شیطان در سینما
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، دستهای از آثار سینمایی و تلویزیونی سعی در به تصویر کشیدن شیطانی هولناک و نیرومند دارند. ترس از شیطان مهمترین مفهومی است که در سرتاسر این آثار به مخاطب منتقل میشود.
ابتدای فیلمِ «شیطان» نوشتاری از انجیل میآید که به انسانها هشدار میدهد باید از شیطان ترسید. تمام داستان فیلم در خدمت انتقال همین مفهوم است و شیطان را موجودی نیرومند نشان میدهد که برای مجازات افراد در میان انسانها حضور مییابد. در ابتدای فیلم، نماهای شهر، وارونه نشان داده میشود که تداعی کنندهی دنیای وارونه شیطان است. مضمونی که مشابه «صلیب وارونه» در مقایسه با صلیب درمسحیت است.
داستانهایی با محوریت مسائل مربوط به شیطان، یکی از مهمترین بخشهای آثار سینمایی و تلویزیونی را از جهت تعداد تشکیل میدهد. هر ساله آثار فراوانی در این حوزه، تولید و اکران میشود. اقبال مخاطبان به فیلمهای ترسناک و داستانهای آمیخته با مسائل راز آلود و فرا طبیعی، باعث شده این فیلمها یکی از دغدغههای اصلی شرکتهای فیلم سازی در جهان باشد. با گسترش امکانات فنی و جلوههای بصری و صوتی در سالهای اخیر، شاهد گونه ای متفاوت از فیلمها در این ژانر هستیم. پیشرفتهای یاد شده علاوه بر تأثیر گذاری روی حجم تولیدات و گیشهی فروش، باعث ایجاد تأثیر بیش تر بر مخاطبان نیز شده است و نتیجهی آن شکل گیری نگرشهای اشتباه درباره شیطان شده است. برای آن که بتوانیم نمونههای مربوط به این موضوع را بررسی کنیم، ابتدا لازم است مطالبی خلاصه درباره چیستی و فلسفهی وجودی شیطان بیان شود.
درباره ریشه واژه «شیطان» دو نظریه مطرح است: نخست این که آن را برگرفته از «شَطَنَ یَشطُنُ» به معنای دور شدن بگیریم و معنای دوم این است که آن را مأخوذ از «شَاطَ یَشیطُ» به معنای هلاک شدن یا سوختن بگیریم. از هری قول اول را ترجیح میدهد. قرشی هم بعد از نقل دو قول و قائلان آن مینویسد: «محققین این قول (قول دوم) را قبول ندارند.»
شیطان وصف است، نه اسم خاص آن روح شریر و به مناسبت دوری از خیر و رحمت حق تعالی، وصف شیطان بر او اطلاق شده است: اما ابلیس، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریب کار و ... که از امر خدا سر پیچید و به آدم سجده نکرد؛ در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن شد. (5) ابلیس از ریشهی «بلس» به معنای ناامید شدن گرفته شده و این موجود که نامش عزازیل بود، به همین علت ابلیس خوانده شد. کلمه ابلیس در هر یازده بار که در قرآن آمده، به صورت مفرد به کار رفته که نُه مورد آن مربوط به استکبار و اِبا از سجده است؛ ولی شیطان به صورت جمع هم میآید و مراد از او همان است که ذکر شد.
در قرآن درباره شیطان آمده است: موجودی از گروه جنیان است؛ چون جنیان از جنس آتش بدون دودند؛ بنابراین شیطان هم از آتش است، او در مقابل رب، طغیان کرد و به او کفر ورزید. علت کفر و عصیان او درمقابل خدا، تمرد از سجده به پای انسان بود. او جنس خود را که از آتش بود، برتر از جنس آدم که خاک است، میدانست و بر این اساس، کینه و دشمنی انسان را سخت به دل گرفته است و میخواهد انسانها را گمراه و به آرزوها سرگرم کند.
سعی میکند که حزبش را بر جهان مسلط کند؛ ولی خدا حزب او را دچار خسران میکند. ابلیس سعی میکند انسان را به رنج و عذاب بیفکند. و او را به سوی عذاب آتش فروزان سوق دهد و در دل مؤمنان حزن و اندوه جاری سازد تا در قیامت آنها را در کنار خود محشور ببیند.
