۲۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۷:۱۱
کد خبر: ۱۵۳۲۲۶
یاد یاران سفر کرده (42)؛

جدیت در کار و تلاش، وفا به خون شهدا است

خبرگزاری رسا ـ شهید حجت الاسلام نعمت اله خادمعلی زاده در وصیت نامه خود نوشت:‌برادران نیز توجه داشته باشند که هر کس در پست خود و در کار خود با جدیت تمام مشغول کار باشند و اندکى سستى در آن نکنند و این امت را که همه چیز خود را در راه خدا داده، اندکى در مضیقه نگذارند والا در نزد خدا مسؤول هستند و خیانت به خون شهدا کرده‌اند.
ياد ياران سفر کرده

به گزارش خبرگزاری رسا، شهید حجت الاسلام نعمت اله خادمعلی زاده فرزند عبدالنبی در اول اردیبهشت ماه 1345 در دزفول به دنیا آمد و در سن 20 سالگی هنگامی که چهار روز از زمستان سال 65 گذشته بود در جزیره مینو شربت شهادت نوشید.

سال 1365هجری شمسی بعد از عملیات پیروز مند والفجر8 و فتح شهر بندری فاو در خاک عراق ، در شهر دزفول از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دوباره فـراخـوانـی و اعـزام نیرو به جبهه در شـرف انـجام بود.

این بار بر و بچّه های خوب و دوست داشتنی باز هم با شور و شوق و عشق و علاقه ی زایدالوصفی که از پیروزی عملیات ظفر مند والفجر8 بود ، همدیگر را دیدند و پس از ثبت نام در پایگاه های بسیج ، اعزام نیروصورت گرفت و استقبال خوب و شایسته ای از آن به عمل آمد.

اعزام نیرو به پشت پادگان کرخه در چادر ها و پس از چند روزحرکت به سوی پلاژ (منطقه ای آموزشی در سواحل رودخانه ی دز در شمال شهرستان دزفول)این بار گردان همیشه قهرمان و خط شکن بلال معروف شده بود به گردان اندیشمندان ، اساتید دانشگاه ، مدرّسان ، دبیران ، معلّمان ، طلبه ، دانشجویان و دانش آموزان.

این شهید در وصیت نامه خود که آنرا در هفتم بهمن 61 ساعت 9 شب نوشته بود، چنین آورده است که:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جنات.(195 سوره آل عمران)

با عرض سلام و درود به پیشگاه ولى عصر(عج) و نائب بر حقش و شما مردم قهرمان و شهید پرور ایران و ضمن تبریک و تهنیت این پیروزیهاى بزرگ و از جان گذشتگیهاى دلاوران و از جان گذشتگان و با شکر و ستایش از انعام بى‌شمار خداوندى که، همیشه شامل حال بندگان به درگاهش مى‌کند و با سپاس از بى‌نیازى که نیاز همه را بر آورده به خیر مى‌کند و لطف و مرحمتش را از ما کوتاه نمى‌کند و با سپاس بیکران از او که توفیق این را به ما داد که بتوانیم لااقل لفظا او را شکر بکنیم. ولى افسوس که باز انسان این همه نعمات  را از یاد برده و دست به عصیان‌گرى مى‌زند.

 راه را به من نشان داد

 و با شکر و سپاس از خداوند رحمن و رحیم که این بار بعد از مدتها که سراسیمه مى‌گشتم تا گمشده را پیدایش کنم ولى راه را نمى‌دانستم تا به من نشان داد. و آن وقت که از کجا وارد بشوم و از که طلب راهنمائى کنم تا گمشده‌اى را که مدتى بود در پى آن بودم بیابم و هر بار که در پى آن مى‌گشتم گوئى مرا نمى‌پذیرفت و این از دو حال خارج نبود یا من لیاقت او را نداشتم و برایم قابل هضم نبود و قدرش را نمى‌دانستم و با صلاح و مصلحت نبود تا در قالب کوچکى چون حقیر بگنجد و به راستى که او (شهادت) بالاتر از اینهاست. عظیم است و متعالى. و حال که شامل حال بنده‌اى چون حقیر شده است خود را از نشانه‌هاى لطف و رحمت بى‌انتهاى خداوند منان است و افسوس مى‌خورم که نتوانستم قبل از اینکه این فوز شامل حالم بشود شکر آن را به جا آورم و صد افسوس که چرا آن پرده‌هاى حجاب بین من و او زودتر دریده نمى‌شد. تا زودتر او را بیابم.

