۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۲
کد خبر: ۱۴۹۶۸۴
اخلاق معاشرت (21)؛

حد و مرز‌های مزاح و شوخی

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: خستگى جسم و روح، با تفریحات سالم و مزاح و لطیفه گویی برطرف مى‏شود. پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سایه لطایف و ظرایف، امرى طبیعى و مقبول و مورد حمایت شرع و دین است، البته با مراعات‌هایی خاص.
اخلاق معاشرت

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمودهای اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.

بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«ابراز دوستی» می‌خوانیم:

شوخى و مزاح

کمتر جامعه و ملتى را مى‏توان یافت که در ارتباطات مردم، چیزی به نام «شوخى‏» وجود نداشته باشد. لازمه زندگى اجتماعى و داشتن ‏ارتباط‌هاى سالم و فرح‏بخش، مزاح است. البته گاهى هم مزاح، به کدورت و کینه مى‏انجامد و نتیجه معکوس مى‏دهد که اشاره خواهد شد.

بعضی‌ها خصلت شوخی و مزاح را چه با گفتار و چه رفتار، به عنوان شاخصه خود قرار داده‏اند. برخى هم میانه خوشى با آن ندارند و اهل شوخى نیستند.

از آنجا که این نوع برخورد، در میان مردم متداول است و نه می‌توان به کلى آن را مردود دانست و نه مى‏توان بى‏حد و مرز طرفدار آن بود، در این بخش به بیان آثار، حد و مرز و شیوه و شرایط آن بر اساس تعالیم دینى مى‏پردازیم.

 

مزاح، خصلتى مؤمنانه

خستگى جسم و روح، با تفریحات سالم و مزاح و لطیفه گویی برطرف مى‏شود. پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سایه لطایف و ظرایف، امرى طبیعى و مقبول و مورد حمایت شرع و دین است، البته با مراعات‌هایی خاص.

برخلاف تصور یا القاء آنان که مى‏کوشند چهره‏اى خشن و عبوس از اسلام ارایه دهند، در فرهنگ دینى مسأله خوشحالى و شادى و خرسند سازی و «ادخال سرور» و شاد کردن دیگران، جزء خصلت‌هاى‏ مثبت و پسندیده به شمار آمده است. از مزاح و شوخ‏طبعى به عنوان یک خصلت مؤمنانه یاد شده است. اولیاى دین و بزرگان مکتب نیز در عمل، این گونه بوده‏اند.

امام صادق(ع) فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر اینکه در او «دعابه‏»است. راوى از امام پرسید: دعابه چیست؟ حضرت فرمود: یعنى مزاح و شوخى. (1) .

شوخی کردن، اگر در حد و مرز مجاز و معقول باشد، شادی‌آور است و شاد کردن مردم به فرموده حضرت رسول، کارى پسندیده است و در روایات، از ادخال سرور در دل اهل ایمان تمجید شده است: «ان‏من احب الاعمال الى الله عز و جل ادخال السرور على المؤمنین‏»; (2) .

از محبوب‌ترین کارها نزد خداى متعال، وارد ساختن شادمانى بر دل مؤمنان است.

یونس شیبانى از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت پرسید:چگونه است شوخی و مزاح کردن شما با یکدیگر؟ گفتم: اندک است.حضرت با لحنى عتاب آمیز فرمود: چرا با هم مزاح و شوخى ندارید؟«فان المداعبة من حسن الخلق‏»، شوخى و مزاح، بخشى و جزیى از خوش رفتاری و حسن خلق است و تو مى‏خواهى از این طریق، سرور و شادی بر دل برادرت وارد کنى، پیامبر هم با افراد شوخى مى‏کرد،مى‏خواست که آن‌ها را شادمان سازد. (3) .

 

در سیره رهبران الهى

نمونه‏هایى که از مزاح‌ها و رفتارهاى لطیفه آمیز و سخنان مطایبه انگیز حضرت رسول روایت‏شده است، نشان مى‏دهد که آن حضرت، در عین حال که خوش‌رفتاری و گشاده‏رویى و بذله گویی داشت، از مرز حق و سخن درست فراتر نمى‏رفت و شوخی‌هایش باطل و لغو و ناروا نبود. در روایت است که پیامبر(ص) فرمود:

«انى لامزح و لا اقول الا حقا»; (4)

من مزاح مى‏کنم، ولى جز حق نمى‏گویم.

این سخن، هم نشان‏دهنده مزاح در سیره رسول خداست، هم رعایت حد و مرز آن.