فرشتگان بر پایه آیات قرآن، امکان مخالفت با فرمانهای الهی را ندارند؛ ولی برای جنها، مانند انسان، اختیار و آ مکان نافرمانی از دستورهای الهی وجود دارد. قرآن نیز آنها را به مؤمن و کافر، فاسق و صالح، تقسیم میکند و لایق پاداش و کیفر در آخرت میداند.
جن مانند هر موجود دیگری، لایق و شایستهی آفرینش است. این که جن، شیطان یا انسانهای کافر و گنه کار، با اختیار خویش از مسیر اصلی و هدف نهاییِ آفرینش دور شدهاند، باعث نمیشود که آفرینش آنان، لغو و مخالف حکمت باشد. خدای متعال، آنها را آفرید تا با اختیار خویش، اطاعت کنند. لازمهی اطاعت اختیاری، این است که امکان مخالفت اختیاری نیز به آنها عطا شود؛ پس، مخالفت و عصیان آنان، ضروری به حکیمانه بودن آفرینش آنها نمیزند.
آن چه گفته شد، فلسفهی آفرینش شیطان با توجه به خود او و عملکردش است و میتواند توجیه کنندهی آفرینش او باشد؛ او اگر وجود شیطان را در رابطه با آفرینش آدمی بسنجیم، این پرسش مطرح میشود که آیا وجود شیطان برای آفرینش انسان، لازم و ضروری است؟
ابلیس، پس از نافرمانی و رانده شدن از درگاه الهی، از خدای متعال مهلت خواست تا فرزندان آدم را فریب دهد. از این که خدای متعال چنین فرصتی را به ابلیس داده، در مییابیم که فریب انسانها از سوی شیطان در نظام آفرینش، نه تنها با هدف آفرینش انسان ناسازگار نیست؛ بلکه در مسیر آن است.
انسان برای رسیدن به کمال اختیاری که هدف آفرینش اوست، باید از دو نوع گرایش و تمایل خوب و بد، بهره مند باشد. اگر فقط گرایش به خوبی در او موجود باشد، مانند فرشتگان خواهد شد و چنان چه تنها گرایشهای مادی داشته باشد، مانند حیوانات، مجالی برای صعود اختیاری معنوی نخواهد داشت واگر هر دو را داشته باشد، با انتخاب «خوبیها»، از فرشتگان، برتر و به کمال مطلوب خود، میرسد و اگر «بدیها» را برگزیند، از حیوانات، پست تر میشود.
انسان در درون خود، دو گرایش حق و باطل دارد؛ یعنی نفس اماره، او را به بدیها و عقل و فطرت او را به خوبیها میخواند. انسان در انتخاب هر یک از این دو راه، مختار و مستقل است؛ اما این استقلال در انتخاب، با این که شیطان از بیرون، وسوسه کننده و دعوت کنندهی او به بدیها و فرشتگان دعوت کنندهی او به خوبیها باشند، منافاتی ندارد.
انسان با اختیارِ خود، در ولایت شیطان یا فرشتگان داخل میشود. در همین موضوع، خدای متعال میفرماید:«ای فرزندان آدم! مبادا شیطان، شما را فریب دهد؛ چنان که پدر ومادر شما را از بهشت بیرون کرد ... ما شیطان را اولیای کسانی که به خدا ایمان نمیآورند، قرار دادهایم».
نفس اماره، انسان را آمادهی پذیرش و وسوسهها ودعوت های شیطان میکند و شیطان، انسان را بیش تر گمراه میکند. پیروی از عقل و فطرت نیز که هدایت درونی است، انسان را لایق رحمتهای خاص الهی از سوی ملائکه میکند. وجود شیطان برای دعوت به بدیها و تحریک نفس اماره، مکمل بیرونی گرایش انسان به بدیها است؛ همان گونه که وجود فرشتگان ودعوت آنان به خوبیها وتقویت عقل و فطرت، مکمل بیرونی گرایش انسان به خوبی است و از تعامل این دو، انسان کامل، پرورش مییابد.
از همین جا مسأله امتحان به عنوان یکی از اهداف خلقت انسان مطرح میشود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جای تعجب ندارد که در آیات فراوانی از قرآن کریم، مطرح شدن این مسئله را به گونههای مختلف مشاهده میکنیم؛ چنان که آمده است: «ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم و او را میآزماییم».
