۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۳
کد خبر: ۲۵۶۵۱۴
حقیقت و واقعیت قانونگرایی در آینه هنرهای تصویری ما

هنر، ابزاری جدی و اثرگذار در نشر و تعمیق اخلاق اجتماعی

خبرگزاری رسا ـ قانونگرایی علاوه بر اینکه یک موضوع جامعه شناختی و برآیندی اجتماعی و ناشی از رفتارهای فردی و جمعی همه ماست، موضوعی دینی و آیینی هم هست؛ آن سان که می‌دانیم در فتاوای مراجع معظم تقلید هم نسبت به رعایت امر قانون تأکید فراوانی شده و سرپیچی از آن، حرام دانسته شده است.
سينما

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا یکی از نکاتی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نمودهای قابل توجهی در جامعه ایرانی دارد و در عین حال از مهم‌ترین شاخصه‌های اخلاق فردی و اجتماعی محسوب می‌شود بحث قانونمندی است. این سوال که مردم ما تا چه حد خود را ملزم به رعایت قانون می‌دانند از جمله مهم‌ترین سوالاتی است که ممکن است ذهن هر کسی را به خود معطوف کند.

 

قانونگرایی علاوه بر اینکه یک موضوع جامعه شناختی و برآیندی اجتماعی و ناشی از رفتارهای فردی و جمعی همه ماست، موضوعی دینی و آیینی هم هست؛ آن سان که می‌دانیم در فتاوای مراجع معظم تقلید هم نسبت به رعایت امر قانون تأکید فراوانی شده و سرپیچی از آن، حرام دانسته شده است.

 

 

اما در امر قانونگرایی علاوه بر عامل بازدارندگی، آنچه همیشه مورد توجه و دغدغه بوده است، کار فرهنگی است. اینکه در اینگونه امور اصل بر کار فرهنگی است، یک حقیقت و امری کاملا جدی و البته صحیح و راهگشاست.

 

و بی تردید یکی از مهم‌ترین و جدی‌ترین ابزارهای این کار فرهنگی هم هنر و رسانه و به خصوص، سینما و تلویزیون است. ابزارهایی فراگیر و پرجذابیت که در عین سرگرم کننده بودن، می‌تواند حاوی و ناقل پیام‌های خطیر و مهم و حساسی در دنیای فردی و اجتماعی ما باشد.

 

به همین مناسبت در این مجال برآنیم تا نمایه‌ها و بازتاب‌های این مسئله را در آینه سینما و تلویزیون ایران مرور و بررسی کنیم.

 

 

تعریف ما از قانون و گستره آن چیست؟

 

 

حقیقت آن است که این بررسی بستگی به بازتعریف و نگاه ما نسبت به مسئله «قانون» و گستره‌ای که برای آن در نظر می‌گیریم دارد. اگر قانون را به معنای اعم آن و در ابعاد و جوانب مختلف مورد توجه قرار دهیم، ابعاد اخلاقی و شرعی و فرهنگی آن نیز وارد بحث خواهد شد؛ به عبارت دیگر، قانونمندی تنها محدود و معطوف به اموری همچون عبور نکردن از چراغ قرمز یا اختلاس نمودن نمی‌شود و مثلا دروغ نگفتن، رعایت حریم دیگران و حتی حریم خود و دوری از خطا و گناه در خلوت را هم شامل می‌گردد.

 

 

حکایت ما و این دنیای وارونه که با دروغ نگفتن، خراب می‌شود!

 

 

سینمای ایران مشخصا چند فیلم دربارهاین موضوع دارد که شاید بهترینش همان «دنیای وارونه» باشد که به یک روز از یک مرد که نمی‌تواند دروغ بگوید می‌پردازد و همه مشکلاتی که از همین طریق برای او به وجود می‌آید را روایت می‌کند. در فیلم‌های دیگر هم کمابیش به این نکته توجه شده است و گاه حتی در موضوعات مشخصی مثل محیط زیست، به مسئله قانون طبیعت و نیاز انسان به توجه جدی به آن پرداخته شده است، فیلمی مثل «طعم شیرین خیال» و... قس علیهذا.

