۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۷
کد خبر: ۲۰۵۸۴۸
تحلیلی بر آخرین فیلم ابراهیم کیا؛

واو مثل وصالی یا چ مثل چمران

خبرگزاری رسا ـ از ابتدای سال 93 فیلم جدید ابراهیم حاتمی کیا، به عنوان هفدهمین فیلم سینمایی وی یا آخرین حرف او، در حالی به روی پرده های سینما رفت که رقیب چندان قدرتمندی در مقابل خود نمی دید.
فيلم چ به کارگرداني حاتمي کيا

به گزارش خبرگزاری رسا، فیلم‎های ضعیف و عوامانه ای که همراه با فیلم چ به نمایش عموم در آمده بودند، این حس را به مخاطب سینما القا می کند که چ، نه تنها آخرین حرف ابراهیم حاتمی کیا است، بلکه تنها حرف سینمای ایران در این دوران افول فیلم سازان ایرانی است.

ابراهیم حاتمی کیا به عنوان یک فیلمساز محصول انقلاب، با ساخت فیلم آژانس شیشه ای، سینمای دفاع مقدس را بی شک به دو دوره زمانی سینمای قبل از آژانس شیشه ای و سینمای بعد از آن تقسیم کرده است؛ از این رو پس از ساخت آژانس هیچ گاه وی به دوران طلایی فیلم‎سازی خود بازنگشته بود.

فیلم «چ» به عنوان آخرین فیلم ابراهیم حاتمی کیا در حالی به روی پرده رفت که آخرین ساخته وی(قبل از چ) با نام «گزارش یک جشن» هیچگاه پروانه نمایش نگرفت و پخش آن در نمایش خانگی نیز در هاله ای از ابهام فرو رفته است. ساخت فیلم دعوت که از نظر بسیاری تابوشکنی بوده و بی حیایی را در جامعه نشر می دهد، بر خلاف موضوع روز و حساس خود مورد استقبال عموم قرار نگرفت.

فیلم «به رنگ ارغوان» با تأخیری 4 ساله پس از کش و قوس های فراوان مجوز نمایش گرفت که اگر در زمان خود پخش می شد شاید استقبال بیشتری نسبت به فروش سال 87 می داشت.

با این حال ساخته های ابراهیم حاتمی کیا را می توان به عنوان مدال افتخار سینمای پس از انقلاب در نظر داشت و هر یک از فیلم‎های او را در فرصت مناسب مورد نقد و بررسی قرار داد. فیلم «چ» به عنوان هفدهمین ساخته سینمایی وی با محوریت شهید چمران و برشی دو روزه از زندگی او ساخته شد و به اکران عمومی در آمد.

به راستی حاتمی کیا از معدود فیلمسازان پس از انقلاب است که فیلم‎هایش به معنای دقیق کلمه قهرمان محور است. همچون فیلم ‎های گذشته وی، قهرمان داستان به تنهایی یا با جمعی از یاران سیاهی لشکر وارد یک محیط بیگانه شده و در آن مکان در حال تلاش برای رسیدن به مقصود واقعی خود است.

حاج کاظم آژانس شیشه ای، قاسم ارتفاع پست، هوشنگ به رنگ ارغوان، محبوبه روبان قرمز و عارفی دیده بان، به همراه دکتر چمران چ، از این سبک قهرمان محوری داستان های او پیروی می کنند.

به یقین ساخت فیلمی پر هزینه و از لحاظ بصری جذاب، با محوریت شهید چمران نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد این شخصیت بوده است؛ اما بازیگر نقش دکتر چمران(فریبرز عرب نیا) با بازی ضعیف و بی انعطاف خود ـ که مقصر خود بازیگر نیست ـ تمامی پتانسیل ها را برای این شخصیت نقش بر آب می کند؛ عرب نیا با بازی در نقش دکتر چمران، احساسات متفاوتی به بیننده القا می کند که مخاطب در برزخ لذت از فیلم و پس زدن آن گرفتار می آید.

چمران فیلم چ بیشتر از آن که شهید چمران باشد، مختار سقفی در دوره معاصر است و کافی است چشم ها را ببندید و به ساخته حاتمی کیا گوش دهید؛ حضور عرب نیا در سریال قدرتمند مختار، آن چنان در ذهن مخاطب جا افتاده است که صدا و تصویر او را در هر جا غیر از شمایل مختار نخواهد پذیرفت.

چمران حاتمی کیا، چمران آرام و صلح جو است، آرمان را در سازش می بیند. چمرانی که صلاح را در مذاکره می بیند، سعی در تغییر اوضاع با تلطیف فضا دارد. این چمران با چریک جنگ‎ های لبنان متفاوت است؛ پیر و فرتوت است. چ نشانی از چمران ناقص است، نشان از چریک جامانده از زمان است.

در این فیلم چمران بر خلاف آن که در تمام کادرها جلوتر از همه نشان داده می شود، نقش فرعی در تصمیم گیری ها دارد و این در حالی است که اصغر وصالی با بازی زیبای بابک حمیدیان، چون ققنوس جوانی که تازه از خاکستر پاوه سر بیرون آورده، در تمام لحظات پر شور ظاهر می شود. اوست که وظیفه قهرمان را به دوش می کشد. شاید اگر نام فیلم به «و» تغییر می کرد، شایسته تر بود؛ «واو مثل وصالی»!

چمران حاتمی کیا هیچ چیز ندارد؛ حتی حضورش در پاوه بی اهمیت جلوه می کند! تماشاگر نا آشنا جز چند صحنه کوتاه و مبهم در کنار ساحل همراه با خانواده اش هیچ چیزی از گذشته وی نمی فهمد.

اگر فیلم چ بدون چمران ساخته می شد، چه اتفاقی پیش می آمد؟ در سکانس قبرستان، درون ماشین دکتر عنایتی هیچ کاری از پیش نمی برد. راهی که برای مردم پیدا می کند، لو می رود و موجب زخمی شدن جمعی از آنان می شود. او عملاً هیچ کاری نمی کند! در آخر هم با فرمان امام، چمران از مهلکه همچون مابقی یارانش نجات پیدا می کند. پس چمران که بود؟ قهرمان بود؟ حضورش در پاوه به عنوان یک استراتژیست جنگ ‎های چریکی چه سودی داشت؟

در عوض اصغر وصالی به عنوان یک مقاوم مظلوم، با سربازهای اندکش در مقابل تمام دشمنان ایستاده بود. یارانی که برای نجات بیماران بیمارستان، برای شهادت داوطلب شدند. اصغر وصالی به عنوان رهبر گروهی که خاک را به خون ترجیح می داد، یک فشنگ در خشاب برای پاسدار شهید را ننگ می دانست، بی شک شخص بهتری برای قهرمان شدن بود.

چمران حاتمی کیا بیش از آنکه یک چریک مبارز باشد، یک سیاستمدار متفکر بود؛ اما سیاستمداری که در مقابل دشمن در مورد زن و فرزند کم می آورد؛ بیشتر مردم دوست است تا متفکر.

فلاحی فیلم نیز هیچ نیست، یک سیاهی لشکر جلوه داده شده و رنگ شده است. بود و نبودش هیچ تفاوتی نمی کند. مانند یک پیام بازرگانی می آید و می رود و از چمران هم منفعل تر است. اساسا جز وصالی همه در این فیلم بیمارند. انتخاب نام فیلم به عنوان «چ» نیز سوالاتی به وجود می آورد. چرا نام فیلمی که در مورد دکتر چمران است، باید نام چریک آرژانتینی چ گوارا باشد؟ این در حالی است که سینمای غرب چند سال پیش فیلمی در مورد پزشک و چریک آرژانتینی چ گوارا با نام «چ» ساخته بود.

البته چ از لحاظی دارای نکات مثبتی نیز هست. اساساً چ در تکنیک فیلم کاملاً موفق است؛ به نحوی که از لحاظ فیلم‎ سازی به فیلم های هالیوودی پهلو می زند؛ آنچه که این اجرا را خوب نشان می دهد، تصویر برداری، بازی بازیگران، تدوین، موسیقی و صد البته جلوه های ویژه است.

به شکلی که تمامی آنها به قاعده در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. بدون شک اتفاقی کم سابقه و ارزشمند درباره جلوه های ویژه در این فیلم رخ داده است که برای سینمای ایران فراتر از حد انتظار می باشد.

نمونه و نقطه اوج آن، سکانس تماشایی سقوط هلیکوپتر بود که لحظاتی تماشاچی را بر صندلی خود میخکوب می کند. اما در همین مورد هم کج سلیقگی فیلمساز حس محزونی و زیبایی که از این حادثه تماشاگر را فرا گرفته، جای خود را با نمایش قطع سر به حس انزجار تبدیل می کند.

یکی از بهترین سکانس‎ های این فیلم بی شک دعوا و کدورتی شخصی بود که به درگیری بین یاران چمران و چند دستگی آنان می انجامد. حاتمی کیا توانسته با استفاده از همین تکنیک های سینمایی، به عنوان یک سینما گر مسلمان و انقلابی با استمداد از ویژگی خاص و مثبت اذان که همگی را به خدا و تسلیم در برابر او متوجه می سازد، بار دیگر اتحاد را به یاران باز گرداند. در همان لحظه، روی دیوار پشت سر یاران نوشته شده بود: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا».

در واقع استفاده ابراهیم حاتمی کیا از نمادهای اسلامی، همچون اذان و آیه های قرآن، در چارچوبی مناسب و به موقع، نشان می دهد که سینماگر مسلمان نیز می تواند از تکنیک های رایج مفهومی هالیوود به سود عقاید خود استفاده کند؛ اما در خصوص دیالوگ فیلم چ باید گفت کمی شعاری و در بعضی مواقع لوس و نچسب از کار در آمده است.

مثلا در ابتدای فیلم حاتمی کیا، در سکانس مسیر کوهستان آنجا که یکی از رزمندگان می خواهد حیوان زخمی را خلاص کند، چمران مانع او شده و با یک جمله کاملاً شعاری(مگر تو خلقش کردی؟ و یا کشتن کار ما نیست) می خواهد در ذهن مخاطبش فرو کند که چمران برای صلح آمده است و با طفره رفتن از کشتن یک خر زخمی، درصدد آن است که روحیه جوانمردی چمران را کاملاً مستقیم و بی پرده نشان دهد! در حالی که می توان به این انفعال دکتر چمران در کمک رسانی به حیوان خرده گرفت، که چرا به جای دادن شعارهای کلیشه ایی، خود ناجی حیوان زخمی نیست؟!

نکته در همین جاست! حاتمی کیا سعی می کند در ابتدای فیلم به مخاطب نشان دهد که چمران متفاوت است. هر چند که تفاوت به هر قیمتی ارزش چندانی ندارد.

البته لازم به ذکر است که چ از لحاظ مفهومی نیز برگی برنده رو می کند؛ در سکانس ابتدایی در حالی که چمران از هلیکوپتر به بیرون نگاه می کند، تیری به سوی هلیکوپتر شلیک می شود و پس از اصابت به شیشه، کمانه می کند. خراش تیر دقیقاً به روی زاویه دید چمران آرام می افتد.

در بیمارستان چمران گلی به معنای آن که جنگ همه چیز نیست، بر روی اسلحه پاسدار می گذارد و خود در چند سکانس بعد در همان بیمارستان اسلحه به دست می گیرد.

در سکانس قبرستان، در حالی که به سمت محل مذاکره با دکتر عنایتی می رود، عینکش را پاک می کند تا نشان دهد می خواهد با دیدی متفاوت به مسأله نگاه کند.

در مجموع چ فیلم متوسطی در کارنامه ابراهیم حاتمی کیا و فیلمی خوب در کارنامه سینمای ایران است. فیلمی تحقیق شده با پیشرفت های تکنیکی و نگاه به مفاهیم اسلامی. فیلم نه ملودرام سطحی است و نه جنگی قدیمی شده؛ صحنه های جنگ های خیابانی و مخصوصاً عبور لاستیکی های آتشین، مبارزات میدانی و طراحی های صحنه، به خوبی در آمده بود.

فیلم چ با تمام این حرف ها، فیلم ابراهیم حاتمی کیا است. با همه فراز و فرودهایش باز هم از سطح سینمای ایران بالاتر است؛ اما نه فیلمی که به حق، نامش را از شهید چمران واقعی، چمران خمینی، وام گرفته باشد.

 

اهواز ـ علی ملحانی

/945/703/ر

ارسال نظرات