برقراری یک امتحان عادلانه، تنها در صورت وجود شرایط و امکانات برای گزینش هر یک از دو طرف مسیر (خیر و شر) توسط انسان است؛ اما خدا، از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود میداند و تنها برای آفریدن او به خود تبریک گفته است. در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر، امکانات فراوانی را در اختیار وی گذاشته است.
بنابراین، گرایش در جانب خیر و وجود نیرویی در جانب شر، باعث میشوند آزمایش الهی از حالت صوری و ظاهری در آید؛ یعنی وجود نیروهایی وسوسه گر در مقابل الهامات خدایی، باعث میشود تا انسان واقعاً درمیان دو راهیها قرار گیرد و با اراده و عزم خویش، مسیری را برگزیند.
بر اساس همین نکته است که با نافرمانی ابلیس و رانده شدن او از درگاه خدا و سپس تقاضای وی برای مهلت داشتن به منظور اِغوای انسان، پروردگار با تقاضای او موافقت کرد و به وی مهلت داد تا در مقابل نیروهای الهی، وسوسه گرِ انسان به شر باشد؛ اما در عین حال، قدرت او را در این باره محدود ساخت و هیچ سلطه ای بر انسانها به او نداد و وی فقط وسوسه کننده و تحریک کننده است.
بنابراین، وسوسه گری شیطان، پس از روی گردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و کسانی که با اختیار و انتخاب خود، کفر ورزیده، قابلیت محبت و همراهی با پاکترین انسانهای روی زمین را از دست دادهاند، سزاوار آن هستند که به وسوسههای شیطانی گرفتار شوند و این، نوعی مجازات الهی درباره آنان در همین دنیاست؛ «آیا ندیدی که ما شیطانها را بر کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟»
پس از آن که بحث درباره چیستی و خصوصیات شیطان آمد، اکنون با بررسی نمونهها به آسانی میتوان نقاط نادرست در مضمون آنها را دریافت و در کنار، آن نگرش صحیح را در نظر داشت.
از شیطان باید ترسید
دسته ای از آثار سینمایی و تلویزیونی سعی در به تصویر کشیدن شیطانی هولناک و نیرومند دارند. ترس از شیطان مهمترین مفهومی است که در سرتاسر این آثار به مخاطب منتقل میشود. ابتدای فیلمِ «شیطان» نوشتاری از انجیل میآید که به انسانها هشدار میدهد باید از شیطان ترسید. تمام داستان فیلم در خدمت انتقال همین مفهوم است و شیطان را موجودی نیرومند نشان میدهد که برای مجازات افراد در میان انسانها حضور مییابد. در ابتدای فیلم، نماهای شهر، وارونه نشان داده میشود که تداعی کنندهی دنیای وارونه شیطان است. مضمونی که مشابه «صلیب وارونه» در مقایسه با صلیب درمسحیت است. (27)
شیطان در فیلم «مرا به دوزخ بکش» پس از گذشت سه روز از طلسم شدن افراد، به سراغ، آنان میآید و بدترین کابوسهای آنان را به حقیقت میرساند. هیچ راه مقابله ای با آن نیست و فقط فردی که طلسم کرده باید طلسمش را پس بگیرد. در مواجهه با این موجودات دو فرد جن گیر عاجزند و یکی از آن دو، جان خود را در این جلسه از دست میدهد.
شیطان در فیلم «ساحرگان ایستویک» همچون مردی مرموز با جذابیتهای زیاد به سراغ انسانها میرود و زنان را اغوا میکند. شیطان در این فیلم دارای قدرت جادوییِ فوق العاده ای است که با آن به اهدافش میرسد. هم چنین شیطان در فیلم «قلب آنجل» قدرتی فوق العاده دارد و برای گرفتن روح انسانها آمده است.
در فیلم «تشریفات مذهبی» شیطان با نامهای مختلفی در فیلم ظاهر میشود؛ برای نمونه، شیطانی که بدن پدر لوکاس را تسخیر میکند «بال» نام دارد. شیطان در فیلم، موجودی ترسناک و فوق العاده قوی دیده میشود. او به راحتی در جسم تمام انسانها حلول میکند وحتی پدر لوکاس را نیز مسخر خود میگرداند؛ با آن که وی کشیشی باتجربه است و دانشهای خاص دارد.
