سبک زندگی اسلامی؛
قناعت در آموزههای اسلامی
خبرگزاری رسا ـ امام صادق علیه السلام فرمود منظور از حیات طیبه در آیه 97 سوره نحل که میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای، حیات میبخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد» قناعت است.
خداوند متعال میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، حتماً زندگی دلپذیری برای او فراهم می کنیم و قطعاً پاداش آنان را طبق بهترین عملی که می کرده اند خواهیم داد.»[1]
در تفسیر این آیه شریفه، چند روایت آمده است. یکی از آنها روایتی از پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است که فرموده: «منظور از حیات طیّبه، قناعت است.»[2] در نهجالبلاغه، حکمت شماره 229 نیز این مطلب مورد توجّه قرار گرفته است؛ «کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً وَ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَةُ؛ آدمى را قناعت براى دولتمندى و خوش خُلقى براى فراوانى نعمتها کافى است. از امام سؤال شد تفسیر آیه او را با زندگی پاک زنده میداریم چیست؟ حضرت فرمود: آن زندگى با قناعت است.»[3]
قناعت در لغت و اصطلاح
معنای لغوی قناعت در فرهنگهای مختلف:
1- خرسندی، خرسند بودن به قسمت خود، بسنده کردن به مقدار نیاز، صرفه جویی، خشنودی نفس به آنچه از روزی و معاش قسمت او میشود.[4]
2- اکتفا به مقدار ناچیز از وسایل زندگی در حد ضرورت و نیاز.[5]
3- قناعت یعنی راضی شدن به مقدار اندکی از بخشش.[6]
4- قناعت یعنی رضا دادن به سهم خویش.[7]
5- قناعت وقوف به حد قلّت و کفایت و قطع طمع از طلب کثرت و زیادت.[8]
در واقع، قناعت به معنای به کمترین مقدار مورد نیاز در حد کفایت زندگی اکتفا کردن و قطع طمع از زیاده خواهی است.
علمای اخلاق قناعت را به معانی مختلفی تعریف و تفسیر کردهاند که مهمترین آنها بدین معنی است؛ «قناعت؛ یک ملکه نفسانی است که به موجب آن انسان به نیاز خود از اموال رضایت میدهد و خود را برای تحصیل بیشتر آن به مشقت نمیاندازد.»[9]
قناعت در روایات
قرآن کریم، انسان را هلوع معرفی میکند؛ «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا؛ به راستى انسان بسیار حریص خلق شده است، چون آسیبى به او رسد بىتاب است و چون خیرى به او رسد بخل ورز است.»[10]
از امام صادق علیهالسلام میپرسند که «هلُوع» یعنی چه؟ امام در پاسخ میفرماید: «خداوند در دو آیه بعد کلمه هلوع را معنا کرده است و میفرماید: هنگامی که برای انسان ناراحتی، رنج و آزاری میرسد، داد و فریادش بالا میگیرد و جزع و فزع میکند و هنگامی که خیری به او میرسد، آن را از دیگران منع میکند.» بنابراین «هلُوع» به معنای حریص و پرخواه است[11]، البته در ادامه خدای متعال عدهای را از داشتن این رذیله استثنا میکند و میفرماید: «إلّا المُصَلِّین...» نمازگزاران با ویژگیهایی، از این صفت زشت در امانند و گرنه سرشت انسان حریص و هلوع است و همین امر موجب رنج انسان در زندگی میشود.
