استناد حضرت علی به حدیث غدیر در اسناد اهل سنت
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا ، محمد انصاری کارشناس شبکه وهابی وصال حق با پخش سخنرانی مولوی محمد ابراهیم دامنی در مورد حدیث غدیر مدعی شد که حضرت علی (ع) هیچ گاه به حدیث غدیر استناد نکرده است.
کار شناسان شبکه های وهابی در حالی چنین ادعایی دارند که در منابع اهل سنت، روایاتی مبنی بر استناد حضرت علی (ع) برحدیث غدیر وجود دارد.
احمد بن حنبل نقل می کند که وقتی مردم در رابطه با خلافت علی (ع) اعتراض داشتند امیرالمؤمنین(ع) نیامد بگوید: در انتخاب من صحابه اجماع کردند ، مهاجرین و انصار اجماع کردند ، شورا بوده، بلکه مردم را جمع کرد و آنها را قسم داد و گفت: شما را به خدا قسم می دهم هر کس در غدیر آنچه که از پیغمبر شنیده بلند شود و بگوید. روایت است که :
«ثلاثون من الناس »30 نفر از مردم ، در برخی از روایات دارد که 12 نفر آنها از بدریون بودند (صحابه ای که در جنگ بدر حضور داشتند) و در بعضی از جاها دارد «قال ناس کثیر» که أبو نعیم این قول را آورده است.
تعداد زیادی برخاستند گفتند: پیغمبر اکرم (ص) در روز غدیر فرمود :
«أتعلمونی أنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم» که همان اشاره به ولایت تامه دارد و بعد فرمود :
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه». «مسند احمد ج 4، ص370»
هیثمی از بزرگان اهل سنت می گوید این روایت صحیح است. «هیثمی ، مجمع الزوائد، ج9 ، ص104»
از ابى اسحق از سعید بن وهب که گفت: على (ع) در رحبه فرمود بخدا سوگند می دهم چه کسی شنیده است از رسول خدا (ص) که در روز غدیر خم فرمود: خداوند ولى من است و من ولى مومنین هستم و هر کس که من ولى اویم، این على ولى او است خدایا دوست بدار کسى را که او را دوست دارد و دشمن دار کسى را که او را دشمن دارد و یارى کن کسى را که او را یارى کند؟ سعید گفت: از پهلوى من شش تن برخاستند، و حارثه بن نصر گفت، شش تن برخاستند، و زید بن یثیع گفت: شش تن در نزد من برخاستند، و عمرو ذى مر این جمله را «اضافه بر آنچه از ادعاى پیغمبر (ص) فوقا ذکر شد» بیان نمود: احب من احبه و ابغض من ابغضه.
ابن ابى الحدید در« جلد 1 شرح نهج البلاغه صفحه 209 » می گوید: عثمان بن سعید از شریک بن عبد الله- قاضى روایت نموده که گفت: چون به على (ع) رسید که مردم او را در خصوص ادعایش راجع به مقدم داشتن و برترى دادن پیغمبر (ص) او را به دیگران متهم داشته و بیانات او را خلاف واقع مى پندارند فرمود آنهائى را که از صحابه پیغمبر (ص) باقى مانده اند و گفتار رسول خدا (ص) را در روز غدیر شنیده اند، به خدا سوگند می دهم که برخیزند و به آنچه شنیده اند گواهى دهند در نتیجه شش تن از اصحاب رسول خدا (ص) از طرف راست آنجناب و شش تن از طرف چپ آن حضرت که آنها نیز از صحابه بودند بپا خاستند و شهادت دادند که خود از پیغمبر شنیدند که در آن روز در حالیکه دستهاى على (ع) را بلند کرده بود فرمود:
و من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.
و برهان الدین حلبى در «جلد 3 ، سیره الحلبیه ، ص302 »گوید: به تحقیق که على کرم الله وجهه در حال خطبه بپا خاست، و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: آنان که روز غدیر خم را درک نموده اند به خدا قسم می دهم که برخیزند، آنها که بگویند: آگاهى یافتم- یا- بمن چنین رسیده، برنخیزند، تنها کسانى که دو گوش آنها از رسول خدا (ص) شنیده و قلب آنها آنرا درک نموده برخیزند، در نتیجه هفده تن صحابى یعنى از اصحاب پیغمبر (ص) بپا خاستند و در روایتى سى تن، در معجم الکبیر- شانزده تن- و در روایتى دوازده تن- در این هنگام على (ع) بانها فرمود: بیاورید و بیان کنید آنچه شنیده اید، آنها این حدیث را ذکر نمودند که از جمله آن این کلام بود من کنت مولاه فعلى مولاه. و در روایتى چنین است که: فهذا مولاه، و از زید بن ارقم رضى الله عنه نقل کرده اند که گفت: من از کسانى بودم که کتمان کردند و شهادت ندادند و در نتیجه خداوند مرا نابینا ساخت، و على کرم الله وجهه بر کتمان کنندگان، این نفرین را نموده بود.
