۱۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۳
کد خبر: ۲۰۸۱۲۸
آشنایی با تراث اسلامی؛

کشاف زمخشری، سرآمد تفاسیر ادبی قرآن

خبرگزاری رسا ـ تفسیر کشاف زمخشری یکی از بزرگ‌ترین تفاسیر قرآن کریم و یکی از مهم‌ترین تفاسیر ادبی قرآن به شمار می‏‏رود. زمخشری گرچه در اصول شریعت معتزلی مسلک بود، ولی تفسیرش از دیدگاه ادبی تفسیری یکه و سرآمد است.
تفسير کشاف
درآمد
 
ان التفاسیر  فی الدنیا  بلا  عدد        و  لیس فیها لعمری مثل کشافی
ان کنت تبغی الهدی فالزم قرائته        فالجهل کداء و الکشاف کالشافی
 
(همانا تفاسیر در دنیا بی‏شمارند و به جانم قسم هیچ یک مانن کشاف من نیستند. اگر خواهان هدایت هستی، پس ملزم نما خود را به قرائت کشاف که جهل چون بیماری است و کشاف من دوای چونان دواست).(هدیة الاحباب ص164 و نیز ن.ک: الکنی و الالقاب ج2 ص292)
 
این ابیات ابیاتی است که ابوالقاسم، محمود بن عمر بن محمد بن عمر خوارزمی ملقب به جارالله زمخشری، مهم‏ترین کتاب خود کشاف را با آن وصف می‏‏نماید و آن را دوای درد جهل می‏‏داند که نشان از عمق دلدادگی ایرانیان مسلمان به قرآن کریم به شمار می‏‏رود.
 
استاد شهید مرتضی مطهری در کتب خدمات متقابل اسلام و ایران از زمخشری و تفسیرش به عنوان یکی از خدمات ایرانیان به اسلام یاد می‏‏کند و می‏‏گوید: «این کتاب معروف‏ترین و متقن‏‏ترین تفاسیر اهل تسنن است. از نظر نکات ادبی، بالخصوص نکات بلاغتی، در میان همه تفاسیر ممتاز است‏. مؤلف این تفسیر ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری خوارزمی ملقب به جارالله است.
 
زمخشری از اکابر علمای اسلام به شمار می‏رود. کتاب‎های زیاد در ادب، حدیث و موعظه تألیف کرده است. با اینکه این مرد از بلاد شمالی ایران و سرزمین های سردسیر بود، سال‌ها در مکه معظمه مجاور شد و گرمای طاقت فرسای‏ هوای آنجا را تحمل کرد؛ زیرا معتقد بود مجاورت بیت‏الله آثار معنوی‏ فراوانی دارد. چون سال‌ها مجاور بیت‏الله بود به جارالله معروف‏ گشت و ظاهرا در همان وقت تفسیر کشاف را نوشت.
 
زمخشری در جلد سوم کشاف، ذیل تفسیر آیه 56 از سوره عنکبوت که‏ می‏فرماید: یا عبادی الذین آمنوا ان ارضی واسعة فایای فاعبدون،(ای بندگان مؤمن من، زمین من فراخ است، پس تنها مرا پرستش کنید. پس از آنکه تشریح می‏کند که مؤمن باید مناسب‏ترین سرزمین‏ها را از نظر حفظ دین و عبادت پروردگار برای سکونت انتخاب کند، می‏گوید: به جان خودم سوگند که سرزمین‏ها از این نظر تفاوت فراوان دارند. ما آزمایش کردیم، پیشینیان ما نیز آزمایش کرده‏اند: سرزمین حرم خدا و مجاورت بیت‏الله الحرام تأثیر فراوانی دارد بر روح و دل از نظر مقهور ساختن نفس اماره و تمرکز فکر و خیال و پیدایش روح قناعت و...».(خدمات متقابل اسلام و ایران ص463)
 
 
زمخشری کیست؟
 
«ابوالقاسم، محمود بن عمر بن محمد بن عمر خوارزمی، ملقب به جار‏الله، متولد به سال 467 هجری قمری، از پیشوایان معتزله و از مفسران بزرگ اسلام است. در زمخشر از روستاهای خوارزم به دنیا آمد. ادبیات را نزد منصور ابی مضر آموخت و نزد ابونصر اصفهانی و ابومنصور حارثی و علی بن مظفر نیشابوری هم درس خواند. یک پای او را در اثر سرمازدگی بریده بودند و در نتیجه با عصا راه می‏‏رفت.
 
