اروند؛ رودخانه وحشی پیکر شهدای غواص را بلعید
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام ابوعلی اسماعیلی فرزند حسین سال 1347 در روستای«اسمعلیکندی» شهرستان گرمی به دنیا آمد، سال 1361 دروس حوزوی را از حوزه علمیه اردبیل شروع کرده، شش سال در اردبیل به دروس حوزه مشغول بود و بعد عازم قم شد و تا سال 1380 به تحصیل علوم دینی پرداخت.
وی نخستین بار اواخر آذر ماه سال 1364 به جبهه اعزام شد، شش ماه در جبهه حضور داشت؛ در حال حاضر در سپاه قدس گیلان مشغول به کار است، خاطرهای از حجت الاسلام اسماعیلی تقدیم خوانندگان رسا میشود:
اواخر آذر ماه سال 1364 برای نخستین بار همراه طلبههای اردبیلی مانند «صابر حبیبی»، «حسن جعفری»، «بشیر سبحانی» و «محمدعلی قلیزاده» به قصد اعزام به تهران رفتیم.
از آنجا هم همراه تعداد زیادی از نیروها با سپاهیان بزرگ محمد رسول الله(ص) عازم دزفول شدیم؛ در مقر لشکر عاشورا بیشتر وقتهایمان به آموزش گذشت.
تا اینکه اواسط بهمن، مسیری طولانی را با کامیونی جابجایمان کردند؛ بیستم بهمن ماه 1364 بود و در نقطه نامعلوم بی خبر از همه جا منتظر نشستیم، با حبیبی و جعفری در سنگری کنار اروند بودیم؛ تیربارچی گردان حضرت ابوالفضل(ع) بودم و آن دو هم کمکم، شب عملیات شروع شد، با تمام تجهیزات آماده نشسته بودیم و همان لحظه خمپاره ای جلوی سنگر خورد.
فرمانده گردان و معاونش جلوی در سنگر بودند و زخم شدید فرمانده نگذاشت همراه ما بیاید و جانشینش به جای او آمد.
باید با قایق از اروند می گذشتیم، گفتند از باریکترین قسمت آب بکشیم جلو؛ بین راه قایقهایی را دیدیم که ترکش سوراخشان کرده و وارونه شده بود.
خمپارهها به اطراف میخوردند و منوّرها در دل تاریکی می رقصیدند و آب به هر رنگی درمی آمد؛ آب، پیکر شهدای غواص را میبرد و ما به تندی از کنارشان می گذشتیم!
نزدیک سیم خاردار قایقها نگه داشتند و زدیم به آب، حدود بیست متری سیم خاردار بود و باید از آن می گذشتیم بچهها با سیم چین افتادند به جان سیم خاردارها و از آب رد شدیم آن طرف در خاکریز که پناه گرفتیم تا ظهر بیشتر جنازه عراقیها را خاک کردیم تا آفتاب هیچ کدام از ما را اذیت نکند؛ نه مردهها و نه ما را!/978/ت303/ف
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم