ویژه نامه اینترنتی «پیر جماران» منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «پیر جماران» به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی(ره) در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «پیر جماران» شامل بانک احادیث، بانک پیامک، معرفی پایگاهها، پرسش و پاسخ، گالری تصاویر، کارت پستال، بانک صوت و فیلم، تلفن همراه و سایر مقالات در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به از طلوع تا غروب، زندگینامه امام خمینی(ره)، امام خمینی و نهضت احیای دینی، مردمداری در رهبری امام خمینی، امام اینگونه بود، کیفیت زیارت امام خمینی، آیت حق، اسوه شایسته، امام خمینی و مبانی فکری حکومت اسلامی، 25 خاطره از امام خمینی، امام خمینی و عرفان اسلامی و امام خمینی و ابداع در فقه و استنباط اشاره کرد.
از طلوع تا غروب
در بخشی از این ویژهنامه میخوانیم: در طول تاریخ مردان و زنان بزرگی، پای به عرصه گیتی نهادهاند که دارای زندگی تأثیرگذاری بر مسایل و معادلات جهان بودهاند، بروز و ظهور این افراد که بعضا با شرایط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرایط ویژه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و فناوریهای پیشرفته، گونهای ماندگاری را تبیین کرده است که در نوع خود بینظیر و اعجابانگیز بوده است.
امام خمینی رحمت الله علیه یکی از این مردان بود که با پایهگذاری انقلابی مردمی و ایدئولوژی الهی در کنار خصوصیات خاص خودش، نوعی اصالت اندیشه را با مبانی اخلاقی، عرفانی و فلسفی در هم آمیخت و با توان مدیریتی خارقالعادهای که از ایمان پایدارش سرچشمه میگرفت پرچمدار جنبشی شد که جهان نظیرش را کمتر به خود دیده است.
شروع یک شکوه
در بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) همزمان با زاد روز بانوی پاکی و معرفت، زهرای اطهر، خمین از توابع استان مرکزی حلول ماه تابانی از سلاله پاک نبوی وعلوی را به تماشا نشست و سید روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد تا تاریخ مردی را به خود ببیند که وارث سجایای آبا و اجدادی و چراغ روشنگر مسیرهای تاریکی باشد که هزاران انسان با ضمیری روشن اما بی راهنما را به هدف اصلی خلقت که همان معارف الهی و شکوه معرفت دینی است، نزدیک و نزدیکتر کند.
هنوز بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمیگذشت که طاغوتیان زمان ندای حق طلبی پدر روح الله را تحمل نکردند و هادی مردمان آن دوران سیاه را در مسیر خمین به اراک، با گلوله به شهادت رساندند.
روح الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت حمایت بانو هاجر(مادرمحترمه اش) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد صاحبه خانم(عمه مؤمنه اش) که بانویی شجاع و حقجو بود سپری کرد، امام از نوجوانی روحیهای انتقادی و انقلابی را در خود پرورش می داد و بدون ترس و واهمه در مقابل مسایل مختلف اجتماعی و سیاسی موضعگیری میکرد، به گونهای که حتی در حالی که سنشان کم بود، در رابطه با حرکتهای ضد طاغوت زمان فعالیتهای خودجوشی را به نمایش میگذاشتند، ایشان در رابطه با این گونه اقدامهای صورت گرفته می فرماید: «من از بچگی در جنگ بودم، مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها می خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم سنگرها را سرکشی میکردیم.»
اما در 15 سالگی از نعمت وجود آن دو بزرگوار نیز محروم شد و برای تعالی روحی و تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی به قم هجرت کرد.
شکوه یک تکامل
در نوروز 1300 هجری شمسی، بعد از هجرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حایری یزدی به قم، نوجوانی که معرفت رسول الله در سینه داشت و پیشانیاش روشن از علوم و معارف دینی و طلوعی دیگر بود در پای منبرهای بزرگان دینی آن زمان حضور پیدا کرد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را با فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح، نزد مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آیة الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمت الله علیه طی کرد.
پس از رحلت آیة الله العظمی حایری در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علمیه قم با خطر انحلال تهدید می شد، اما علمای متعهد به چارهجویی برخاستند و مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری رحمت الله علیه بر عهده گرفتند.
در این فاصله و به ویژه پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید و با تلاش امام خمینی رحمت الله علیه به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم، آیتاللهالعظمی بروجردی به عنوان شخصیت علمی برجسته ای که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم آیة الله حایری و حفظ کیان حوزه باشد، مسؤولیت خطیر زعامت حوزه علمیه قم را پذیرفت، در این زمان امام خمینی رحمت الله علیه به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته میشد.