ابتدای فیلم بخشی از صبحت های «پاپ جان پل دوم» رهبر کلیسای کاتولیک بین سالهای 1978 م تا 2005 م به صورت نوشتار میآید: «مبارزه با شیطان مهمترین مأموریت میکائیل فرشته محسوب میشود که هنوز در حال جنگ است؛ زیرا شیطان هنوز زنده است و در دنیای ما اقامت دارد». این جمله نشان از جنگی دائمی میان فرشتگان و شیطان است که قدرت شیطان را نشان میدهد.
مجموعه فیلمهای «طالع نحس» که پنج قسمت از آن تاکنون اکران شده، چگونگی تولد پسر شیطان را در میان انسانها به تصویر میکشد. این پسر بچه که نمادهایی از شیطان را نیز به همراه دارد در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی تمام دشمنان و کسانی را که به راز وی پی بردهاند. به نحوی مرموز میکشد. هر فردی که به نحوی مقابل پسر به عنوان دجال میایستد به نحوی مرموز میکشد و از بین میبرد. هیچ فردی نمیتواند مقابل او قد علم کند و در هر قسمت داستان، او در مسیر رسیدن به حکومتش بیش تر پیش میرود. دراین فیلم، شیطان درخانواده ای با جایگاه سیاسی متولد میشود و راه او برای تسلط بر انسانها از طریق سیاست رخ میدهد.
شیطان در فیلم «پایان دوران» به دنبال رسیدن به حکومتی جدید است. او برای تحقق این هدف در جسم انسانها حلول میکند و آنان را مجبور به انجام کارهایی میگرداند. شیطان در فیلم «وکیل مدافع شیطان» یک فریب کار حرفه ای است. او شرکتی چند منظوره تأسیس و در قالب آن به هر کاری دست می زند. شیطان در فیلم او قدرتی برخوردار است که انجام هر کاری برای او سهل به نظر میرسد. وی قصد دارد دورانی جدید از جهان را بر پا کند که شیاطین بر آن حکم برانند.
درمجموعه فیلمهای «ارباب آرزو» که چهار قسمت از آن تاکنون اکران شده، شیطانی شریر در ایران باستان وجود دارد. این موجود به گونه ای است که اگر سه آرزو برای کسی که او را احیا کرده برآورده کند، میتواند جهان را به تسخیر خود در آورد. وی آرزوی افراد را به بدترین حالت ممکن برآورده میکند. فردی، این جن پلید را طلسم میکند و سالها بعد در دوران معاصر داخل یک مجسمه از ایران به آمریکا منتقل میشود. این شیطان در آن جا دوباره احیا میشود و فعالیتهای شیطانی خود را دوباره آغاز میکند و این ماجرا در هر قسمت ادامه دارد. در ابتدای قسمت اول توضیحاتی در باره این جن داده میشود و نکته ای که در انتها بر آن تأکید میشود این است که باید از این موجود ترسید.
در فیلم «سلیمان کین» شیطان، موجودی هولناک است که قدرتی باور نکردنی دارد. او روح افراد را به تسخیر خود در میآورد. هیولاهایی غول پیکر علیه انسانها ایجاد میکند و با ساختن لشکری از انسانهای تسخیر شده، قصد دارد تمام دنیا و انسانها را به تسلط خویش و تحت حکومتش در آورد.
فیلمهای این گروه با داستان خود در پی ایجاد وحشت وترس از شیطان هستند. این وحشت، فقط یک واکنش برای مخاطبان نیست و نتایجی در بر خواهد داشت. این ترس باعث میشود مخاطب، قدرتی ویژه برای شیطان در نظر گیرد؛ همچنان که در فیلمهای یاد شده هم آمد، عامل ترس قدرت و تسلط شیاطین بر انسانها و موجودات دیگر است. خدای متعال در آیه ای از قرآن، ترس از شیطان را نهی و به خشیت الهی امر میکند و این را نشانهی ایمان میداند؛ زیرا ترس از چیزی باعث سلطهی آن بر انسان میشود؛ همین مضمون در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است. بنابراین ترس از شیطان هم جز این، نتیجه ای نخواهد داشت. پس باید دقت کرد که ایجاد ترس در دل مخاطبان از شیطان، باعث توهم قدرتی فراگیر برای شیطان میشود که در نهایت، نتیجهی آن پیروی از شیطان، مانند یک الههی شر خواهد شد.
