۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۷
کد خبر: ۲۴۲۷۳۸

از سراب به آب در نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپایی

خبرگزاری رسا ـ ارائه تصویر واقعی و روشنی از «واقعیت» به گونه‌ای که مخاطب با مشاهده و ارزیابی آن و مقایسه این تصویر واقعی با «انگاره»، از توهم خارج شود. بیشترین کاربرد این روش در مجامع «آکادمیک» است، چرا که این روش به تحقیق و کاوش و بررسی‌های معمولا درازمدت نیاز دارد و از حوصله افراد عادی بیرون است، مخصوصا اگر انگاره در حجم انبوهی از تبلیغات رسانه‌ای پوشیده باشد.
نامه رهبر انقلاب به جوانان

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، خدای مهربان و منّان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید، ایشان با «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی درباره برخی از مسائل فلسفی و عقاید اسلامی مکاتباتی داشت. «راسل» در الهیات اهل شک -SCEPTICISM - بود. مرحوم علامه در یکی از نامه‌های خود به ایشان نوشته بود؛ شما در الهیات مؤمن‌تر از ما هستید، زیرا ما به خدایی که شما توصیف می‌کنید کفر می‌ورزیم و جنابعالی در وجود او تردید دارید! (نقل به مضمون).

 

استاد در کلاس‌های جمعه شب خود برای دانشجویان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - بعد از شرح ماجرای یاد شده، این سروده را زمزمه می‌کردند؛

صورتگر نقاش چین  

رو صورت یارم ببین

یا صورتی برکش چنین

یا ترک‌ کن صورتگری

 

می‌گفتند؛ زنان مصر، بی‌آن که یوسف(ع) را دیده باشند، زبان به ملامت زلیخا گشوده بودند و می‌خواندند؛

گرش بینی و دست از ترنج بشناسی

روا بود که ملامت کنی زلیخا را

 

2- انگاره‌سازی-IMAGE  MAKING- یکی از کارآمدترین شگردها در عملیات روانی است. اهمیت این شگرد و ضریب تأثیر آن به اندازه‌ای است که بسیاری از نظریه‌پردازان و اساتید جنگ نرم، این شگرد را موضوع اصلی عملیات روانی می‌دانند و به گفته «مارک دافیلد»؛ ترفندهای عملیات روانی هنگامی کارساز و مؤثر خواهد بود که خروجی آن، قبولاندن یک «انگاره» به فرد، جمعیت و یا جامعه حریف باشد.

 

و اما، انگاره، تصویرغیرواقعی از یک «واقعیت» است که مدیران جنگ نرم می‌کوشند آن را به جای «واقعیت» در ذهن حریف جای داده و به او بقبولانند.

 

3- بعد از شروع جنگ تحمیلی، حضرت امام- رضوان‌الله تعالی علیه- در پیامی به پاپ رهبر مسیحیان کاتولیک از ایشان پرسیده بودند «اگر حضرت عیسی‌مسیح علیه‌السلام حضور داشتند، جانب ما را گرفته و از ما حمایت می‌کردند یا آمریکا»؟! این پیام از سوی پاپ بی‌جواب ماند و مرحوم سیدفخر‌الدین حجازی نماینده تهران که همراه چند نماینده دیگر برای تقدیم پیام امام نزد پاپ رفته بودند می‌گفت؛ پاپ بعد از شنیدن پیام فقط گفت؛ «OHE  JESUS  CHRIST- آه، یا عیسی‌ مسیح» و روزنامه‌های آلمان، انگلیس، فرانسه و ایتالیا از انعکاس پیام حضرت امام(ره) خودداری کردند. آقای محمد کیارشی- سفیر وقت ایران در اتریش- بعد از نا امیدی از جلب موافقت نشریات آلمان و اتریش برای چاپ پیام یاد شده، به سراغ یک روزنامه محلی می‌رود و با پرداخت مبلغی قرار می‌شود پیام را به صورت «رپرتاژ آگهی» چاپ کنند ولی فردای آن روز مدیر روزنامه خبر می‌دهد که «اجازه ندادند»!

 

آن روزها- اواخر سال 1359- نگارنده و چند تن دیگر به دعوت اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا و برای شرکت در نشست سالانه اتحادیه به آلمان رفته بودیم. در یکی از خیابان‌های هامبورگ دو جوان مسیحی با پخش جزوه و توضیح برای رهگذران به تبلیغ مسیحیت مشغول بودند.

