۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۶:۵۰
کد خبر: ۱۵۲۷۴۹
لحظه‌های ماندگار(55)؛

دوست طلبه‌ام با خواندن آیات جهاد و شهادت به بسیجیان روحیه می‌داد

خبرگزاری رسا ـ یکی از روحانیان رزمی تبلیغی به بیان خاطرات خود از دوران دفاع مقدس پرداخت و گفت: در آن شرایط با سرنیزه و هر سلاحی که در دست داشتیم، شروع کردیم به کندن و حفر زمین، دوست طلبه‌ام بلند شد و ضمن انجام کارهای تدارکاتی به رزمندگان روحیه می‌داد؛ همان‌جا آیات جهاد، ایثار و شهادت را برای بچه‌ها می‌خواند و این‌گونه سبب افزایش روحیه بسیجیان ‌شد.
روحانيت و دفاع مقدس

حجت‌الاسلام عبدالله زارع، از روحانیان رزمی تبلیغی که سابقه حضور 24 ماه در جبهه را دارد در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به بیان خاطراتی از دوران حضور خود در دفاع مقدس پرداخت و گفت: در دوران عملیات کربلای5، شهید صفایی یکی از دوستان و هم‌درس من در حوزه علمیه بود که مفقودالاثر شد، از آغاز عملیات کربلای5 باخبر شدیم و با دوستان طلبه جمع شدیم تا در عملیات شرکت کنیم.

 

شهید صفایی با برادر کوچک‌ترش قصد شرکت در این عملیات را داشت، فرمانده تا این موضوع را فهمید از پذیرش دونفری آن‌ها با هم ابا کرد و گفت که امکان ندارد به این دلیل که احتمال می‌رود هر دوی شما با هم شهید شوید.

 

نتیجه حضور طلبه‌ها در گردان

شهید صفایی اصرار کرد و با اصرار و توصیه برادر کوچک‌تر خود را به خانه بازگرداند، من و شهید صفایی و تعداد دیگری از طلبه‌ها در گردان حضور یافتیم، گردان تمرینات بسیاری کرده بود و هر کس در رسته و تخصص خود جا افتاده بود، اما وقتی طلاب وارد این گردان شدند به دلیل اعتمادی که به طلبه‌ها در حفظ روحیه و اعتقاد عمیق آنان داشتند بیشتر طلبه‌ها را در پست‌های مهمی مانند آرپی‌جی‌زن و تیربارچی قرار دادند، به این ترتیب تمام برنامه‌های گردان به هم ریخت.

 

شهید صفایی آر‌پی‌جی‌زن بود و من کمکش شدم، در آن‌جا حب و بغض و مسائل دنیایی وجود نداشت، رزمنده‌ها به دلیل این تغییرات کمی دلخور شدند، اما رویشان نمی‌شد این مسائل را بیان کنند، این فضا چند روزی حاکم بود اما طلبه شهید صفایی، با صمیمیت و صفایی که به وجود آورد فضا را عوض کرد، ایشان هر کاری بلد بود، هم روحانی بود، هم تدارکات‌چی، هم مبلغ و هم رزمنده بود.

 

شهید صفایی به بچه‌ها روحیه می‌داد

به عنوان نمونه وقتی رفتیم جلو و وارد عملیات شدیم، در کنار کانال ماهی وضعیت سختی حکم‌فرما بود، فرماندهان گفتند باید جان‌پناهی درست شود تا مانعی در برابر پاتک دشمن ایجاد کنند، در آن شرایط با سرنیزه و هر سلاحی که در دست داشتیم، شروع کردیم به کندن و حفر زمین، شهید صفایی آرپی‌جی زن بود اما بلند شد و ضمن انجام کارهای تدارکاتی به رزمندگان روحیه می‌داد؛ همان‌جا آیات جهاد، ایثار و شهادت را برای بچه‌ها می‌خواند و این‌گونه سبب افزایش روحیه بسیجیان ‌شد.

 

یک بار هم در نفربر نشسته بودیم و به سمت خط مقدم پیش می‌رفتیم و خاطرات خود را با هم مرور می‌کردیم که ایشان خاطره آمدن به جبهه‌اش را برای من بیان کرد، گفت من روزی که می‌خواستم بیایم خانمم به سختی مریض شد، ایشان مراقبت‌های اولیه را انجام داده بعد به سمت جبهه راه افتاده بود.

 

ایشان مفقود‌الاثر شد و هنوز هم جنازه‌اش بازنگشته است./914/ت302/ن

ارسال نظرات