بارها به بغداد و خراسان سفر کرد و چون به شهری می‏‏رفت، اهل آن شهر پیرامونش را می‏‏گرفتند و از او دانش می‏‏آموختند. با هر کسی مناظره می‏‏کرد یا سخن می‏‏گفت به علم و ادب او گواهی می‏‏دادند. تا اینکه آوازه‌اش در دنیای اسلام بلند شد و شهرت یافت و در علوم چون تفسیر، حدیث، نحو، لغت، ادبیات صاحب نظر و دارای تألیفات گران‏بهایی است.
 
به پیروی از استادش ابونصر اصفهانی به معتزله گرایش یافت و در اثر استعداد و نبوغ فوق العاده‏اش از مدافعان و نظریه پردازان بزرگ این مذهب کلامی شد. به رغم فشارها مذهب خود را آشکار می‏‏کرد و به هنگام معرفی خود پسوند معتزلی را می‏‏افزود.
 
مهم‏ترین اپرش تفسیر او بر قرآن کریم است. المحاجات در نحو، الفائق در تفسیر حدیث، اساس البلاغه در لغت، مفصل در نحو و رئوس المسائل در فقه و ربیع الابرار در علوم مختلف(دانشنامه) از مهم‌ترین آثار او هستند. وی پس از بازگشت از مکه در جرجانیه به سال 538 هجری قمری درگذشت».(دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ج1 ص1150و نیز ن.ک: وفیات الاعیان ج3 ص86 شماره 711)
 
 
تفسیر ادبی چیست؟
 
تفاسیر قرآن دارای رویکردهای مختلف تفسیری هستند؛ یعنی هر کدام از آنها از منظر و زاویه دید خاص و بنا بر یکی از محتویات و یکی از علوم به تفسیر کتاب الهی قرآن می‏‏پردازند؛ زیرا کتاب خداوند کریم قرآن، دارای محتویات و ساختارهی مختلف است که تعمق در آنها نیازمند علوم مختلف است. این وجوهات تفسیری مختلف و متعدد است؛ مثلا برخی از تفاسیر رویکرد عقیدتی و کلامی در تفسیر قرآن دارند، برخی از دیدگاه آیات الاحکام و فقه به تفسیر پرداخته‏اند، برخی تفاسیر رنگ و لعاب تفسیر فلسفی دارند و برخی رویکرد عرفانی و کشفی به آیات قرآن دارند. اما بسیاری از تفاسیر به وجوه ادبی قرآن پرداخته‌اند؛ چه اینکه یکی از وجوه مهم قرآن و شاخصه معجزه بودن آن عظمت و زیبایی و کمال ادبی و بیانی قرآن کریم است و از این جهت است که در تاریخ تفسیر قرآن در جهان اسلام، مفسران و ادبای فراوانی عمر را بر روشن نمودن زوایای ادبی و زیبایی های بیانی قرآن نهادند و تفسیر ادبی قرآن را پایه گذاری نمودند.
 
مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت درباره تفسیر ادبی می‏‏گوید: «برخى از تفاسیر، بیشتر به جنبه‌هاى ادبى(لغت، بلاغت، نحو و دیگر جوانب ادبیات عرب) عنایت داشته و همان رنگ و بو را به خود گرفته‏اند و این از زاویه تخصص این مفسران نشأت گرفته است و همان گونه که قبلا یادآور شدیم، گرایش‌ها و تخصص‌هاى مفسران، خواه و ناخواه در تفاسیرشان نمود مى‌کند؛ نه آنکه خود، بخواهند تفسیرشان را به آن سو هدایت کنند. مفسرى که در علم کلام تخصص دارد، در بُعد کلامى تفسیر برازنده‌تر جلوه مى‌کند؛ حکمت حکیم و فقاهت فقیه و صبغه ادبى ادیب نیز همین گونه، در تفسیر نمودار مى‌شود. تفاسیر ادبى‌اى که یاد مى‌کنیم همین جهت را دارند و نویسندگان این تفاسیر، چون جنبه ادبی شان نیرومندترین جنبه آنان بوده، تفاسیرشان صبغه ادبى به خود گرفته است؛ وگرنه به موازات دیگر معارف و علومى که با آنها آشنا بوده‌اند، جوانب دیگرى نیز در تفاسیرشان مطرح شده و چه بسا آنها را بسیار نیرومند و قوى و عمیق هم مطرح کرده باشند؛ مانند زمخشرى در تفسیر کشاف که در کنار جنبه هاى ادبى، نحو و بلاغت، در مسائل کلامى نیز به گونه‏اى گسترده و عمیق وارد شده است».(تفسیر و مفسران، ج2 ص308)
 
