۲۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۲۱۲۹۲۱
به مناسبت ایام شهادت مختار ثقفی؛

انّهُ جاهَدَ فی اللّهِ حَقَّ جِهَادِه

خبرگزاری رسا ـ مختار جوانی ولایت مدار، معتقد، شجاع، رزم آور، قبل از به زندان افتادن توسط عبید الله بن زیاد، نخستین کسی بود که حمایت جدی خود را از مسلم، سفیر امام حسین(ع) اعلام، در راه خدا جهاد و حق جهاد را ادا کرد.
قبر مختار

به گزارش خبرگزاری رسا، بررسی سیره و عملکرد شخصیت های تأثیر گذار در تاریخ اسلام به ویژه آنان که در صدر اسلام جایگاهی داشتند و سپس تبلیغات و عداوت مخالفان ابعادی از زندگی آنها را در هاله ای از ابهام قرار داده، اهمیت ویژه ای دارد. شخصیت هایی که باید برای شیعیان اسوه ولایت مداری باشند و از آنها در جهت پیروی از اهل بیت(ع) الگو برداری شود.

به سبب هجوم ناجوانمردانه امویان، زبیریان، منافقان و خوانین، چهره پرفروغ مختار را غباری از ابهام فرا گرفته و قهرمان مبارزه با قاتلان امام حسین(ع) به عنوان دروغگو، جاه طلب و مدعی نبوت قلمداد کرده که در این نوشتار به بی اساس بودن این اتهامات خواهیم پرداخت.

عملکرد و مبارزات مختار در تاریخ اسلام به زیبایی ثبت شده که در حقیقت قیام و خیزشی مذهبی علیه ظلم و ستم بنی امیه بود.  ماهیت این قیام صد درصد شیعی و مورد تأیید ائمه(ع) بود.

 

مختار کیست؟

در بسیاری از منابع و مراجع تاریخی در رابطه با مختار این گونه آورده اند: مختار بن ابی عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسی بن هنبة بن بکر بن هوازن؛ از قبیله ثقیف، کـه قبیله مشهـور و گسترده‌ای از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت. کنیه‌اش ابواسحاق‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معنای زیرک و تیزهوش است.(1)

بر اساس روایتی اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: "لقب کیّس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد".(2)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـی بود که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد. وی یکی از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـری(ایـران) در زمـان عمر بود.(3) ماجرای رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر، در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.

مـادر مـخـتـار دومـه بنت وهب است که از زنـان بـا شخصیت بـود. او در زمان خلافت امیر المؤمنین علی(ع) با آن حضرت در عراق بود و بعد از شهادت حضرت در بصره ساکن شد.(4)

خود مختار نیز در زمانی که امام حسن مجتبی(ع) در ساباط مداین جراحت برداشت و در خانه سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار که فرماندار مدائن بود، آورده شد، به نزد عمو رفت و از امام(ع) پاسداری کرد.

 

روایات مدح مختار

سدیر از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: لا تَسُبُّوا المُختارَ فَاِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنا، وَ طَلَبَ بِثَأرِنا، وَ زَوَّجَ اَرامِلَنا، وَ قَسَّمَ المالَ فِینا عَلَی العُسْرَةِ؛ مختار را دشنام ندهید که او قاتلان ما را کشت و انتقام ما را گرفت و بیوه‌زنان ما را شوهر داد و در زمان مشکلات و تنگی، اموال را بین ما تقسیم کرد.(5)

عبدالله بن ‌شریک می‌گوید: در روز عید قربان نزد امام باقر(ع) رفتیم. امام تکیه داده بود و دنبال آرایشگری فرستاده بود تا مناسک منی را انجام دهد. ناگهان پیرمردی از اهل کوفه وارد شد و دست امام(ع) را گرفت تا بر آن بوسه زند؛ ولی امام(ع) اجازه بوسیدن دستش را نداد. سپس از او سؤال کرد: تو کیستی؟ جواب داد: من ابومحمد‌حکم فرزند مختار هستم.

