۲۲ دی ۱۳۹۱ - ۱۷:۴۳
کد خبر: ۱۵۲۹۲۲

شماره 29 دو‌‌هفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ بیست‌ و نهمین شماره دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) با هدف تولید و نشر آثار مرتبط با امام رضا(ع) در موضوعات مختلف در فضای مجازی منتشر شد.
شماره 29 باب‌الجواد(ع)
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شماره 29 دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) شامل سخن سردبیر، دلنوشته، زندگی‌‌نامه، عیون اخبار الرضا، خاطره، داستان، معرفی کتاب و مقاله، بازنشر، مقاله و مشاهیر مدفون در حرم در فضای مجازی به روز رسانی شد.
زیارت آنلاین، آیینه‌نگار، پنجره فولاد، حدیث یار، نقشه حرم، اخبار، پیوندها و تبلیغات از دیگر بخش‌های این شماره است که بخش معرفی وبلاگ‌ها در سبک جدیدی به معرفی کامل وبلاگ‌های رضوی می پردازد و در بخش اخبار، هر روز اخبار مرتبط با امام رضا(ع) پوشش داده شده است.
وبلاگ شهر رضا، دل‌نوشته‌های من برای امام رضا(ع) و ضامن آهو از موضوعات مطرح شده در بخش حدیث یار و موضوعاتی همچون آداب مسافرت، آفتاب هشتم، من تو را می‌خوانم، غبار حرم، چه بخواهیم، آداب زیارت و امام رئوف نیز در قسمت پاکدست‌ها و ره‌توشه این دوهفته‌نامه الکترونیکی قابل مشاهده است
در بخش آیینه‌نگار پوستر‌ها و عکس‌های جذاب و دیدنی از عمه سادات، حاجت، فاطمیه، یا اباالحسن، کلمه التوحید، حضرت عشق، حضرت زهرا(س)، مولود کعبه، امام‌ هادی(ع)، هدیه میلاد، بارگاه هشتم، دخیل و خورشید بر نیزه آورده شده که با بهترین کیفیت قابل مشاهده و دانلود است.
سخن سردبیر
در سخن سردبیر این ویژه نامه این مطالب به چشم می‌خورد: گفت، می‌دانی که‌ امام‌رضاعلیه‌السلام به چه نامی شهرت دارد، بدون درنگ گفتم همان که بین مردم مشهور است«ضامن آهو».
 جواب داد: نه، مگر این حدیث را نشنیده‌ای که خواجه اباصلت هروی، صحابی با وفای امام رضاعلیه‌السلام گفته است که محمدبن اسحاق بن موسی بن جعفر از قول پدرش برایم چنین نقل کرد، موسی بن جعفر علیهماالسلام به فرزندان خود می فرمود این برادرتان علی بن موسی «عالم آل محمد» است پس از او درباره دینتان بپرسید و آن چه به شما می گوید، حفظ کنید.
من شنیده‌ام پدرم جعفر بن محمد امام صادق علیه‌السلام، بارها به من می‌فرمود: عالم آل محمد در نسل تو است، ای کاش او را درک می کردم، او هم نام امیرمؤمنان امام علیعلیه‌السلام است.
پرسید: سلسله الذهب را شنیده‌ای، منتظر جوابم نشد و ادامه داد: امام در سفرش از مدینه به طوس، در نیشابور فرمود: لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی، لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هرکس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است.
امام چند قدمى حرکت کردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها، به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم، بعد نگاهی به من کرد و گفت، رابطه این‌ها را در چه می‌بینی؟
قاب روبرو
در بخش داستان این ویژه‌نامه می‌خوانیم: وارد اتاق همکارش می‌شود، ورقه‌ای را روی میزش می‌گذارد و موارد لازم را تندتند برایش توضیح می‌دهد، روی صندلی کنار میز می‌نشیند و سرش را به پشتی صندلی تکیه می‌دهد، می‌خواهد چشم‌هایش را چند لحظه‌ای ببندد و استراحتی بکند ولی چشمش به قاب روبرو می‌افتد و اشک در چشمانش حلقه می‌زند، صورتش را با دست‌هایش می‌پوشاند و هق‌هق گریه‌اش بلند می‌شود.
همکارش که تمام حواسش به انجام کار بوده، با تعجب نگاهش می‌کند و می‌گوید: چی شد یه دفه،جوابش را نمی‌دهد، یعنی نمی‌تواند در بین گریه‌هایش جواب او را هم بدهد، فقط با دست به قاب اشاره می‌کند.
همکارش وقتی چشمش به گنبد طلایی توی قاب می‌افتد، لبخندی می‌زند، رو به همکارش می‌کند و می‌گوید: ای کلک، دلت برای آقا تنگ شده، دستمالی از توی جعبه‌ای که همکارش به طرفش گرفته برمی‌دارد، اشک‌هایش را پاک می‌کند، آهی می‌کشد و می‌گوید: آخه پارسال این موقع مشهد بودم، همین ایام شهادت آقا، دلم یه دفه پرکشید اونجا.
جایزه ماندگار
در بخش دیگری از این ویژه نامه با نام خاطره آمده است: با ترس و هیجان به این طرف و آن طرف نگاه می کردم، تا چشم کار می کرد دسته‌های عزاداری بود که به سمت حرم می آمد و حرم پر شده بود از عاشقانی که صف به صف وارد صحن می شدند و من بین این همه مرد عاشق تنها و ترسان مانده بودم، یک لحظه شاید کمتر از چند ثانیه بود، تمام خاطرات سفر پیش چشمم دوره شد.
اولین بار بود که در یک مسابقه شرکت کرده و برنده شده بودم، جایزه مسابقه هم پول نقدی بود؛ خیلی هیجان داشتم با خودم فکر می کردم این پول را چگونه خرج کنم که برایم ماندگار بشود.
در همین فکرها بودم که دوستم پیشنهاد بسیار زیبایی به من داد او گفت: بهتر نیست حالا که نزدیک بیست و هشت صفر و شهادت امام رضاعلیه السلام است با این پول به مشهد بروی، در این شبها زائر حرم مولا باشی.
 هیجان وصف ناپذیری از این پیشنهاد تمام وجودم را فراگرفت، با اصرار از مادرم خواستم که در این سفر همراه من باشد و با هم به این زیارت زیبا برویم.
 در تمام مسیر مادرم به من می گفت، حواست باشد از وقتی که قصد زیارت کرده‌ای مهمان آقا هستی پس نگذار حتی لحظه ای از زمانت به بطالت بگذرد، من هم به حرف مادر گوش کرده بودم.
حالا اینجا در حال دعا بودم که متوجه شدم مادر در کنارم نیست و میان دسته عزاداران مانده ام حالا چکار باید می‌کردم به هر طرف که می رفتم دسته‌ای وارد صحن می‌شد نگاهم را چرخاندم به سمت گنبد طلای آقا و با تمام وجود گفتم آقا کمکم کن در میان این هم دسته عزادار من تنها مانده‌ام من را به مادرم برسان.
هنوز زمزمه‌ام با مولا تمام نشده بود که صدای خادمی را شنیدم که می گفت: خواهرم بیا از این طرف بیا، مادرت اینجا منتظر توست.
از مدینه تا خراسان
در بخش دیگری از این ویژه نامه با عنوان دل‌نوشته چنین آمده است: این روز ها دلم بین مدینه و خراسان در تکاپوست، خیالم همسفر مردی ست که فرمود: برایم گریه کنید، گفتند: گریه برای مسافر خوش یمن نیست، فرمود: آری، مسافری که امید بازگشت داشته باشد، برای آخرین بار جوادش را در آغوش گرفت و غریبانه به قبرجدش رسول خدا نگاه کرد.
مرغ دلم را راهی حرمش می کنم و کنار کبوترهایش تا عرش خدا پرمی‌گیرم و بال‌هایم را سایه سر زائرانش می‌کنم، آقا جان زائرانت فوج فوج می آیند و می روند و چون پروانه گرد شمع مزارت می‌چرخند.
اما می دانم دل شما مدینه است، کنار قبر بی شمع و چراغ اجداد مطهرت، قبوری که نه سایه بانی دارد نه چراغی و نه حتی این روزها و شب‌ها زائری، می دانم دلتنگ حرم جد اطهر خویشی، می‌دانم دلتنگ کوچه بنی هاشم و قبر مخفی مادری.
بعد از هر نماز رویم را به سمت شرقی‌ترین قبله عالم می چرخانم و به شما سلام می دهم شاید این سلام ناقابل من تسکینی باشد بر آلام و غربت و دردهایت، السلام علیک یا غریب الغرباء و یا معین الضعفاء یا امام الرئوف یا اباالجواد علیه السلام.
بیست‌ و نهمین شماره دوهفته‌نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) به همراه چهار شماره پیشین، به مدیرمسؤولی و سردبیری زهرا باقری در فضای مجازی به نشانی اینترنتی www.baboljavad.com بارگذاری شده و قابل استفاده برای علاقمندان است./907/ت302/پ
ارسال نظرات