۰۲ تير ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۳
کد خبر: ۲۱۰۴۳۴

نگاهی به رساله حقوق/بخش چهارم(پایانی)

خبرگزاری رسا - و امّا حقّ آن کسی که از او چیزى بخواهند این است که اگر چیزى بخشید با سپاسدارى و قدردانى، بخشش او پذیرفته گردد و وقتی چیزى نداد، عذرش پذیرفته شود و به او خوش‌گمان باشد و بداند که اگر مضایقه کرد از مالش مضایقه نموده است و ملامتى بر او در حفظ مالش نیست.
نگاهی به رساله حقوق/بخش چهارم(پایانی)
تا به حال 40 مورد از حقوق پنجاهگانه رساله حقوق امام سجاد علیه ‌السلام ذکر شد؛ حقوقی که هر یک در بردارنده مضامین زیبا و پر محتوایی بوده و از ظرافت‌هایی نیز برخوردار است. در ادامه 10 مورد پایانی ذکر می‌شود.  
 
حق طالب نصیحت و نصیحت کننده
 
41- وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ فَإِنَّ حَقَّهُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَیْهِ النَّصِیحَةَ عَلَى الْحَقِّ الَّذِی تَرَى لَهُ أَنْ یَحْمِلَ وَ یَخْرُجَ الْمَخْرَجَ الَّذِی یَلِینُ عَلَى مَسَامِعِهِ وَ تُکَلِّمَهُ مِنَ الْکَلَامِ بِمَا یُطِیقُهُ عَقْلُهُ فَإِنَّ لِکُلِّ عَقْلٍ طَبَقَةً مِنَ الْکَلَامِ یَعْرِفُهُ وَ یُجِیبُهُ وَ لْیَکُنْ مَذْهَبُکَ الرَّحْمَةَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ کسی که از تو نصیحت می‌طلبد، این است که تا آن‌جایی که سزاوار اوست و تاب مى‏آورد، پندش دهى و آن گونه سخن‌گویى که به گوشش نیکو آید و توان فهمش را داشته باشد؛ چرا که هر عقلى شایسته نوعى از سخن است که آن را بفهمد و متوجّه شود و باید شیوه‏ات با مهرورزى باشد. و لا قوّة الّا باللَّه.
 
42- وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ جَنَاحَکَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَکَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَکَ حَتَّى تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِیحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِیهَا فَإِنْ کَانَ وُفِّقَ فِیهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِیحَتَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ وُفِّقَ لَهَا فِیهَا رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ یَأْلُکَ نُصْحاً إِلَّا أَنَّهُ أَخْطَأَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عِنْدَکَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلَا تَعْنِیِ شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ اندرزگوى تو این است که بالت را برای او به نرمی بگشایی [در برابرش فروتن باشی] سپس دل به او بدهی و گوش به حرف او باشی تا نصیحتش را بفهمی؛ سپس در نصیحتش ملاحظه می‌کنی، اگر درست بود، خدا را حمد می‌کنی و نصیحت او را قبول می‌کنی و قدر نصیحتش را می‌دانی و اگر درست نبود، با او مهربان باشی و او را متهم نکنی و بدانى که او در پند دهى به تو کوتاهی نکرده است، لکن اشتباه کرده؛ مگر اینکه از نظر تو، مستحق تهمت باشد که در این صورت به هیچ وجه سخنى از او را نمی‌پذیری. و لا قوّة الّا باللَّه.
 
 
حق صغیر و کبیر
 
43- وَ أَمَّا حَقُّ الْکَبِیرِ فَإِنَّ حَقَّهُ تَوْقِیرُ سِنِّهِ وَ إِجْلَالُ إِسْلَامِهِ إِذَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ فِی الْإِسْلَامِ بِتَقْدِیمِهِ فِیهِ وَ تَرْکُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ لَا تَسْبِقُهُ إِلَى طَرِیقٍ وَ لَا تَؤُمُّهُ فِی طَرِیقٍ وَ لَا تَسْتَجْهِلُهُ وَ إِنْ جَهِلَ عَلَیْکَ تَحَمَّلْتَ وَ أَکْرَمْتَهُ بِحَقِّ إِسْلَامِهِ مَعَ سِنِّهِ فَإِنَّمَا حَقُّ السِّنِّ بِقَدْرِ الْإِسْلَامِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛‏ و امّا حقّ سالمند این است که احترام سنّش را داشته باشى و اگر از فضیلت‏مندان باشد، با پیشى داشتن او، اسلامش را بزرگ دارى و با او به کشمکش نپردازى و در راه، جلو نروى و از او پیش نیفتى و او را نادان نشماری و چانچه با تو جاهلانه برخورد کرد، تحمل کنی و به احترام اسلام و سالمندى‏اش، او را اکرام کنی، چرا که به راستى حقّ سالمندى به قدر اسلام است. و لا قوّة الّا باللَّه.
 