 

مهندس یوسف فروتن- سردار سپاه- که دانش‌آموخته آلمان و مسلط به زبان آلمانی بود با آنها درباره انقلاب و جنگ تحمیلی و... به گفت‌وگو ایستاد. به ایشان گفتم؛ بپرس اگر حضرت مسیح(ع) حضور داشت، جانب ما را می‌گرفت و از ما حمایت می‌کرد یا آمریکا؟ و تصورم این بود که خواهند گفت؛ آمریکا، اما دو جوان یاد شده بعد از طرح این پرسش به گونه‌ای غیرمنتظره ساکت شدند و به فکر فرو رفتند. بعد از لحظاتی، صادقانه پاسخ دادند که «نمی‌دانیم، باید بیشتر فکر کنیم. مسیح، شما یا آمریکا؟! پاسخ آن آسان نیست»! برادرم، فروتن به آنها یادآوری کرد این پرسش امام خمینی از پاپ است که رسانه‌های شما اجازه انعکاس آن را ندادند.

 

4- از مولای مظلوم و شهیدمان، حضرت امیر‌المومنین علیه‌السلام است که «الناس اعداء ما جهلوا... شماری از آدم‌ها دشمن جهل خویش هستند»، یعنی با چیزی دشمنی می‌ورزند که برداشت و تصویر غلطی - انگاره - از آن دارند. این تصویر غلط و حتی متضاد با واقعیت را می‌توان در دوران خود آن حضرت آدرس داد. تا آنجا که وقتی در محراب مسجد کوفه، ضربت شمشیر بدکارترین بدکاران بر فرق مبارکش نشست، کوفیان که از نزدیک با حضرتش آشنا بودند، به قول جرج جرداق، انسانیت را یتیم شده می‌دانستند و کسانی در شام آن روز، انگشت حیرت به دندان می‌گزیدند که «مگر علی(ع) نماز هم می‌خواند که در محراب شهید شده باشد»؟!

 

5- «جیمز مگوی» روزنامه‌نگار معروف آمریکایی دهه 1960 تا 1980 میلادی به همکاران رسانه‌ای خود انتقاد می‌کرد که چرا به جای انعکاس واقعیات جنگ ویتنام و جنایاتی که آمریکا در آن منطقه مرتکب می‌شود، مردم ویتنام را خسته و سرخورده و حامی آمریکا معرفی می‌کنند و آرزوهای بر باد رفته ژنرال‌های آمریکایی را به خبر تبدیل می‌کنند. در همان روزها، هربرت مارکوزه از اصحاب مکتب فرانکفورت به جیمز مگوی دلداری می‌داد که جاده خبری آمریکا برای همیشه یکطرفه نمی‌ماند و با بیداری مردم به جاده دوطرفه تبدیل می‌شود. مارکوزه درست حدس زده بود ولی بر این تصور بود که آنچه از طرف مقابل وارد این جاده می‌شود آموزه‌های مارکسیسم است! غافل از آن که در پی انقلاب‌اسلامی، مارکسیسم فرو می‌پاشد و قطب قدرتمند اسلام بعد از فرستادن مارکسیسم به تاریخ، در مقابل امپریالیسم جهانی تمام قد به مقابله برمی‌خیزد و امروز، همان روز است.

 

6- گفتنی است در پی دوطرفه شدن نسبی- و نه کامل- جاده اطلاع‌رسانی و تقریبا طی دو دهه اخیر، واژه اطلاع‌رسانی به روش اسرائیل - ISRAELITE  MEDIA  METHOD-  به فرهنگ رسانه‌ای دنیا وارد شده است. این واژه درباره رسانه‌هایی به کار گرفته می‌شود که حیثیت رسانه‌ای خود را فروخته و برای آن ارزشی قائل نیستند و مانند رژیم صهیونیستی، با وجود آن که می‌دانند مخاطبان از دروغ بودن اخبار و گزارش‌های آنها باخبرند، دست به دروغ‌پراکنی می‌زنند. ورود این واژه به فرهنگ رسانه‌، سایه روشنی از هوشیاری افکارعمومی در مقابل انگاره‌سازی‌های رسانه‌ای را نوید می‌دهد و این که جاده اطلاع‌رسانی به تدریج از حالت یکطرفه به دوطرفه تبدیل شده است و یا در حال تبدیل شدن است.