حلول شیطان در موجودات
شیطان در گروهی از آثار سینمایی و تلویزیونی برای رسیدن به هدفش و انجام کارهایش در دنیا، در جسم انسانها و دیگر موجودات حلول میکند و با تسخیر جسم آنان در پی اهدافش فعالیت میکند. پسر شیطان در فیلم «کنستانتین» ابتدا برای آمدن به میان انسانها، داخل بدن مردی مکزیکی میشود و پس از آن برای رسیدن به هدفش و آزاد شدن در جهان، به بدن یک دوقلو نیاز دارد. در این فیلم شیاطین دیگر نیز انسانها را به تسخیر خود در میآورند؛ برای نمونه در ابتدای فیلم کنستانتینِ جن گیر، یکی از این شیاطین را که «شیطان سرباز» خوانده میشود، از بدن دختری نوجوان بیرون میکشد و به جهنم میفرستد. در فیلم «شیطان» هم شیطان برای مجازات چند فرد گنه کار در جسم یک پیرزن حلول کرده، به میان انسانها میآید.
در مجموعه فیلمهای «فعالیت فرا طبیعی» که سه قسمت از آن تاکنون اکران شده، بخشی از زندگی خانوادههایی به تصویر کشیده میشود که در خلال زندگی آنان اتفاقات عجیبی رخ میدهد و شیاطین، انسانهایی را تسخیر میکنند؛ فیلم ادعا میکند که این تصاویر، واقعی است؛ در حالی که این آثار فیلمهای سینمایی داستانی است که با هزینههای بسیار اندکی تولید میشود. افراد تسخیر شده در این فیلمها معمولاً بچهها یا زنها هستند که ابتدا نشانههایی از تسخیر در آنها دیده میشود و تا انتهای داستان، شیطان بقیه افراد خانواده را تسخیر میکند سپس آن افراد، کشته یا مجروح میشوند. این فیلمها به گونه ای تصویر برداری میشود که شبیه اثری مستند و واقعی به نظر برسد.
شیاطین در فیلم «مرا به دوزخ بکش» بدن آ نسان ها و حیوانات را به تسخیر خود در میآورند و به این صورت به دیگران زده یا با آنان گفت و گو میکنند. فیلم «رانندگی خشمگین» هم شیطان را در قالب مردی نشان میدهد که پیروان شیطان پرست برای خود فراهم میکند و قصد دارد حکومت شیطانی بر روی زمین بر پا کند. فیلم «رمزامگا» هم همین مضمون را در قالبی دیگر دنبال میکند. در این فیلم، شیطان در کالبدی انسانی در میآید و به عنوان فرماندهی ارتش شر در جنگ عظیم آخرالزمانی به مقابله با انسانها میپردازد تا بتواند بر انسانها حکومت کند.
در فیلم «آه، خدایا! تو شیطانی» شیطان، انسانی است که در میان مردم زندگی میکند و با انسانها معامله میکند و روح آنان را در اختیار خود میگیرد. او در فیلم «قلب آنجل» مردی است که «لوییز سایفر» یا همان «لوسیفر» نام دارد و برای پس گرفتن طلبش از فردی که روحش را با او معامله کرده، آمده است؛ اما در فیلم «ساحرگان ایستویک» انسانی جادوگر است که زنان را فریب میدهد و بر آنانم سلط میشود. در فیلم «وکیل مدافع شیطان» هم او به شکل مردی در میآید که برای برپایی دورهی جدید شیطانی در زمین با زنان ارتباط برقرار میکند ودختر و پسر زنا زاده ای دارد و میخواهد با استفاده از آنان خانوادهی شیطانی خود را تشکیل دهد.
در فیلم «پایان دوران» شیطان برای آن که بتواند به هدفش برسد از بدن مردی استفاده میکند و او را به تسخیر خود در میآورد. در فیلم «فصل جادوگری» او در کالبد دختری جادوگر ظاهر میشود تا به این وسیله برای مجازات به کلیسایی ویژه برود و بتواند آخرین نسخه از کتاب مربوط به سحر و جادو را به دست آورد و نابود کند.
