۲۹ تير ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۸
کد خبر: ۱۷۷۱۵۸
کتاب شناسی؛

رجال الکشی مع تعلیقات المیرداماد

خبرگزاری رسا - کتاب رجال الکشی مع تعلیقات المیرداماد، همان‌گونه که از نامش پیداست، شرح یا تعلیقه‌ای است از سید محمد باقر حسین استرآبادی معروف به میرداماد، بر کتاب رجالی معروف کشّی. این کتاب در قرن دهم هجری و به زبان عربی نوشته شده و جامعیت شخصیت میرداماد باعث قدر و قیمت مضاعف آن می‌باشد.
رجال الکشی مع تعلیقات المیرداماد

میر برهان الدین محمد باقر استر آبادی، معروف به میرداماد، معلم ثالث و از علمای برجسته دوره صفویه، متکلم و فیلسوف مشهور ایرانی است. مهم‌ترین شاگرد او ملاصدرا بوده است. میرداماد تحصیلات خود در علوم عقلی و نقلی را در شهرهای کاشان، قزوین و مشهد تکمیل نمود. او در سال 1041 هجری در نجف وفات نموده و همان جا به خاک سپرده شد.

 

آثار

برای او بیش از 52 کتاب و رساله عنوان کرده‌اند که بخشی از آنها موجود نیست. از آثار مهم او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
قبسات حق الیقین فی حدوث العلم، جذوات و مواقیت(محتوی پاسخ میرداماد به سؤال علمای هندی در مورد این‌که چرا هنگام تجلی حضرت حق، کوه طور سوخت، اما پیکر حضرت موسی نسوخت)، افق المبین فی الحکمه الالهیه، ایماضات و تشریفات فی حدوث العالم و قدمه، مشرق الانوار، تقویم الایمان(فی مبحث واجب الوجود و تقدیمه و تمجیده)، شرح رجال الکشی(کتاب مورد بحث)، شرح صحیفه کامله، شرح الاستبصار، شرح نجات، رساله سوال و جواب، الصراط المستقیم فی ربط الحادث بالقدیم(درباره مسئله بسیار مهم حدوث و قدوم و ربط حادث و قدیم)، نبراس الضیاء و تسواء السواء(درباره مسئله بداء و اثبات فواید دعا) و دیوان اشراق(غزلیات، قصاید، ملمعات و مثنوی مشرق الانوار و رباعیات).

 

شاگردان

به جز ملاصدرا شاگردان معروف دیگر او عبارت‌اند از: شمس الدین جیلانی، میر لوحی، قطب الدین الاشکوری و زلالی خونساری.

همان گونه که از آثار این حکیم الهی پیداست تبحری ویژه در تمام علوم اسلامی داشته و پرداختن دقیق و عالمانه‌ یک فیلسوف به علم نقلی رجال نیز خود شاهدی قوی بر این مدعاست.

 

معرفی اجمالی

کتاب رجال الکشی مع تعلیقات المیرداماد همان‌گونه که از نامش پیداست شرح یا تعلیقه‌ای است از سید محمد باقر حسین استرآبادی معروف به میرداماد بر کتاب رجالی معروف، «کشّی». این کتاب در قرن دهم هجری و به زبان عربی نوشته شده و جامعیت شخصیت میرداماد باعث قدر و قیمت مضاعف آن می‌باشد. با این‌که میرداماد بیشتر به یک فیلسوف و حکیم اشراقی شهرت دارد تا یک فقیه یا رجالی، امّا جامعیت وی بیش از این حرف‌ها بوده و باعث بر جای ماندن آثار مختلفی از وی در علوم و فنون گوناگون شده است که کتاب حاضر یکی از ده‌ها مورد مذکور است.

 

ساختار کتاب

کتاب در دو جلد می‌باشد که با ذکر چند روایت آغاز شده و با بررسی چند نفر از بزرگان صحابه ادامه یافته به ذکر اوصاف روات می‌پردازد شارح نیز در ذیل جملات قابل ملاحظة کشی در پاورقی کتاب توضیحات لازم را ارائه نموده است.

