ولایت تکوینی ائمه
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا ، کارشناسان شبکه های وهابی با تفسیر به رای از معنای ولایت تکوینی,شیعیان را مشرک وغلو کننده می نامند.
عالم فاضل شیخ جواد کربلایی درکتاب شریف «الانوار الساطعه» در تعریف ولایت می فرماید: «الولایه حقیقه کلیه وصفه الهیه وشان من شوون الذاتیه التی تقتضی الظهور؛ ولایت یک حقیقت کلیه و وصفی از اوصاف الهی و شانی از شئونات پروردگاراست که اقتضای ظهور دارد».
«حقیقت کلیه» یعنی وصفی بدون حد و نهایت و اینجا مراد از آن اطلاق است به گونه ایکه خود اطلاق هم قید آن نیست بلکه به عنوان مشیر است. از آن جایی که خداوند متعال صفاتش نامحدود است ولی ائمه اطهار (ع) نیز که جانشین بلا واسطه ذات باری تعالی هستند دارای چنین اوصافی، این صفت اقتضای ظهور دارد یعنی باعث ظهور و بروز چگونگی اسماءالله در عالم ملک و ملکوت چه در قوس نزول وچه در قوس صعود است.
«صفه الهیه» یعنی ذاتا واستقلالا از اوصاف حق است و از آنجایی که اوصاف الهی عین ذات اویند قابل تفکیک از ذات نیستند «الله هوالولی»
در «تقتصی الظهور» برای بیان معنای این فقره لازم است که بدانیم:
ارتباط و تاثیر بر دو قسم است.
1- ارتباط و تاثیر متقابل و دو جانبه که اولی ولّی دومی و دومی ولّی اولی است، مانند اخوت.
2- ارتباط و تاثیر یک جانبه که اولی ولی دومی است و دومی مولی علیه اولی است مانند ابوت و بنوت ، علت و معلولیت.
ولایت که یک امر اضافی است اگر به فتح واو می باشد تاثیر آن یک جانبه است.
و اگر دو جانبه باشد از آن به ولایت کسر واو تعبیر می شود.
صاحب «مجمع البحرین» می گوید لفظ ولایت اگر به فتح واو قرائت شود به معنای ربوبیت و اگر به کسر واو خوانده شود به معنای امارت می آید و در نتیجه ولایت که به معنای قرب و نزدیکی است نیز بر 2 قسم است.
1- قرب اضافی و اعتباری که نسبت آن مبتنی بر 2 طرف است و هرحکمی برای یک طرف باشد برای طرف دیگر هم هست مثل نزدیکی به دیوار.
2- قرب حقیقی که از آن به اضافه اشراقیه تعبیر شود و بر اساس این قرب برمضاف استوار است، یعنی مضاف الیه ظهور می کند پس اضافه ظهور می یابد و در سایه ظهور اضافه مضاف الیه پیدا می شود مانند خورشید و نور آن یا اضافه و نسبت علم به روح.
پس این صفت الهی که عین ذات اوست اقتضای ظهور دارد که در سایه آن مظهرتجلی می کند پس با وساطت این مظهر تمام عالم خلق می شود و اطوار گوناگون خود به این مظهر تکیه کرده به گرد آن طواف می کند.
«ولایت» حقیقت واحد مشککه ای است که مانند وجود که مراتب مختلفی داشته و در تمام عالم جریان وسریان دارد و انبیا وائمه هدا (ع) هر کدام به اندازه عالم بودن به اسما الهی دارای همان مرتبه از ولایت اند. پس ولایت تکوینی یعنی قدرت داشتن خلیفه الله بر مطلع شدن از استعداد ذاتی و ماهیت موجود است و اعطای حق هر صاحب استعدادی به اندازه استعدادش.
اما ولایت تشریعی یعنی خلیفه الله مرتبه آمریت و ناهیت و زمام شرع، سیاست و تدبیر امور مسلمین و بیان احکام را برعهده داشته باشد.
ولایت ائمه نه در عرض ولایت خداوند است و نه در طول آن.
دلیل اینکه هیچ ولایتی در عرض ولایت خداوند نیست آن است که ولایت هیچ کس ولایت اصیل ومستقل نیست از اینرو اگر ولایت غیر اصیل وغیر مستقل برای هر که ثابت شود در عرض ولایت خداوند که اصیل ومستقل است قرار نخواهد گرفت.
اما علت اینکه هیچ ولایتی در طول ولایت خداوند نیست آن است که ولایت خداوندی که احد و صمد است نا متناهی و خارج از حد و حصر است و چون نامتناهی است به مقطع خاصی محدود نمی گردد تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد.
با نفی ولایت طولی یا عرضی از غیر خداوند اگر ولایتی به دیگران اسناد داده شود به ناچار مظهر ولایت خداوند خواهد بود یعنی ولایت تکوینی و تشریعی. هر ولی ای در حقیقت مظهر ولایت حق است و آن شخص مجلی و محل جلوه ولایت خداوند است که ولایت حق سبحانه در آن تجلی کرده است.
بهترین مثال که ظهور و تجلی الهی را در مجلای مظاهر نشان می دهد. مثال آینه است که هرچه در برابر آن قرار می گیرد در آن منعکس می شود آینه مجلایی است برای تجلی اشیایی که در مقابل آن واقع می شود.
اگر صورت مرآتیه ای که در آینه در مقابل صاحب صورت قرار دارد با صاحب صورت مقایسه شود روشن است که این صورت نه در عرض صاحب صورت است و نه در طول آن.
وجود مطلق و هستی محض خداوند متعال قیدی ندارد لذا در همه جا احاطه وجودی دارد «أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ؛ آیه 54 سوره مبارکه فصلت» اما هر کس توان ادراک این احاطه را ندارد موجودات ظهور آن واحد حقیقی اند به گونه ایکه اواز مظاهرش جدا نیست ومظاهرش نیز از اومنفک نیستند .
حضرت امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند: «حمد و سپاس خداوندی را سزاست که با خلق بر خلق جلوه نمود اما برای درک این حقیقت باید حجاب ها را کنار زد تا او را مشاهده نمود».
امام علاوه بر وظیفه تبین معارف دین و اجرای دستورات الهی از طرف خداوند موظف به هدایت امر است. برای انجام این وظیفه، امام باید صاحب یقین بوده و عالم ملکوت بروی مکشوف باشد، لذا خداوند دلیل اعطای امامت را به بعضی از انبیا (ع) رسیدن به مقام والای یقین به آیات الهی بیان کرده، در سوره انبیاء آیه 73 می فرمایند: «واز ایشان (بنی اسرائیل ) امامانی را قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند هنگامی که صبر کرده و به آیات ما یقین داشتند».
زیرا اعمال و کردار انسان آثار روحی دارد این آثار چهره ملکوتی اعمال است که بر امام مکشوف است و او پس از انجام اعمال اختیاری انسان آنها را به اذن خداوند بر اعمال و حالات ما مترتب می کند تا حقیقت هدایت تحقق پیدا کند. این وظیفه مهم بر عهده امام است چه در حال حضور و چه در حال غیبت. پس بیش از هر چیز در جهت توفیق اعمال صالح و به نتیجه نیکو رسیدن آنها باید به امام متوسل شد زیرا چهره ملکوتی اعمال که در سایه و اعتقاد به ولایت ایشان و عدم آن شکل می گیرد حقیقت و جود ما را می سازد و در قیامت ظهور پیدا کرده و با آن شناخته شده و معرفی می شود. در آیه 71 سوره اسراء آمده است: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» یعنی روز قیامت هرکس را با امامش «الگوی اعتقادی و علمی و اخلاقی او» می خوانیم.
بنابراین ولایت ذاتی مخصوص پروردگار بوده هیچ کس در آن با او شریک نیست اما حکمت نظام آفرینش بر این امر استوار است که خداوند متعال همانطور که برای تاثیر قدرتش اسباب و عللی دارد و سائطی نیز بین خودش و خلقش قرار دهد تا واسطه فیضش باشند.
کسی که بخواهد اسماء و صفات حسنای الهی را به تماشا بنشیند می بایست به قامت رعنای چهارده نور مقدس وی نظاره کند زیرا ایشان مثل اعلا و نمونه های والای حضرت حق سبحانه هستند.
امام خمینی (ره) در «تعلیقاتش بر فوائد الرضویه» در این مقام بیان بلندی دارند و می فرمایند: «انسان کامل و ولی مطلق صاحب مقام مشیت مطلقه است که موجودات به واسطه آن ظهور یافته اند و حقائق و ذوات بدان محقق گردیده اند. پس او همانند ریشه است و دیگر مخلوقات به منزله شاخه های او هستند و او بر جمیع مراتب وجود و منازل غیب و شهود احاطه دارد پس اینها همگی چون قشرند و او اصل و مغز آنها ست آنها صورتند و او معنای آنها، آنها ظاهرند و او باطن آنها، بلکه او هم صورت است هم معنا هم قشر است هم لب هم ظاهر است هم باطن، پس روح ولی روح کل و نفی او نفس کل وجسم او جسم کل است چنانکه در زیارت جامعه وارد شده است «ارواحکم فی الارواح ونفوسکم فی النفوس واجسامکم فی الاجسام ».
مرحوم علامه طباطبایی نیز می فرمایند : «ما با امام و در امام (مراتب وجودی و کمال او) و به سوی امام (نهایت درجه قرب الهی و ولایت الهی) سیر می کنیم».
پس مقوله ولایت تکوینی حضرا ت ائمه (ع) از مقوله امر بین الامرین است به این معنا که معنای صحیح تفویض را پذیرفته اما مستقل بودن آن را در تاثیر انکار می کنیم. یعنی خداوند سبحان، ائمه اطهار (ع) را مدبران امور تکوینی به امر و هدایت و ترک آنان نیست مگر به قدرت و اذن ومشیت الهی./1406/9161/خ