 

سینما و مدیوم تصویر و درام و نمایش اساسا، مدیوم مستقیم گویی نیست و همه چیز را باید در لفافه روایت و درام ریخت و به خورد مخاطب داد و این تنها راه موجود و خیرالموحودین برای روایت پیام‌های مهم خطیر در این وادی است، وگر نه همه چیز به سمت شعار می‌رود و از دست می‌شود.

 

 

 

آیا فیلم قانونگرا همان فیلم شعاری و بی مخاطب است؟

 

 

سینمای ما اتفاقا از این دست فیلم‌های شعاری بی فایده و بی اثر و بی مخاطب کم ندارد؛ فیلم‌هایی با ظاهر پرطمطراق و حرفهای به ظاهر مهم که به هیچ دردی جز بایگانی نمی‌خورد.
اما سینما اتفاقا می‌تواند میدان خوبی برای به منصه ظهور و بروز رسیدن پیام‌های خطیر اخلاقی و حقایق عمیق معرفتی باشد که بی تردید، قانونمندی، جزء برترین و برجسته‌ترین نمودهای آن است.

 

 

چرا سینمای ما در فیلم‌های اخلاقی‌اش، دچار فاجعه آفرینی می‌شود؟

 

 

سینمای ایران معمولا در این فضا، دچار تناقض و تضاد می‌شود؛ مثلا فیلمساز ادعای انقلابی گری دارد، فیلم‌هایش مروج تجمل گرایی است؛ یا بناست در فیلمی اخلاق روابط میان والدین و فرزندان ترویج و تهییج گردد، ولی به نقض غرض منجر شده و کار برعکس می‌شود.

 

 


نکته دیگر هم اینکه گاه در تبیین یک موقعیت، اشکالات اساسی تر و فاجعه‌های وخیم تری رخ می‌دهد؛ مثلا؟
سریال «تاثریا» یادتان هست؟ بنابود در ان سریال موضوع رباخواری و افتادن در دام مهلکه دنیاگرایی نقد و تحلیل شود و به مخاطب تذکار دهد اما فاجعه‌ای که رخ داد این بود که یک زن مومن چادری نمازخوان، آنهم با چادرش موجبات مرگ دیگری را پدید می اورد و با همین مظاهر و مناسک، به دام رباخواری فرومی غلتید و به سمت نابودی می‌رفت.

 

 

آیا چادر می‌تواند دلیل بدبختی و فلاکت شود؟ قانون در این باره چه می‌گوید؟

 

 

اینجا بود که چادر به صورت ناخودآگاه می‌شد نماد بدبختی و تباهی و بیچارگی و فلاکت. در فیلم‌های دیگرمان هم از این دست اتفاقات زیاد می‌افتد؛ به بیان دیگر می‌توان گفت حتی در جایی که بناست قانونی چه به عنوان قانون اعتباری انسانی و چه قانون الهی و آسمانی در قامت دین و آیین، تبیین گردد، از یک قانون کلی و مهم و خطیر دیگر تخطی می‌گردد و انهم قانون هنر و سینماست.

 

 

یعنی فیلمساز ما حتی اگر به قانون خدا هم ایمان داشته باشد و در فهم آن به درجاتی هم نایل شده باشد، از آنجا که به قانون سینما و درام پردازی و روایتگری آشنا نیست، دچار نقض غرض می‌شود و کارش هبا و هدر می‌گردد.

 

البته در همین جا هم بد نیست به یک نکته مهم اشاره کنیم که اتفاقا در مورد هنرمندان مدعی و فیلمسازان به اصطلاح ارزشی عزیز ما بیشتر مدخلیت دارد.

