۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۹
کد خبر: ۱۷۱۲۸۵

امام سجّاد از دیدگاه اهل‏سنّت

خبرگزاری رسا ـ کارشناسان شبکه های وهابی جایگاه حدیثى امام سجاد (ع) راکه تمام صحاح ششگانه (صحیح بخارى، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذى، سنن ابو داود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده‏اند ، را منکر شدند.
امام سجاد

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبر گزاری رسا، یکى از وظایفى که بر عهده شیعیان نهاده شده، «شناخت پیشوا و رهبر» مى‏باشد. در یک نگاه کلّى دو راه براى شناخت امام وجود دارد: از دیدگاه احادیث اهل تشیّع و از دیدگاه احادیث اهل تسنّن. در این نوشتار سعى می شود از دیدگاه اهل سنّت گوشه‏اى از شخصیت ممتاز امام زین العابدین (ع) به پیشگاه مخاطبان گرامى تقدیم شود.

در یک نگاه

ذهبى از بزرگان اهل سنت در «سیر اعلام النبلاء،شمس‏الدین‏ذهبى،ج4،ص386.»، دودمان آن حضرت را این گونه مى‏نویسد: على فرزند حسین فرزند على بن ابى طالب فرزند عبد المطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف مى‏باشد.

کنیه ایشان ابوالحسن، ابوالحسین، ابو محمّد و ابو عبداللّه است «موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64»

لقب ایشان زین العابدین، سجّاد، هاشمى، علوى، مدنى، قرشى، على اکبر «سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386» و برخى ایشان را على اصغر4 دانسته‏اند. «الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج 5، ص 222.»

به ایشان «ابن الخیرتین» نیز مى‏گویند، به خاطر این که پیغمبر فرمود: خداوند متعال از میان بندگان خود، دو گروه را برگزیده است؛ از میان عرب، قریش و از عجم، فارس را برگزید. پدر بزرگوار امام سجّاد از قریش و مادر ایشان از ایران مى‏باشد، لذا به ایشان فرزند دو خیر مى‏گویند. «وفیات الاعیان، ج 3، ص 267»

«ذوالثَّفنات» لقب دیگرى است که به آن حضرت داده‏اند. چرا که ایشان بر اثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه‏هاى سجده‏اش همانند زانوى شتر پینه بسته بود. «وفیات الاعیان، ج 3، ص 274»

پدر بزرگوارش حسین بن على و مادرش دختر یزدگرد سوم مى‏باشد. در نام مادرش اختلاف است برخى ایشان را سلاّفه، سلاّمه، غزاله و شاه زنان نامیده‏اند.« سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386»

آن حضرت در سال 38 هجرى در مدینه به دنیا آمد و در دوران خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسیده و بدن مطهّرش در قبرستان بقیع کنار قبر عموى گرامى‏اش امام حسن مجتبى به خاک سپرده شد.« سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386 و 391»

سالى که امام در آن رحلت نمود را سال «سَنَةُ الفقهاء» نامیدند به دلیل این که در این سال بسیارى از فقهاى مدینه رحلت کردند. «تاریخ الامم و الملوک، ابن جریر طبرى، ج 4، ص 25»

امام سجاد از لحاظ طبقه رجال حدیث، از تابعین بوده «ذکر اسماء التابعین، دارالقطنى، ج 1، ص 248 »و از طبقه دوم مى‏باشد «الطبقات، خلیفة بن خیاط، ص 417 »ولى برخى ایشان را از طبقه سوم مى‏دانند. «موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64.»

جایگاه علمى و حدیثى ایشان بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخارى، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذى، سنن ابو داود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده‏اند. بعنوان مثال بخارى در کتاب خود « رجال صحیح بخارى، ، ج 2، ص 527.»در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضى از مسائل تاریخى و مُسلم نیز در کتاب خود «رجال‏صحیح‏مسلم،ابن‏منجویه‏اصفهانى،ج2،ص53» در مباحث صوم، حج و فرائض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخى از امام سجّاد علیه‏السلام حدیث نقل کرده‏اند.