44- وَ أَمَّا حَقُّ الصَّغِیرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِیفُهُ وَ تَعْلِیمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْکُ مُمَاحَکَتِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ‏؛ و امّا حقّ خردسال، محبّت کردن به او، پرورش و آموزش او، بخشش او، پرده پوشی بر او و نرم خویى با او و یارى او و پرده پوشى خطاهاى کودکى اوست؛ چرا که این، باعث توبه است. با او مدارا نمایى و سر به سر او نگذارى؛ زیرا این روش به رشد و بزرگ شدن او نزدیک‏تر است.
 
حق سائل و مسئول
 
45- وَ أَمَّا حَقُّ السَّائِلِ فَإِعْطَاؤُهُ إِذَا تیقّنْتَ صِدْقَه وَ قَدَرْتَ عَلَى سَدِّ حَاجَتِهِ وَ الدُّعَاءُ لَهُ فِیمَا نَزَلَ بِهِ وَ الْمُعَاوَنَةُ لَهُ عَلَى طَلِبَتِهِ وَ إِنْ شَکَکْتَ فِی صِدْقِهِ وَ سَبَقَتْ إِلَیْهِ التُّهَمَةُ لَهُ لَمْ تَعْزِمْ عَلَى ذَلِکَ لَمْ تَأْمَنْ أَنْ یَکُونَ مِنْ کَیْدِ الشَّیْطَانِ أَرَادَ أَنْ یَصُدَّکَ عَنْ حَظِّکَ وَ یَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ التَّقَرُّبِ إِلَى رَبِّکَ وَ فَتَرَکْتَهُ بِسَتْرِهِ وَ رَدَدْتَهُ رَدّاً جَمِیلًا وَ إِنْ غَلَبَتْ نَفْسُکَ فِی أَمْرِهِ وَ أَعْطَیْتَهُ عَلَى مَا عَرَضَ فِی نَفْسِکَ مِنْهُ فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛ِ و امّا حقّ سائل این است که اگر راستگویش مى‏دانى و توان برطرف کردن نیازش را دارى، به او بدهى و در جهت چیزی که بر سرش آمده [نیازمندى‏‏] دعایش کنى و در خواسته او یاریش کنى و چنانچه در راستگویى‏اش شک دارى و به او بدگمانى و نمى‏خواهى کمکش کنى، ایمن نیستی از این‌که شاید این بدگمانى به سائل، مکر شیطان است که خواسته تو را از بهره‌ات باز دارد و میان تو و نزدیکى به پروردگارت فاصله اندازد؛ پس با پرده پوشى او را واگذار و با رفتارى خوش ردّ کن و چنانچه در وضعى که از او می‌دانى بر نفس خود چیره و غالب آمدى و به او چیزى دادى، همانا این روش از استوارترین کارهاست.
 
46- وَ أَمَّا حَقُّ الْمَسْئُولِ إِنْ أَعْطَى فَاقْبَلْ مِنْهُ مَا أَعْطَى بِالشُّکْرِ لَهُ وَ الْمَعْرِفَةِ لِفَضْلِهِ وَ اطْلُبْ وَجْهَ الْعُذْرِ فِی مَنْعِهِ وَ أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ إِنْ مَنَعَ مَالَهُ مَنَعَ وَ أَنْ لَیْسَ التَّثْرِیبُ فِی مَالِهِ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً فَإِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ؛ و امّا حقّ آن کسی که از او چیزى بخواهند، این است که اگر چیزى بخشید با سپاسدارى و قدردانى، بخشش او پذیرفته گردد و وقتی چیزى نداد، عذرش پذیرفته شود و به او خوش‌گمان باش و بدان که اگر مضایقه کرد، از مالش مضایقه نموده است و ملامتى بر او در حفظ مالش نیست، اگر چه ظالم باشد؛ زیرا انسان بسیار ستم پیشه و ناسپاس است.
 