 

 

چطور می‌توان به اخلاق وامدار بود و به سینما نه؟

 

و آن اینکه چطور می‌توان از یک فیلمساز که مدعی اخلاق و رعایت شئون کار درست و ادای دین به مباحث فرهنگی آنهم در قامت هنر تصویر است قبول کرد که به ابتدائیات اخلاق کار فیلمسازی که همانا فهم درست عناصر تصویری و زیبایی شناسی بصری و رعایت حقوق مخاطبان در ارائه یک اثر استاندارد قابل تحمل و قبول است، متعهد و پایبند نباشد.

 

همین رویکرد و عملکرد را می‌توان به حوزه‌ها و افراد دیگر هم تعمیم داد؛ اینکه ما در عین حال که گمان می‌کنیم در حال ایفاد و اجرای قانونی در جهت نشر معارف و زیبایی‌ها هستیم و گاه حتی خود را بسیار هم حق به جانب می‌بینیم و می‌دانیم، دقیقا در حال زیر پا گذاشتن حقوق و قوانین مهم دیگری هستیم که چه بسا مهم تر و حساس تر و وخیم تر هم باشند.

 

آیا می‌توان با فیلم به ظاهر دینی هم، دروغ و سنبل کاری را ترویج کرد؟

 

مثلا بنا داریم برای کودکان فیلمی در جهت آموزش مفاهیم دینی و قرآنی بسازیم، و در همان حال، با -به اصطلاح- آب بستن به کار و یا سهل گرفتن امر و یا تحویل دادن محصولی پرایراد و زمخت و باری به هرجهت و سنبل شده، در ناخودآگاه کودکی که مخاطب کار ماست، تنبلی و از زیرکار در رفتن و باسمه‌ای کار کردن را ته نشین کنیم.

 

نمونه‌هایی از این دست چه در معانی و چه در مصادیق بسیارند و غیر قابل شمارش؛ در حیطه‌های گوناگون و در مراتب و مناسک مختلف. به هر حال آنچه مهم است اینکه هنر سینما و تصویر و ابزار فرهنگی در دست اهالی‌اش بتواند به معنای درست کلمه و با لحاظ همه جوانب فنی و رعایت استانداردهای گوناگون، به نتیجه‌ای درخور نایل آید و با آنچه یادآوری‌اش کردیم، تبدیل به نقض غرض و ضد خودش نشود و نتیجه عکس ندهد.

 

و حالا بررسی یک نمونه؛ با نگاهی به فیلم سینمایی ایران برگر اثر مسعود جعفری جوزانی

 

ایران برگر فیلمی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی، نویسندگی مسعود جعفری جوزانی و محمدهادی کریمی و تهیه‌کنندگی فتح‌الله جعفری جوزانی ساخته سال 1393 است.

 

آنچنان که در رسانه‌ها آماده بود ایران برگر پیش از اکران عمومی، در خرم آباد و در حضور جمعی از هنرمندان، فرهیختگان و مسئولان استان لرستان به نمایش در آمد. لرها معتقد بودند استفاده از زبان لُری در این فیلم سینمایی نابجا بوده است و به هجمه فرهنگی موجود علیه سنت‌ها و زبان‌های لری کمک کرده است.

 

یک فانتزی انتخاباتی با حضور فتح الله خان و امرااله خان!

 

فیلم سینمایی ایران برگر داستان فانتزی و کمدی فتح‌الله خان و امرالله خان است که بر سر انتخابات شوراها در یک روستا با یکدیگر رقابت می‌کنند.
در واقع این موقعیت کمیک، بستری می‌شود برای ارجاعات واقعی درباره مناسبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ایران و در این روند است که بار معنایی فیلم، در هاله‌ای از طنز و لودگی به پیش می‌رود.

 

 

فیلم اثر مفرحی است که شاید بتوان آن‌ها را معجون و تلفیقی دانست از شبهای برره و اخراجی‌ها. فیلم داستان دو شخصیت خان مانند در یک روستاست که وارد مناسبات انتخاباتیمی شوند و با یکدیگر به رقابت می‌پردازند.

 

لایه‌های لوده از نماد و نمودهای ایرانی!


 

در مسیر تصویرگری این رقابت است که ما با لایه‌های مختلفی از نمودها و نمادهای جامعه ایرانی آشنا می‌شویم. از شایعه و تخریب و خرید رأی گرفته تا شام و ناهار دادن و شعار انتخاباتی بی معنا و مهمل و انتخاب کردن و هزار و یک لمپن بازی دیگر که تحت لوای طنز و هجو و هزل و کمدی و لودگی به خورد مخاطب ایران برگر داده می‌شود.

 

فیلم گرچه با نیت خیر و به منظور نهیب زدن به مخاطب ایرانی و یا شاید هم تذکاری برای اهالی سیاست و جناح‌های مختلف ساخته شده است اما به لحاظ بار هنری و ارزش‌های سینمایی در عداد فیلم‌های بی هویت و سنبل شده و بی ارزش محسوب می‌شود.

 

حکایت این ابتذال و ساده پسندی دردآور که گریبان کارگردان محترم و باسابقه ما را نیز گرفته!

 

همه چیز در ایران برگر به نوعی ساده پسندی و ابتذال کشیده شده و همان طور که شخصیت‌ها درنیامده اند و در حد تیپ‌های فیلمفارسی های زمان شاه باقی مانده‌اند، داستان اصلی و داستانک های فرعی هم، به شکلی دم دستی و عاری از جذابیت‌های روایی و شاخصه‌های هنری سینماورزانه به تصویر درآمده‌اند.

 

 

در عین حال، فیلم تلاش کرده است معجونی از همه چیز باشد؛ یعنی تقریبا تمام مولفه های فیلمفارسی مبتذل در آن هست؛ آنهم به مبتذل‌ترین شکل ممکن؛ از داستان رومئو و ژولیت دهاتی تا لمپن بازی‌های انتخاباتی و از ادا و اطوارهای دم دستی آدم‌های ساده لوح و بدوی تا نمادهای ورود مدرنیته و تکنولوژی در محیط‌های بدویت زده.

 

از شعارهای انتخاباتی تا فیسبوک و داستان رومئو و ژولیت دهاتی!

 

مصادیق در این حیطه بسیارند که مثلا می‌توان به نحوه ساخت و پرداخت شعار انتخاباتی کاندیداهای رقیب اشاره کرد و یا نقشی که فیسبوک در این فانتزی بازی می‌کند. در حقیقت بستر این فیلم مفرح و خوش نیت، همان ابتذال و لودگی است که در همه مناسبات و اجزای فیلم، جاری و ساری است.

 

در واقع در ایران برگر تلاش شده است که عامی‌ترین مخاطب، آنهم با قلقلک پست‌ترین غرایزش، جذب شود و گیشه سینما با توجه و تمرکز بر روی این گونه مولفه ها فتح گردد.

 

فقط می‌ماند آن ارجاعات سیاسی و یادآوری‌های انتخاباتی که به نظر می‌رسد تلاشی در جهت اضافه نمودن نمک امروزی کردن فیلم و «حرف حساب» داشتن فیلمساز برای منتقدان تدارک دیده شده باشد.

 

فیلم به جهت فیلمنامه، کاملا ضعیف و چند پاره است؛ آدم‌ها و داستان‌های فرعی، زاید و وصله پینه شده به موقعیت اصلی‌اند؛ در عین حال همه چیز نه بر مبنای فیلمنامه و موقعیت که بر اساس بداهه گویی ها و مزه رانی‌های بازیگران که بر یک گویش قومی استوارند بنا شده است و البته که این بنای از همان اوایل فیلم فرومی پاشد و مخاطب جدی را از خود می‌راند.

 

همه چیز برای یک سری «حرف حساب» سیاسی که در نیامد و گفته نشد!

 

در عین حال باید گفت ایران برگر نه تنها در مورد «حرف حساب» شبه سیاسی‌اش نتوانسته مخاطب را قانع کند لکه حتی از شبهای برره هم خیلی عقب تر است چرا که مثلا از نبوغ طنازانه و ایده‌های جذاب مهران مدیری در آن خبری نیست و یا حتی کاراکترهایی که بتوانند بر مبنای قدرت بداهه سازی و شگردهای جذابیت آفرین خود – مثل سیامک انصاری در آنجا- گلیم فیلم را از آب بکشند، در اینجا نشانی نیست.