جهادی برای تعالی
امام خمینی رحمت الله علیه آغازگر جنبشی بود که مسیر تعالی اسلام به تاراج رفته و تحت هجوم بیگانگان را به درستی تشخیص داد و با گذشتن از جان و مال خویش انقلابی را بنیان نهاد که تاریخ ایران و اسلام را حیاتی دیگر داد، ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا در سال 1340 و 41 ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 شکل گرفت.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به سبب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن کریم حذف میشد و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر مییافت، در کنارحذف و تغییر دو شرط نخست که دقیقاً به منظور قانونیکردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود و پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل، نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران سبب شد بزرگ مرد دوران، خمینی کبیرجهادی را برای تعالی ملت آزاده و خدا جوی ایران رقم بزند.
امام خمینی(ره) که با دقت نظر ویژهای شرایط سیاسی جامعه را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلتباری که پس از شکست مشروطیت و به ویژه پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزههای علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزهها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت است و در این رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامی مردم، گوشزدکردن رسالت خطیر علما و حوزههای علمیه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامههای سرگشاده اعترا آمیز به شاه و اسدالله علم را در دستور کار قرار داد و بدین صورت موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت.
ایشان در یکی از این تلگرافها فرمود: این جانب مجددا به شما نصیحت میکنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمدا و بدون سبب، مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.
تعالی برای جنبش
بی پروا بودن امام خمینی رحمت الله علیه در بیان مواضع ملت و انتقاد صریح از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمانش اسرائیل مردم را به قیام فرا خواند، ایشان در روز دوازدهم فروردین 1342 ضمن سخنرانی خود شدیدا از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایتهای تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود: « امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است،» حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت.
راز تأثیر شگفت پیام امام و کلام امام در روان مخاطبینش را که تا مرز جانبازی پیش میرفت، باید در اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بیشائبه اش با مردم جستوجو کرد.
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغازی متفاوت داشت و خون مظلومان فیضیه، انقلاب را رنگ پیروزی بخشید، شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی(ره) بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت، در چهارده فروردین 1342 آیتالله العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که برای حفظ جان علما و کیان حوزهها، همگی به صورت دستهجمعی به نجف هجرت کنند، حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیتالله العظمی حکیم را ارسال و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم، مصلحت نیست.
در 12 اردیبهشت 42 امام خمینی در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه، بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
امام خمینی در 13 خرداد 1342شمس (عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود، ایراد کرد، در همین سخنرانی، با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصیحت میکنم، ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت میکنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال میکنند تو را، من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند، اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن، نصیحت مرا بشنو، ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست، که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، مگر شاه ایران، اسرائیلی است».
جمع زیادی از یاران امام در شامگاه 14 خرداد دستگیرشدند ودر پی آن و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از تهران منزل ایشان را محاصره کردند و در حالی که مشغول نماز شب بود، دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل کردند، صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز، خرم آباد ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردین سال 1343، بدون اطلاع قبلی امام آزاد و به قم منتقل میشود، به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا میگیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا میشود، اولین سالگرد قیام 15خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی(ره) و دیگر مراجع تقلید و بیانیههای جداگانه حوزههای علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی گردید.
جنبش و هجرت
افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. سحرگاه 13 آبان دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی رحمت الله علیه در قم را محاصره کردند و ایشان را با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، به آنکارا تبعید کردند، عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در روزنامه ها منتشر ساخت. با وجود فضای خفقان، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید، در این مدت، رژیم شاه در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکایی پسند زد. در عین حال، اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کند.
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آیتالله حاج آقا مصطفی از ترکیه به کشور عراق منتقل شدند، دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام در نجف در شرایطی آغاز شد مخالفتها، کارشکنیها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانی نماها و دنیاخواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده شود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد کند.
اوایل سال 1348 تا نیمه دوم سال 1350اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشورچنان شدت گرفت که رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد، حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند، سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود، فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت.
شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را به شاهنشاهی تغییر داد، درپی این اقدام، امام در واکنشی سخت، فتوا به تحریم استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد، تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شد تا در سال 1357 ناگزیر از عقبنشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی باشد.
امام در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی بی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده بپا خیزند.
شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود، امام خمینی رحمت الله علیه در همان زمان به گونهای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود، رژیم شاه با درج مقالهای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت، اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند.
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد، روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف به وسیله قوای بعثی محاصره گردید، انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد، روز 12 مهر، امام خمینی رحمت الله علیه نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت، دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد، قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی در روز 14 مهر تصمیم به هجرت به پاریس گرفت و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو مستقر شد.
مامورین کاخ الیزه نظر رییسجمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند، ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید.
هجرت بسوی پیروزی
در اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام برای بازگشت به کشور موجی از شادی ملت ایران را بوجود آورد. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار بود. اما آن حضرت تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود میخواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد، امام خمینی رحمت الله علیه در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد.
شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رای اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد، خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و شادی پرداختند، دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست، اما پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد، سرانجام امام خمینی رحمت الله علیه بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد، استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده وتعداد استقبال کنندگان را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند.
