بی ریاترین نماز شب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ما در طول تاریخ، چه باغبانهای والامقامی داشتهایم که در پرورش ریاحین، خون دلها خورده و میراث نفیس پیامبر اعظم را پاس داشته اند؛ انبیا، اولیا، اوصیا، علما و فضلای والامقام، کاروان سالاران و پیش آهنگان و رهبران قبایل عشق وایمان در اقالیم معرفت و خداشناسی میباشند که به بخشی از این فداکاریها اشاره میکنیم.
حجت الاسلام میرسواد عطایی فرزند میرصالح سال 1347 در روستای مسجدلوی شهرستان گرمی به دنیا آمد سال 1362 دروس حوزوی را از حوزه علمیه اردبیل شروع کرده و تا سال 1370 به درسش در اردبیل ادامه داده و یک سال هم در قم طلبگی کرده است وی اواخر پاییز 1363 اولین بار به جبهه رفته، شش ماه در جبهه حضور داشت. عطایی در حال حاضر در شهر اردبیل مشغول اشاعه شعائر دینی میباشد؛ که چند خاطر از جبهه تقدیم خوانندگان رسا میشود.
نماز شب
اواخر پاییز 1363 همراه «سخاوت صفری» و «عبدالصمد وثوقی» که هر دو طلبه بودند از حوزه علمیه اردبیل رفتیم تبریز، در اعزام نیرو بعضی ها را فرستادند کردستان و تعدادی از ما اردبیلیها را هم بردند جنوب، آموزش زیادی ندیده بودم و نمی دانستم با این مقدارِ کم آموزش در جبهه چه خواهم کرد!
رسیدیم دزفول و مقر لشکر عاشورا، حضور در کنار رزمندهها روحیهبخش بود و همراه آ نها روز و شب برایمان فرقی نداشت؛ صفا و محبت در رفتارشان موج میزد و بهترین روزهای عمرم را در آن لحظات گذراندم، یادم است یکی از رزمندههای تبریزی همیشه نزدیک در چادر می خوابید، برایم سؤال بود و ازش که پرسیدم: چرا اینجا؟ گفت: راحتم، دیگر موقع بیرون رفتن، بچهها اذیت نمی شوند.
بعدها کاشف به عمل آمد شبها میرفت بیرون چادر برای خواندن نماز شب، درست هم میگفت نمیخواست کسی را اذیت کند و بنده ای هم از آن کارش باخبر شود!
جا مانده
دو هفته در «سد دز» بودیم رزمندهها آموزش میدیدند و ما نیروی فرهنگی تبلیغی بودیم، حدود دهم اسفند زمزمه عملیاتی به گوشمان خورد و هر چی اصرار کردم من هم بمانم ولی به خاطر اینکه آموزش ندیده بودم از ستاد روحانیت اجازه ندادند؛ سه ماه حضورم به اتمام رسیده بود و به ناچار برگشتم اردبیل، وقتی به اردبیل رسیدم شنیدم عملیات انجام گرفته، همان یکی دو روز گفتند اسمش عملیات «بدر » بوده است!/978/پ203/ی