اگر بخواهیم معنای قناعت را دریابیم باید با مراجعه به روایات، ببینیم قناعت در مقابل چه کلمهای به کار برده شده است. قناعت در مقابل اسراف، تبذیر و حرص به کار رفته است؛ امام باقر علیهالسلام میفرماید: «أنزِل سَاحةَ القِناعَةِ بِاتقاءِ الحِرصِ وَ ادفَع عَظِیمَ الحِرصِ بِإیثارِ القِناعَةِ؛ با پرهیز از حرص به میدان قناعت فرود آیید و حرص بزرگ را با گزینش قناعت از خویش دور کنید.»[12]
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «کُلَّما نَقَصَ مِنَ القِناعةِ زَادَ فِی الرِّغبةِ وَ الطَّمَعِ؛ هر چه از قناعت کاسته شود در رغبت و طمع افزوده میشود.»[13]
امیرالمومنان علیه السلام نیز میفرماید: «إنتَقِم مِن حِرصِکَ بِالقَنُوعِ کَما تَنتَقِم مِن عَدُوِّکَ بِالقِصاصِ؛ از حرص خود با قناعت کردن انتقام بگیر؛ حرص خود را با زمام قناعت به بند کش و همانطور که از دشمنت با قصاص انتقام میگیری، از حرصت هم به وسیله قناعت کردن انتقام بگیر.»[14]
همچنین امیرمؤمنان میفرماید: «لَم تُوجَد القِناعَة حَتّی یَفقُد الحِرص؛ قناعت به دست نمیآید تا این که حرص به کنار رود.»[15] دیو چو بیرون رود فرشته در آید. وقتی دیو حرص از وجود انسان بیرون رفت، فرشته قناعت جایگزین آن میشود.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «بندگان خوب امت من افرادی هستند که قانع باشند و بدهای آن کسانی هستند که طمع ورز و پرخواه باشند.»[16]
بعضی از روایات قناعت را به توانگری تعریف میکند. انسانهایی که قانع هستند، توانگرند. در این زمینه، دارایی، مفهوم سازی شده است و ثروتمندی در قناعت قرار داده شده است. خداوند متعال میفرماید: مردم دنبال کسب عزت هستند و من عزّت را در قناعت قرار دادم. حضرت علی علیهالسّلام به فرزندش امام حسین علیهالسّلام میفرماید: «أی بُنَی... القِناعَة مَالٌ لا یَنفِد؛ عزتمندی انسان مؤمن در قناعت است.»[17] روایت دیگری است از حضرت داوود علیهالسّلام که به همین معنا اشاره دارد. مضمون روایت این است که خداوند به حضرت داوود علیهالسّلام وحی فرستاد که مردم راه را بیراهه میروند؛ اگر دنبال کسب ثروت هستند از طریق قناعت اقدام کنند.
اگر از دو جنبه اثباتی و سلبی به روایات نگاه کنیم، تا حدودی مفهوم قناعت بازشناسی میشود. بر اساس آن چه از روایات به دست میآید؛ آرزوی طولانی، طمع داشتن، ذلّت ورزیدن، بندگی مردم، حسادت ورزیدن، تأسف خوردن از چیزی که به دست نیامده، غم و غصه آن چه که از دست رفته، اضطراب نسبت به چیزی که به دست نیامده، غم و غصه آن چه که از دست رفته، اضطراب نسبت به چیزی که ممکن است گرفته شود، زیاده طلبی، تکلّف داشتن، تعلق خاطر بیش از حد در زندگی نسبت به دارایی، ناسپاس بودن، جزع و بیقراری کردن، اسراف کاری، طلبکار بودن از خدا و بندگان خدا، انتظار بیجا داشتن و... جنبه سلبی قناعت را بیان میکند.
در جنبه اثباتی، رضامند بودن، اهل صبر بودن، زهد ورزیدن، روحیّه آزاد منشی داشتن، عزّت و بزرگواری ورزیدن، طمأنینه و آرامش خاطر داشتن، بیتکلّف بودن، وابستگی نداشتن، اهل سپاس، اهل صرفه جویی، اهل گذشت و اغماض بودن و سایر فضایل اخلاقی جنبه اثباتی قناعت را تبیین میکند.
قناعت منفی
آن گونه که از روایات به دست میآید، قناعت در زمینه مصرف است. انسان قانع از یک الگوی شایسته برای مصرف برخوردار است و به دنبال آن است که آن چه را بر اثر تلاش و جدیت و با توکل برخدا به دست آورده است، به نحو مطلوب مصرف کند. از اینرو قناعت این است که انسان نیازهای مادی خود را در کنار امور خیریه، دستگیری از فقرا، پرداخت حق الناس و پرداخت حق الله در نظر بگیرد و آن گاه مصرف کند.
امّا قناعت در آزاد کردن انرژیها و توانمندیهای انسان که تولید را به دنبال دارد، صحیح نیست؛ زیرا زکات توانمندیهای انسان که تولید را به دنبال دارد، صحیح نیست؛ زیرا زکات توانمندی این است که انسان از توانایی خود تا آنجا که میتواند، استفاده کند. زمانی که زور و بازو و قدرت بدنی به گونهایست که انسان میتواند دو برابر یک فرد معمولی تلاش کند، باید از این توان استفاده کند. انسان نباید استعدادهای خود را کور کند؛ به این بهانه که میخواهد انسان قانعی باشد.
«بدیدم عابدی در کوهسـاری قناعــــت کرده از دنیا به غاری
بدو گفتند به شهر اندر نیایی که باری بنــــد از دل برگشایی
بگفت آن جا پری رویانِ نغـزند چوگل بسیار شد پیلان بلغزند»[18]
«بدیدم عابدی در کوهسـاری قناعــــت کرده از دنیا به غاری
بدو گفتند به شهر اندر نیایی که باری بنــــد از دل برگشایی
بگفت آن جا پری رویانِ نغـزند چوگل بسیار شد پیلان بلغزند»[18]
این قناعت، قناعتی منفی است.
راه رسیدن به قناعت و توجّه به آسیبهای آن
قناعت باید از طیب خاطر بوده و تحمیلی نباشد. گاهی انسان تنگدست است و چون چارهای ندارد، قناعت میکند. چنین فردی وقتی به مال و مکنتی میرسد، چه بسا اهل تبذیر و اسراف شود.
ولی بعضی دیگر در عین توانگری، قناعت پیشه هستند؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها با این همه دارایی، قناعت داشت و از همان توانمندی مالی برای پیشبرد اهداف بعثت پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم استفاده کرد.
برای رسیدن به قناعت، باید حداقلها و حداکثرهای مصرف را در زندگی مادی در نظر داشته باشیم؛ آنگاه حد وسط را مبنا قرار دهیم تا متهم به تنگ گرفتن عرصه بر خانواده و یا زیادهروی نشویم؛ «تقدیرالمعیشة» در یک جمله خلاصه میشود؛ تعیین حداقلها و حداکثرها و گزینش حد وسط.
آسیبهای قناعت را در سه طبقه میتوان طبقهبندی کرد؛ یکی آسیبهای معرفتی است که انسان باید سعی کند شناخت خودش را بیشتر کند. دوم، آسیبهای گرایش و سوم هم آسیبهای رفتاری است.
از جمله آسیبهای معرفتی، همان که قرآن به آن اشاره کرده و فرموده است: «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛ آنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند [آنچه حس مىکنند و از آن برخوردارند در نزد آنها هدف است و اصالت دارد] و از [زندگانى] آخرت [که نتیجه واقعى زندگى دنیاست] سخت غافلند.»[19]
«غفلت»، یک آسیب شناختی است که به هر کسی دست بدهد، به طور طبیعی ملکات اخلاقی از وجودش زایل میشود. از طرفی دیگر، غریزه انسان به زیور آلات و جمع آوری پول و ثروت گرایش دارد و انسان باید این غریزه را کنترل کند که اگر نتواند آن را کنترل کند، تبدیل به یک آسیب گرایشی در زندگیش میشود.
آسیب رفتاری نیز بدین معنی است که انسان همنشین افرادی شود که غافلند. لذا نباید از کسی که غافل از یاد خدا است، دنباله روی کرد. اگر این آسیبها را در نظر بگیریم و آن حداقلها و حداکثرها را توجّه کنیم و به لوازم قناعت و عوارض اسراف توجّه داشته باشیم، به تبع آن عادت، رفتاری در ما به تدریج ایجاد خواهد شد و به ملکه قناعت پیشگی خواهیم رسید.
منبع:
[1]. نحل/97
[2]. خانواده پویا،ج6، ص53
[3]. نهجالبلاغه، حکمت229
[4]. دهخدا، لغت نامه، واژه قناعت
[5]. مفردات قرآن، ماده قنع
[6]. النهایة، ماده قنع
[7]. جامع السعادات
[8]. لسان العرب، ماده قنع
[9]. مصباح الهدایه، ماده قنع
[10]. معارج/19تا21
[11]. خانواده پویا، ج6، ص54
[12]. بحارالانوار، ج75، ص162
[13]. بحارالانوار، ج68، ص349
[14]. مستدرک، ج12، ص62
[15]. غررالحکم، ص349
[16]. خانواده پویا، ج6، ص55
[17]. بحار، ج68، ص334
[18]. گلستان سعدی
[19]. روم/7
[1]. نحل/97
[2]. خانواده پویا،ج6، ص53
[3]. نهجالبلاغه، حکمت229
[4]. دهخدا، لغت نامه، واژه قناعت
[5]. مفردات قرآن، ماده قنع
[6]. النهایة، ماده قنع
[7]. جامع السعادات
[8]. لسان العرب، ماده قنع
[9]. مصباح الهدایه، ماده قنع
[10]. معارج/19تا21
[11]. خانواده پویا، ج6، ص54
[12]. بحارالانوار، ج75، ص162
[13]. بحارالانوار، ج68، ص349
[14]. مستدرک، ج12، ص62
[15]. غررالحکم، ص349
[16]. خانواده پویا، ج6، ص55
[17]. بحار، ج68، ص334
[18]. گلستان سعدی
[19]. روم/7
975/703/ر
ارسال نظرات