حق کسی که باعث خوشحالی و کسی که باعث ناراحتی شده است
47- وَ أَمَّا حَقُّ مَنْ سَرَّکَ اللَّهُ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ فَإِنْ کَانَ تَعَمَّدَهَا لَکَ حَمِدْتَ اللَّهَ أَوَّلًا ثُمَّ شَکَرْتَهُ عَلَى ذَلِکَ بِقَدْرِهِ فِی مَوْضِعِ الْجَزَاءِ وَ کَافَأْتَهُ عَلَى فَضْلِ الِابْتِدَاءِ وَ أَرْصَدْتَ لَهُ الْمُکَافَاةَ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ تَعَمَّدَهَا حَمِدْتَ اللَّهَ وَ شَکَرْتَهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ مِنْهُ تَوَحَّدَکَ بِهَا وَ أَحْبَبْتَ هَذَا إِذْ کَانَ سَبَباً مِنْ أَسْبَابِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ تَرْجُو لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ خَیْراً فَإِنَّ أَسْبَابَ النِّعَمِ بَرَکَةٌ حَیْثُ مَا کَانَتْ وَ إِنْ کَانَ لَمْ یَتَعَمَّدْ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ کسى که خداوند بوسیله او و توانایى‏اش تو را شاد نموده؛ پس اگر او قصد شاد نمودن تو را داشته[ناخواسته شاد نشدی]، نخست خدا را حمد کن و آنگاه به اندازه شایستگى‏اش، با پاداش دادن، از او قدردانى کن و نیکی ابتدایی او را تلافى کنى و در صدد جبران [کار] او باش و چنانچه قصد شاد نمودن تو را نداشت خدا را حمد می‌کنی و از آن شخص تشکّر می‌نمایی و بدانى که این شاد شدن تو از اوست و این شادمانى مخصوص توست و او را از آن جهت که سببى از اسباب نعمت‏هاى خداوند است دوستش بدارى و از این پس خیرخواه او باشى؛ چرا که اسباب نعمت‏ها در هر کجا که باشند و اگر چه قصدى نداشته باشند، خیر و برکت هستند. و لا قوّة الّا باللَّه.
48- وَ أَمَّا حَقُّ مَنْ سَاءَکَ الْقَضَاءُ عَلَى یَدَیْهِ بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَإِنْ کَانَ تَعَمَّدَهَا کَانَ الْعَفْوُ أَوْلَى بِکَ لِمَا فِیهِ لَهُ مِنَ الْقَمْعِ وَ حُسْنِ الْأَدَبِ مَعَ کَبِیرِ أَمْثَالِهِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُوَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ‏ هَذَا فِی الْعَمْدِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ عَمْداً لَمْ تَظْلِمْهُ بِتَعَمُّدِ الِانْتِصَارِ مِنْهُ فَتَکُونَ قَدْ کَافَأْتَهُ فِی تَعَمُّدٍ عَلَى خَطَاءٍ وَ رَفَقْتَ بِهِ وَ رَدَدْتَهُ بِأَلْطَفِ مَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ ‏و امّا حقّ کسى که دست تقدیر، با گفتار و یا کردار کسى، به تو بدى کرده این است که اگر او، خود، خواهان بدى کردن بود، پس گذشت نمودن از مردمى از این دست، که موجب بازدارندگى و خوش برخوردى است، نیکوتر است. چرا که خداوند مى‏فرماید: «و هر که پس از مظلوم واقع شدن، طلب یارى کند، راه نکوهشى‏ بر ایشان نیست؛ تا بدان جا که فرمود:[گذشت و عفو] از کارهای مهم است». و خداى عزّ و جلّ فرمود: «و اگر عقوبت کردید همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفته‏اید، متجاوز را به عقوبت رسانید و اگر صبر کنید البته آن براى شکیبایان بهتر است». این، در صورت عمدى است؛ پس اگر عمدى نبود، به قصد انتقام‏جویى بر او ستم روا مدارى تا او را به خطاى غیر عمد، از قصد، کیفر دهى. با او مهربانى کن تا به نیکوترین برخوردى که مى‏توانى پاسخش را داده باشى. و لا قوّة الّا باللَّه.
 