 

در حقیقت می‌توان گفت سازنده ایران برگر همه چیز را با لودگی منتشر در اثر ذهنی خود، عوضی گرفته و مثلا گمان کرده فیلم ساده و همذات پندار با مخاطب عام ساختن، به سادگی ابتذال و لودگی است!

 

«ساده» و سادگی، زیباست اما آسان نیست!

 

در حالی که ابدا چنین نیست و درآوردن این «سادگی» ، خود از مشکل‌ترین و پیچیده‌ترین امور است. متأسفانه ایران برگر فیلم اخلاقی و سالمی هم نیست و به نظر می‌رسد نوع گویشی که در آن لحاظ شده و در دهان بازیگرانش قرار گرفته، بیش و پیش از آنکه مدیون و مرهون حقیقت جذابیت‌های اصیل آن باشد در دام ابتذال و تمسخر آن گرفتار آمده است و شاید ترس مسئولان امر از اکران نکردن فیلم در استان لرستان هم از عواقب متحمل ناشی از همین نکته آب بخورد!

 

عجیب و تأسف برانگیز آنکه فیلم ایران برگر در عین قلیل ارزش‌های محتوایی که داشت و از جمله مهم‌ترین‌هایش معلم روستایی و کاراکتر اصلاح گر و مومن و سالم او بود، اما متأسفانه او هم چیزی بیش از یک سنبل شعاری درنیامد و در گرداب همان لودگی استیلا یافته بر فیلم، غرقه شد.

 

حضوری ناامید کننده پس از 16 سال غیبت!

 

بد نیست بدانیم فیلم کمدی «ایران برگر» هفتمین ساخته سینمایی مسعود جعفری جوزانی از 20 اسفند ماه به سرگروهی سینما آزادی اکران شده است. این فیلم پر بازیگر، یک کمدی شلوغ با گویش لری است. مسعود جعفری جوزانی بعد از 16 سال با فیلم «ایران برگر» به سینما بازگشته است.

 

فتح الله جعفری جوزانی، مسعود جعفری جوزانی، سحر جعفری جوزانی، حسین نجف زاده، ناهید طیموری، نیره کشور دوست و حسین طاهری سرمایه گذاری فیلم «ایران برگر» را برعهده داشتند. پخش فیلم «ایران برگر» بر عهده فیلمیران است.

 

فیلم «ایران برگر» در بخش مسابقه سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت. این فیلم سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی را در این جشنواره دریافت کرد و نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه، بهترین صدابرداری و بهترین صداگذاری شد.

 

اینک بجاست تا یک‌بار دیگر نکته و سوالی را که در ابتدای این مقال پرسیدیم، دوباره یادآوری کنیم و آن اینکه؛ یکی از نکاتی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نمودهای قابل توجهی در جامعه ایرانی دارد و در عین حال از مهم‌ترین شاخصه‌های اخلاق فردی و اجتماعی محسوب می‌شود بحث قانونمندی است. این سوال که مردم ما تا چه حد خود را ملزم به رعایت قانون می‌دانند از جمله مهم‌ترین سوالاتی است که ممکن است ذهن هر کسی را به خود معطوف کند.

 

فیلم «ایران برگر» ظاهرا با این نیت ساخته و پرداخته شده بود که در وجهی طنازانه و کمدی به شیوه‌ای غیرمستقیم به این سوال جواب دهد و تصویری روشن از افق گذشته و دورنمای آینده ما در این اثر بنمایاند؛ اینکه تا چه حد در این امر موفق بوده یا نه به کنار؛ مهم این است که آیا این فیلم توانسته حتی تلنگری در این وادی به مخاطبش وارد کند؟

 

سعید رضایی

 

 /701/830/م


ارسال نظرات