امام(ع) با احترام فراوانی با او برخورد نمود و دست خویش را به سوی او دراز کرد و او را در کنار خویش نشاند.

حکم پرسید: مردم در مورد پدرم سخنان بسیاری می‌گویند و نسبت‌های بدی به او می‌دهند، شما چه می‌فرمایید؟

امام(ع) فرمود: آنان چه می‌گویند؟

حکم گفت: آنان می‌گویند مختار دروغگوست؛ ولی من هر آن‌چه شما می‌گویید قبول دارم.

امام(ع) متعجب شد و شروع به تعریف و تمجید از مختار کرد و فرمود: سُبْحانَ اللهِ! اَخْبَرَنِی اَبِی اَنَّ مَهْرَ اُمِّی کانَ مِمّا بَعَث‌َ بِهِ المُخْتارُ، اَوَ لَمْ یَبْنِ دُورَنا؟ وَ قَتََ قاتِلَنا؟ وَ طَلَبَ بِدِمائِنا؟؛ سبحان‌الله! پدرم به من خبر داد که مهریه‌ مادرم را از همان اموالی که مختار نزد او فرستاده، داده است. آیا مختار خانه‌های ما را از نو نساخت؟! و قاتلان ما را نکشت؟! و به خونخواهی ما به پا نخاست؟!(6)

و در حدیثی دیگر این‌گونه آمده است: رَحِمَ اللهُ اَباکَ، رَحِمَ اللهُ اَباکَ، ما تَرَکَ لَنا حَقّاً عِنْدَ اَحَدٍ اِلاّ طَلَبَهُ، وَ قَتَلَ قَتَلَتَنا، وَ طَلَبَ بِدِمائِنا، رَحِمَهُ اللهُ، وَ اَخْبَرَنِی اَبِی اَنَّهُ کانَ یُقِیمُ عِنْدَ فاطِمَةَ بِنْتِ عَلِیٍّ یُمَهِّدُ لَها الفِراشَ، وَ یُثْنِی لَهَا الوَسائِدَ، وَ مِنْها اَصابَ الحَدِیثَ، رَحِمَ اللهُ اَباکَ؛ خداوند پدرت را بیامرزد! خداوند پدرت را بیامرزد! هیچ حقّی از ما را نزد دیگران رها نساخت مگر اینکه آن را از آنها گرفت و قاتلان ما را به قتل رساند و به خون‌خواهی ما برخاست. خداوند او را رحمت کند! پدرم به من خبر داده است که او نزد فاطمه دختر علی می‌رفت و زیراندازی برای او مهیا می‌کرد و متکایی پشت او قرار می‌داد و از او حدیث فرا گرفت. خداوند پدرت را بیامرزد!(7)

امام زین‌العابدین(ع) مختار را ستایش کرد و به عموی خود محمد بن‌حنفیّه فرمود: یا عَمِّ، لَوْ اَنَّ عَبْداً زِنْجِیّاً تَعَصَّبَ لَنا اَهْلَ البَیْتِ لَوَجَبَ عَلَی النّاسِ مُؤازَرَتُهُ؛ عموجان! اگر برده زنگی نسبت به ما اهل‌بیت(ع) پافشاری کند، بر مردم واجب است که او را یاری کنند.

و هنگامی که امام زین‌العابدین(ع) سرهای جدا شده جنایتکارانی مانند عبیدالله بن ‌زیاد و عمر‌بن‌سعد و فرزندش حفص را در مقابل خویش دید، سجده نمود و فرمود: اَلحَمْدُللهِ الَّذِی اَدْرَکَ لِی ثَأرِی مِنْ عَدُوِّی وَ جَزَی اللهُ المُخْتارَ خَیْراً؛ سپاس خدای را که انتقامم را از دشمنم گرفت؛ خدا به مختار جزای نیک دهاد».(8)

امام زین‌العابدین(ع) پس از فاجعه کربلا هرگز متبسّم دیده نشد و حزن و اندوه بر زندگی او خیمه زده تا اینکه هنگامی که سر جدا شده‌ ابن‌مرجانه را در مقابل خود یافت. امام بسیار خوشحال و شادمان گشت که این شادمانی به سبب مختار بود.

