۲۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۳
کد خبر: ۲۵۳۹۴۸

چشم امید نظام سلطه به تجدیدنظرطلبان

خبرگزاری رسا ـ یکی از اصول بی‌بدیل سیاست خارجه ایالات متحده امریکا طی سه دهه اخیر «براندازی حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران» بوده؛ موضوعی که رسماً از سوی مقامات غربی هم مورد تأکید قرار گرفته است.
نظام سلطه

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، یکی از اصول بی‌بدیل سیاست خارجه ایالات متحده امریکا طی سه دهه اخیر «براندازی حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران» بوده؛ موضوعی که رسماً از سوی مقامات غربی هم مورد تأکید قرار گرفته است.

 

یکی از مهم‌ترین ابزارهای نظام سلطه جهت رسیدن به چنین هدفی تقویت جریان همسو با غرب در داخل کشور است، جریانی که توانسته طی سال‌های اخیر بسیاری از اهداف غرب در داخل را به سرانجام رسانده و همگام با مقامات امریکایی قدم بردارد.

 

بر همین اساس منزوی شدن جماعت تجدیدنظرطلب طی یک دهه اخیر اصلاً برای حامیان بیرونی آنها قابل تحمل نبوده و آنها را به صرافت انداخته تا به هر شکل ممکن بار دیگر بازگشت رسمی اصلاح‌طلبان به قدرت را مقدمه‌سازی کنند.

 

صحبت‌های دو روز گذشته رئیس‌جمهور امریکا در مصاحبه با رادیو ملی این کشور هم به‌خوبی نشان می‌دهد که جماعت تجدیدنظرطلب همچنان برای امریکایی‌ها حائز اهمیت بوده و نقطه امیدبخش آنها در جمهوری اسلامی ایران است.

 

اوباما: توافق هسته‌ای، میانه‌روها را در ایران تقویت می‌کند!

اوباما در بخشی از این مصاحبه تأکید می‌کند: «من سعی ندارم از (پاسخ به) سؤال شما اجتناب کنم. فکر می‌کنم در داخل ایران رویکردهای متفاوتی وجود دارد. من فکر می‌کنم تندروهایی داخل ایران هستند که فکر می‌کنند کار درست برای انجام دادن مخالفت با ما، جست‌وجو و تلاش برای نابودی اسرائیل و ایجاد خرابی در مکان‌هایی چون سوریه یا یمن و لبنان است.»

 

رییس دولت امریکا در ادامه به‌صورت ضمنی از جماعت مدعی اصلاح‌طلبی در داخل نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط کشورش سخن به میان می‌آورد:«همچنین فکر می‌کنم دیگرانی در داخل ایران هستند که فکر می‌کنند این کار غیرسازنده است و ممکن است اگر ما این توافق هسته‌ای را امضا کنیم، ما دست (توان) آنهایی که نیروهای میانه‌روتر داخل ایران هستند را تقویت کنیم. اما موضوع کلیدی که می‌خواهم مطرح کنم آن است که توافق (هسته‌ای) این موضوعات را در نظر نمی‌گیرد. حتی اگر این تغییرات رخ ندهد، باز هم بسیار بهتر است که ما توافق را داشته باشیم.»

 

در حالی اوباما باردیگر صحبت از روی کارآمدن جریان معتدل (بخوانیم تجدیدنظرطلبان) می‌کند که وی روز دوشنبه در مصاحبه‌ای با «رادیو عمومی ملی» مشهور به «ان‌پی‌آر» اعتراف کرد مذاکرات هسته‌ای با ایران به دلیل ناتوانی امریکا از تغییر نظام ایران بوده است.

 

باراک اوباما بیان می‌کند: این ایده که ما عدم دستیابی ایران به بمب در قالب یک توافق قابل راستی‌آزمایی را به شناسایی اسرائیل منوط کنیم واقعاً مثل این است که بگوییم ما با ایران توافق امضا نمی‌کنیم مگراینکه ماهیت رژیم ایران کاملاً دگرگون شود؛ و این به عقیده من، یک سوء قضاوت بنیادین است. می‌خواهم به این نکته برگردم: ما نمی‌خواهیم ایران به سلاح‌های اتمی دست پیدا کند دقیقاً به این دلیل که نمی‌توانیم روی اینکه ماهیت این رژیم تغییر پیدا کند، سرمایه‌گذاری کنیم. درست به همین دلیل است که ما سلاح‌های اتمی نمی‌خواهیم. اگر ایران ناگهان خودش را به آلمان یا سوئد یا فرانسه تبدیل می‌کرد گفت‌وگوهای متفاوتی هم درباره زیرساخت‌های هسته‌ای آنها وجود می‌داشت.