آرى آن گناهانى که شاید اصلا متوجه آنها نبودم و آنها را گناه به حساب نمى‌آوردم. آن راحت خفتن‌هائى که راحت سر را بر زمین مى‌گذاشتم و در فکر اینکه ابتداء چه بوده‌ام و حال چه هستم، و به کجا مى‌روم بودم و خود را محاسبه نمى‌کردم تا چگونگى خود را دریابم و آن پرخوردنها و پر خفتن‌هایى که درست در همان شبهاى راحت من که تا صبح هنگام مى‌خوابیدم بندگان خاص خدا خواب را رها کرده و در آن تاریکى شب که همه جا را فراگرفته و همه مردم در خواب را رها کرده و در آن تاریکى شب که همه جا را فراگرفته و همه مردم در خواب بودند که گوئى فقط خدا را ناظر اعمال خود مى‌دانستند به نماز مى‌ایستادند و سر به سجده عبودیت او مى‌گذاشتند و او را پرستش مى‌کردند و با آن صداى دلنواز خود با آن ارحم الراحمین گفتن‌ها و الهى العفو گفتن‌هاى خود از او کمک مى‌خواستند و راه و چاره و صراط مستقیم را از او طلب مى‌کردند و روزها را هم براى رضاى خدا به مردم خدمت مى‌کردند و از همه اینها بالاتر در این چندین سال این همه روزهاى خدا را مصرف کرده و اندکى شکر آن را به جاى نیاوردم و خیلى چیزهاى دیگر و با توجه به همه اینها خداوند به من رحم کرد و مرا پذیرفت و به جاست که این را بگویم که خداوند آن قدر به من لطف و مرحمت کرده است که از فرط خجلت و شرمسارى به خود اجازه نمى‌دهم که سرم را بلند کنم.

 خدایا تو در این دنیا آن قدر در بچه‌هاى لطف و رحمت خود را بر من گشوده‌اى و آن چنان بر عیبهایم پدره گذاشته‌اى و هر چه خواستم بدون نیت داده‌اى خجلم که چگونه معرفت خوب ادا کردن این الطاف و را بیابم و این بار چیزى از همه اینها بالاتر به من عطا کردى که باز بر خجالتم افزوده شد. که خدا تو چقدر رحیمى که بنده‌اى را این چنین کوچک و حقیر به درگاهت مى‌پذیرى.

 پدر ومادرم بر سید الشهدا(ع) بگریید

و اما بعد از حمد و ثناى خداوند و آرزوى نصرت اسلام بر کفر و التماس دعا از شما امت قهرمان در این آخرین لحظات زندگى دنیوى سخنى اندک با شما دارم. اى امت قهرمان و شما اى اهل خانواده و خصوصا شما پدر و مادر گرامى و نزدیکان عزیز مبادا که در فراقم اشک بریزید و ناراحت بشوید چون اشک ریختن شما و ناراحتى شما براى اینکه نتوانسته‌اید فرزندى در راه خدا بدهید باعث خوشحالى دشمنان و منافقان خواهد شد. پدر و مادر عزیز اگر خواستید در مرگ من گریه بکنید و اشک بریزید بر مظلومانه شهید شدن امام حسین(ع) و اسیرى و خوارجى خواندن زینب(س) گریه کنید و شما را به صبر مى‌خوانم که صبر شما عبادت است و خدا شکر کنید و امانتى را که چند سال در نزد شما بود توانستید به صاحب اصلیش باز پس بدهید و این را بدانید کسى را که در راه خدا و جارى شدن احکام او بر روى کره زمین کشته شود کار فوق العاده‌اى انجام نداده است بلکه توانسته است مسئولیت را به پایان برساند.

این را بدانید که هرگاه بخواهد به اسلام ضربه‌اى وارد بشود این خونهاى گرم و سرخ در راه خداست که آن ضربه را دفع مى‌کند و حال که مبارزه بین حق و باطل شروع شده است و دارد به اوج خود مى‌رسد باید تا پیروزى نهائى اسلام بر کفر این مبارزه را ادامه داد. مبارزه‌اى که فقط هدف از آن انجام وظیفه الهى و جلب رضایت خداوند است. حال اگر در این مبارزه پیروز شدیم که انجام وظیفه کرده‌ایم و اگر شکست بخوریم همین طور و اگر کشته شویم مسئولیت را به پایان رسانده‌ایم. پس ما را از مبارزه و جهاد در راه خدا باکى نیست.

و اما خواهش دیگر من از پدر و مادر گرامى این است که هنگام فهمیدن خبر کشته شدنم و با دیدن بدنم گریه و ناراحتى نکنند و عاجزانه از شما مى‌خواهم در آن هنگام سر به آسمان برده و شکر خداى را به جا آورید و از برادران و خواهرانم مى‌خواهم آن چنان که خود مقاوم و صبور هستند پدر و مادرم را تسلى خاطر دهند و اما شما اى بازماندگان و اى کسانى که این سخنان را مى‌شنوید توفیقى پیدا کردم و توانستم چند نکته را که شاید خود عامل آن نبودم براى شما بیان کنم. اول آنکه توجه داشته باشید هر کارى که مى‌خواهید انجام بدهید یک نکته را توجه داشته باشید و آن اینکه آیا رضاى خدا در آن است یا نه پس اگر رضاى خدا در آن بود و لواینکه عده‌اى نادان تو را نهى کنند آن را انجام بدهید و اگر غیر این صورت بود حتى در برابر هر گونه تشویقى که به تو بکنند از آن دورى کن.

در کارها بر خدا توکل کنید که ان الله یحب المتوکلین به راستى که خدا توکل کنندگان را دوست دارد.

 براى ادامه نهضت و جهانى شدن آن و استمرار ولایت فقیه دعا کنید

رابطه خود را با قرآن و اهل بیت و دعا محکم کنید و نماز را با تأمل و دقت بخوانید که ضامن سعادت در دو جهان است و باعث مى‌شود گناهى از انسان به بالا نرود. از صفات رذیله از قبیل حسد، غیبت، دروغ، تهمت و به قهقهه خندیدن دورى کنید و به جاى آنها با اخلاق نیکو و رفتار پسندیده و ذکر خدا قلوب خود را پاک و مطمئن سازید. رابطه خود را با دعا محکم کنید که دعا سلاح مومن است و حاجات خود را حتى نمک طعام خود را از خدا بخواهید و از خدا بخواهید که خدمتگذاران به مملکت اسلامى ایران خصوصا قلب تپنده امت اسلام(امام خمینى) را در پناه توجه خود مصون و محفوظ نگاه دارد.

براى ادامه نهضت و جهانى شدن آن و استمرار ولایت فقیه دعا کنید و همیشه آن را تقویت کرده و این خط سرخ محمد(ص) را حفظ کنید. از روحانیت آگاه و متعهد و همیشه در صحنه حمایت کنید که بنا به تجربه‌هاى ثابت شده در انقلابمان مطمئن‌ترین قشر آگاه مردم هستند. به خانواده‌هاى شهداء سرکشى کنید و با آمد و رفت خود خلائى را که به ظاهر در آنجا بوجود آمده است پر کنید. حضور خود را در صحنه حفظ کرده و در مراسم نماز جمعه و دعاهاى کمیل و توسل و غیره شرکت کرده و با شکوه تمام آنها را برگزار کنید که هر چه داریم از آنها همین است. پدران و مادران فرزندانى را تربیت کرده و به جامعه بشریت تحویل بدهید که باعث افتخار شما در جامعه اسلامى و پشتوانه‌هاى اسلام عزیز باشند و در آن جهان نیز باعث عزت شما باشند. خواهران توجه داشته باشند که همچنان در صحنه باشند و دقت زیاد بکنند که خداى ناکرده از آنها به عنوان زن قبل از انقلاب استفاده نشود و بدانند که مسئولیت اصلى آنان تربیت فرزندان صالح و متعهد به اسلام است.

جدیت در کار  و تلاش داشتن وفا به خون شهدا است

برادران نیز توجه داشته باشند که هر کس در پست خود و در کار خود با جدیت تمام مشغول کار باشند و اندکى سستى در آن نکنند و این امت را که همه چیز  خود را در راه خدا داده، اندکى در مضیقه نگذارند والا در نزد خدا مسئول  هستند و خیانت به خون شهداء کرده‌اند.

در خاتمه از این که باعث مزاحمت شدم معذرت مى‌خواهم و چند جمله‌اى دعا مى‌کنم.

خدایا به دعاى نیمه شب خالصانت هر چه زودتر پرچم اسلام را بر بلندترین قله گیتى برافراشته بدار.

خدایا تو را به حرمت خون به ناحق ریخته اباعبدالله و به حرمت خون شهداى انقلاب و این جنگ تحمیلى تمام اشرار و منافقین و کسانى که باعث ظلم و فساد هستند خار و ذلیل بفرما.

خدایا تو را به بیمار کربلا على ابن الحسین(ع) قسمت مى‌دهیم مریضان معلولین و مجروحان اسلام را سریعا لباس عافیت بپوشان. خدایا در فرج مولا صاحب الزمان تعجیل بفرما و او را از ما راضى و خشنود بدار.

امام عزیزمان را تا انقلاب مهدى(عج) حفظ بفرما . به خانواده‌هاى شهداء صبرى عظیم عطا بفرما مولایمان على(ع) را در شب اول قبر به فریادمان برسان خدایا خدمتگزاران به این کشور اسلامى را در پناه خودت محفوظ بدار. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار جنگ جنگ تا پیروزى./945/د101/ن

ارسال نظرات