امام صادق(ع) نیز مختار را ستوده و با احترام از او یاد کرده و فرموده: مَا امْتَشَطَتْ فِینا هاشِمِیَّةٌ وَ لاَ اخْتَضَبَتْ حَتّی بَعَثَ اِلَیْنَا المُخْتارُ بِرُؤُوسِ الَّذِینَ قَتَلُوا الحُسَیْنَ؛ بعد از شهادت امام حسین(ع) هیچ زن هاشمی خود را نیاراست و خضاب ننمود تا اینکه مختار سرهای جدا شده قاتلان امام حسین(ع) را نزد ما فرستاد.(9)

و در روایت دیگری فرمود: مَا اکْتَحَلَتْ هاشِمِیَّةٌ وَ لاَ اخْتَضَبَتْ وَ لا رُئِیَ فِی دارِ هاشِمِیٍّ دُخانٌ خَمْسَ سِنِینَ حَتّی قُتِلَ عُبَیْدُاللهِ بنِ زِیادٍ؛ هیچ زن هاشمی به چشم خود سرمه نکشید و خضاب نکرد و به مدت پنج سال، دودی از خانه‌های بنی‌هاشم بلند نشد تا اینکه عبیدالله بن‌زیاد کشته شد.(10)

 

نظر آیت الله بهجت در مورد شخصیت مختار

یکی از پرسش هایی که در زمان حیات آیت الله العظمی بهجت از ایشان صورت گرفت، پرسشی در مورد شخصیت مختار بن ابوعبید ثقفی بود. شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را در زیر می خوانیم.

سؤال: "نظر حضرتعالی درباره شخصیت مختار ثقفی که مورد تردید واقع شده است، چیست؟ علاقمندیم که دیدگاه شما را در این مورد بدانیم".

پاسخ: «مختار اهل نماز بود. او از اولیای خدا بود. نماز را با حال عجیبی می خواند. در شأن مختار همین کفایت می‏کند که قاتل دشمنان اهل بیت(ع) و قتله سیدالشهداء(ع) بود.

نقل است که می‏گفت: "فلانی را کشتم، فلانی را کشتم..." تا اینکه وقتی آخرین نفر را کشت گفت: "الان راحت شدم".

دوره نهضت او شاید 9 ماه بوده اما نوشته‏اند هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: "الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست". یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: "دیگر اگر بمیرم، غصه‏ای ندارم".»(11)

آیت‌الله العظمی خوئی درباره مختار می‌نویسد: «والاخبار الوارده فی حقه، علی قسمین: مادحه وذامه، اما المادحه، فهی متضافرة»؛ اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده، دو قسم است: نخست؛ اخباری در مدح و ستایش او و دوم؛ اخباری که در مذمت اوست. اما اخبار در مدح، قوی‌تر و برتر است.(12)

علامه مجلسی روایتی از علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: «همانطور که گروهی از بنی اسرائیل، از حق اطاعت کردند و کرامت یافتند و گروهی از آنان عصیان کردند و در نتیجه عذاب شدند، شما امت محمد(ص) نیز چنین خواهد بود».

سؤال کردند: ای امیرمؤمنان! این عصیان کننده‌ها چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: آنان که به بزرگداشت ما و حقوق ما اهل‌بیت امر شدند، لیکن خیانت و مخالفت کردند و حقوق ما را نادیده گرفتند و انکار کردند و آن را سبک شمردند، فرزندان ما که همان فرزندان پیامبر خدا(ص) بوده به قتل رساندند، در صورتی که مأمور به اکرام و محبت آنان بودند.

عرض کردند: ای امیرمؤمنان! آیا چنین خواهد شد؟!

فرمود: «آری، این خبری حق و امری است شدنی، به زودی این دو فرزندم حسن و حسین(ع) کشته خواهند شد.»