 
حق هم‌کیش و اهل ذمّه
 
49- وَ أَمَّا حَقُّ أَهْلِ ملّتکَ عَامَّةً فَإِضْمَارُ السَّلَامَةِ وَ نَشْرُ جَنَاحِ الرَّحْمَةِ وَ الرِّفْقُ بِمُسِیئِهِمْ وَ تَأَلُّفُهُمْ وَ اسْتِصْلَاحُهُمْ وَ شُکْرُ مُحْسِنِهِمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِلَیْکَ فَإِنَّ إِحْسَانَهُ إِلَى نَفْسِهِ إِحْسَانُهُ إِلَیْکَ إِذَا کَفَّ عَنْکَ أَذَاهُ وَ کَفَاکَ مَئُونَتَهُ وَ حَبَسَ عَنْکَ نَفْسَهُ فَعُمَّهُمْ‏ جَمِیعاً بِدَعْوَتِکَ وَ انْصُرْهُمْ جَمِیعاً بِنُصْرَتِکَ وَ أَنْزِلْهُمْ جَمِیعاً مِنْکَ مَنَازِلَهُمْ کَبِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَالِدِ وَ صَغِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ وَ أَوْسَطَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ فَمَنْ أَتَاکَ تَعَاهَدْتَهُ بِلُطْفٍ وَ رَحْمَةٍ وَ صِلْ أَخَاکَ بِمَا یَجِبُ لِلْأَخِ عَلَى أَخِیهِ؛ و أمّا حقّ اهل دینت بطور عموم؛ حسن نیّت، مهربانى به همگان، مدارا نمودن با بدرفتارشان، انس و الفت با آنان و کوشش در راه اصلاحشان و تشکّر از اهل احسانشان،چه در حقّ خود و چه در باره تو، که بى‏شکّ نیکوکارى به خود، چنانچه آزارش را از تو بازدارد، در اصل احسان به تو مى‏باشد، زحمتش را از تو باز مى‏دارد و خود را از [آزار] تو حفظ مى‏کند؛ پس تمام ایشان را مشمول دعاى خود کن و به همه یارى برسان و مقام هر یک را در نظر دار و رعایت کن، کهنسال آنان را به جاى پدر و خردسالشان را به جاى فرزند و افراد میان سالشان را به جاى برادر گیر، پس چنانچه هر کدامشان بر تو وارد شدند با لطف و مهربانى از او دلجوئى و تفقّد نما و حقوق برادرى را در باره‏اش رعایت کن.
 
50- وَ أَمَّا حَقُّ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَالْحُکْمُ فِیهِمْ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا قَبِلَ اللَّهُ وَ تَفِیَ بِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ مِنْ ذِمَّتِهِ وَ عَهْدِهِ وَ تُکَلِّمَهُمْ إِلَیْهِ فِیمَا طُلِبُوا مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أُجْبِرُوا عَلَیْهِ وَ تَحْکُمَ فِیهِمْ بِمَا حَکَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَى نَفْسِکَ فِیمَا جَرَى بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ مِنْ مُعَامَلَةٍ وَ لْیَکُنْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ظُلْمِهِمْ مِنْ رِعَایَةِ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ الْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ عَهْدِ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله حَائِلٌ فَإِنَّهُ بَلَغَنَا أَنَّهُ قَالَ مَنْ ظَلَمَ مُعَاهَداً کُنْتُ خَصْمَهُ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَهَذِهِ خَمْسُونَ حَقّاً مُحِیطَةً بِکَ لَا تَخْرُجْ مِنْهَا فِی حَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ یَجِبُ عَلَیْکَ رِعَایَتُهَا وَ الْعَمَلُ فِی تَأْدِیَتِهَا وَ الِاسْتِعَانَةُ بِاللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَى ذَلِکَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِوَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ؛ و أمّا حقّ اهل ذمّه و در پناه اسلام؛ حکم آنان این است که آنچه را خدا از ایشان پذیرفته قبول کنى و به ذمّه و عهدى که خدا براى ایشان مقرّر داشته وفا نمایى، در آنچه از ایشان خواسته شده و خود را بر آن مجبور نموده‏اند، به همان [قوانین اسلام با اهل ذمّه‏] حکم کنى و در رفتار با ایشان همان گونه که خداوند بر تو تکلیف نموده عمل کنى و با توجّه به اینکه آنها در پناه تو و ذمّه خدا و رسول اویند، نباید بر آنها ستم نمایى؛ زیرا در حدیثى به ما رسیده است که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «هر کس که به افراد در پناه اسلام(اهل ذمّه) ستم کند، من دشمن او هستم»؛ بنابراین از خدا پروا کن. و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
پس این پنجاه حقّى بود که تو را احاطه نموده و بر تو واجب شده که در هیچ حالى از آن حقوق خارج نشوى، جز آنکه مشمول رعایت و اداى یکى از آنها خواهى شد و بر این مهمّ تنها یارى و مدد از خداى جلّ ثناؤه باید خواست. و لا قوّة إلّا باللَّه و الحمد للَّه ربّ العالمین.
 
/999/703/ر

 

ارسال نظرات