در پی کاندیداتوری لیدر جریان انحرافی؛
همسویی جریان انحرافی با عرفانهای کاذب
خبرگزاری رسا ـ استاد و پژوهشگر عرفانهای کاذب ابراز داشت: طنز بزرگ این است کسانی که خود را پرچمدار گفتوگوی میان ادیان میدانند و به همدلی و وحدت دعوت میکنند، چطور نتوانستهاند تذکرات و رهنمودهای مشفقانه و پدرانه فقهای دینی را بشنوند و خود عامل ایجاد فاصله و تفرقه بودهاند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، باتوجه به این که اخیرا جریان انحرافی در اقدامی جدید، موضوع گفتوگوی میان ادیان و ضرورت حاکمیت دین واحد را مطرح کرده است، در گفتوگویی با حجت الاسلام حمزه شریفی دوست پژوهشگر عرفانهای کاذب که تاکنون چندین کتابِ علمی در باب آسیب شناسی و نقد عرفانهای کاذب از وی منتشر شده است، نسبت این گفتمان را با گفتمان رهبری و مراجع تقلید جویا شدیم. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
رسا ـ موضوع دین واحد که اخیرا تیم منسوب به اسفندیار رحیم مشایی مطرح کرده معنایش چیست؟
لابد در جریان هستید دو ماه پیش بود که جریان وابسته به دولت، آخرین گام خود را برداشت و از یک پروژه جدید رونمایی کرد. یعنی رسما به موضوع ادیان یکپارچه پرداخت و اولین شماره یک فصلنامه تخصصی را با نام «کیش مهر» به عنوان فصلنامه تخصصی ادیان چاپ کرد. در این نشریه روی جلد آن کلمه دین یکپارچه درج شده و عکسی هم از نماینده ادیان گوناگون پشت جلد چاپ شده است. غیر از مطالبی که در تفسیر نظریات مسئول تیم فرهنگی دولت[1] در این مجله آمده، در صفحه آخر به عنوان برآیند کل مباحث مجله، یکی دو جمله هم از وی چاپ شده است. البته این حرکت یک تغییر رویکرد به حساب نمیآمد، بلکه تکمیل گامهای قبلی بود.
من ابعاد این حرکت و خطرات آن را در مصاحبه مفصلی که با کیهان داشتم بررسی کردهام. اما اجمالا دو موضوع را باید دانست. موضوع اول این است که تیم فرهنگی دولت اخیرا شعار گفتوگوی ادیان را مطرح کرده و همنوا با عقبه خارجی خود شعار صلح و همدلی رهبران ادیان را تبلیغ میکند.
مراد از عقبه خارجی، تیمهایی است که شخص اوباما و بلر نخست وزیر سابق انگلیس با همین عنوان راه اندازی کردهاند و با راه اندازی کمیتههای وحدت ادیان، از رهبران ادیان در جهت تداوم نظام سلطه بهرهبرداری میکنند. موضوع دوم این است که در این گفتمان تلاش میکنند مشترکات ادیان را احصا کرده و از میان آنها یک دینی که همه بپسندند معرفی کنند.
شما اگر محتوای مجله این گروه را ببینید موضوعات اشتراکی ادیان مختلف مانند زنان در ادیان، اسطورههای مشترک در ادیان، صلح در ادیان و مفاهیمی از این دست، هم مواردی است که باورهای خاص اسلامی را نادیده گرفته و به سمت تکثرگرایی دینی به پیش میروند.
این گروه به ظاهر میگویند ما میخواهیم گفتوگوی میان ادیان را رواج دهیم، ولی حقیقت آن ترویج صلح با گفتمان غربی است که نظام سلطه میپسندد. از طرف دیگر میدانیم که موضوع مکتب ایرانی را این گروه به صورتی مطرح میکنند که لعابی از اسلام دارد ولی ماهیت آن غیر دینی است.همین طور باور دارند که زمان اسلام گرایی به پایان رسیده است و الان زمانی است که لازم نیست مردم جهان مسلمان شوند تا به حقیقت برسند. بلکه بدون پذیرش باورهای اسلامی هم میتوان به حق و حقیقت دست یافت. این مطالب را شخص آقای مشایی با صراحت به زبان آورده و از آن دفاع میکند.