سپس اضافه فرمود: به زودی ستمکاران به بلایی توسط کسی که خداوند برای انتقام، بر آنان مسلط خواهد نمود، گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که انجام دادند، همان گونه که بنی اسرائیل گرفتار عذاب شدند.

عرض کردند، او کیست؟

حضرت(ع) فرمود: جوانی از قبیله ثقیف که او را مختار بن‌ابی‌عبید می‌گویند.(13)

مرحوم مامقانی می‌فرماید: این روایت، دلیل دیگری بر امامی بودن و صحت اعتقاد مختار است؛ زیرا عاقبت کار مختار بر امیرمؤمنان(ع) مانند بسیاری از حوادث آینده که امام(ع) می‌دانست پوشیده نبود.

 

چرا امام سجاد(ع) مستقیما با مختار در ارتباط نبود

پس از واقعه کربلا و اوضاع دشوار حاکم، امام سجاد(ع) سعی بر آن داشت تا با جنبش‌هایی که به نام شیعه بر پا می‌شد مانند "قیام توابین" و "مختار" به خاطر حفظ جان اهل بیت(ع) رابطه‌ای برقرار ننماید؛ ولی این به معنای طرد این قیام‌ها نبود. اما دو شخصیت دیگر یعنی "محمد بن حنفیه" و "ابن عباس" در فعالیت‌های سیاسی و گروهی مشارکت داشتند و چون محمد بن حنفیه به دلیل علوی بودن برای شیعیان دارای اهمیت خاصی بود، با اینکه او هیچ داعیه رهبری نداشت، مختار به نام او در کوفه علم مخالفت با بنی امیه و ابن زبیر را برافراشت.

هنگامی که جمعی از سران کوفه جهت کسب تکلیف برای قیام به خدمت آقا رسیدند، امام سجاد(ع) محمد حنفیه، عموی خویش را به عنوان نماینده تام الاختیار خویش معرفی می کنند و می گویند: یا عم فافعل ماشئت فانی ولیتک هذا الامر. که با این بیان، امام نظر صریح خویش را ابراز می کند و سران شیعه شاد و با هدف از محضر امام خارج می شوند و این جمله را زمزمه می کنند که امام سجاد و محمد حنفیه به ما اذن قیام دادند. بر این اساس امام غیر مستقیم رهبری قیام مختار را به عهده گرفتند و علامه مامقانی، متخصص فن رجال به اذن امام سجاد و رضایت حضرتش در نهضت مختار تصریح دارد و می فرماید: فان سلطنته برخصه من الامام...، همانا حکومت و قیام مختار با اجازه امام سجاد بود.(14)

 

مختار و روایت های مختلف تاریخی در باره وی

در پاسخ به این سؤال که چرا در منابع تاریخی از مختار این شخصیت بزرگ شیعه به درستی یاد نمی شود باید گفت که در اکثر منابع تاریخی شیعه که به تاریخ عاشورا و زندگی امام حسین(ع) پرداخته، از مختار به تحسین و نیکی یاد شده و ائمه معصومین نیز از او به عنوان یک شیعه خالص یاد می کنند.

اما از آنجا که مختار ضربات مهلکی را بر پیکر امویان زده، حملات سختی بر زبیریان داشت و در سپاه خود به جای اشراف زادگان عرب از ایرانیان استفاده کرد، به این دلایل بود که گروه های زیادی دست به اتهام زنی، ذکر تهمت ها و دروغ های ناروا زدند که سبب کم فروغ شدن اقدامات مختار می شد.

اتهاماتی مانند ادعای نبوت، ادعای مهدویت برای محمد ابن حنفیه و یا تأسیس فرقة کیسانیه و شایع‌تر از همه دادن لقب «کذاب» به مختار در همه متون اهل تسنن، دشمنان اهل بیت(ع) و کینه توزان آمده است.(15)

مختار درباره قیام و واگذاری خلافت به اهل بیت، با محمد حنفیه مکاتبه ای داشته که البته پاسخ ایشان یا نظر خود بوده یا از امام سجاد(ع) کسب تکلیف کرده، مشخص نیست؛ اما پاسخ از جانب خاندان امیرالمؤمنین(ع) این بود که ما به این شیوه حکومت را نمی پسندیم، یعنی حکومتی که از راه قدرت و غلبه نظامی حاصل شده باشد و مردم از ترس و رعب این حاکمیت را پذیرفته باشند، برای ائمه(ع) موضوعیت نداشت. آنها می خواستند مردم با فهم و بصیرت به طرفشان روی بیاورند و آنها را به عنوان رهبران الهی بشناسند و به عنوان وظیفه شرعی اطاعت کنند.(16)

اما نکته مهمی که درباره مختار باید ذکر کرد، ولایت مداری او بوده که در ادامه به این موضوع می پردازیم.

 

ولایت پذیری و ولایت مداری؛ تعاریف و تفاوت ها

دو مفهوم ولایت‌پذیری و ولایتمداری که از عناصر اصلی گفتمان سیاسی تشیع در زمان معاصر محسوب می‌شوند، بعضاً‌ به صورت مشترک و برای انتقال یک رفتار یا یک مفهوم استفاده می‌گردند. به ظاهر هر دو واژه، کاربرد یکسان دارند و برای انتقال یک مفهوم که همانا تبعیت از ولایت است، استفاده می‌شوند؛ اما دقت در مفاهیم مذکور نشان می‌دهد آنان مترادف هم نیستند و هر کدام مؤید یک رفتار مشخص در مواجهه با توصیه‌ها یا فرامین ولایت‌اند. در نحوه مواجهه با ولایت قطعاً واژه ولایتمداری دارای جوهره ارزشی بیشتری است.(17)

 

ولایت پذیری

ولایت پذیری اطاعت و مسؤولیت پذیری به همراه شناخت و محبت نسبت به اولیاء الهی است که تضمین کننده سعادت فردی و اجتماعی انسان در دنیا و آخرت می باشد.

عشق به خدا، در گردن نهادن به فرمان پیامبر(ص) جلوه گر می شود و در این باره حتی ائمه معصومین(ع) مشارکت دارند. «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبیکم الله؛ ای پیامبر! به مردم بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد».(18) بنابر این اطاعت از پیامبر(ص) چیزی جدا از اطاعت الهی نیست؛ زیرا ولایت، اطاعت و محبت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در طول ولایت، اطاعت و محبت خدا قرار دارند. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(19) آیة مذکور گویای این معانی و حقایق می باشد و تنها در سایه استجابت دعوت های خدا و پیامبر(ص) نیل به زندگی معقول و حیات نورانی میسر است؛ «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(20)

علاوه بر آیات متعدد قرآن که مبین ضرورت و اهمیت ولایت پذیری است، روایات متعددی نیز در این زمینه وجود دارد.

نکته دیگر در زمینه اطاعت از فقیه جامعه الشرایط، اطاعت از توصیه ها و بیانات ارشادی او بوده که نقش عمده آن آگاهی بخشی، روشنگری و هدایت است؛ این امر نه تنها الزامی نمی آورد، بلکه انتقاد، بحث و تحقیق درباره این امور جایز است و حتی اگر شخصی، نظری مخالف با رهبری داشت، اطاعت از این گونه توصیه های رهبری تا جایی که با قانونی مخالفت نکند الزامی نیست.

در این موارد او می تواند بنا به اهمیت موضوع آرای خود را به رهبر برساند و وظیفه مشاوره را در این باب انجام دهد؛ البته آرای خود را در سطح جامعه، نباید به گونه ای تبلیغ کند که سبب بی حرمتی و تضعیف رهبر و حکومت اسلامی شود.

 

ولایت مداری

ولایتمداری به این معنا است که همه اعمال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شخص باید با اشاره به نگاه رهبری و بر اساس تفکر و تدبر در سخنان ایشان انجام ‌شود.

