۰۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۷
کد خبر: ۱۵۳۶۹۳

دو‌‌هفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد به پله سی‌ام رسید

خبرگزاری رسا ـ سی‌امین شماره دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) با هدف تولید و نشر آثار مرتبط با امام رضا(ع) در موضوعات مختلف در فضای مجازی منتشر شد.
شماره 30 باب‌الجواد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شماره 30 دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) شامل سخن سردبیر، دلنوشته، مناسبت‌‌نامه، عیون اخبار الرضا، خاطره، داستان، معرفی کتاب و مقاله، بازنشر، مقاله و مشاهیر مدفون در حرم در فضای مجازی به روز رسانی شد.
زیارت آنلاین، آیینه‌نگار، پنجره فولاد، حدیث یار، شماره‌های پیشین، اخبار، پیوندها و تبلیغات از دیگر بخش‌های این شماره است که بخش معرفی وبلاگ‌ها در سبک جدیدی به معرفی کامل وبلاگ‌های رضوی می‌پردازد و در بخش اخبار، هر روز اخبار مرتبط با امام رضا(ع) پوشش داده شده است.
وبلاگ شهر رضا، دل‌نوشته‌های من برای امام رضا(ع) و ضامن آهو از موضوعات مطرح شده در بخش حدیث یار و موضوعاتی همچون آداب مسافرت، آفتاب هشتم، من تو را می‌خوانم، غبار حرم، چه بخواهیم، آداب زیارت و امام رئوف نیز در قسمت پاکدست‌ها و ره‌توشه این دوهفته‌نامه الکترونیکی قابل مشاهده است
در بخش آیینه‌نگار پوستر‌ها و عکس‌های جذاب و دیدنی از فاطمیه، یا زهرا، شهادت، یا ثامن‌الحجج، یا هادی، کلمه التوحید، حضرت عشق، یا فاطمه معصومه(س)، یا حضرت عبدالعظیم(ع)، مولود کعبه، یا موسی‌ بن جعفر، هدیه میلاد، بارگاه هشتم، دخیل و خورشید بر نیزه آورده شده که با بهترین کیفیت قابل مشاهده و دانلود است.
سخن سردبیر
در سخن سردبیر این دووهفته‌نامه آمده است: تنها یک شام غریبان است که فردایش حال و هوای دیگری دارد، حس و حال ما میان اشک، غم و شادی است، چشم همان چشم است اما جنس اشک‌ها فرق می‌کند.
اشک شوقی که روز بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) بر گونه شیعیان می‌نشیند، روزشماری است که نمی دانیم چه زمانی به انتهای تقویم انتظار متصل خواهد شد.
امام رضا(ع) در خصوص ظهور حضرت مهدی(عج) فرمایشاتی داشته‌اند، اما یکی از دلچسب‌ترین فرمایشات ایشان، دعایی است که امام رئوف(ع) نصرت و یاری امام زمان را از خداوند طلب کرده‌اند و این دعا در معجم الاحادیث الامام المهدی(ع) آمده است: خداوندا امور بنده و جانشین‏ات را اصلاح کن، آنچنان‌که امور پیامبران و رسولانت را اصلاح کردی، او را با فرشتگانت در بر گیر و با روح‏القدس از جانب خودت یاری کن، در پشت سر و پیش روی نگهبانانی قرار ده که او را از بدی درامان دارند، بیم و نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد، هیچ یک از آفریدگانت را بر ولی‌ات مسلط مساز، اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار ده، چرا که تو بر همه چیز توانایی.
درد فراق
در بخش دل‌نوشته دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) می‌خوانیم: بعد از این چگونه غم غربت، غم فراق را به دوش خواهی کشید، چگونه می‌توانی تحمل کنی، 63 روز است که نشانه‌ای بر روی گنبد طلایی امام رئوفت، نماد عزای جد بزرگوارشان، نشانه ماتم و شور حسینی بوده ای، بعد از این چگونه می‌توانی درد فراق را تحمل کنی.
نقاره خانه می نوازد و تو آرام آرام باید با آسمان حریمش با عشق بازی با نسیم درد دلِ کبوترها، غصه‌های ابر، قصه های باران خداحافظی کنی، هوای دلت ابری می شود، مردی می آید و آرام تو را در آغوش می کشد، می بوید، می بوسد و تو بارانی می شوی.
 تو را که از گنبد جدا می کنند، نگاه بارانی ات را می بینم، به شماره افتادن نفس هایت را، ماه عزا و ماتم تمام گشته است اما روزهای ماتم تو آغاز گشته است، بعد از این مُردن نباید برایت سخت باشد.
یک فنجان چای
در بخش دیگری از این دوهفته‌نامه با عنوان داستان چنین آمده است: زن یک فنجان چای داغ می‌گذارد روی میز، جلوی شوهرش، خودش هم کنارش روی مبل می‌نشیند، مرد در حالی که روزنامه را ورق می‌زند، می‌گوید: دستت درد نکنه. 
زن کمی روی مبل جابه‌جا می‌شود و سعی می‌کند، طوری بنشیند که صورت شوهرش را بهتر ببیند ولی نگاهش می‌رود سمت بخاری که از فنجان چایی بلند می‌شود و می‌گوید: نوش جون.
من‌منی می‌کند و ادامه می‌دهد: دلم گرفته، میشه حرف بزنیم، مرد شش دانگ حواسش به روزنامه است و اصلا متوجه حرف‌های زن نمی‌شود، زن با بازویش به مرد می‌زند و می‌گوید: با تو بودما.
مرد با بی‌تفاوتی سرش را به طرف زن برمی‌گرداند و می‌گوید: هان، چیزی گفتی، زن آهی می‌کشد و در حالی که از روی مبل بلند می‌شود، می‌گوید: نه عزیزم. روزنامه‌ات رو بخون.
به سمت تلفن می‌رود، گوشی را برمی‌دارد، در دفترچه تلفن شماره دوستش را پیدا می‌کند، چند لحظه مکث می‌کند و بدون این‌که شماره‌ای بگیرد، دوباره گوشی را می‌گذارد، به سمت جالباسی می‌رود و چادرش را سرش می‌کند، یادداشتی برای مرد به گوشه آینه می‌چسباند و از خانه بیرون می‌رود.
بین راه با خودش می‌گوید: خب زن، از اول همین کارو می‌کردی، چه جایی بهتر از حرم، چه کسی بهتر از آقا، با خانم همسایه که از روبرو می‌آید، سلام و احوالپرسی مختصری می‌کند و قدم‌هایش را تندتر از قبل برمی‌دارد.
دوست قدیمی
در بخش خاطره دوهفته‌نامه باب‌الجواد در موضوعی با عنوان دوست قدیمی این مطالب به چشم می‌خورد: در زیر زمین حرم روبروی ضریح آقا نشسته بودم چون همیشه معتقد هستم اینجا نزدیکترین مسیر به آقا است، دقیقا احساس کسی را داشتم که از همه جا دل بریده و برای درخواست چیزی نزد رئوف‌ترین مخلوق خدا آمده است.
با آقا در دل می‌کردم  و اشک می ریختم، تا چشمهایم را می‌بستم یاد خاطرات گذشته‌ام می افتادم و یاد این‌که چقدر دوستش دارم ولی حالا و این بیشتر از بیش من را دلتنگ می کرد.
دوستانی که قدمت دوستی مان برای خودمان قابل شمارش نبود، از همان روزهای اول دبیرستان و از همان زمان که کنارهم نشستیم و آشنایی ما شروع شد و این شروع با ادامه دوره سربازی بعد دانشگاه ادامه دار شده بود، ولی حالا هر دو بر سریک مسأله که، باورم نمی‌شد تمام تماسهای من را رد تماس می زد و به هیچ کدام از پیام های من جواب نمی دادع انگار نه انگار که سال‌هاست با هم دوست هستیم و باهم خاطرات زیبایی داشتیم.
یادم می آید وقتی بحثمان شد نه من و نه او فکر نمی کردیم که این قضیه طولانی شود، هر دو فکر می‌کردیم که مثل ماجراهای دیگر سریع با هم آشتی می‌کنیم، اما این بار این اتفاق نیافتاد، تا این‌که چند روز پیش هنگام نماز به عکس حرم آقا در اتاقم نگاه کردم و از ایشان خواستم که من را دعوت کند تا کمی دلم سبک شود و خودش این ماجرا را تمام کند.
هیچ کس نمی توانست بین ما میان‌جیگری کند و یا ما را با هم آشتی دهد چون کسی باورش نمی‌شد که ما با هم قهر کرده باشیم، اما آقا امام رضا(ع) در این ایام شهادت امام حسن عسکری(ع) تنها کسی بود که می‌توانست ما را با هم آشتی دهد و از این زندان فکر و خیال و اسارت سیاهی قهر نجاتمان دهد.
به ضریح نگاه می کردم و در حالی‌که اشک می ریختم و گریان بودم با آقا سخن می گفتم، آقا از تو ممنونم که مرا به بارگاه ملکوتیت راه دادی و به سر من منت گذاشته و من را لایق زائر شدنت کردی، کمکم کن و مرا نجات بده.
باید برمی‌گشتم ولی دلم در حرم جا مانده بود و مدام این زمزمه در دلم غوغا می کرد، دلم را دخیل بستم به پنجره فولادت، می خواد وقتی که رسیدم به خونه گره از مشکل من باز کرده باشی آقا.
بوق آخر قطار زده شد و قطار به سمت تهران حرکت کرد، ناگهان صدای تلفن همراه من هم بلند شد، به روی صفحه تلفنم نگاه کردم، باورم نمی‌شد، نوشته شده بود: دوست قدیمی.
شماره سی‌ام دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) به همراه چهار شماره پیشین، به مدیرمسؤولی و سردبیری زهرا باقری در فضای مجازی به نشانی اینترنتی www.baboljavad.com بارگذاری شده و قابل استفاده برای علاقمندان است./907/ت302/پ
ارسال نظرات