 
تفسیر کشاف
 
«نام کامل این تفسیر الکشاف عن حقائق التزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل است و مولف آن جارالله زمخشری است. زمخشری تفسیر خود را در مدت مجاورت بیت‏الله الحرام نوشت. خود می‏‏گوید که در آغاز می‏‏پنداشتم که برای نگارش تفسیر سی سال وقت لازم باشد که به لطف خداوند آن را در مدت دو سال و چند ماه به پایان رساندم».
 
ویژگی اصلی این تفسیر بیان وجوه اعجاز و زیبایی نظم و بلاغت قرآن است که زمخشری به این اعتبار مفسری نوآور و صاحب سبک به شمار می‏‏آید و از آن روی زمخشری از علوم بسیاری چون زبان و ادبیات و شعر عرب، بلاغت و نحو سرآمد هم روزگارانش و حتی در جامعیت بی‌همتاست، کمتر کسی توانسته است چون او زیبایی و بلاغت معجز قرآن کریم را بنمایاند.
 
زمخشری به حق تمام شرایطی را که در تفسیر قرآن کریم لازم بود، احراز کرد و در نهایت در عرصه معارف اسلامی تفسیری را به جای گذاشت که برای همیشه قابل استفاده است. جایگاه علمی این تفسیر تا جایی است که دوست و دشمن به ارزش علمی، زیبایی و حسن تألیف آن اعتراف دارند و تنها اهل سنت از آرای اعتزالی آن دلی خوش ندارند، آن هم نه به خاطر داشتن عقیده بلکه از آن روی که عباراتی مقرون به ناسزا در متن تفسیر آمده است.
 
این تفسیر یکی از منابع مهمی است که می‏‏توان از آن باورهای معتزلی را به شیوه‏ای علمی و تحقیقی فهمید. رویکرد اصلی تفسیر کشاف پی بردن و بیان گنجینه بلاغی موجود در قرآن کریم است که عرب را از معارضه با آن بازداشته است.
 
از این رو تمام مفسرانی که پس از او تفسیری نوشته‌اند، از کشاف بهره‏ها برده‏اند و حتی برخی عبارت‌های او را به کار گرفته‌اند. تفسیر کشاف بسیار خوشخوان و فارغ از پیچیدگی‏های لفظی است. مفسر کوشیده است برخی از مفردات یا عبارات را که با عقیده او سازگار نبوده به نحوی توجیه کند. برخی فرض‌های مجازی نیز در تفسیر کشاف ملاحظه می‏‏شود که مفسر به وسیله آنها می‏‏کوشد از اعتقادات اعتزالی خود دفاع کند.
 
طرح مباحث فقهی ذیل آیات احکام به طور مختصر است و مفسر چنانکه در مباحث اعتقادی متعصب است در مباحث فقهی تعصبی ندارد. اسرائیلیات نیز در تفسیر کشاف آمده‌اند. اما تلاش مفسر در آن بوده است که به نحوی بر ضعف و عدم صحت آنها اشاره کند. حاشیه‌های بسیاری بر تفسیر کشاف نوشته شده که حاشیه شرف الدین حسن بن محمد طیبی تحت عنوان فتوح الغیب فی الکشف عن قناع الریب مشهورترین آنهاست».(دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ج1 ص740)
 
 
نمونه‏ای از نکته سنجی‏های ادبی زمخشری در تفسیر
 
«زمخشری بر تفاسیرى که با تمسک به ظواهر الفاظ قرآن، با مبانى شرع مخالفت ورزیده و از مسیر عقل منحرف گشته‏اند، طعن زده است. تفسیر کشاف تفسیرى است ارزشمند که زیبایى و جمال قرآن را جلوه‌گر ساخته و در روشنگرى و کشف بلاغت و سحر بیان آن، بى‌نظیر است؛ زیرا مولف آن در زبان عربى چیره دست بوده است، بر لغت و اشعار و نیز علوم بلاغت و بیان و نحو و اعراب تسلطى کامل داشته است. این برجستگى و نبوغ علمى - ادبى مولف سبب شد تا او بر تفسیر کشاف، جامه‌اى زیبا بپوشاند؛ چنانکه دیده دانشمندان به آن خیره شد و مفسران دلبسته آن گشتند و هم از این روى، بسیارى از بزرگان و فرهیختگان ادب و تفسیر و کلام، زبان به مدح آن گشودند.
 
با این تفاوت که اصحاب مکتب اشعرى، به دو دلیل زبان نقد و ایراد بر او گشودند. یکى آنکه وى آشکارا التزام خویش را به مکتب اعتزال ابراز داشت و دیگر آنکه، بسیارى از آیات قرآن را که با دلایل عقلى ناسازگار است، تأویل کرده است. به راستى نگاه زمخشرى در دلالت آیات کریمه قرآن، نگاهى است ادبى و دقیق و فهم او از معانى آیات نیز فهمى است ژرف و عمیق که از هیچ مکتب کلامى خاص تأثیر نپذیرفته است. زمخشرى - چنانکه او را متهم کرده‏اند - از منظر مکتب اعتزال به آیات قرآن نمى‌نگرد؛ بلکه نگاه او به قرآن، نگاه انسانى است آزاده، خردمند و فرهیخته که آیات قرآن را آمیخته با ذوق اصیل عربى تفسیر و تحلیل مى‌کند و این همان نکته‏اى است که پیروان مکتب اشعرى از آن پروا دارند.
 
به عنوان نمونه، در تفسیر آیه وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره مى‏گوید: وجه، عبارت است از جمله وجودى شى و ناضرة از ریشه نضره به معناى شادابى و درخشندگى از برخورد با نعمت؛ الى ربها ناظرة یعنى تنها به خدایشان مى‏نگرند نه به غیر او و این، به جهت تقدیم مفعول است؛ چنانکه در این آیات الی ربک یومئذ المستقر، الی ربک یومئذ المساق، الی الله تصیر الامور، الی الله المصیر و الیه ترجعون و علیه توکلت و الیه انیب نیز آمده است.
 
پیداست که ایشان به چیزهایى مى‏نگرند که از شما بیرون است و در جمعى که تمام خلق در آن گرد آمده‏اند، در آن روز مومنان نظاره گرند؛ زیرا ایشان پناه یافتگانى هستند که نه ترسى بر آنان چیره است و نه اندوهى؛ در نتیجه، اختصاص یافتن نگاه آنان به خدا - اگر مقصود، نظاره به ذات حق باشد - هر آینه محال است؛ پس باید مفهومى قابل اختصاص داشته باشد و معنایى که با آن سازگار است، همان است که معمولا مى‌گویند: انا الى فلان ناظر ما یصنع بى(من به فلانى می‏نگرم تا با من چه مى‏کند)، که در اینجا معناى توقع و چشم‏داشت مى‌دهد؛ چنانکه شاعر گفته است:
 
و اذا نظرت الیک من ملک                            و البحر دونک زدتنی نعما
 
(و آنگاه که بر چون تو پادشاهى مى نگرم در حالى که دریاى پهناور از تو کمتر است، نعمت خود را بر من مى افزایى) .خود شنیدم، دخترکى از مردم سرو در واپسین روز در کوچه‌هاى مکه به گدایى نوایى داشت؛ هنگامى که مردم از شدت گرما، در درون خانه‌هاى خود آرمیده بودند در ناله خود مى‌گفت: عیینتى نویظرة الى الله والیکم؛ چشمکان من به خدا و شما - مردم - نظر دارد و مقصود: چشم‏داشت است نه نظر افکندن. به همین معناست که مومنان در آن روز، توقع و چشمداشت به نعمت و کرامت الهى دارند و به غیر خدا نظرى ندارند؛ همان‏گونه که در دنیا، فقط از خدا مى‏ترسیدند و به او امید مى‏بستند. 
 
این تحقیق زیبا حاکى از ذوق سرشار و قریحه نیرومند علامه‏اى ادیب و فرهیخته، همچون زمخشرى است. اما کج‏اندیشان، این بیان روشن و کامل را برنتافته و با این گمان که او با اهل سنت به مخالفت برخاسته و قرآن را طبق مذهب معتزله تأویل کرده است، سخت بر او تاخته‏اند. ابن منیر اسکندرى با لحنى تند بر زمخشرى مى‏تازد و مى‏گوید: چقدر در تفسیر این آیه، زبانش کوتاه است و چقدر بر طبل انکار رویت مى‌کوبد؟! و چقدر به زحمت مى‌افتد و پیراهن مى‌درد و زیاده گویى مى‏کند؟! آنگاه که این آیه دهانش را مى‏گشاید، با استدلال به رویارویى با آن مى‏پردازد... او نمى‏داند کسى که لذت دیدن وجه‏الله را چشید، دیده از او بر نمى‌ارد و موثرى غیر او نمى‏شناسد؛ همان‏گونه که عاشق هنگام دیدن روى معشوق دیده از او بر نمى‌دارد؛ حال چگونه دوستدار خداوند هنگامى که توفیق نگاه به وجه الله به او ارزانى مى‌شود، دیده از او بردارد؟! از خداوند مى‌خواهیم که ما را از لغزشگاه‏هاى بدعت و پرتگاه‏هاى شبهه در امان بدارد. شیخ محمد علیان مى‌گوید: اینکه(مى‌گویند) خداوند متعال دیدنى نیست، مبتنى بر عقیده معتزله است که همان رأى ممکن و جایز نبودن رویت الهى است؛ در حالی که مذهب اهل سنت بر جواز رویت است.
 
شیخ احمد مصطفى مراغى در معناى آیه شریفه الى ربها ناظرة مى‌گوید: یعنى بدون حجاب به خدایشان نظر مى‌افکنند. جمهور دانشمندان گفته‌اند: بر حسب احادیث صحیح و متواتر مراد از این آیه شریفه، آن است که بندگان در روز قیامت به سوى خدایشان نظر مى‌افکنند؛ همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مى‌نگرند. ابن کثیر مى‌گوید: این، همان معنایى است که صحابه و تابعان و گذشتگان این امت بر آن اجماع دارند؛ همان گونه که رهبران اسلام و هدایت کنندگان مردم بر آن اتفاق نمودند. بخارى روایت کرده است که: انکم سترون ربکم عیانا؛ پروردگارتان را آشکارا خواهید دید. بخارى و مسلم روایت کرده‌اند: مردمانى گفتند: یا رسول الله آیا در روز قیامت خدایمان را مى‌بینیم؟ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم پاسخ داد: آیا به هنگامى که ابرى جلوى ماه و خورشید را نگرفته است، با دیدن آن، به شما زیانى مى‌رسد؟ گفتند: نه؛ فرمود: شما نیز اینچنین خدایتان را خواهید دید. اهل حدیث در این باره احادیث زیادى نقل کرده‌اند که سلفیان و پیروان ایشان ظاهر آنها را گرفته‌اند و شیخ اهل سنت ابوالحسن اشعرى با این آیه بر جواز رویت خداوند در آخرت استدلال کرده و در این استدلال، به جایگاه حرف الى استشهاد نموده است.
 
اما راى و نظر اهل عدل و تنزیه در مساله توحید الهى، راى و نظرى است در کمال والایى و عظمت؛ به طورى که آیه شریفه لیس کمثله شى را به بهترین وجه تبیین و تفسیر کرده‏اند و با دیدگاه‏هاى قاصر اشاعره و پیروان ایشان(مشبهه و مجسمه) که مى‌گویند خداوند داراى جسم و صورت و دست و چشم و مکان و جهت و قابل رویت است، به مبارزه برخاسته‌اند و خداوند را منزه از صفات جسم و جسمانى داسنته‌اند. در خصوص این آیه، تفسیرى دقیق و عمیق ارائه کرده‏اند و آن را به گونه‌اى تاویل نموده‌اند که با مبانى اشاعره در تضاد است.
 