حـضـرت عـلی(ع) در فـرازی کوتاه، از ویژگی های اولیای حق و قلمرو ولایتشان پرده برداشته و می فرماید: اولیای خدا آنان اند که به باطن دنیا می نگرند، آنگاه که مردم به ظاهر آن می نگرند و بـه فـردای آن مـی پـردازند، آنگاه که مردم خود را به امروز آن سرگرم ساخته اند، پس آنـچـه را کـه مـی تـرسـنـد آنـان را بـمیراند میرانده اند و از آنچه که می دانند به زودی ترکشان خواهد کرد، دست شسته اند. آنان زیاده طلبی دیگران از دنیا را اندک خواهی و دست یافتنشان به آن را از دست دادن تلقی می کنند.(21)

مـولا در ایـن فراز، نخست مهم ترین ویژگی اهل ولایت را ولایت بر نفس اماره، خودخواهی، افـزون طـلبـی و ولایـت بـر خـیال و اوهام ذکر کرده و پس از آن یافتن ولایت فکری و عـلمـی بر اهل دین و ولایت سیاسی و اجتماعی را اوج ولایت و رمز آن دانسته است.

ولایتمداران همه فرامین و توصیه‌های رهبری را مد نظر قرار می دهند، اما ولایت‌پذیران تلاش می‌کنند توجیهات خود را با ارشادی خواندن فرمان یا توصیه به تصمیم تزریق نمایند و بتوانند میان دیدگاه‌های خود و رهبری جمع ببندند.(22)

 

ولایتمداری در شرایط فعلی

در زمان حاضر نیز همان امتحانات و ابتلائات الهی وجود دارد. ولی زمان ما معصوم نیست؛ اما فقیهی جامع الشرایط است که عدالت، شجاعت و زمان آگاه بودن خود را در این سال ها به خوبی به اثبات رسانده است. این مهم به خوبی دین مداری و مرتبه بزرگ ولی زمان ما را مشخص می کند که با نطق های دقیق، علمی و روشنی بخش هر انسان مؤمن و منصف را به تحسین وا می دارد. نطق های ولی فقیه حاضر، ادامه همان راه معصومین است و همان سخنان ائمه را تکرار می کنند؛ پس همان امتحاناتی که زمان ائمه از مردم و خواص گرفته شد، با شکل جدید در حال انجام است.

شخصیت ها و اتفاقات دوران معصومین و مخصوصا بازه تاریخی و پرعبرت حکومت امام علی(ع) در حکومت جمهوری اسلامی در حال تکرار است؛ اما احساس می شود شرایط فعلی سخت تر از گذشته باشد؛ زیرا یافتن راه صحیح و عمل به آن با وجود امپراتوری رسانه ای غرب، حضور جدی اسلام آمریکایی در متن زندگی مردم و مسؤولان، به خواب رفتن برخی خواص جبهه خودی در لقب هایی که به آنها داده شده، بازیابی نکردن مواضع و تحلیل های خود نسبت یه ولی زمان و عدم درک صحیح شرایط، سبب بازی خوردن آنها در میدان سیاست می شود و سخت تر شدن اوضاع نسبت به گذشته و نیاز عبرت پذیری را گوشزد می کند.

یافتن تکلیف در این دوران که حقیقتا آخرالزمان را در ذهن تداعی می کند، بسیار مسأله مهم و سرنوشت سازی است؛ باید با چشم باز و آگاهی به زمان حرکت کرده و خواصی را مد نظر بگیرد که ولایتمداری را نه به عنوان حزب سیاسی فریاد بزند، بلکه در عمل و بیان آن را نشان داده و در مقاطع حساس به اثبات برساند.

