هدایای زیادی برای شخصی می برید؛ اما هرگز ندیدم که او متقابلاً چیزی به تو بدهد، عنوان کرد: شوهرش در پاسخ این موضوع به زن خود گفت مردی که این هدایا را نزد او می‌برم؛ پادشاه دنیا و آخرت است.

 

وی ادامه داد: تمام چیزهایی که در دست مردم است؛ در ملکیت او قرار دارد او خلیفة الله در روی زمین و حجت خداوند بر بندگانش است.

 

حجت‌الاسلام ‌والمسلمین نظری منفرد بیان داشت: وقتی‌که زن چنین تعریفی را شنید از گفتار خود پشیمان شد و دیگر سخنی نگفت؛ مرد بلخی در زمانی مناسب برای بار دیگر مهیای حج شد و قصد کرد تا به خانهٔ امام سجاد(ع) برود؛ وقتی در مدینه وارد خانه امام(ع) شد، سلام کرد و دست مبارکش را بوسید؛ امام(ع) در مقابل شان طعامی بود، به او تعارف کرد و دستور داد تا او هم‌میل کند.

 

وی افزود: امام سجاد(ع) دستور داد تا ظرف آب و تشتی بیاورند؛ مرد بلخی بلند شد تا دست امام(ع) را بشوید اما حضرت فرمود «ای شیخ! تو میهمان ما هستی؛ چگونه ممکن است که تو دست مرا بشویی!»؛ مرد بلخی در پاسخ این جمله گفت «این کار را دوست دارم».

 

استاد درس خارج حوزه علمیه قم ادامه داد: امام سجاد(ع) در پاسخ به این جمله مرد فرمود «همین‌که چنین کاری را دوست داری، خداوند هم از تو راضی است که چشمانت را روشن خواهد کرد.

 

حجت‌الاسلام ‌والمسلمین نظری منفرد با بیان این‌که مرد بلخی آب را به دستان امام ریخت و تا این‌که یک‌سوم ظرف آب پر شد، اظهار کرد: امام سجاد(ع) از مد بلخی پرسید چه می‌بینی؟ او با تعجب پاسخ داد آب‌های داخل ظرف را می‌بینم در این حالت بود که حضرت فرمودند اگر خوب بنگری سنگ‌های ارزشمند را خواهید دید؛ او تعجب کرد و دست امام(ع) را بوسید.

 

وی عنوان کرد: امام سجاد(ع) به او فرمودند ای شیخ! چیزی در نزد ما نیست که پاسخی بر هدایای تو باشد؛ این جواهر را در مقابل هدایای خود بردار و آن‌ها را به همسرت بده چراکه او به خاطر ما به‌ زحمت افتاده است؛ مرد بلخی سرخود را بلند کرد و گفت ای پسر رسول خدا چه کسی به شما خبر داد من شک ندارم که شما از اهل‌بیت(ع) نبوت هستید.

 

استاد اخلاق حوزه علمیه قم با بیان این‌که مرد بلخی با امام سجاد(ع) خداحافظی کرد و جواهرات را با خود برد تا به همسرش بدهد، گفت: وقتی نزد همسرش رسید داستان را برای وی تعریف کرد و همسرش سجدهٔ شکر به ‌جای آورد و شوهرش را قسم داد که سال آینده وی را به نزد امام ببرد تا او هم امام را زیارت کند؛ سال بعد که حرکت کردند همسرش در راه بیمار شد و نزدیک مدینه از دنیا رفت.

 

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین نظری منفرد با بیان این‌که مرد بلخی همسرش را در همان مکان گذاشت و شتابان به مدینه آمد، عنوان کرد: وقتی خدمت امام سجاد(ع) رسید آن حضرت را از مرگ همسرش مطلع ساخت.

 

وی با بیان این‌که امام دو رکعت نماز به ‌جای آورد و دعا کرد، اظهار کرد: امام سجاد(ع) رو به مرد بلخی کرد و فرمود «به‌سوی همسرت بازگرد؛ خداوند با دست قدرت و حکمت خود، او را زنده کرده و اوست خدایی که استخوان‌های پوشیده و پراکنده را گردآوری می‌کند.»

 

وی افزود: مرد بلخی بلند شد و با سرعت خود را به همسرش رساند وقتی وارد خیمه‌اش شد؛ همسرش را دید که با صحت و سلامت روی زمین نشسته است؛ زن خطاب به شوهرش گفت به خدا قسم که ملک‌الموت نزد من آمد و روحم را قبض کرد؛ در آن هنگام بود که مردی را با اوصاف خاصی دیدم.

 

استاد اخلاق حوزه علمیه قم افزود: مرد بلخی دست همسرش را گرفت و او را نزد امام سجاد(ع) برد وقتی‌که زن امام را دید گفت به خدا قسم سید و مولای من همین مرد است؛ این مرد همان کسی است که به برکت دعایش زنده شدم./921/پ202/ف

ارسال نظرات