ذهبى مى‏نویسد: ایشان از بسیارى از بزرگان حدیث نقل کرده است: از پیامبر و امام على بن ابى طالب به صورت مرسل، از حسن بن على، حسین بن على (پدرش)، عبداللّه بن عباس، صفیّه، عایشه، ابو رافع. و متقابلاً افرادى چون: محمّد بن على (امام باقر)، زید بن على، ابو حمزه ثمالى، یحیى بن سعید، ابن شهاب زهرى، زید بن اسلم و ابوالزناد از ایشان حدیث نقل کرده‏اند «سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386»

آشنای حِلّ و حرم

در یکى از ایّام، هشام بن عبدالملک (قبل از خلافت وى) به زیارت خانه خدا آمده و قصد تبرّک جستن به حجر الاسود را داشت که بر اثر ادحام جمعیت به عقب رانده شد و با همراهان خود به گوشه‏اى از حرم رفته و از دور نظاره گر خیل جمعیت بودند که ناگهان دیدند امام زین‏العابدین علیه‏السلام به طرف حجر الاسود مى‏رود و مردم به احترامِ ایشان راه را باز کرده و امام توانست حجر الاسود را استلام کند. یکى از اطرافیان هشام که از دمشق آمده بود و آن شخص را نمى‏شناخت، از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با این که او را مى‏شناخت اظهار بى اطلاعى کرد. در این هنگام ابوفراس فرزدق (م 110 ه.) گفت: من او را مى‏شناسم و در وصف امام چنین سرود:

 

هذا الذى تعرف البطحاء و طأته و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم

هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم هذا التّقىّ النّقىّ الّطاهر العَلَم

عبدالرّحمن جامى (898 ق.) این جریان را چنین به نظم در آورده:

پور عبدالملک بنام هشام

در حرم بود با اهالى شام

مى‏زد اندر طواف کعبه قدم

لیکن از ازدحام اهل حرم

استلام حجر ندادش دست

بهر نظاره گوشه‏اى بنشست

ناگهان نخبه نبىّ و ولى

زین عُبّاد بن حسینِ على

در کساء بها و حلّه نور

بر حریم حرم فکند عبور

هر طرف مى‏گذشت بهر طواف

در صف خلق مى‏فتاد شکاف

زد قدم بهر استلام حجر

گشت خالى زخلق راه و گذر

شامى کرد از هشام سؤال

کیست این، با چنین جمال و جلال

از جهالت در آن تعلّل کرد

وز شناساییش تجاهل کرد

گفت: نشناسمش، ندانم کیست

مدنى یا یمانى یا مکّى است

بوفراس، آن سخنور نادر

بود در جمع شامیان حاضر

گفت: من مى‏شناسمش نیکو

زو چه پرسى، به سوى من کن رو

آن کس است این که مکّه و بطحا

زمزم و بوقبیس و خیف و منا

حرم و حلّ و بیت و رکن حطیم

ناودان و مقام ابراهیم

مروه مسعى صفا حجر عرفات

طیبه و کوفه کربلا و فرات

هر یک آمد به قدر او عارف

بر علوّ مقام او واقف...

«گوشه‏اى از فضایل و احوالات»

احترام به مادر

ابن خلّکان مى‏نویسد: با این که مادر وى کنیز بوده، زین العابدین بسیار به ایشان محبت و نیکى مى‏کرد تا آنجا که به ایشان گفتند: تو برترین مردمى هستى که به مادرت نیکى مى‏کنى ولى چرا با وى سر یک سفره نمى‏نشینى؟ وى در پاسخ گفت: «از آن مى‏هراسم که لقمه‏اى را برداشته و مادرم به آن نظر داشته باشد.»

عبادت وى

مالک بن انس مى‏گوید: على بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند تا این که از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین‏العابدین» مى‏گویند.« لعِبَر، ج 1، ص 83.»

ابن عبد ربّه مى‏نویسد: هنگامى که على بن حسین آماده نماز مى‏شد، لرزه عجیبى وجودش را فرا مى‏گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «واى بر شما! آیا مى‏دانید که من در برابر چه کسى مى‏خواهم بایستم و در برابر چه کسى مى‏خواهم مناجات کنم؟!»« عقدالفرید، ج 3، ص 169»

ابن سعد مى‏نویسد: هنگام وضو گرفتن رنگ چهره‏اش زرد مى‏شد. علت امر از ایشان سؤال شد، فرمود: «آیا مى‏دانید در برابر چه کسى مى‏خواهم بایستم؟!« الطبقات الکبرى، ج 5، ص 216»

مالک بن انس مى‏گوید: هنگامى که على بن حسین احرام ‏بست، لبیّک اللّهمّ لبیّک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد. «تاریخ دمشق، ج 44، ص 163»

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند. هنگام وفات گریان بود، به او گفتم: چرا گریه مى‏کنید؟ پدرم فرمود: «اى فرزند! در روز قیامت هیچ ملک مقرّبى و هیچ نبىّ مرسلى باقى نمى‏ماند مگر این که خواست و مشیّت خداوند بر آنها حاکم است؛ اگر بخواهد، عذاب مى‏کند و اگر بخواهد، مى‏بخشد.» «تاریخ دمشق، ج 44، ص 163.»

 

همچنین امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: هنگامى که سخن از مرگ و آخرت به میان مى‏آمد، پدرم آنقدر گریه مى‏کرد که از گریه ایشان تمامى اطرافیان مى‏گریستند. «تاریخ دمشق، ج 44، ص 163.»

طاووس مى‏گوید: شنیدم على بن حسین در سجده چنین مى‏گفت: عُبَیدُکَ بفنائک مسکینک بفنائک فقیر یاربّ سائلک بفنائک.

طاووس مى‏گوید: این جملات را حفظ کردم و هرگاه به مشکلى بر مى‏خوردم و این دعا را مى‏خواندم، مشکلم حل مى‏شد.« سیر اعلام النبلاء،ج 4،ص 393»

 

کمک به فقرا

ابو حمزه ثمالى مى‏گوید: على بن حسین شبانه مقدارى غذا بر دوش خود گذاشته و در تاریکى شب به صورت مخفیانه به فقرا مى‏رساند و مى‏فرمود: «صدقه‏اى که در تاریکى شب داده شود، غضب خداوند را خاموش مى‏کند.» «تاریخ دمشق، ج 44، ص 166؛ سیراعلام‏النبلاء، ج 4، ص 393.»

 

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: پدرم دو مرتبه اموالش را در راه خدا داد و مى‏فرمود: «خداوند، مؤمن گنه کارِ پشیمان را دوست دارد.» «تاریخ دمشق، ج 44، ص 166.»

محمد بن اسحاق مى‏گوید: مردم مدینه زندگى مى‏کردند و نمى‏دانستند معاش آنها از کجا تأمین مى‏شود؛ اما با رحلت على بن الحسین غذاى شبانه آنان قطع شد. «سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 393.»

شیبة بن نعامة مى‏گوید: بعد از وفات على بن حسین فهمیده شد 100 خانوار را در مدینه اداره مى‏کرد.با این حال، امام سجاد علیه‏السلام یک درهم نیز از بیت المال براى خود استفاده نمى‏کرد. «تاریخ‏دمشق،ج44،ص161»

عمر بن ثابت مى‏گوید: هنگامى که على بن حسین رحلت کرد، روى کمر آن حضرت پینه‏هاى زیادى بر اثر حمل غذا براى فقرا دیده شد. «تاریخ دمشق، ج 44، ص 167»

 

حلم و کرم

عبدالرّزاق مى‏گوید: کنیز على بن حسین در هنگام شستن دست امام، ناگهان ظرف آب از دستش به صورت حضرت افتاد. امام با حالت ناراحتى به کنیز نگاه کرد، کنیز گفت: خداوند متعال مى‏فرماید: «والکاظمین الغیظ» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز در ادامه گفت: «والعافین عن النّاس»امام فرمود: خداوند تو را ببخشد. کنیز در ادامه گفت: «واللّه یحبّ المحسنین»امام فرمود: برو تو آزاد هستى. «تاریخ دمشق، ج 44، ص 169؛ آل عمران / 134.»

 

به یاد کربلا

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: از پدرم درباره بسیار گریستن وى سؤال شد، فرمود: «مرا ملامت نکنید، یعقوب علیه‏السلام یکى از فرزندانش از او دور شد، آنقدر در فراق وى (یوسف) گریست تا چشمانش سفید شد در حالى که نمى‏دانست زنده است یا مرده؛ اما من دیدم چهارده نفر از اهل بیت ما را در ظهر عاشورا ذبح مى‏کردند، آیا ناراحتى و اندوه آنان از قلب من بیرون خواهد رفت؟!»« سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 398.»

 

نتیجه

آنچه که از میان اقوال و نظرات گوناگون اهل تسنّن پیرامون امام سجاد علیه‏السلام مطرح شده، ایشان یکى از شخصیت‏هاى بى‏نظیر و برجسته فقهى، اخلاقى در دوران خویش بوده که این نکته در کلام شمس‏الدّین ذهبى کاملاً مشهود است. وى امام را به خاطر جایگاه والاى علمى، اخلاقى، تدبیر و دوراندیشى، مستحقّ امامت و زعامت امر مسلمین مى‏داند: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمى لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله.» سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص398 ./1406/9161/خ

 

 

ارسال نظرات