رسا ـ سیرۀ بزرگان دین و علما در باب گسترش اسلام به شکل استفاده از مشترکات ادیان چه بوده است؟
اتفاقا هم سیره پیامبر و امامان معصوم در این حوزه واضح است و هم سیرۀ علما و نظریه پردازان انقلاب اسلامی. پیامبر اسلام در دعوت پادشاه روم و حاکم حبشه و خسرو پرویز به اسلام، دم از مشترکات ادیان نزد؛ بلکه صریحا دعوت به دین خاتم کرد.
به علاوه روش شهید مطهری را ببینید و کتابهای وی را ملاحظه کنید. کتابهای مساله حجاب، جهان ببینی اسلامی، نظام اقتصادی اسلام، سیرۀ ائمه، نظام حقوق زن، جهاد همگی برای تبیین اختصاصات اسلام نوشته شده.
شهید مطهری نیامد فقط با اتکا بر مشترکات اسلام با دیگر ادیان، اسلام را توضیح دهد، بلکه بر مختصات اسلامی پرداخت و اینها را مطرح کرد و ثابت کرد که هنر دین اسلام نه به خاطر اشتراکاتی است که با مابقی ادیان دارد، بلکه جامعیت این دین به اموری است که در ادیان دیگر یافت نمیشود و اگر هم یافت شود به صورت ناقص و غیر قابل دفاعی مطرح شدهاند.
رسا ـ این گروه با آیاتی از قران تمسک کردهاند و مدعی شدهاند قرآن هم به وحدت ادیان دعوت کرده است. آن جا که میگوید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ» (آل عمران/64). پاسخ شما چیست؟
با اندکی توجه به معنای آیه روشن میشود که قرآن به توحید دعوت کرده و نه صلح و آشتی، چه برسد به صلح با تعریف آمریکاییاش. قرآن هیچ گاه نگفته ادیان بیایند و بدون تجدید نظر در مبانی و اعتقادات خویش، کنار اسلام قرار گرفته و تنها به همدلی بیندیشند. قرآن دعوت به پذیرش مهمترین رکن دین داری یعنی یکتا پرستی نموده است.
آنچه در گفتگوی ادیان اصلا در دستور کار نیست، دعوت به توحید است. چند سال پیش آقای دکتر «ساشادینا» که در تدوین منشور معنویت جهانی نقش داشت اظهار کرد که در پیشنویس این منشور هیچ اشارهای به این آموزه کلیدی نشده بود و ما با تلاش فراوان توانستیم نام خدا را در این منشور وارد کنیم. البته آن هم نه توحید و یکتا پرستی، بلکه تنها در همین حد که بپذیرند خدایی وجود دارد.