البته تکلیف گرایی هم خود انواعی دارد که شاید برخی آن را اشتباه تعریف کنند. رهبر معظم انقلاب سال گذشته در دیدار با دانشجویان، تکلیف گرایی و رابطه آن با نتیجه گرا بودن را تشریح کرده و فرمودند: «تکلیف گرایی صحیح آن است که انسان در راه رسیدن به نتیجه مطلوب، بر اساس تکلیف عمل و از کارهای ضدتکلیف و نامشروع پرهیز کند. انسانی که برای رسیدن به نتیجه بر اساس تکلیف عمل می کند، اگر به نتیجه مطلوب هم نرسد، احساس پشیمانی و خسارت نمی کند. تکلیف گرایی هیچ منافاتی با دنبال نتیجه بودن، ندارد.»

تکلیف شناسی از مهمترین خصوصیات فرد ولایت مدار بوده و یکی از مرزهای جدایی فرد ولایت پذیر و ولایت مدار همین مسأله است.

در ماجرای صلح امام حسن(ع)، افرادی بودند در سپاه امام که ادعاهای بزرگی در سر داشتند و خود را مالک اشتر و عمار ابن یاسر زمان می پنداشتند، ولی تکلیف شناسی درستی نداشتند و به جای اینکه عصای دست امام حسن(ع) باشند، با اعمال خود فشار بر حضرت را بیشتر می کردند. البته خیانت برخی از آنها زمانی مشخص شد که باید بین دنیا و آخرت انتخاب می کردند و در بین کسانی که صلح را بر امام تحمیل کردند، افرادی بودند که اهل تقوا محسوب می شدند، اما در مرحله جدایی حق و باطل نیت آنها مشخص شد.

در ماجرای دستگیری هانی ابن عروه توسط عبیدالله ابن زیاد، مسلم ابن عقیل که حکم نایب امام حسین(ع) را داشت، اعلام جهاد کرد، اما بزرگ شیعیان در کوفه که خود را بسیار با تقوا و سیاسی می پنداشت و اطرافیان چاپلوسی در کنار او بودند، با این فتوا که «تا آمدن امام به کوفه ما قدمی بر نمی داریم» سبب شهادت هانی و سپس تنهایی مسلم و شهادت آن عزیز شد.

ولایت مداری خواص در حال حاضر جز نیازهای اصلی جمهوری اسلامی است که باید در میان مسؤولان جست و جو شود؛ عمار و مختار زمان را یافت و با آنها پشت سر ولی فقیه حرکت کرد نه با افرادی که ادعای این امر را دارند. ان شالله

حسین اسکندری

/9462/703/ر

منابع:

1- تـاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 6، ص 7؛ مـعجم قبائل العرب، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 148- 149؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 171؛ بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345

2- بحارالانوار، ج 45، ص 344

3- الغـارات، ابـراهـیـم بـن مـحـمـد ثـقـفـی، ج 2، ص 517؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 433.

4- انساب الاشراف، ج 6، ص 375؛ بحارالانوار، ج 45، ص 350.

5- رجال الکشی، ص125، حدیث 197

6- رجال الکشی، ص125، حدیث199

7- تنقیح المقال، ج2، ص203

8- عوالم العلوم، ج18، ص84

9- - رجال الکشی، ص127، حدیث202.

10- بحارالانوار، ج45، ص207، حدیث13

11- رج.کتاب ورق های آسمانی نوشته محسن کمره ای زاده

12- معجم رجال الحدیث جلد 18، صفحه 99 تا 102

13- بحارالانوار، ج45، ص340.

14- تنقیح المقال ج3، صفحه 206

15- جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء، تهران، نشر الهادی، چاپ اول، 1377، ص 531

16- دکتر محمد حسین رجبی (دوانی) معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین(ع) و کارشناس تاریخ اسلام در گفتگوی با وبسایت انتخاب- ۲۴ مرداد ۱۳۹۰

17- عبدالله گنجی، جوان آنلاین، 1390/02/11

18- سوره آل عمران، آیه31

19- سوره نساء ، آیه 59

20- انفال ، آیه 24

21- ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری- علی باقی نصرآبادی/عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی-انقلاب اسلامی و دفاع مقدس- بهار 1387

22- عبدالله گنجی، جوان آنلاین،11/02/1390

ارسال نظرات