در مجموعه فیلمهای «طالع نحس» که پنج قسمت تاکنون اکران شده، دجال پسر شیطان است که در جسم نوزادی به وجود میآید. مادر این نوزاد، نوعی حیوان، شبیه سگ است که در بیمارستان به مادری دیگر سپرده میشود. این پسر با کلیسا و رفتن به آن مشکل دارد و حتی به این واسطه مریض میشود. سگ و کلاغی نگهبان دائماً مراقب اویند تا بتواند دشمنان را شکست دهد. این پسر در داستان این مجموعه فیلم، بزرگ میشود و جای پدر ناتنیاش را به عنوان یک سیاست مدار میگیرد و دنبال نابودی «مسیح جدید» است.
شیاطین در فیلم «تشریفات مذهبی» جسم افراد مختلف را به تسخیر خود در میآورند. آن قدر این مسئله مصداقهای زیادی دارد که کلیسای وایتکان رم، دورههای جن گیری برگزار میکند تا بتواند افرادی را برای مقابله با این تهدیدها آموزش دهد. شیاطین در این فیلم موفق میشوند حتی جسم کشیش جن گیر توان مندی را به تسخیر خود در آورند.
فیلم «متولد نشده» روحهای پلید و شیطانی را نشان میدهد که به گفتهی داستان فیلم نتوانستهاند به بهشت وارد شوند و به همین دلیل میان دو جهان مادی و بهشت سرگرداناند. این ارواح همواره سعی دارند از طریق افراد خاصی که «درگاه» نامیده میشوند، به این جهان بیایند. تسخیر جسم افراد و مخصوصاً دو قلوهها به دست این موجودات باعث میشود. مشکلات فراوان روحی و روانی برای آنان ایجاد شود و دائماً با کابوسهایی ترسناک درخواب و بیداری مواجهاند.
در این فیلمها دو مسأله تسخیر انسانها و آسیب رساندن به آنان در باره رابطهی شیطان و انسان دیده میشود. اکنون باید ببینیم کدام یک از این دو امکان دارد. مراد از شیاطین دراین گونه فیلمها، جنها هستند. مقولهی داخل شدن جن در وجود انسان و در آمدن جن به صورت کالبد انسانی چندان روشن و واضح نیست. اشارهها در این باره هم قابل تفسیر و تأویلاند. اما درباره تأثیرات روح و روان انسانها از آسیبهای جنیان که در قرآن به «مَس شدن» تعبیر شده، میتوان نکاتی بیان کرد.
تمام آن چه درباره آزار و اذیت انسانها از سوی جن در قالب داستانها و حکایات بر سر زبانها است، صحیح نیست؛ اما امکان آن قطعی است و حتی با در نظر گرفتن تفاوت ماهوی ساختار وجودی جن و انسان نیز میتوان آن را تصور کرد. دلیل امکان آن را میتوان در نمونههایی روایی نیز جست و جو کرد. انسان موجود مختار و آزاد آفریده شده و شیاطین نیز موجودات آزار و با اختیارند. در بحثهای پیشین فلسفهی وجودی شیطان و عدم منافات آن با حکمت آمد.
شیاطین تسلطی بر انسانها ندارند و فقط میتوانند انسانها را وسوسه کنند و به این وسیله آنان درمعرض آزمون الهی قرار میگیرند. بنابراین آن چه درتصور عامیانهی مردم مبنی بر آسیبهای ناشی از اجنه است. دلیل عقلی یا نقلی ندارد، هم چنین در آیات قرآن تصریح شده که جنیان تحت تسخیر آدمیان قرار گرفتهاند و آیات مربوط به کار کردن جنیان برای حضرت سلیمان (علیه السلام) نمونه ای از آن به شمار میرود. باتوجه به آن چه آمد، میتوان نادرستی مضامین فیلمهای این دسته مبنی بر تسخیر انسانها و آسیب رساندن به آنان از سوی شیاطین را دریافت.
ظاهر شدن شیطان به شکل بز
در دسته ای از فیلمها شیطان همانند یک بز ظاهر میشود. معمولاً این موجود، بزی شاخ دار و قرمز رنگ است. در فیلم «مرا به دوزخ بکش» شیطان در جسم بزی حلول میکند و با شخصیت اصلی فیلم سخن میگوید. هم چنین در سه روزی که شیطان برای آسیب رساندن به دخترِ طلسم شده و تهدید او به خانهی دختر هجوم میآورد، سایه ای با شاخ و سُم همانند بز روی زمین میافتد.