 

تلاش دولت امریکا برای براندازی با روی کارآمدن اوباما تغییر حالت داد

تلاش واشنگتن برای تغییر نظام ایران از سال 2006 و در دوران ریاست‌جمهوری «جورج دبلیو بوش»، رئیس‌جمهور قبل از اوباما تشدید شد. دولت وقت با آغاز یک سیاست خارجی تهاجمی موسوم به «دیپلماسی تحول‌آفرین» با اقداماتی نظیر راه‌اندازی برنامه‌های Exchange (تبادل نفرات و گروه‌ها)، افتتاح دفتری به نام «دفتر امور ایرانیان» در دبی (به تقلید از پروژه پایگاه «ریگا»)، برگزاری کارگاه‌های براندازی در دبی و اختصاص 67 میلیون دلار برای تقویت و راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای و برخی اقدامات دیگر تلاش گسترده و هماهنگی را برای براندازی نظام ایران آغاز کرد.

 

میزان این تلاش‌ها به حدی رسید که «سیمون هرش»، روزنامه‌نگار تحقیقی «نیویورک‌پست» در سال 2008 و در سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری بوش پسر از قول مقامات اطلاعاتی امریکا افشا کرد دولت این کشور 400 میلیون دلار برای ایجاد بی‌ثباتی در ایران از کنگره بودجه دریافت کرده است. دولت اوباما زمانی روی کار آمد که تمامی این تلاش‌ها با فعالیت دستگاه‌های اطلاعاتی ایران خنثی شده بود. گزارش‌های رسانه‌های امریکایی حاکی است با روی کار آمدن اوباما تحلیل کارشناسان امور ایران این بود که سیاست تقویت معارضان داخلی با حمایت‌های مالی مستقیم تنها به نتایج معکوس و تقویت جایگاه حاکمیت ایران منجر می‌شود. بر همین اساس نتیجه‌گیری نظام حاکم امریکا این بود که این کشور باید رویکرد خود در قبال ایران را تغییر دهد. اندیشکده کارنگی در همین سال گزارش داد رئیس‌جمهور امریکا در راستای همین تغییرات به اعضای کابینه‌اش دستور داد نامی از «برنامه‌های ترویج دموکراسی» که در دولت بوش ابزار پیگیری پروژه‌های براندازانه قرار گرفته بودند به میان نیاورند.

 

دولت اوباما به ظاهر بسیاری از این برنامه‌ها را تعطیل کرد اما چنانکه شبکه خبری «ای‌بی‌سی» مدتی بعدتر گزارش داد وی به رغم انتخاب ژست تعامل با ایران برخی از برنامه‌های حمایت مالی از معارضان داخلی ایران را کماکان حفظ کرده بود هر چند نام آنها اکنون تغییر یافته یا در قالبی مخفیانه‌تر دنبال می‌شدند.

 

اعتراف هیلاری کلینتون به همسویی تجدید‌نظرطلبان با غربی‌ها

سخن امروز اوباما موضوع جدیدی نیست و شبیه اینگونه سخنان بارها توسط مقامات غربی بیان شده است و این نمایانگر حساسیت انتخابات پیش رو برای جامعه و کشور است.

 

جریان تجدیدنظرطلب در حالی - به گفته خودشان - خود را برای موفقیت در انتخابات و به تبع آن ایجاد آشوب‌های اجتماعی در کشور به بهانه انتخابات و با بهره‌گیری از مشکلات مردم و نارضایتی‌های اقتصادی آماده می‌کنندکه هواخواهان آنان در خارج از کشور هم قصد دارند مانند گذشته حمایت‌های جانانه‌ای برای پیروزی آنها صورت دهند. حمایت‌هایی که در گذشته هم می‌توان برای آن مصادیق فراوانی جست‌وجو کرد که بخشی از آن در اعترافات هیلاری کلینتون یادآوری شده است.