 

7- باطل‌السحر «انگاره» و موثرترین راه مقابله با این شگرد، دعوت از مخاطبان برای مراجعه مستقیم و بی‌واسطه به «واقعیت» است. چرا که در این حالت، مخاطب می‌تواند «واقعیت» را آنگونه که واقعا هست ببیند و به ارزیابی بنشیند و نه آنگونه که در هاله‌ای از توهمات و دروغ‌پردازی‌ها ارائه شده است. در این‌باره گفتنی است که برای عبور از لایه‌های انگاره و راهبری مخاطب از انگاره به واقعیت - بخوانید از سراب که شبیه آب است به آب که واقعا آب است- دو راه‌کار شناخته و تعریف شده، پیش‌روی است.

 

 

اول: ارائه تصویر واقعی و روشنی از «واقعیت» به گونه‌ای که مخاطب با مشاهده و ارزیابی آن و مقایسه این تصویر واقعی با «انگاره»، از توهم خارج شود. بیشترین کاربرد این روش در مجامع «آکادمیک» است، چرا که این روش به تحقیق و کاوش و بررسی‌های معمولا درازمدت نیاز دارد و از حوصله افراد عادی بیرون است، مخصوصا اگر انگاره در حجم انبوهی از تبلیغات رسانه‌ای پوشیده باشد.

 

دوم: که ضریب تأثیر آن بسیار بالا و از موثرترین روش‌هاست، دعوت از مخاطب برای مراجعه مستقیم به «واقعیت» است. این روش اگرچه کارآمدترین و مؤثرترین روش است ولی «دعوت از مخاطب» به تنهایی کارآمدی چندانی ندارد و اولین پرسشی که در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و پاسخ می‌طلبد آن که؛ چه ضرورت و نیازی به این مراجعه دارد؟! و مراجعه مستقیم به واقعیت، کدام نیاز مبرم او را برآورده می‌کند؟ کدام زیانی را از او دور می‌سازد و کدام سودی را به او می‌رساند؟!

 

پاره دیگر این روش که تکمیل‌کننده آن است و نیاز برای مراجعه مستقیم به واقعیت را در مخاطب نه فقط زنده می‌سازد بلکه او را برای کشف واقعیت به شدت تشنه می‌کند، طرح پرسش‌هایی است که پاسخ آنها با حیات مخاطبان و سود و زیان غیرقابل چشم‌پوشی آنان گره خورده است. و این دقیقا همان روش حکیمانه‌ای است که با نگاهی دلسوزانه و پدرانه در نامه اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی به کار گرفته شده است. بخوانید:

 

8- حضرت آقا که در جایگاه یک رهبر الهی و با بینش و منش برگرفته از پیمان پیامبران نمی‌توانند شاهد گمراهی و فریب‌خوردگی خیل عظیم و پرشمار جوانان در اروپا و آمریکا باشند و آنان را در هجوم بی‌امان صاحبان زر و زور و تزویر تنها بگذارند، در نامه اخیر خویش خطاب به جوانان اروپا و آمریکا، آنان را از اسارت طاغوت‌های مدرن زمان به رهایی و آزادگی فرا می‌خوانند و برای درک واقعیت و تشخیص سره از ناسره و آب از سراب، از آنها می‌خواهند که به‌دور از توهم‌پراکنی‌ها و انگاره‌سازی‌های حاکمان غارتگر و خونریز، درباره اسلام و انقلاب اسلامی، مستقیم و بی‌پرده به این واقعیت مراجعه کنند. اما چرا این مراجعه ضروری و حیاتی است؟

 

رهبر معظم انقلاب این ضرورت را با طرح پرسش‌هایی نشان می‌دهند که کمتر‌کسی- اگر نگوییم هیچکس- خود را از یافتن پاسخ برای آن بی‌نیاز می‌داند. چرا که سخن از این سلیقه و آن سلیقه یا انتخاب این رنگ و آن رنگ در میان نیست، پای چگونه زیستن و به سوی آب یا سراب رفتن در میان است... هیچ پرسیده‌اید که چرا سیاستمداران شما چهره ترسناکی از اسلام نشان می‌دهند؟ چرا همان کسانی با اسلام در ستیز و مقابله هستند که هویت واقعی آنان با برده‌داری، خونریزی و جنگ‌افروزی، ستم به رنگین‌پوستان، برپایی جنگ‌های بزرگ، تفرقه‌افکنی حتی میان مسیحیان کاتولیک و پروتستان، انباشت ثروت‌های انبوه به بهای فقر و تهی‌دستی - حتی - ملت‌های خود و... آمیخته است؟! هیچ پرسیده‌اید چه معانی و ارزش‌هایی در اسلام هست که مزاحم این طیف از زورگویان غارتگر است؟! و.../997/د101/ب6

 

منبع: روزنامه کیهان، حسین شریعتمداری

ارسال نظرات