در فیلم «رمزامگا» شیطان ابتدا در کالبد انسانی است. زمانی که او و نیروهایش رو به شکست نزدیک میشوند. شیطان چهرهی اصلی خودش را نشان میدهد که هیولایی بز مانند با دو شاخ است. در فیلم «افسانه» هم شیطان به همین شکل است با این تفاوت که چهرهاش تغییر نمیکند و همیشه در جنگل ساکن است. در مجموعه فیلمها و انیمیشنهای «پسر دوزخی» مهمترین قهرمان، مقابل تهدیدهای غیر انسانی برای نسل بشر، موجودی قرمز رنگ با دو شاخ همچون بز است. او پسر شیطان خوانده میشود و طبق داستان فیلم، در طالع او آمده است که روزی زمین را تسخیر خواهد کرد.
در فیلم «ارباب حلقهها: پیروان حلقه» جادوگر سفید با شیطانی مبارزه میکند که یک هیولای بزرگ به شکل بز قرمز غول پیکر است. در برخی از قسمتهای مجموعهی «افراد ایکس» مانند «افراد ایکس: درجهی یک» موجود جهش یافته ای به نام عزازیل وجود دارد که پدر گروهی از جنها در فیلم محسوب میشود. او بدنی قرمز و یک دم دارد و به عنوان موجودی اهریمنی در داستان فیلم، حاضر میشود.
در برخی فیلمها، شیطان به صورت حیوانی دیگر ظهور مییابد؛ برای نمونه در فیلم «تشریفات مذهبی» شیطان به شکلهای مختلفی از جمله قاطری با چشمان خونین برای افراد ظاهر میشود. در فیلم «فصل جادوگری» شیطان، حیوانی بسیار بزرگ و نیرومند است که شاخ و بالهایی همچون خفاش دارد.
منظور از به تصویر کشیدن شیطان همچون بزی قرمز رنگ، نمیتواند حلول شیطان در حیوانی به این شکل باشد؛ زیرا چنین حیوانی در خارج، وجودندارد و این فیلمها زمانی چنین شکلی را نشان میدهند که در پی نشان دادن چهرهی واقعی شیطان باشند. با این توضیح که زمانی که شیطان، چهرهی واقعی خود را به نمایش میگذارد چنین شکلی پیدا میکند. بنابراین نشان دادن شیطان، شبیه یک بز، دلیلی دیگر دارد که میتوان آن را میان آموزههای مسیحی در عهد جدید پیدا کرد.
در مکاشفات یوحنا آمده است: «و دیدم وحش دیگری را که از زمین بالا میآید و دو شاخ مثل شاخهای بره داشت و مانند اژدها تکلم میکرد و با تمام قدرت وحش نخست در حضور وی عمل میکند و زمین و سکنهی آن را بر این وا میدارد که وحش نخست را که از زخم مهلک شفا یافت بپرستند و معجزات عظیم به عمل میآورد تا آتش را نیز از آسمان و حضور مردم به زمین فرود آورد و ساکنان زمین را گمراه کند به آن معجزاتی که به وی داده شده که آنها را در حضور وحش بنماید و به ساکنان زمین میگوید که صورتی از آن وحش که بعد از خوردن زخم شمشیر زیست نمود بسازند و به وی داده شده که آن صورت وحش را پرستش نکند کشته میگردد همه را از کبیر و صغیر و دولتمند و فقیر و غلام و آزاد بر این وا میدارد که بر دست راست یا بر پیشانی خود نشانی گذارند و این که هیچ کس خریدو فروش نتواند کرد جز کسی که نشان یعنی اسم یا عدد وحش داشته باشد، در این حکمت است پس هر که فهم دارد عدد وحش را بشمارد؛ زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است».
با توجه به بندهای پیشین از عهد جدید میتوان دریافت که منبع اقتباس گروه دیگری از آثار که حیواناتی دیگر را به تصویر میکشند هم برداشتی از آنها است.
هم چنین این بز عنوان نمادی برای تمسخر مسیحیت استفاده میشود. از آن جایی که در آموزههای مسیحی، بحث از این به میان میآید که حضرت مسیح(ع) مانند برهای برای گناهان انسانها فدا شده است، همین امر سبب شده تا شیطان پرستان نیز نماد بز را برای شیطان قرار دهند و آن را در نمادهایشان استفاده کنند.
معامله با شیطان
هم چنانی که در عالم واقعیت، انسانهایی دچار اشتباه میشوند و راه نادرست را د ر پی میگیرند، در گروهی از فیلمها شخصیتهای داستانی با شیطان، معامله یا از او پیروی میکنند. پیروی از شیطان در این فیلمها ابتدا باعث موفقیت ظاهری فرد میشود و مدتی از آن لذت میبرد؛ ولی پس از گذشت زمان، متوجه میشود که این کار، اشتباهی بزرگ است و پیروی از شیطان، وی را به نابودی میکشاند.
فیلم «دورین گری» که دوباره تولید شده، پسر جوانی را نشان میدهد که پس از دریافت ارثی کلان به شهر میآید. وی در آن جا با فردی شهورت ران آشنا میشود که او را به معامله با شیطان دعوت میکند. پس از این ماجرا پیری و گذشت سالها در تابلویی جادویی نهفته میشود و جوان سالها به همان صورت میماند. در این مدت او به هر کار کثیف و پستی دست می زند و هیچ چیز مانع او نمیشود تا اینکه درنهایت دیگران با دیدن تابلو رازش را میفهمند و همراه آن نابود میشود. پیش از این که جسم او در آتش بسوزد، سالها پیش، او روح و انسانیت خود را از دست داده و به شیطانی پلید تبدیل شده است.
یک نوازندهی موسیقی راک در فیلم «آه، خدایا! تو شیطانی» برای رسیدن به شهرت، روحش را به شیطان میفروشد که در نهایت، این کار سبب از دست دادن هویتش میشود. در فیلم «بدن جنیفر» گروه موسیقی برای کسب شهرت بر اساس کتاب شیطان پرستان، دختری را برای شیطان قربانی میکنند؛ اما در نهایت همین امر سبب کشته شدن تمام آنان میشود.
خواننده ای در فیلم «قلب آنجل» برای کسب موفقیت با شیطان معامله میکند و روحش را به او میدهد. پس از آن که متوجه ضرر و عواقب آن میشود، پشیمان میشود و تصمیم میگیرد روح فرد دیگری را برای باز پس گیری روح خودش به شیطان بدهد.
دکتر پارناسوس در فیلم «توهمات دکتر پارناسوس» با شیطان قرار دادی میبندد و روحش را به او میدهد و در عوض فنا ناپذیر میشود. طبق این قرار داد اگر آ و تعداد مشخصی از ارواح افراد دیگر را برای شیطان فراهم نکند و تحویل ندهد. شیطان دخترش را در شانزده سالگی به جهنم میبرد. پارناسوس در نهایت متوجه میشود این قرار داد و معامله با شیطان از اساس، اشتباه بوده و پشیمان میشود.
در فیلم «روح سوار» شخصیت اصلی داستان برای درمان بیماری، پدرش روحش را به شیطان میفروشد و نتیجه هم میدهد، ولی پس از مدتی شیطان به طریقی دیگر، او را میکشد. شخصیت اصلی برای باز پس گیری آن مجبور میشود با پسر شیطان مقابله کند و مانع تسخیر زمین به وسیلهی او شود. در هر دو مورد پیروی و ارتباط با شیطان، باعث از دست دادن چیزهای زیادی برای این شخصیت میشود.
در مجموعه فیلمهای «دزدان دریایی کارائیب» گروهی از دزدان دریایی، روح خود را به شیطان شریر میدهند و به جای آن نمیمیرند و در دنیای مادی میمانند. این افراد با دادن روح خود به خدمت صد سالهی کشتی شریر و کاپیتان آن در میآیند و این اشتباه اگر چه باعث طولانی شدن عمرشان میشود؛ ولی آنان را از جهات دیگر به طور کامل نابود میسازد.
مضمون فیلمهای این گروه، آموزه ای مثبت ولی ناقص در خود دارند. این فیلمها پیروی از شیطان را سببی برای نابودی زندگی میدانند. نکتهی قابل تأمل این نگرش، آن است که مهمترین دغدغههای افراد، زندگی در این دنیا است، حال آن که زندگی اصیل در حیات اخروی شکل خواهد گرفت و دلایل آن در بحثهای پیشین آمد. با صرف نظر از این نکته میتوان مضمون این فیلمها را به طور کلی در جهت مثبت دانست؛ زیرا این آثار هشداری برای تبعیت از شیطان در زندگی است که پایانی جز تباهی ندارد./998/د101/ح
منبع: راسخون