 

گزارش محتوا

اولین عبارت کشی در سرآغاز کتابش با این جمله شروع می‌شود که: «حمدویه بن نصیر الکشّی» قال حدثنا محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمد بن سنان عن حذیفة بن منصور عن ابی عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا علی قدر روایاتهم عنّا». همان‌گونه که ملاحظه می‌گردد، روایتی است از امام صادق(ع)، راجع به شناخت روات حدیث که کمیّت روایات نقل شده از محضر اهلبیت(ع)، یکی از راه‌های شناخت راوی به حساب آمده است.

شارح نیز جملات و کلمات وی را تک‌تک مورد بررسی قرار داده و بعد از بیان خطبه، نظر خود را راجع به کشّی این‌چنین بیان می‌کند: «قول الشیخ الحدیث الحافظ الناقد، الروایة أبی عمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز الکشّی رحمه الله، فیما أورد شیخ الطائفة فی کتاب الاختیار من کتابه». لفظ حمدویه اولین نکته‌ای است که شارح به تفصیل آن را مورد بررسی قرار داده و به لحاظ لغوی و از دیدگاه لغویین به دنبال تبیین آن می‌باشد. وی سپس لفظ کشی را بررسی کرده و شهر کش را به نقل از فاضل مهندس، بیرجندی در کتاب المعمول فی مساحة الارض و بلدان الاقالیم، از بلاد ماوراء النهر که شهر بزرگی در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ می‌باشد، معرفی کرده است که کشی نیز منسوب به این شهر است.

محمد بن سنان به عنوان یکی از روات حدیث مذکور، دیگر نکته‌ای است که شارح در موردش قلم‌فرسایی نموده است. سلیمان الخطابی که شیخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام کاظم(ع) آورده و سوید نسائی دیگر شخص مورد بحث شارح در این قسمت می‌باشند.

روایت چهارم کشی که از علی بن سویه النسائی است به این شرح می‌باشد: «قال کتبت إلیّ ابوالحسن الاول و هو فی السجن أما ما ذکرت یا علی ممن تأخذ معالم دینک: لا تأخذن معالم دینک عن غیر شیعتنا فانک إن تعدیتهم أخذت دینک عن الخائنین الذین خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انّهم اؤتمنوا علی کتاب الله جل و علا فحرقوه و بدلوه فعلیهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة ملائکته و لعنة آبائی الکرام البررة و لعنتی و لعنة شیعتی إلی یوم القیامة». این حدیث هم که نوعی برحذر داشتن از اخذ روایت از خائنین و افراد غیر معتمد است، به لحاظ لفظ مورد بحث شارح قرار گرفته است. او می‌گوید شاید لفظ «خوّنوا» بوده است؛ از باب تفعیل، اما خانوا أماناتهم همان‌گونه که در بسیاری از نسخه‌ها آمده، از خیانت مقابل امانت می‌باشد.

او تعبیر صاحب کشاف را در این مورد آورده به چندین آیه از قرآن کریم درباره آن استناد می‌نماید؛ از جمله آیه 27 سوره انفال که می‌گوید: «لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ».

انهم أوتمنوا علی کتاب الله، دیگر لفظ مورد توجه شارح است که می‌گوید از باب افتعال و از امانت می‌باشد که صیغه مجهول است. آیة 11 سوره یوسف هم شاهدی بر این لفظ می‌باشد. روایت پنجمی که کشی آورده نقل امام صادق(ع) از پیامبر(ص) می‌باشد که فرموده: «یحمل هذا الدین فی کل قرن عدول ینفون عنه تأویل المبطلین»؛ میرداماد لفظ انتحال المبطلین را مورد بررسی قرار داده، کما این‌که الفاظ ذکر شده در ادامه حدیث، از قبیل تحریف الغاین و تأویل الجاهلین نیز توضیح داده شده‌اند.

ششمین روایت کشی از محمّد بن مسعود است که در موردش شارح از عیاشی نقل می‌کند که شخصی جلیل القدر، واسع العلم و ثقه، از اهل سمرقند و کش می‌باشد. احمد بن محمد البرقی نیز شناسایی شده، بعد لفظ مورد اشاره در روایت، تشریح گردیده است.

در حدیث هفتم اسم «حاتم بن ماهویه» به عنوان یکی از روایات حدیث است که مورد نظر شارح قرار گرفته است.

هشتمین روایت کشّی درباره شرطة الخمیس است که یکی از مباحث مهم درباره اصحاب امیرالمؤمنین(ع) می‌باشد. ما به خاطر اهمیت آن، عین حدیث را آورده و توضیحاتی در مورد این گروه بیان می‌کنیم، سپس می‌پردازیم به توضیحات میرداماد.

متن روایت: «نَصْر بن الصباح البلخی، قال حدثنا احمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید عن اسماعیل بن بزمع عن أبی الجارود قال قلت للاصبغ بن نباتة ما کان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أری ما تقول الا أن سیوفنا کانت علی عواتقنا فمن اومی الیه ضربناه بها، و کان یقول لنا تشرطوا فوالله ما اشتراطکم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطکم الّا للموت إنّ قوماً من قبلکم من بنی اسرائیل تشارطوا بینهم فما مات أحدٌ منهم حتی کان نبیّ قومه او نبیّ قریته او نبیّ نفسه و انّکم لبمنلزتهم غیر انّکم لستم بأنبیاء». روایت مذکور سؤالی است از اصبغ بن نباته به عنوان یکی از افراد معاهده شرطة الخمیس.

 

شرطة الخمیس

شرطة الخمیس نام پیمانی بود که گروهی از اصحاب که تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشته‌اند.(که البته اقوال دیگری هم در مورد تعدادشان هست) این‌ها پیمان بسته بودند تا پای جان در کنار حضرت علی(ع) مانده و تا آخرین قطره خون مدافع حضرت بوده و به فرامین حضرت عمل کنند.

اصبغ بن نباته در این روایت می‌گوید: جایگاه حضرت علی(ع) در نزد ما به گونه‌ای است که همواره شمشیرهایمان در کنارمان بوده و به هر سو که او اشاره کند حمله‌ور می‌شویم. شارح الفاظ الا ان سیوفنا، تشرطوا و من تشارطوا را مورد بررسی قرار داده به عبارت دیگری که در نسخه دیگر از روایت آمده اشاره می‌نماید.

سلمان فارسی اولین نفری است که کشی در موردش روایاتی را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وی پرده برداشته است. اولین روایت هم از امام صادق(ع) است که فرموده: «کان الناس اهل ردة بعد النبی صلی الله علیه و آله الّا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبوذر الغفاری و سلمان الفارسی، ثم عرف الناس بعد یسیر، قال: هؤلاء الذین دارت علیهم الرحا».

شارح چند لفظ از جمله لفظ ابوذر غفاری، نامصحابیبا عظمت پیامبر اکرم(ص) را ترشیح کرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حدیث این‌چنین می‌گوید: ثم عرف الناس بعد یسیر، یعنی کسانی که متنبه شدند، شناختند و یقین کرده و از حق تبعیت کردند. آنها به سوی امیرالمؤمنین(ع) برگشتند و از دل‌های خود وساوسی که تشکیک مشککین به وجود آورده بود را زدودند.

در مورد سلمان فارسی چندین روایت دیگر هم هست. بعد از وی به ترتیب ابوذر غفاری، عمار، حذیفه، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، حذیفه و عبدالله بن مسعود، دیگر افرادی هستند که روایاتی در موردشان آمده است. این عبارت کشی در مورد ابوالهیثم بن التیهان که گفته او از سابقین بوده که به سوی امیرالمؤمنین(ع) برگشته، شارح می‌گوید این افراد پانزده نفر هستند که یکی از آنها ابوالهیثم می‌باشد.

بلال و صهیب مولیان، اسامة بن یزید، ابوسعید الخدری و جابر بن عبدالله الانصاری، دیگر افراد مطرح شده در رجال کشی هستند.

از تابعین و اصحاب امیرالمؤمنین(ع) نیز زید بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهیر، عبدالله بن بدیل، محمد بن ابی حذیفه، قنبر، حبیب بن مظاهر و میثم تمّار نامشان به چشم می‌خورد.

جلد دوم کتاب هم از بکیر بن اعین شروع می‌شود که شارح توضیحات لازم را در مورد وی مانند بقیه افرادی که نامشان در کتاب آمده، ذکر کرده است. ابی الصلت عبدالسلام بن صالح المروی، ابی جریر قمی و علی بن جعفر بن العباس الخزاعی المروزی هم آخرین افرادی هستند که این رجالی بزرگ بدانها اشاره نموده است که البته توضیحی از شارح در موردشان ذکر نشده است.

 975/702ب/ر

ارسال نظرات