۰۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۱۹۵۷۳۵

گزارشی از نشست علمی ‌طواف از طبقات فوقانی مسجدالحرام

خبرگزاری رسا ـ در آیه شریفه «وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» بر اساس معنای لغوی، طواف بالبیت در مورد کسی که بالاتر و پایین تر از کعبه باشد صدق می‌کند. همچنین در برخی روایات آمده «حول البیت» که چون در حول، موازی و محاذی بودن شرط نیست پس طواف بالاتر و پایین تر از بیت هم صحیح است.
نشست علمي طواف از طبقات فوقاني مسجد الحرام
به گزارش خبرگزاری رسا، نشست علمی‌ «طواف از طبقات فوقانی مسجدالحرام» از سوی پژوهشکده حج و زیارت وابسته به حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در قم برگزار شد.
در این نشست علمی ‌آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی و حجج‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست و محمد قائنی از استادان و پژوهشگران حوزه علمیه قم به تبادل نظر و نقد و تحلیل این مساله پرداختند.
در ابتدای این نشست آیت‌الله فاضل لنکرانی درباره تاریخچه این بحث گفت: در سال 1383 که به حج مشرف شده بودم دیدم مسوولان عربستانی از طواف معذورین و معلولین در صحن مسجد الحرام جلوگیری می‌کردند و همه آنها را به طبقه اول می‌فرستادند و آنها مجبور بودند به ناچار آنجا طواف کنند. در آنجا تحقیق کردم و متوجه شدم طبقه اول حدود 30 سانتی متر از سطح بام کعبه بالاتر است. پس از استفتا از مراجع، بیشتر آنها در جمع بین دو عمل، احتیاط وجوبی کردند بدین شکل که شخص معذور هم خودش از طبقه اول طواف کند هم یک نایب بگیرد تا از صحن مسجد به نیابت از او طواف کند.

اشکال مرحوم علامه به نظر امام شافعی
وی ادامه داد: پس از بازگشت از حج به کتب فقهی مراجعه کردم و دیدم اصلا در کتب فقهی چنین مساله‌ای مطرح نشده است تنها یک عبارت را مرحوم جواهر به مناسبت از مرحوم علامه نقل کرده و مرحوم علامه هم به دلیل حکم شافعی آن را بیان کرده، شافعی فتوا داده که اگر سطح مطاف از بیت بالاتر باشد طواف باطل است. مرحوم علامه اشکال به شافعی می‌گیرد که اگر بر فرض بیت منهدم شد باید حکم کنید به بطلان همه طواف‌ها. سابقه تاریخی این بحث در فقه به همین مقدار محدود است.
 
رییس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) افزود: در این رابطه از سه جهت لغوی، صناعت اصولی و ادله خاصه می‌توان بحث کرد و این سه محور ممکن است نتایج مختلف داشته باشد. برخی معتقدند از نظر لغوی طواف و طائف به کسی می‌گویند که جمیع اجزای بدنش محاذی و موازی با بیت باشد به طوری که اگر کل قامتش یا نیمی‌از بدنش بالاتر از بیت باشد صدق طواف نمی‌کند لکن با تتبع در لغت در می‌یابیم چنین شرطی برای طواف استفاده نمی‌شود. در لغت طائف را به کسی اطلاق می‌کنند که حرکتی چرخشی به دور چیزی دارد. اگر چاهی باشد که شخصی بالای آن دور می‌زند عرب به آن می‌گوید طاف البئر در حالی که تمام بدنش بالای چاه است.
 
وی اظهار داشت: در لغت آنچه در مورد طواف وجود دارد استداره است و حتی احاطه هم شرط نیست. پس در طواف دو چیز شرط است یکی حرکت استداره‌ای و دیگری محوری که طواف کننده دور آن می‌چرخد. در لسان العرب بر «استدار» تصریح شده است. اگر بعضی از آیات قرآن را به این مساله ضمیمه کنیم استدلال کامل می‌شود. در آیه 19 سوره قلم راجع به نزول عذاب بر قومی‌می‌فرماید «فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ» عذاب آمد و همه آنها را گرفت. در اینجا از طاف استفاده کرده است و حال آنکه عذاب از بالا نازل می‌شود و محاذی با قوم نیست. نتیجه این که از نظر لغت در معنای طواف موازات با شیئی که دور آن می‌چرخیم شرط نیست.
 