پیروزی ماندگار
فریاد خمینی کبیر که از نهان جان انسانها بر میآمد، موجب شد تا انقلابی شکل بگیرد که با ایدئولوژی خرد ورزانهاش که مبتنی بر زیباترین اندیشههای اسلامی بود مسیر سعادت و تکامل بشریت را هموارتر کند و اینگونه شد که پیروزی ماندگاری درجهان شکل گرفت، که روز به روز موجبات نابودی قدرتهای دیرپا و تا دندان مسلح را فراهم و زلزلهای را در نظام دو قطبی جهان بوجود آورد.
صاحبنظران شکل گیری انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر اراده ملت و با پرچمداری روحانیت بوجود آمده بود را بعنوان یک انقلاب دینی تمام عیار که قابلیت تأثیرگذاری مستقیم بر تمام معادلات جهانی را دارد تعریف کرده بودند و همین نکته سبب شد تا نفس کشیدن برای کمونیسم از یک طرف و کاپیتالیسم از طرف دیگر سخت و سخت تر شود.
بدینسان اندیشه حذف جمهوری اسلامی به هر قیمت ممکن در دستور کار بلوک شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روییده شده جمهوری اسلامی با رهبری خمینی کبیر با جنگ 8 ساله ای روبرو شد که در آن 58 کشور جهان با حمایت مستقیم از رژیم تا دندان مسلح عراق تلاش کردند تا حیات این ایدئولوژی نوپا را سلب کنند.
ماندگار و ماندگاری
امام خمینی هدفها، آرمانها و هر آنچه را که میبایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمام هستیاش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود، اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامی میکرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود، سرودههای عارفانهاش همه حاکی از درد و عطش فراق است و در حسر ت پیوستن به وصال محبوب، لحظه شکوهمند برای او و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا میرسید، ( با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد).
ساعت 22 و 20دقیقه بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود، قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود«نافله شب»میخواند و قرآن تلاوت میکرد، در ساعات آخر طمأنینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را زمزمه میکرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد.
نفرت از شهرت
در این مقاله از ویژه نامه پیر جماران میخوانیم: یکی از افراد دفتر امام گفته است: وقتی به هر بهانه و دلیل و موقعیتی فردی در کنار ایشان قرار میگرفت و از خصوصیات اخلاقی و کرامتهای انسانی امام سخن میگفت آثار خشم و نارضایتی در سیمای آن حکیم فرزانه هویدا میگردید و حتی در برخی مواقع کلام آن فرد سخنور را قطع و خطاب به وی میفرمود: «از من ستایش مکن»، در یکی از سخنرانیهای خود قبل از خطبههای نماز جمعه تهران از یک رویداد کاملاً عادی، معمولی و همیشگی زندگی امام یاد کردم، ایشان که صحبتهای مرا از رادیو شنیده بود، به فرزند گرامیشان مرحوم حاج احمد آقا گلایه کرده بود که چرا فلانی از من تعریف و ستایش کرده است.
اگر فردی در مصاحبهها، نشست هاو سخنرانیها در مورد امام افراط میکرد و راه اغراق را پیش میگرفت و با کلمات خلاف واقع بر زبان میآورد، او را احضار میکرد و به حالت اعتراض و انتقاد به وی میگفت، چرا خلاف واقع میگویی. چرا آن گونهای که من هستم، بالاترش را میگویی.
در ملاقات ها نیز امام این روند را مورد تأکید قرار می داد و می فرمود: «بگویید برای من شعار ندهند، همان شعار را برای اسلام بدهند»، از این که به نفع ایشان شعائر دهند اکراه داشت و سخنان و گفته هایی را که بوی اغراق می داد یک نوع دروغ و مغایر شؤونات اخلاقی تلقی میکرد.
از این که نامش در صدا و سیما مطرح میگردید و تمثالش برصفحه تلویزیون میآمد و نیز جراید و مطبوعات در این باره گزارشهایی تهیه می کردند، کراهت داشت و این وضع را خوش نمی داشت و از مسؤولین و دست اندرکاران گلایه میکرد و می فرمود: «وقتی مشاهده میکنم رادیو و تلویزیون از من اسم میبرد خوشم نمیآید».
آیت الله مسعودی گفته است: حاج آقا مجتبی تهرانی تمایل داشت مکاسب محرمه امام را به طبع برساند، خدمت ایشان عرض کردم نام خویش را در آغاز این اثر مرقوم فرمائید تا مؤلف آن مشخص گردد، امام فرمود: «لزومی ندارد، بیعنوان چاپ کنید، دیدم از این راه نمیتوانم موافقت ایشان را درباره آوردن نامش بر روی جلد کتاب جلب کنم، چارهای اندیشیده و گفتم شاید کسی بخواهد نظرات و بحثهای شما را مورد نقد و بررسی قرار دهد با این وصف باید ناقد بداند این اثر را چه کسی پدید آورده استع در این حال امام پذیرفت.
ویژه نامه اینترنتی «پیر جماران» به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی(ره) در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ201/ی
ارسال نظرات