در مورد على بن ابی‌طالب(ع) نقل شده که وى شوخ‏طبع بود و همین شوخ‏طبعى نیز بهانه مخالفان او گشت تا حضرت را از گردونه خلافت کنار بزنند و چنین وانمود کنند که یک فرد خوش‏مشرب و شوخ‌طبع، نمى‏تواند رهبرى مسلمین را عهده‏دار شود. اهل مزاح بودن و بذله‏گویى آن حضرت، حتى از زبان مخالفان او هم نقل شده است.عمرو عاص، معاویه و عمر، سخنانى دارند که گویاى این ویژگى در آن حضرت است. خود حضرت با شگفتى یاد مى‏کند که عمرو عاص در منطقه شام، چنین وانمود و تبلیغات مى‏کند که فرزند ابوطالب، مزاح‌گر و بذله‏گو و بازیگر است! (5) تا چهره ناخوشایندى از وى در اذهان شامیان ‏ترسیم کند.

معاویه گفته است: خدا اباالحسن (على بن‏ابیطالب) را رحمت کند، که خندان و گشاده‏رو و اهل فکاهى بود! (6) او مى‏خواست این را به عنوان نقطه ضعف حضرت قلمداد کند.

در باره امام صادق(ع) نقل شده که آن حضرت، بسیار خنده‏رو و شوخ‌طبع بود: «و کان کثیر الدعابة و التبسم.» (7)

در برخى روایات هم توصیه شده که در مسافرت با یک جمع، براى سرور و رفع خستگى از مزاح و شوخی‌های سالم استفاده شود و این از آداب سفر بیان شده است.

همچنان که گذشت، شوخى و تفریحات سالم و مزاح‌های بدون آزار و دور از تحقیر دیگران و پرهیز از استهزاء مردم، به زندگى فردى و اجتماعی نشاط مى‏بخشد و موضوع مهم «طنز» نیز به نحوى در قلمرو شوخی و مزاح قرار مى‏گیرد، به شرط آنکه نگاه جدى به زندگى، آسیب نبیند و حیات بشرى به بازیچه و لودگى و هرزگى کشیده نشود.

عاقلان، در هر شوخى و هزل هم، یک سخن جدى مى‏یابند و از ورای مزاح، به حقایق مى‏رسند، اما غافلان، جدى‏ترین مسایل حیات راهم به بازى مى‏گیرند.

شوخى در گفتار و مطایبه در رفتار، نباید فلسفه حیات را به پوچی و خامى مبدل سازد و نگاه آدمى را در قشر نازکى از حقایق هستی متوقف سازد. اساساً مرز شوخى و جدى پنداشتن زندگى در همین نگرش و زاویه دید نهفته است. زنده‏یاد، علامه محمدتقى جعفرى در تعریف «شوخى‏» مى‏نویسد:«فروغ جهان‏افروز روح را خاموش ساختن و به قشر نازکى از نفت که روى آب می‌سوزد خیره شدن و لذت بردن، شوخى نامیده مى‏شود.» (8)

باز هم به تعبیر استاد علامه جعفرى: «با این فرض که همه عقلاى عالم به وجود یک عده امور جدى معتقدند، بایستى شوخی‌های ما به صورت‏ استراحت‌هایى باشد که براى تکاپو در کار و فعالیت لازم مى‏دانیم. آرى، بایست شوخی کنیم، اما ضمناً باید بدانیم که این شوخى در حقیقت مانند بیرون آمدن از کشتی است که در سطح اقیانوس زندگى در حرکت است و گام گذاشتن به صندوق مقوایی است که در روى امواج اقیانوس بى‏اختیار جست و خیز مى‏کند. ممکن است این کار خنده‏آور، تلخى یکنواخت بودن حرکت کشتى و تماشا به دستگاه و ساکنین کشتى را به دست فراموشى بسپارد، اما نباید فراموش کرد که درنوردیدن پهنه بیکران دریا، احتیاج به همان کشتى مجهز دارد که حتى کوچک‌ترین پیچ و مهره‌اش هم به طور جدى منظور شده است.» (9)

 

حد و مرز شوخى

انسان‌ها از نظر تحمل شوخى یکسان نیستند. بعضی‌ها ظرفیت لازم برای مزاح ندارند، در نتیجه شوخى به جاى دلشاد کردن، کینه و کدورت مى‏آورد و به جاى غم زدایی، اندوه‏زا مى‏شود.

از سوى دیگر، افراط در هر چیز، حتى خندیدن و خنداندن و شوخی و لطیفه‏گویى ناپسند است و آثار سوء و عوارض تلخ دارد. اگر در تعالیم دینى از «مزاح‏» نهى شده یا از «کثرت مزاح‏» مذمت شده است،براى پیشگیرى از همین عوارض است. مولوى گوید:

گوش سر بر بند از هزل و دروغ.

تا ببینى شهر جان را با فروغ.

البته که نگاه جدى به حیات و شناخت ناب از فلسفه زیستن و توجه به عقبه‏ها و گردنه‏هاى پر پیچ و خم و آینده دشوار و اسرارآمیز وجود ما به حدى مشغول کننده است که اگر کسى به همین جهات، لب از خنده و زبان از شوخى و عمل از مزاح برگیرد، چندان قابل ملامت و نکوهش نیست.

اینک نگاهى گذرا به برخى احادیثى مى‏افکنیم که اساساً از مزاح،نهى مى‏کند، یا از افراط در شوخى‌های بی‌حساب بر حذر مى‏دارد، یا به عوارض و پیامدهای اخلاقى و اجتماعى زیاده‏روى در مزاح یا بی‌حجاب و لجام‏گسیخته و بى‏ملاحظه نسبت به حیثیت و آبرو و شخصیت دیگران اشاره دارد. با توجه به اینکه دین، مزاح را از اخلاق یک مؤمن مى‏داند، نهى از مزاح در مورد دیگر، جاى تأمل ‏دارد.

امام باقر(ع) به حمران بن‏اعین فرمود:

«ایاک و المزاح، فانه یذهب هیبة الرجل و ماء وجهه‏»; (10)

از شوخى بپرهیز، چرا که شوخى هیبت و آبروى انسان را مى‏برد.

امام صادق(ع) فرمود:

«لا تمزح، فیذهب نورک‏»; (11)

شوخى مکن، که فروغت مى‏رود.

رسول خدا(ص) فرمود:

«کثرة المزاح تذهب به ماء الوجه و کثرة الضحک تمحو الایمان‏»; (12)

شوخى بیش از اندازه و بسیار، آبرو را مى‏برد و خنده زیاد، ایمان را محو مى‏کند.

ز شوخى بپرهیز اى باخرد.

که شوخى تو را آبرو مى‏برد.

در آداب و اخلاق مسافرت، در احادیث متعددى، چند چیز جزء جوانمردى و فتوت به شمار آمده است، یکى هم مزاح است، اما به شرطی که معصیت و گناه نباشد، یا موجب خشم و نا رضایی پروردگار نگردد. (المزاح فى غیر المعاصى. کثرة المزاح فى غیر ما یسخط الله عزو جل). (13)

در سخنى هم امام صادق(ع) فرموده است:

«ان الله یحب المداعب فى الجماعة بلا رفث‏»; (14)

خداوند، شوخ و مزاح کننده و بذله‏گو در میان جمع را دوست می‌دارد، اگر به گناه کشیده نشود.

امام کاظم(ع) نیز در توصیه به یکى از فرزندانش چنین مى‏فرماید:

«... ایاک و المزاح، فانه یذهب به نور ایمانک و یستخف مروتک‏»; (15)

از شوخى پرهیز کن، که نور ایمانت را مى‏برد و مروت تو را سبک‏ مى‏سازد.

امام زین‏العابدین(ع) در حدیث بلندی که به خصلت‌های گناهان و آثار و عواقب سوء آن‌ها پرداخته، از جمله گناهانى را که پرده حیا و عصمت را مى‏درد، شراب‌خواری، قماربازى و پرداختن به لغویات و شوخی‌هایی مى‏شمارد که براى خنداندن مردم به کار گرفته مى‏شود. (16)

شاید اشاره به آثار سوء اخلاقى و روحى دلقک‌بازی‌هایی باشد که عده‌ای شغل خود را انجام حرکات سبک و خنداندن مردم ساخته‏اند و مردم را از واقعیات حیات و عمق بینش و نگرش به زندگى و مراعات آداب و سنن دور مى‏دارند.

آیا جز این است که چهره‏هاى دلقک و انسان‌هایی که حرفه بازیگری در خنداندن و لودگى و مسخرگى دارند، و شوخی‌های جلف و سبک و نسنجیده و دور از وقار مى‏کنند، به طور طبیعى هیبت و وقار انسانی خود را از دست مى‏دهند و در نظرها سبک جلوه مى‏کنند. این مضمون، در احادیث بسیاری مطرح شده است.

امام على(ع) فرموده است:

«من کثر مزاحه استخف به و من کثر ضحکه ذهبت هیبته‏»; (17)

کسى که زیاد شوخى کند، به سبب همان، سبک مى‏شود و هر که زیاد بخندد، هیبتش مى‏رود.

