پدیدار شناسی نیایش
در آن هنگام که موقعیت واقعی خود را در جهان با عظمت هستی درک میکنید، در حال نیایش به سر میبرید؛ زیرا فقط در این حالت است که تمام خود را مانند تابلویی بیاختیار در زیر دست نقاش ازل و ابد نهادهاید. اگر میخواهید در امتداد زندگانی خود، لحظاتی را هم از جدیترین هیجان روانی بهرهمند شوید، دقایقی چند روح خود را به نیایش وادار کنید. اگر میخواهید تمام شئون زندگی شما اصالتی به خود گرفته و قابل تفسیر بوده باشد، بروید و دمی چند در حال نیایش باشید». (نیایش امام حسین در صحرای عرفه ص7)
نیایش «کلید عطاء و وسیله قرب الهی و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است. نیایش کوبه باب رحمت رحیمیه و سبب فتوح برکات شرح صدر و نور و ضیای سر است.
نیایش موجب رسوخ حب ذکر الهی در دل و تنزیه نفس از رین(چرک) شواغل است. نیایش توشه سالکان حرم کبریای لایزال و شعار عاشقان قبله جمال است.
نیایش سیر شهودی و کشف وجودی اهل کمال و تنها رابطه انسان با خدای متعال است. نیایش واسطه اسم اعظم گردیدن انسان و دست یافتن به کنوز قرآن و دارا شدن رموز تصرف طبایع و اجرام و ارکان است.
نیایش کاسر(شکننده) قلب و جابر(شکسته بند) آن به "انا عند المنکسرة قلوبهم" است؛ یعنی دل از ذکر و دعا شکسته شود و دل شکسته درستترین و ارزندهترین کالای بازار هستی است که خدا در دل شکسته است.
نیایش یاد درست در دل راندن و نام او به زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوا گفتن و شیرین زبانی کردن است. دل بینیایش بهانه ندارد و دل بیبها، بها ندارد؛ "قل ما یعبؤ بکم ربی لو لا دعائکم" بگو اگر دعای شما نباشد، پروردگار من شما را چه وزنی نهد و به شمار آورد». (نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور ص9 و 10)
«اندیشه قیافه رو به طبیعت نیایش است و نیایش قیافه رو به ماوراء طبیعت اندیشه. تنها نیایش است که میتواند غربت مرگبار ما را به انس با جهان هستی مبدل نماید. ذکر خداوندی یعنی یک معلم و مربی الهی که شب و روز و در همه لحظات عمر با انسان است». (ن.ک: نقد و شرح و تفسیر مثنوی معنوی)
بر بال سیمرغ تسبیح و تحمید
دو عنصر اصیل نیایش، دو حالت روحی و دو مفهوم متفاوتاند؛ تسبیح و تحمید. تسبیح یعنی منزه داشتن ذات اقدس الهی از حدود عدمی و تحمید یعنی بزرگ داشتن و ستودن خداوند به صفات وجودی.
انسان مخلوقی است از خیل عظیم مخلوقات خداوند؛ او از جهت تحدید وجودی ناگزیر است از چهار ارتباط در خارج از ذاتش. ارتباطی با خدایش، ارتباطی با خودش، ارتباطی با جهان طبیعت و ارتباطی با دیگر ابناء بشر.
جز پیوند و ارتباط اول، سه پیوند دیگر محدود، مرکب، متصادم و متصادفاند؛ زیرا در تمام آنها هر دو طرف پیوند محدود، ناقص و مشمول قوانین و عوارض متفاوت و گوناگوناند.
ارتباط انسان با خدایش بسیطترین و کلیترین ارتباط ممکن برای بشر است. این پیوند فقط از سوی انسان است که محدود و متغیر است؛ اما در کل مخ و شاکله اصلی، همان عرضه نیاز و مسکنت ذاتی مخلوقات به درگاه خداست. این پیوند همان است که تسبیح و تحمید و در کل عبادتش میخوانند.
پاکترین و زیباترین لحظات انسان، گاه عرض عبودیت به درگاه معبود یگانه است. این تسبیح و تحمید نه خاص انسان است و نه از آن جانداران؛ بلکه فیضی است جاری و ساری در تمام شریانهای عالم وجود.
چنانکه خداوند تعالی میفرماید: «ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛ و هیچ موجودی نیست، مگر آنکه با حمدش خداوند را منزه میدارد؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید».
تسبیحگوی او نه بنیآدماند و بس هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
تسبیح و تحمید دو گونه است: تکوینی و تشریعی. تسبیح و تحمید تکوینی همان نیاز و فقری است که در تار و پود موجودات تنیده شده است. در تسبیح و تحمید تکوینی لغات و الفاظ نیستند که عرض حال فقر و نیاز مینمایند، بلکه موجود با همان موجودیتش که سراسر نقص است و نیاز، میستاید خدا را و منزه میدارد او را.
پس اگر خداوند میفرماید "لا تفقهون تسبیحهم" روی سخنش با ماست که نپنداریم حمد و ثنای حضرتش تنها در همین الفاظ و حتی معانی قلبی است. تسبیح و تحمید تکوینی همان حال موجود فقیر، غیر قائم به ذاتی است که در برابر خداوند صمد، با تمام وجود دست نیاز بر آورده است. حضرت امام جعفر صادق(ع) در این باب میفرمایند: «هر چیزی خدا را با تسبیح خود حمد می نماید، آری همینکه میبینیم دیوارها ترک میخورد و شکاف بر میدارد، این تسبیح دیوار است، چون نشان میدهد نیاز به تعمیر دارد». (ن.ک: المیزان تفسیر سوره اسراء)
اما نوع دوم از تسبیح و تحمید که تشریعیش خوانند، انسان که مورد کرامت خداست هم توفیق تسبیح و تحمید تکوینی را دارد و هم تشریعی؛ زیرا او موجودی است که مانند دیگر موجودات مشمول قول "انی خالق بشرا من طین" است و از سوی دیگر تنها اوست که مفتخر به قول "و نفخت فیه من روحی" است. پس تسبیح و تحمید تشریعی، یگانه راه تکیه زدن بر سریر خلیفة اللهی و صعود و وصول به مقام قاب قوسین است. (ن.ک: همان)
اینجاست که نقش عرض عبودیت به درگاه الهی توسط انسان مشخص میگردد. اگر انسان با استعداددی که در وجودش نهفته است راه طغیان پیش گیرد و راه خویش را بر ملکوت توسط وابستگی به ماده سد نماید و در مقابل پروردگارش سر تسلیم فرو نیاورد، تنها در حوزه تسبیح و تحمید تکوینی قرار میگیرد و از فیض تسبیح و تحمید تشریعی باز میماند و مصداق "اولئک کالانعام بل هم اضل" میگردد.
چه خاسر و چه ظلوم و جهول است انسان که چنین توفیقی را به سراب استکبار دروغین میفروشد؛ پس چون مولایمان علی(ع) به درگاه بینیازش عرضه میداریم: «الهی من بنده ضعیف و گنهکار و مملوک و تائب پر عیب و نقص توأم، پس مرا از آنان که روی از آنان بر میگردانی و به غفلت از عفوت محجوب شدند، قرار مده!
ای خدا مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما و روشن ساز دیدههای دل ما را به نوری که نور تو را مشاهده کند تا آنکه دیده بصیرت ما حجابهای نور را بدرد و به نور عظمت واصل گردد و جانهایمان به مقام قدس عزتت در پیوندد».
ذکر نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
منابع
1. نیایش امام حسین در صحرای عرفه،محمد تقی جعفری
2.نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، حسن حسن زاده آملی
3. نقد و شرح و تفسیر مثنوی معنوی، محمد تقی جعفری
4. المیزان، محمد حسین طباطبائی
5. مفاتیح الجنان،شیخ عباس قمی
6.غزلیات سعدی
7. دیوان شمس
هادی شاملو
/979/702/ر