رسا ـ این گفتمان چه موضعی نسبت به اندیشه مقام معظم رهبری دارد؟
اگر نگوییم تعارض دارد، ناهمسویی آن با اندیشههای رهبری روشن است. شما اگر گفتههای رهبری را در مورد آینده انقلاب مرور کنید میبینید ایشان دائما از دولت اسلامی و تمدن اسلامی صحبت کردهاند. آخرین بار در سفر اخیر به خراسان شمالی تعبیر کردند به «تمدن با شکوه متعالی اسلامی» و تصریح کردند: «هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است.»(23/7/91)
تقریبا یک سال پیش فرمودند: این قرن، قرن اسلام است.(10/11/90) قبلا هم تصریح کرده بودند:
«من تردیدى ندارم که آینده متعلق به اسلام است، آینده در قلمرو اسلام است و شما جوانها انشاءاللَّه به توفیق الهى آن روزى را که پرچم اسلام در همه این مناطق به اهتزاز دربیاید و یک مجموعه متحد اسلامىِ مقتدر و باعزت تشکیل بشود، خواهید دید.»(23/7/90)
خوب با توجه به این که در بیانات رهبری چنین گفتمانی برجسته است و دائم از تمدن اسلامی حرف زدند اگر گروه دیگری بیاید و تکیه کلامش بشود تمدن جهانی و پشت سرهم این کلمه راتکرار کنند و هی اسلامش را حذف کنند و حتی پا را فراتر گذاشته، صحبت از مکتب ایران به میان آورند چه سنخیتی با اندیشۀ رهبری خواهد داشت؟
اگر به این بهانه که ایران، بهترین برداشت را از اسلام داشته، مکتب ایرانی را عَلَم کنیم، بهتر نیست این برداشت متعالی را به بانیان اصلیاش که همان امامان معصوم است نسبت دهیم؟
مکتب شیعه که ساخته و پرداخته ایرانیها نیست، بلکه تراث کهن اسلامی است که ریشه در فرمایشات پیامبر اسلام دارد و از نظرِ زادگاه و مولد و جغرافیا هم به عراق و حجاز بر میگردد. و از نظر تاریخی فقهای جبل عامل و حله و نجف و جاهای دیگر آن را به این جا رساندند. بنابراین شعار مکتب ایرانی هم کاملا انحرافی است.
مثلا شما واژه «بیداری اسلامی» را که رهبری این همه تکرار کردهاند چقدر در گفتههای این جریان پررنگ میبینید؟ این جا هم از بیداری انسانی داد سخن دادهاند.
جالب است که این گروه به عرصهای ورود کردهاند که اساسا شأن رهبری است. یعنی عرصۀ تعیین استراتژی فرهنگی. تعیین دکترین و ترسیم استراتژی کار رهبری است نه شأن مجریان.
الان مزورانه خودشان را استراتژیست و تئوریسن انقلاب اسلامی معرفی کرده و بر جایگاه رهبری تکیه زدهاند. این آقایان توجه کنند که رهبری از جهت جعل اصطلاح و قدرتِ مفهوم سازی و استفاده از واژهها دستش بسته نیست و این طور نیست که این گروه بتوانند مفاهیم نو و تازه بسازند و رهبری نتوانند.
رهبری راحت میتوانست بگوید تمدن جهانی، ولی ما میبینیم که ممکن است کلمه جهانی در کلمات ایشان نیاید اما واژه اسلامی اصلا حذف نمیشود.
اطلاعات تاریخی رهبری بسیار غنی است. هرچه را جریان وابسته به دولت در مورد ایران کشف کردهاند که گویا بخشیاش هم تازگی دارد، رهبری از قبل میدانست، اگر این شعار مطلوب بود، تاکنون رهبر انقلاب گفته بودند.
رسا ـ این شعار با منش و مرام مراجع معظم تقلید چه نسبتی دارد ؟ آیا مراجع این حرکت را تأیید کردهاند؟
تردیدی نیست که مراجع هیچ گاه ناسیونالیسم و ملی گرایی را «ولو با شکل های جدید و به بهانه گسترش اسلام باشد» تأیید نمیکنند و به خصوص با هر ایدهای که خاتمیت و جامعیت دین مقدس اسلام را مخدوش کند نیز کنار نمیآیند.
طنز بزرگ این است کسانی که خود را پرچمدار گفتوگوی میان ادیان میدانند و به همدلی و وحدت دعوت میکنند، چطور نتوانستهاند در چند قدمی خود، تذکرات و رهنمودهای مشفقانه و پدرانه فقهای دینی را بشنوند و خود عامل ایجاد فاصله و تفرقه بودهاند! به گونهای که کمترین میزان ارتباط با مراجع تقلید در میان دولتهای گذشته در این دو سه سال اخیر اتفاق افتاده است.
با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتهاید.
/925/م10/ع
ارسال نظرات