اگر در حدیث است که: «الکامل من غلب جده هزله‏»; (18) کامل کسی است که «جد» او بر «شوخى‏»اش غلبه و فزونى داشته باشد، نفى اصل شوخی و مزاح و هزل را نمى‏کند، بلکه شوخی‌های بى‏رویه و مزاح‌هاى‏ خارج از حد را می‌گوید که «جدیت حیات» را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد.

 

شوخی‌های بدفرجام

وقتى شوخى، از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط کشیده شود،موجب تحقیر و اهانت مى‏گردد و طرف شوخى برمى‏آشوبد و در دفاع از آبروى خود و حفظ موقعیتش به معارضه و برخورد مى‏پردازد.اینجاست که شوخى تبدیل به کدورت و دشمنى مى‏شود.

نمونه‏هاى فراوانى مى‏توان یافت که یک مزاح بیجا و نسنجیده که بی‌حرمتی به کسى یا گروهى تلقى شده است، خشم آنان را برانگیخته است. در ضرب‌المثل‌های ما تعابیرى همچون «شوخى شوخى آخرش به جدی مى‏کشد» (19) وجود دارد که گویاى عواقب ناهنجار بی‌شوخی‌هاست. همین مضمون در مثل‌ها‌ی عربى نیز آمده است: «المزاح‏مقدمة الشر».

امام حسن عسکرى(ع) فرمود: «لا تمازح، فیجترء علیک‏»; (20) شوخی مکن، که بر تو گستاخ مى‏شوند. این، اشاره به از بین رفتن مهابت و حرمت مزاح کننده دارد که وقتى با شوخى، حریم خود را شکست و ابهت و وقار خویش را زیر پا گذاشت، راه براى دیگران باز مى‏شود که به حرمت‏شکنى بپردازند.

در حدیث دیگرى که امام صادق(ع) به «مؤمن اطاق» دارد به آثار سوء و خلاف مزاح اشاره دارد. حضرت، ضمن وصایاى مفصلی به وى، مى‏فرماید:

«ان اردت ان یصفو لک ود اخیک فلا تمازحنه و لا تمارینه و لا تباهینه و لاتشارنه‏»; (21)

اگر مى‏خواهى دوستى برادرت با تو صاف و زلال و بی آلایش بماند، با او شوخى، جدل، مفاخره و مخاصمه و کشمکش مکن.

روشن است که این چهار عمل، گاهى نوعى تعرض به حریم شخصیت دیگرى محسوب مى‏شود و آن صفاى برادرى و دوستى را می‌آلاید.

 به هر حال، در شوخى کردن با دیگران، هم باید ظرفیت طرف مقابل سنجیده شود، هم از افراط و زیاده‏روى پرهیز گردد، هم از تحقیر و توهین و استهزاء دیگران اجتناب شود، هم وقار و هیبت خودش محفوظ بماند. نشاندن گل لبخند به چهره‏ها به قیمت ‏خورد کردن شخصیت یک انسان، و ایجاد شادى در عده‏اى به بهاى غمگین ساختن یک مسلمان، زیبنده و شایسته نیست. در مسأله طنز و برنامه‌های فکاهى و عروسکى صدا و سیما نیز، به لحاظ اینکه گاهی اهانت به اشخاص حقیقى مى‏شود و تعرض به آبرو و حیثیت آنان به شمار مى‏آید، برخى به طور جدى مخالفند و آنان را از نظر فقهى و شرعى بى‏اشکال نمى‏دانند. اعتدال در هر امرى پسندیده است، در مزاح ‏و شوخى نیز همچنین، تا معاشرت‌ها پاک و دوستی‌ها بادوام و رابطه‌ها صمیمی و برادرانه باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1) بحارالانوار، ج‏73، ص‏60.

2) کافى، ج‏2، ص‏189.

3) بحارالانوار، ج‏16، ص‏298.

4) همان.

5) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، خطبه 84.

6) بحارالانوار، ج‏41، ص‏147.

7) همان، ج‏17، ص‏33.

8) تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج‏16، ص‏147.

9) همان.

10) بحارالانوار، ج‏73، ص‏60.

11) همان، ص‏58.

12) همان، ج‏69، ص‏259.

13) همان، ج‏73، ص‏266.

14) همان، ص‏60.

15) همان، ج‏66، ص‏395.

16) همان، ج‏70، ص‏375.

17) همان، ج‏74، ص‏285.

18) غررالحکم.

19) امثال و حکم، دهخدا، ج‏2، ص‏1033.

20) بحارالانوار، ج‏75، ص‏350.

21) همان، ص‏291./971/پ203/ن 

ارسال نظرات