در این مورد گروه دیگرى از متاخرین علماء حدیث هستند که بذکر و روایت این مناشده پرداخته اند که ما از ذکر و شرح آنها صرف نظر می کنیم و بانچه ذکر شد اکتفا می نمائیم:
گواهان مشهور که در روز رحبه شهادت دادند
1- ابو زینب بن عوف انصارى.
2- ابو عمره بن عمرو بن محصن انصارى.
3- ابو فضاله انصارى- نامبرده از اصحاب بدر است و در صفین در راه یارى امیرالمومنین (ع) شهادت یافته.
4- ابو قدامه انصارى که در صفین شهادت یافته.
5- ابو لیلى نصارى- گفته شده که او نیز در صفین شهادت یافته.
6- ابو هریره دوسى .
7- ابو الهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است و در صفین بشهادت رسیده.
8- ثابت بن ودیعه انصارى- خزرجى- مدنى.
9- حبشى بن جناده سلولى در غزوات امیرالمومنین علیه السلام حضور داشته.
10- ابو ایوب خالد انصارى که از اصحاب بدر است و در جنگ با روم "حدود سالهاى 2/1/50 بشهادت رسیده.
11- خزیمه بن ثابت انصارى و ذو الشهادتین که از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته.
12- ابو شریح خویلد بن عمرو خزاعى که در سال 68 وفات یافته.
13- زید- یا یزید بن شراحیل انصارى.
14- سهل بن حنیف انصارى اوسى که از اصحاب بدر است و در سال 38 وفات یافته.
15- ابو سعید سعد بن مالک خدرى انصارى که در یکى از سالهاى 5/4/63 وفات یافته.
16- ابوالعباس سهل بن سعد انصارى که در سال 91 وفات یافته.
17- عامر بن لیلى غفارى.
18- عبد الرحمن بن عبد رب انصارى.
19- عبد الله بن ثابت انصارى که خدمتکار رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده است.
20- عبید بن عازب انصارى که از جمله ده نفرى است که براى دعوت مردم باسلام گماشته شدند.
21- ابو طریف عدى بن حاتم که در سال 68 در سن صد سالگى وفات یافته.
22- عقبه بن عامر جهنى که از نزدیکان و خویشاوندان معاویه بود و نزدیک سال 60 درگذشته.
23- ناجیه بن عمرو خزاعى.
24- نعمان بن عجلان انصارى- سخنگو و شاعر انصار
خوانندگان گرامى به این نکته ملاحظه بیشتری داشته باشند این مناشده در تاریخى صورت گرفته «سال 35 »که با تاریخ وقوع «سال حجه الوداع» بیش از بیست و پنج سال فاصله داشته و در خلال این مدت بسیارى از اصحاب پیغمبر که در روز غدیر خم حضور داشته اند وفات یافته اند و بعضى از آنها در جنگها کشته شده اند و گروهى هم در بلاد مختلفه پراکنده گشته اند، و کوفه هم با مدینه منوره که مرکز اجتماع اصحاب پیغمبر (ص) بوده فاصله زیادى داشته و جز معدودى از پیروان حق که در عصر خلافت امیرالمومنین (ع) بدانجا مهاجرت نموده بوده اند حضور نداشته اند و این داستان مناشده از امور اتفاقى بوده است که بدون سابقه و مقدمه صورت گرفته و طورى نبوده که قبلا اعلام شده باشد تا علاقمندان بحضور در آن اجتماع، آهنگ آنجا نمایند و گواهان بسیار و راویان فراوانى در مجمع مناشده امیرالمومنین (ع) حضور داشته باشند، و در میان حاضرین نیز کسانى بوده اند که از روى سفاهت یا کینه ورزى از اداى شهادت خوددارى و کتمان کرده اند ، با همه این علل و جهات، گروه بسیارى این داستان را نقل و روایت نموده اند تا چه رسد به اینکه چنین موانع و عللى وجود نمی داشت، پس با آنچه ذکر شد بر خواننده آشکار است که این حدیث «داستان غدیر خم» در آن اعصار و ازمنه گذشته تا چه حد داراى شهرت و تواتر بوده است؟
و اما اختلاف تعداد گواهان در احادیثى که ذکر شد، محمول بر اینست که هر یک از راویان قضیه مناشده رحبه کسانى را که می شناخته یا بدو توجه داشته یا کسانى را که در نزد او یا در پهلوى منبر یا یکى از دو طرف آن در آن روز بوده اند دیده و شهادت آنها را ذکر نموده و بدیگرى توجه نداشته و یا فقط آنهائى که از اصحاب بدر و یا از گروه انصار در آن روز و در آن مجلس حضور داشته اند مورد توجه راوى بوده یا در نتیجه بلند شدن صداهاى آن گروه براى شهادت و دوخته شدن چشمها و گوشها به درک موضوع شهادت و وجود اختلال و هرج مرج در مجلس چنانکه مقتضاى امثال آن مجتمعاتست بعضى از بعض دیگر غفلت ورزیده و هر کس آنکسى را از شهادت دهندگان که بحساب درآورده است نقل نموده است.
جناب مقدسی در احادیث «المختارة در ج2 ، ص274 » که ملتزم به صحت روایاتش است و إبن تیمیه هم بر آن تصریح دارد همین عبارت را نقل می کند .
بلاذری از 3 نفری سخن می گوید که میدانستند اما سکوت کردند. می گوید که امیرالمؤمنین بالای منبر بوده . در اینجا می گوید :
«على على المنبر»
در بالای منبر فرمود :
قسم می دهم شما را که هرکسی از پیغمبر در غدیر خم هر چه شنیده بگوید ، می گوید: مردمی که آنجا بودند بلند شدند همه شهادت دادند . زیر منبر أنس بن مالک ، براء بن عازب و جریر بن عبدالله بوده اند.
«فأعادها فلم یجبه أحد ( منهم )
علی (ع) دوباره سوگند داد ولی این 3 نفر هیچکدام بلند نشدند . امیرالمؤمنین فرمود:
«اللَّهمّ من کتم هذه الشهادة وهو یعرفها فلا تخرجه من الدنیا حتى تجعل به آیة یعرف بها»
خدایا آنهایی که در غدیر شنیدند سخن پیغمبر را و امروز شهادت ندادند به یک بلایی گرفتار کن که همه ببینند آن بلا را .
بعد ابو وائل می گوید :
«فبرص أنس»
أنس بن مالک به بیماری پیسی گرفتار شد . بیماری پیسی یک سفیدی زشتی است در صورت که طرف را بی قیافه می کند و به میمون شبیه می کند .
وعمى البراء
براء هم کور شد.
و«رجع جریر أعرابیا بعد هجرته»
جریر بن عبدالله هم کل حافظه اش را از دست داد و در منزل مادرش جان به جان آفرین تسلیم کرد رفت.
«انساب الاشراف بلاذری، جلد 1 ،ص 289،بر مبنای الجامع الکبیر،ج 2 ،ص 156 بر مبنای مکتبة اهلبیت »
إبن قتیبه دینوری می گوید :
أنس بن مالک «کان بوجهه برص»
بیماری پیسی داشت .
و«ذکرقوم ان علیا سأله عن قول رسول الله»
در علت این پیسی، قومی گفتند که امیرالمؤمنین (ع) قسم داد که هرکس در غدیر بوده بلند شود و بگوید که تعدادی بلند شدند ولی أنس بلند نشد حضرت علی (ع) گفت چرا بلند نمی شوی؟
«فقالت کبرت سنی و نسیت»
پیر شدم و فراموش کردم .
امیرالمؤمنین (ع) هم فرمود: خدایا اگر دروغ می گوید او را به یک بیماری گرفتار کن که با عمامه هم نتواند بپوشاند . به خاطر همین مرض پیسی گرفت . مرضی که خیلی بد است و طرف را بد قیافه می کند که حتّی زن و بچه هم رغبت نمی کنند به صورت او نگاه کنند .
«المعارف إبن قتیبة ج1،ص 580 ، بر مبنای الجامع الکبیر که از کتابهای معتبر اهل سنت است»
طبرانی خلاصه قضیه مناشده و قسم دادن علی (ع) را می آورد و زید بن أرقم که یکی از شخصیت های برجسته صحابه است می گوید :
«فکنت فیمن کتم»
من جزء کسانی بودم که علی (ع) مرا سوگند داد بلند شو و هرچه از پیغمبر شنیدی بگو ولی من بلند نشدم و کتمان کردم
«فذهب بصری»
چشمم را از دست دادم
و کان علی دعی علی من کتم
نفرین کرد برکسی که حدیث غدیر را کتمان کند و شهادت ندهد .« معجم کبیر طبرانی ج5 ص،171» و همچنین در حدیث « 4985 و هم 4986.»
إبن اثیر جزری در اسد الغابه که تنها کتاب مورد اعتماد اهل سنت است در بحث رجال ، از شخصیت های صحابه روایت را نقل می کند که :
«علی (ع) نشد الناس فی الرحبة»
در رحبه مردم را قسم داد که هرکس از پیغمبر حدیث غدیر را شنیده برخیزد و شهادت دهد .
و«کتم قوم»
تعدادی از صحابه کتمان کردند و بلند نشدند.
«فما خرجوا من الدنیا حتّی عمو»
اینها از دنیا نرفتند جز اینکه خدای عالم به خاطر نفرین علی (ع) آنها را کور کرد
و«اصابتهم آفة»
نفرین علی (ع) گرفت و گرفتار شدند، از آنها یکی یزید بن ودیعه و دیگری عبد الرحمن بن مدلج است .
«اسد الغابه، ج 3 ،ص 508 بر مبنای الجامع الکبیر که نرم افزار اهل سنت است»./1406/1409/ح