 

بهمن ماه 93بود که کتاب خاطرات هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اسبق امریکا با عنوان «انتخاب‌های سخت» منتشر شده که در آن به بیان پشت پرده بسیاری از مسائل می‌پردازد، ازجمله حمایت مقامات و سازمان‌های این کشور از جریان تجدیدنظرطلب در سال 88.

 

«نیمه دوم سال 2009 پر از تحولات غیرمنتظره‌ای بود که بحث‌های بین‌المللی در مورد ایران را به طور چشمگیری تغییر داد. اول، انتخابات ایران بود. ماه ژوئن، احمدی‌نژاد پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام شد، انتخاباتی که از هر لحاظ، اشکالات عمیق داشت، اگر نگوییم تماماً تقلب بود. جمعیت زیادی در خیابان‌های تهران و سراسر کشور در اعتراض به نتایج انتخابات جمع شدند. لحظات غافلگیرکننده‌ای بود. طبقه متوسط ایران به دنبال دموکراسی بودند که انقلاب سال 1979 وعده داده بود، اما هرگز محقق نشده بود.»

 

«اعتراضات شدت گرفت و به «جنبش سبز» مشهور شد. میلیون‌ها ایرانی در یک نمایش بی‌سابقه برای ابراز مخالفت به خیابان‌ها ریختند. بسیاری از آنها حتی خواستار پایان کار رژیم شدند. نیروهای امنیتی با خشونتی وحشیانه واکنش نشان دادند. شهروندانی که مسالمت‌آمیز راهپیمایی می‌کردند، با باتوم مورد ضرب و جرح قرار می‌گرفتند و دسته‌جمعی دستگیر می‌شدند.» وی در این باره به صراحت بیان می‌کند: در پشت صحنه، تیم من در وزارت خارجه مداوم با فعالان در ایران در تماس بود مداخله‌ای اورژانسی هم برای جلوگیری از تعطیلی توئیتر به منظور تعمیر و نگهداری انجام داد. اگر توئیتر قطع می‌شد، معترضان از یک ابزار کلیدی ارتباطی محروم می‌شدند.

 

کلینتون همچنین می‌افزاید: بنابراین پس از سرکوب [جنبش سبز] در ایران، تلاش‌ها برای ارائه ابزار و فناوری فرار از سرکوب و سانسور دولتی به فعالان طرفدار دموکراسی را افزایش دادم. طی چند سال بعد، ده‌ها میلیون دلار سرمایه‌گذاری کردیم و بیش از 5 هزار فعال را در سراسر جهان آموزش دادیم.

 

اصلاح‌طلبان خواسته‌های امریکا را در ایران فریاد می‌زنند!

سناتور تامس داشل، رهبر فراکسیون اکثریت کنگره هم در سال 81 چگونگی مذاکره با مقامات کشورمان را اینگونه اظهار می‌کند:«‌امریکا باید فشارهایش را زیاد کند تا اصلاح‌طلبان در ایران بتوانند مردم را بترسانند و خواسته‌های ما را تبلیغ کنند... امریکا باید در این راستا تهدید کند و راه را برای مذاکره باز کند و البته انجام مذاکره را برای مذاکره‌کنندگان اعلام برائت آنها از حکومت دینی ولایت فقیه بدانند.»

 

علاقه وافر تجدیدنظرطلبان به نظام سلطه

البته علاقه غربی‌ها به جماعت تجدیدنظرطلب یک‌سویه نبوده آنگونه که افراد وابسته به این جریان در طول سال‌های اخیر بارها در جهت تطهیر چهره نظام سلطه برآمده و به نیکی از اقدامات غیرانسانی امریکایی‌ها یاد کرده‌اند؛ غافل از اینکه غربی‌ها بنا به اعتراف خودشان «نه دوستان همیشگی دارند و نه دشمنان همیشگی اما منافع همیشگی دارند و به خاطر این منافعشان، نه به دوستانشان رحم می‌کنند و نه از ساخت و پاخت کردن با دشمنانشان واهمه‌ای دارند.»