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه ادامه داد: اگر بگوییم در لغت موازی بودن با محور طواف شرط است باز هم این اشتراط لغوی برای ما اعتبار ندارد چرا که ملاک، آن چیزی است که عرف می‌فهمد و به آن عمل می‌کند و عرف موازات و محاذات را شرط نمی‌داند.

مبنای حضرت امام (ره) در بحث احکام وضعی
وی بیان داشت: مبنای حضرت امام (ره) در بحث احکام وضعی این است که مطلق آنچه حکم تکلیفی نیست عنوان حکم وضعی یا وضعیات را دارد از این رو همه مخترعات شرعیه مانند صلاتیت، احرام و طواف عنوان حکم وضعی را دارد، پس شبهه ما در مساله مورد بحث شبهه مفهومیه می‌شود چرا که بر اساس ضوابط اصولی اگر کسی «اعلای من البیت» طواف کند نمی‌دانیم از نظر شرعی این کار او صدق طواف کرده یا نه. در شبهه مفهومیه اگر بازگشت شبهه به شک در اصل تکلیف باشد برائت جاری می‌شود ولی اگر بازگشت شبهه به شک در امتثال باشد اصاله الاشتغال جاری می‌شود. در اینجا نباید مساله اقل و اکثر را مطرح کنیم و بگوییم طواف مرکب از بدو و ختم و ... هست آیا زائد بر آن، موازات و محاذات بودن هم شرط هست یا نه. به مقتضای همان تعبیری که در بعضی از روایات حد مطاف وارد شده که اگر کسی خارج از این حد طواف کند لیس بطائف، نمی‌شود گفت لیس بطائف یعنی طواف واجب را انجام نداده است؛ لذا اگر گفتیم شبهه مفهومیه است بحث اقل و اکثر وارد نیست برای همین بر اساس قاعده اصولی نباید طواف بالاتر از سطح بام کعبه را صحیح بدانیم.

اگر طائف اعلای بر بیت باشد آیا این به صحت طواف لطمه می‌زند یا نه؟
آیت‌الله فاضل لنکرانی بیان داشت: نباید موضوع بحث را خلط کنیم موضوع فقط این است که اگر طائف اعلای بر بیت باشد آیا این به صحت طواف لطمه می‌زند یا نه؟ حال اگر فقیهی گفت فقط بین بیت و مقام باید طواف انجام شود از محل بحث خارج می‌شویم در حالی که اگر فقیهی قائل به حد برای طواف نباشد یا در همین حد بین بیت و مقام چندین طبقه بسازند که برخی از این طبقات بالاتر از سطح بام کعبه باشد داخل در بحث است. پس نباید حد را داخل در این مساله کرد. همچنین ادله‌ای وجود دارد که بناء مرتفع از کعبه یا مکروه است یا حرام (بسته به این که از لاینبغی چه برداشتی کنیم). اگر فقیهی ساختن بنا مرتفع از کعبه را حرام بداند آیا این حرمت با بطلان طواف ملازمه دارد یا نه؟ این عنوان هم نباید با مساله مورد بحث خلط شود.
 
وی در ادامه به بررسی ادله خاصه در مورد طواف بالاتر از سطح بام کعبه پرداخت و گفت: در آیه شریفه «وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» بر اساس معنای لغوی، طواف بالبیت در مورد کسی که بالاتر و پایین تر از کعبه باشد صدق می‌کند. همچنین در برخی روایات آمده «حول البیت» که چون در حول، موازی و محاذی بودن شرط نیست پس طواف بالاتر و پایین تر از بیت هم صحیح است.
 
استاد حوزه علمیه افزود: اگر بپذیریم «وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» ظهور دارد در موازی و محاذی بودن باز هم در ادله خاصه دو توسعه در لفظ طواف و بیت داریم که به نحو حکومت مساله طواف از اعلی را درست می‌کند. در روایتی که در عوالی اللئالی آمده و فقها به آن استناد کرده‌اند تنزیلی مطرح شده که «الطواف بالبیت صلاه». اگر کسی بگوید این حدیث فقط معنایش این است که در مسجد الحرام به جای نماز تحیت، طواف کنید. می‌گوییم قرینه‌ای بر این معنا وجود ندارد بلکه این یک عموم تنزیل است یعنی طواف از همه جهات مثل صلاه است برای همین در ادامه روایت آمده «الا ان الله احل فیه النطق». در نماز نطق جایز نیست ولی در طواف جایز است. مرحوم خویی می‌فرماید مشهور به این روایت عمل نکردند ولی شیخ در خلاف، علامه در منتهی و نیز ابن ادریس به آن عمل کرده‌اند همچنین برخی متاخرین مثل شهید ثانی و صاحب ریاض تصریح به عمومیت آن کرده‌اند. پس عمل مشهور به این روایت جبران ضعف سند آن می‌کند. عموم تنزیل این روایت نتیجه‌اش این است که همانطور که نماز در هزار متر بالاتر از کعبه و به سمت کعبه صحیح است طواف هم صحیح می‌باشد و همانطور که در نماز ستر معتبر است در طواف هم معتبر است.

تمام مرسلات صدوق معتبر است
وی خاطر نشان کرد: توسعه دوم در کلمه بیت است. روایت مرسله‌ای را مرحوم صدوق در من لایحضره الفقیه آورده است که «ان اساس البیت من الارض السابعه السفلی الی الارض السابعه العلیا» نکته اول این که به نظر من تمام مرسلات صدوق معتبر است. نکته دیگر این که دو احتمال در این روایت است. احتمال اول این که ارض سابعه سفلی و علیا هر دو زیر سطح زمین است. احتمال بهتر این است که این ارض اصلا در مقابل سماء نیست بلکه کنایه از امتداد فوقی و تحتی است یعنی امام صادق (ع) می‌خواهند بگویند این بیت از جانبین امتداد دارد. شاهد آن آیه «الله الذی خلق سبع سماوات ومن الأرض مثلهن یتنزل الأمر بینهن لتعلموا» است. راجع به هفت آسمان و هفت زمین روایتی را عیاشی از امام کاظم (ع) نقل می‌کند که فرمود زیر ماه یک زمین بیشتر نیست که آن زمین اول و آسمان اول است و فوق آسمان اول، زمین دوم است تا ارض هفتم و آسمان هفتم. این روایت دلالت دارد بر این که بیت توسعه دارد از جانبین.
 
رییس مرکز فقهی ائمه اطهار ادامه داد: اگر کسی بگوید اساس در این روایت به معنای ریشه و بنیان نیست بلکه به معنای ارکان است روایت دیگری از عبدالله بن سنان داریم که از امام صادق نقل می‌کند کسی از ایشان پرسید من بالای کوه ابو قبیس که بالاتر از سطح کعبه است نماز خواندم، آیا صحیح است؟ حضرت فرمود نعم انها قبله من موضعها الی السماء. بین بیت و قبله ملازمه عرفی وجود دارد برای همین وقتی می‌فرماید انها قبله یعنی انها کعبه، یعنی به حکم کعبه است. پس امتداد من الجانبین را می‌توان با کمک روایات استظهار کرد. نتیجه این که با این دو توسعه می‌توان گفت طواف از طبقات بالایی هم شامل طواف شرعی و صحت عمل می‌شود.

سخنان حجت‌الاسلام علیدوست پیرامون نظر آیت‌الله فاضل
در ادامه این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین علیدوست با اشاره به این که هدف از این بحث اثبات جواز طواف از طبقات فوقانی است به گونه‌ای که حتی در حالت اختیار هم این طواف صحیح باشد، گفت: آنچه از سخنان آقای فاضل به دست آمد این که برای اثبات جواز دو راه وجود دارد؛ راه اول صدق عرفی طواف بر بیت از هر طبقه‌ای که باشد بدون این که بخواهیم از مرسله جناب صدوق یا دیگران بهره ببریم و یا حتی بدون این که قائل شویم به توسعه کعبه. راه دوم این که از به دو روش از توسعه استفاده کنیم؛ نخست توسعه معنوی کعبه با استناد به مرسله صدوق و روش دیگر توسعه از طریق جریان حکم نماز بر حکم طواف.
 
وی ادامه داد: صدق عرفی متوقف بر این است که عرفا اگر کسی در اطراف پدیده‌ای حرکت می‌کند و لو محاذی آن هم نباشد صدق طواف بکند لکن طریق ما برای رسیدن به عرف، متون لغوی است پس متون لغوی موضوعیت ندارد اما طریقیت دارد مخصوصا اگر بخواهیم به عرف معیار یعنی عرف زمان صدور ادله برسیم. در این مورد ما وقتی به لغت مراجعه می‌کنیم به بیش از حرکت چرخشی به دور یک چیز ولو محاذی نباشد نمی‌رسیم ولی به نظر می‌رسد که لغت با این توسعه موافق نیست به عنوان مثال ابن منظور با این که استدار را آورده ولی در ادامه می‌گوید «جاءمن نواحیه» یا ابن فارس احاطه را در معنای طواف دخیل می‌داند. اصفهانی در معجمش می‌گوید «المشی حول الشیء لمن یدور حول البیوت حافظا».
 
 
ممکن است در مساله طواف تا حدی از بلندی را قبول کنیم اما این حد، محدود است
استاد حوزه علمیه بیان داشت: البته ممکن است در مساله طواف تا حدی از بلندی را قبول کنیم اما این حد، محدود است. پس در مقام شک باید به قدر متیقن اکتفا کرد. از سوی دیگر اگر بخواهیم از طریق صدق عرفی برای اثبات مساله پیش برویم در این صورت دیگر مساله تقلیدی نیست و این اثر بزرگی است چرا که دیگر لازم نیست در کاروانهای حج فتوای همه مراجع در این مورد بیان شود بلکه مساله منوط به تشخیص عرف خواهد بود. در این راستا باید همسویی ادله را هم ببینیم چون شاید صدق عرفی کمی‌مشکوک شود ولی از رفتارشناسی شارع می‌توان پی برد که طواف از طبقات فوقانی کفایت می‌کند.
 
وی افزود: در قرآن ماده طاف یطوف 13 بار آمده که 6 بار آن با حرف علی و دو بار با حرف باء آمده است. موردی که برای سعی و طواف است با حرف باء آمده است. حال سوال این است که آیا بین طاف علی البیت و طاف بالبیت تفاوتی وجود ندارد؟ در مورد روایات هم تعبیر طاف بهذا البیت آمده است. با دقت در کاربرد طاف شاید دیگر نتوانیم اینگونه استدلال کنیم که طواف از طبقات فوقانی صحیح است چرا که باء برای الصاق است و این نکته را آقای فاضل مد نظر قرار نداده‌اند.
 
حجت‌الاسلام علیدوست اظهار داشت: در مورد توسعه معنوی کعبه، اگر سندی داشته باشیم که بیت‌الله یا کعبه از زمین تا آسمان‌ها باشد و این روایت سندا و دلالتا تمام باشد و مفسری بر خلاف نداشته باشد فرمایش آقای فاضل صحیح است اما اگر سندا و دلالتا تمام نباشد یا روایات مفسره درباره آن وجود داشته باشد دیگر نمی‌توان در ما نحن فیه به آن استناد کرد. لکن در مورد روایت «ان اساس البیت من الارض السابعه السفلی الی الارض السابعه العلیا» این روایت مرسله است و برخی از علما می‌فرمایند دلیلی بر اعتبار مرسلات صدوق وجود ندارد. این را هم نباید فراموش کرد که اخبار ثقه در مواردی که مبین الشریعه است حجت می‌باشد و این روایت مبین حکم شرعی نیست. از سوی دیگر روایات بسیاری داریم که مفسر روایت صدوق است مثلا در مرسله‌ای از صدوق آمده که از امام درباره ابتدای طواف پرسیده شده و ایشان می‌فرماید ... فخلق الله البیت فی الارض و جعل علی العباد الطواف حوله یا در روایت دیگری از امام رضا (ع) آمده است که فوضع فی السماء الرابعه بحذاء الارض یسمی‌بالزراء ثم وضع فی السماء الدنیا بیتا یسمی‌البیت المعمور ثم وضع البیت بحذاء البیت المعمور ثم امر آدم فطاب به و طاب علیه. درست است که کعبه به موازی تا آسمان می‌رود اما یک خانه اینجا برای اهل زمین، یک خانه برای اهل آسمان دنیا و یک خانه هم برای فرشته‌ها هست. آیا نباید این روایت را مفسر روایت مبهم اساس البیت قرار دهیم؟ به هر حال باید این روایات مفسر را دید و با مرسله صدوق جمع و تحلیل کرد.
 
وی در مورد ادله خاصه گفت: باید ببینیم آیا مشهور روایت الطواف بالبیت صلاه را به عنوان استناد مطرح کرده‌اند یا نه؟ در این روایت آیا یک احتمال معتنا به این نیست که بگوییم طواف شرایط صلاه از طهارت و ستر و ... را دارد؟ نه این که هر وضعیتی نماز دارد طواف هم دارد به گونه ای که چون می‌شود نماز را هر جای عالم خواند پس طواف هم همین طور است این برداشت خیلی بعید است و قابل اسطیاد نیست. پس هر چیزی که الزام در نماز هست در طواف هم هست اما این گونه نیست که هر جوازی در صلاه باشد در طواف هم باشد.

نظر حجت‌الاسلام قائنی درباره ‌طواف از طبقات فوقانی مسجدالحرام
در ادامه این نشست علمی‌حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قائنی با اشاره به این که بحث لغوی به حسب صناعت وارد در بحث فقهی است، گفت: مشروعیت طواف دور کعبه بحثی به حسب طول و بحثی به حسب عرض دارد طول به لحاظ ارتفاع و انفخاض است و عرض به لحاظ محدودیت به مقام یا مسجد یا اوسع از اینها است. در مورد عرض مقتضای صناعت مشروعیت طواف بالبیت است حتی خارج از محدوده مقام و حتی خارج از مسجد با این بیان که اگر دیوارهای مسجد را بردارند به نحوی که بین طائب و کعبه مانعی نباشد طواف صدق می‌کند و شهرتی هم بر عدم ممنوعیت طواف بعد از حد مقام وجود ندارد.
 
وی ادامه داد: عده‌ای از اهل لغت طواف را حرکت استداره ای تعریف کرده‌اند البته باید گفت منظور از حرکت استداره‌ای، حرکت حول شیء است بر این اساس حرکت به صورت مربع و به موازات اضلاع کعبه هم حرکت استداره‌ای محسوب می‌شود. به هر حال در صدق طواف محاذات معتبر نیست چون موجبی ندارد مگر این که بگوییم در حاقّ کلمه طواف این معنا نهفته است لکن این ادعایی بیش نیست. در روایات هم طواف قبر مطرح شده با وجود این که در طواف قبر محاذات وجود ندارد.
 
استاد و پژوهشگر حوزه علمیه ادامه داد: اگر فرض کنیم به حسب لغت بحث محاذات معتبر است و شک کنیم در این که آیا محاذات معتبر است یا نه؟ این از موارد اقل و اکثر ارتباطی و جای برائت است. در فتوای مرحوم آیت‌الله تبریزی هم در بحث بیتوته در منا در جایی که مشکوک به منا هست با استناد به بحث اقل و اکثر گفته‌اند بیتوته در آنجا مجزی است. البته در موارد شبهات مصداقیه شک در محصِل جای اصاله الاشتغال است مثل اینکه نمی‌داند طواف کرده یانه؟ اما اگر حرکتی کرده ولی نمی‌داند برآن حرکت طواف صدق می‌کند یا نه مجرای اصل برائت در اقل و اکثر ارتباطی است.
 
وی بیان داشت: به نظر من طواف بالشیء طولا و عرضا محدود است لکن نه محدود به طبقه و نه محدود به مقام بلکه محدود به صدق طواف بالبیت است از این رو طواف در طبقه دوم که هیچ در طبقه سوم موجود هم صدق می‌کند. اما اگر بعد زیاد شد به گونه‌ای که دیگر عرف آن گردش را طواف به حساب نمی‌آورد بلکه آن را حرکت بحذاء البیت می‌داند این دیگر طواف محسوب نمی‌شود. با این بیان اگر کسی دور مکه گردید این کارش طواف نیست. پس عرفا باید صدق طواف بکند چه به محاذات باشد چه نباشد.
 
حجت‌الاسلام قائنی‌ ادامه داد: در مورد ادله خاصه هم باید گفت اولا الطواف بالبیت صلاه مرسله‌ای عامی ‌است که در کلام برخی بزرگان آمده ولی معلوم نیست مستند آنها این روایت بوده باشد بلکه این را به عنوان روایت مکمل یا مشیر ذکر کرده‌اند. شهرت هم به همان مقداری که عمل شده جابر ضعف سند است نه در مواردی که به آن عمل نشده مثل طواف در ارض سابعه. ضمن این که ما نسبت به جبران ضعف سند بواسطه عمل مشهور مادامی‌که اجماعی محقق نشود تردید داریم.

ما مراسیل جزمیه و غیر جزمیه صدوق را معتبر نمی‌دانیم
وی افزود: در مورد مرسله صدوق هم اولا این روایت مرسله است و ما مراسیل جزمیه و غیر جزمیه صدوق را معتبر نمی‌دانیم با این حال اگر سند را بپذیریم باز آنچه در روایت آمده اساس البیت است یعنی قسمت‌هایی که پایه‌ها روی آن سوار می‌شود و در روایت داریم که اساس بیت اوسع از این مقدار است لکن عرب جاهلی به خاطر ضعف اقتصادی آن را کوچک تر گرفته اند. از سوی دیگر این روایت در مورد اساس البیت است نه خود بیت. بیت در لغت عرب به معنای دار نیست بلکه به معنای اتاق است پس بیت به معنای کعبه است و پایه‌ها جزء بیت نیست ولو جزء بناهای دخیل در آن هست.
 
استاد حوزه علمیه ابراز داشت: در روایت نماز از کوه قبیس هم آمده آنها قبله یعنی به طرف کعبه بودن که هم بر کف محاذی کعبه صادق است هم در مکان بعید رو به کعبه صادق است ولی در باب طواف آمده طواف بالبیت که مباین با صلاه الی البیت است چرا که طواف بالبیت با بعد مفرط و وجود موانع صدق نمی‌کند.

پاسخ آیت‌الله فاضل لنکرانی به اشکالات مطروحه
در ادامه آیت‌الله فاضل لنکرانی به ایراداتی که در مورد نحوه استدلالش بیان شده بود پاسخ داد و گفت: در مورد اینکه گفته شد طواف بالبیت با علی البیت متفاوت است در کتب لغت هر دو را به معنای استدار آورده‌اند. نکته دیگر این که بای الصاق نیازمند قرینه است چون باء برای تعدیه است. عبارت جاء بانواحی که در لسان العرب آمده برای تفسیر است و در احاطه هم محاذات و موازات معتبر نیست.
 
وی ادامه داد: اینکه مرسله صدوق را از روایات مبین غیر شریعت دانستند یک ایراد مبنایی است چرا که ما خبر واحد را مطلقا حجت می‌دانیم چه متضمن حکم شرعی باشد چه نباشد. در مورد روایت اساس البیت هم که فرمودند روایت در مورد اساس نه خود بیت است باید گفت اینگونه نیست که شارع در مقام بیان وضع هندسی بیت باشد بنابراین نمی‌توان بین بیت و اساس آن فرق گذاشت و این روایت در مقام بیان حکم شرعی است چون همانگونه که تنجیس بیت و هدم آن حرام است، تنجیس و هدم اساس آن هم حرام است.
 
آیت‌الله فاضل بیان داشت: اینکه گفته شد مناسب بود به روایات باب حج مراجعه می‌شد در این روایات تنها کلمه حول آمده است. از سوی دیگر منافاتی ندارد که ما در زمین یک بیت داشته باشیم و به محاذی آن بیت معمور هم داشته باشیم و عرش هم داشته باشیم ولی بین این کعبه تا بیت معمور امتداد حکمی‌وجود داشته باشد.
 
وی در پایان اظهار داشت: اینکه گفتند آیا مشهور به الطواف بالبیت صلاه استدلال کرده‌اند یا نه گفتیم که بسیاری از فقها به این روایت استناد کرده‌اند. در مواردی که یک روایت خلاف قاعده باشد در موردی که علما به آن عمل کرده‌اند اکتفا می‌کنیم وقتی علامه در باب وجوب قیام به عموم این روایت تمسک می‌کند و شهید ثانی تصریح به اطلاق آن می‌کند پس می‌توان از آن تنزیل مورد اشاره را برداشت کرد لکن هر جا دلیلی آن را خارج کند مثل طواف از منطقه‌ای بسیار دور دست، این مورد از این عموم تنزیلی خارج می‌شود./916/د102/ع
 
منبع : شبکه اجتهاد
ارسال نظرات