قاضى عبدالجبار معتزلى در کتاب شرح الاصول الخمسه در بحث نفى رویت الهى به تفصیل سخن رانده و آن را - چنانکه شایسته این بحث است - ارائه کرده است. خواجه نصیر الدین طوسى نیز در کتاب التجرید بدان پرداخته است. چکیده سخن در نفى رویت الهى اینکه: دیدن، عبارت است از رسیدن پرتو نور از جسم مرئى به چشم؛ که مستلزم رویارویى و قرار گرفتن چشم در جهت آن جسم است و رویارویى و مواجهه، مستلزم جسمانیت است و این آیه کریمه حال مومنان را در روز قیامت چنین وصف مى‌نماید که ایشان به رغم هول انگیز بودن آن روز، شادمان و خرسندند و تنها سبب این سرور و شادمانى آن است که ایشان از غیر خدا بریده و با تمام وجودشان به سوى خدا روى آورده‏اند.‏ نظر به این معنا با حرف جر الى متعدى مى‌شود؛ همان‏گونه که در گفتار دخترک بینواى سروى آمده بود».(تفسیر و مفسران ج2 ص309)
 
زمخشری هیچ گاه علم را قربانی تعصبات مذهبی خود نکرد. از همین باب است که مورد حمله متحجران از علمای اهل سنت قرار می‏‏گرفته است: «زمخشرى در مقابله با مخالفان سنى اش کوتاه نیامده و در ضمن تفسیر، هیچ فرصتى را براى تاختن به ایشان از دست نداده است و با عبارات تند و کوبنده بر ایشان تاخته است. ذهبى مى‌گوید: کسى که در جدل‏هاى مذهبى کشاف دقت کند در مى‌یابد که زمخشرى در بیشتر موارد، بحث‌هایش را با تحقیر و هتک حریم اهل سنت در آمیخته است؛ لذا هیچ فرصتى را از دست نداده و به توهین و سبک شمردن ایشان پرداخته است و آنان را به اوصاف ناشایسته متصف کرده است؛ گاهى نام مجبره بر ایشان مى‌نهد و زمانى حشویه در پاره‏اى موارد ایشان را مشبهه مى‌خواند و گاه واژه قدریه را درباره ایشان به کار مى‌برد؛ این نام‏ها و لقبها، همان نام و لقبهایى است که اهل سنت به مخالفان خود نسبت مى‌دهند و زمخشرى خود، ایشان را بدان متهم کرده است؛ چون آنان به قدر ایمان داشتند؛ چنانکه حدیثى نبوى را که علیه قدریه صادر شده و آنان را مجوس امت شمرده، بر ایشان تطبیق داده است.
 
وى هنگام تفسیر آیه و اما الثمود فاستحبوا العمی علی الهدی چنین مى‌گوید: اگر در قرآن جز این آیه، دلیلى علیه قدریه یعنى کسانى که به شهادت پیامبر مجوس امت اسلامى نام گرفته‌اند، وجود نداشت همین آیه کافى بود که حجتى قاطع علیه ایشان باشد. همچنین در تفسیر آیه قد افلح من ذکیها و قد خاب من دسیها مى‌گوید: برخى، ضمیر موجود در زکى و دسى را به خدا برگردانده‌اند. اینان همان قدریه‌اند که آیات قرآنى را درست، وارونه تفسیر مى‌کنند. وى مى‌کوشد تمامى آیاتى را که در خصوص کفار آمده است، درباره مخالفان خود - از اهل سنت - تفسیر کند؛ مثلا درباره آیه و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات که درباره یهود و نصارى آمده، مى‌گوید: مى‌توان آن را درباره بدعت گذاران این امت دانست و آنان مشبهه(اهل تشبیه) و مجبره(جبریان) و حشوی(اهل حدیث)‌اند. نیز آیه بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله را بر اهل ظاهر و اهل حدیث که آنان را مقلده نامیده است، تطبیق مى‌دهد گاه آن اندازه تعصب به خرج مى‌دهد که مخالفان خود -از اهل سنت- را خارج از دین مى‌شمارد و در خصوص آیه 18سوره آل عمران مى‌گوید: اهل جبر و کسانى که قائل به رویت ذات حق تعالى هستند، بر دین اسلام نیستند. او سخنانى از این دست، بسیار دارد و همواره فریاد ابن منیر اسکندرى بلند است و دیدنی‎‌ها و شگفتی‏ها در این آشوب، فراوان و جالب است».(همان ج2 ص320)
 
منابع:
 
1.     تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت
2.     وفیات الاعیان، قاضی ابن خلکان
3.     الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی
4.     هدیة الاحباب، شیخ عباس قمی
5.     خدمات نتقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری
6.     دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی
 
هادی شاملو
 
/979/703/ر
ارسال نظرات