 

بنابر آنچه گفته شد می‌توان مهم‌ترین ویژگی مورد وثوق تجدیدنظرطلبان در حوزه سیاست خارجه را «خوش‌بینی نسبت به نظام سلطه»، «تطهیر چهره دولتمردان امریکا و سایر همپیمانان این دولت»، «جانبداری از دولت‌های سرکش، زورگو و متجاوز به شکل گسترده و فراگیر در سطح رسانه‌ها» و «نگاه مثبت به مکتب‌های بومی غربی نظیر سکولاریسم، لیبرالیسم و پیاده‌سازی مؤلفه‌های آن در کشور» دانست. به عبارت دیگر یکی از مهم‌ترین اجزای سازنده سیاست خارجه طیف هواخواه لیبرالیسم در داخل «خوش‌بینی به نظام سلطه و در رأس آن امریکا» بوده که ردپای همین تفکر را می‌توان در مواضع بسیاری از منسوبان این جریان جست‌وجو کرد. از جمله کسانی که به صورت متناوب از تریبون‌های مختلف، دموکراسی امریکایی‌ها گرفته تا فرهنگ مردم این کشور را مورد تعریف و تمجید قرار داده و لشکرکشی‌های متجاوزانه نظامیان این کشور به دیگر کشورها را مشروع جلوه داده سعید حجاریان از چهره‌های شناخته شده و مغز متفکر این جریان است. وی در یکی از مواضع چالش برانگیز خود اعلام می‌کند:«شعار امریکا ایجاد دموکراسی در همه جای دنیاست، چندین جا هم که رفته این کار را کرده است.» (23/6/82).

 

وی در بحبوحه تصرف متجاوزانه خاک عراق توسط نیروهای نظامی امریکا بدون اشاره به قتل عام مردم عراق توسط آنها به تطهیر چهره امریکایی‌ها پرداخته و آرزو می‌کند که کاش امریکایی‌ها به ایران هم حمله نظامی کنند:«الان این ایرانی‌‌هایی که به عتبات می‌روند را ببینید، من دیده‌ام که بعضی‌ها با سربازان امریکایی عکس یادگاری می‌گیرند و برمی‌گردند و می‌گویند که این سربازها خیلی آدم‌های خوبی هستند و به ما بسیار احترام می‌گذارند! از امریکایی‌ها تعریف می‌کنند. خیلی از زوار از امریکایی‌ها دفاع می‌کنند. چه آدم‌های ترتمیز و مؤدبی هستند! چه بهتر به ایران هم بیایند، امریکا منجی می‌شود.»

فریفته شدن و شیفتگی نسبت به دموکراسی و مردمسالاری دکوری امریکا تنها به حجاریان خلاصه نمی‌شود و بسیاری از وابستگان به این طیف را شامل می‌شود. عباس عبدی هم تأکید می‌کند:« امریکا سعی کرده تا نهادهای دموکراتیک! را در عراق تأسیس کند...»(22/2/85).

 

عمادالدین باقی یکی از فعالان و محکومان فتنه 88 هم مانند دیگر دوستان خود اینگونه به ستایش امریکایی‌ها به عنوان مردمسالاری نگاه می‌کند:«بهترین مردمسالاری، مردمسالاری به شیوه امریکایی‌هاست.» (روزنامه یاس نو 19/2/82)

 

محمدخاتمی رئیس‌ دولت اصلاحات هم اینگونه به حمایت از لشکرکشی امریکایی‌ها به عراق می‌پردازد: «ایران دشمن امریکا نیست! و این دو کشور دارای منافع استراتژیک مشترکی در عراق و افغانستان هستند.» (21/6/85)

 

انتخابات استراتژیک

در پایان باید گفت انتخابات اسفندماه جاری برای جماعت تجدیدنظرطلب و نظام سلطه اهمیت بیش از حد تصور دارد، چراکه جریان همسو با غرب بعد از یک دهه دوری از قدرت تمایل دارد بار دیگر اهداف بر زمین مانده پدرخوانده‌های خود را پیگیری کرده و از سوی دیگر نظام سلطه‌خواهان روی کارآمدن جریانی است که می‌تواند آرزوهای کاخ‌سفید در قبال جمهوری اسلامی ایران را به واقعیت تبدیل کند./907/د101/ح

 

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات