طعنه دشمنان بر اسلام نیست، بر مسلمانی است
به گزارش خبرگزاری رسا، پس از سخنان مقام معظم رهبری درباره بررسی سبک زندگی، فعالان عرصه جنگ نرم لبیک گویان به ندای رهبری، سخنان ایشان را سرلوحه کار خود قرار داده و با برگزاری جلسات سخنرانی به توضیح سبک زندگی از دیدگاه اسلام پرداختهاند، متن زیر بخش دوم سخنان حجتالاسلام سید محمد انجوی نژاد در کانون رهپویان وصال شیراز درباره سبک زندگی است.
مقدمهی چهارم
طعنهی امروز دشمنان به جهان سوم و به دین برتر جهان سوم یعنی اسلام
دشمنان به کتابهای ما نمیتوانند طعنه بزنند، قرآن را نمیتوانند زیر سؤال ببرند، اغلب روایتهای ما را با تحسین نقل میکنند، ولی انتقاد و طعنهی آنها این است که اگر این دین درست است، چرا سبک زندگی مسلمین، آنها را به سمتی که خراب است میبرد؟
غربیها به جوانانشان میگویند دنبال دینی بروید که باعث شده مردمش خوب زندگی کنند!
طعنهی دشمنان بر اسلام نیست، بر مسلمانی است
سبک زندگی اسلامی که الآن در جهان سوم میبینیم، مشکل دارد، میزان صداقت در زندگی جهان سومیها از صداقت در زندگی کاری جهان برتر، خیلی پایینتر است! میزان وجدان نسبت به وجدان کاری در غرب، به مراتب پایینتر است.
اینها میگویند ما دین را برای چه میخواهیم!؟ برای اینکه صادق باشیم، وجدان داشته باشیم، قوانین اجتماعی را رعایت کنیم و زندگی خوبی داشته باشیم، ولی دین با زندگی مسلمانها چه کرده!؟
متمولترین، مُسرِفترین، رفاه زدهترین، خودآراترین و تنبلترین زندگی را شیوخ عرب مسلمان دارند!
آنها از نظر اقتصادی شیوخ عرب را، از نظر کار ایران را و از نظر خشونت طالبان را، پررنگ جلوه میدهند.
غربیها در حال تهیه پازلی از سبک زندگی اسلامی هستند که رفاه طلبانش شیوخ عرب، کارمندان و کارگرانش ایرانیان و نظامیانش طالبان و القاعده هستند، این پازل وحشتناکی است، معلوم است که غربیها بدون تحقیق قضاوت میکنند
در غرب که فرقه و حزب را تشخیص نمیدهند یا اینگونه بررسی نمیکنند، از نظر آنها مسلمان، مسلمان است. شیعه و سنی و طالبان القاعده را در یک قالب یعنی مسلمان گنجاندهاند.
وقتی مقام معظم رهبری بعد از سی و چند سال انقلاب، اشکال بزرگ ما را سبک زندگی ما میدانند، یعنی این اشکالی است که ما را در چشم دشمن خوار و کوچک کرده و خیلی از مشکلات را برای دین ما ایجاد کرده است.
در غرب، اعتقاد کاتولیکها این است که اگر میخواهی مسیحی خوبی باشی نباید زیاد به زندگی فکر کنی! در این مسیر، گفتند دنیای شما با خودتان، آخرتتان با کلیسا.
از زمانهای قدیم یک سبک زندگی برای خودشان تعیین کردند؛ در کهنترین تمدنهای انسانی (ایران، روم، مصر و یونان) هم این قضیه وجود داشت.
در ایران هم هخامنشیها سبک زندگی مشخص داشتند، طبقه داشتند، هرکس در شأن خودش قوانینی داشت که رعایت میکرد.
طبقهی کارگر تفریحات و خوراک و ساعات خواب مشخص داشت، طبقه معلم به سبک خودش، طبقه اشراف در روم هم همین طور.
این قضیهی کاملاً انسانی هنوز هم بر سبک زندگی غربی حاکم است، برای خودشان برنامه ریزی کردهاند، مثلاً طبقهی کارگر (درآمدی) باید در فلان محله خانه داشته باشند و نسل اندر نسل اینگونه است، لباسهایشان را باید از فروشگاه های مشخص تهیه کنند، غذاها را از فلان رستورانها.
مثلاً در انگلستان قدیم اگر کسی از عطری که متعلق به طبقهی اشراف بود میزد، مجازات میشد!
فرق این سیستم با سیستم طبقاتی قدیم چیست؟ در سیستم قدیمی اجازهی پیشرفت نداشتند اما در سیستم جدید دارند.
یعنی این امکان هست که اگر بتواند درآمد را بالا ببرد، میتواند از سبک زندگی بالاتر استفاده کند و یک سطح بالاتر بیاید، از امکانات تفریحی بهتر، پوشاک و غذای بهتر استفاده کند.
از صفر تا صد را تعریف کردهاند، البته اعلامیه ندارد، این سبک زندگی جا افتاده است. سیستم تبلیغاتیشان هم به همین ترتیب و متناسب است.
ببینید عقل انسانی چقدر خوب میتواند سبک زندگی را بچیند، نشستند کار کردند و برنامه چیدند، شخص غیر از اینکه برای ملیتش کار میکند، برای لذت بردن و رفاه خودش کار میکند؛ و اجازه ندارد با این ساعات کاری و این در آمد، از این طبقه بالاتر برود؛ مگر اینکه کارش را بیشتر کند، سیستم دارد حسابرسی میشود، نظارت دارد.
هرچند ما روی این سیستم ان قلت داریم؛ ممکن است به پوچ گرایی دچار شوند، ممکن است مصرف گرایی حاکم شود، ما فقط داریم معرفی میکنیم، کسانی که آمدند و با عقل تنها بر مبنای اومانیسم و انسان مداری برنامه ریزی کردند، دارند لذتشان را میبرند، حتی اگر الزاماً لذت الهی نباشد.
سبک زندگی اسلامی
برای چیدن سبک زندگی دو پایه داریم که استوانه های اصلی و نگهدارندهی فونداسیون زندگی ما هستند :
1. فقه
2. اخلاق
فقه، محدودهی واجبات و محرمات و مکروهات و فضائل و مستحبات را مشخص میکند؛ اما سبک زندگی را مشخص نمیکند، احکام یعنی حداقلها.
با توضیح المسائل تنها نمیشود سبک زندگی را مشخص کرد.
پس دو پایهی اصلی که نباید از آن غافل شویم، فقه شیعی اسلامی و اخلاق شیعی اسلامی است.
یکی دیگر از موارد بسیار مهم در سبک زندگی، آداب است. - معنای دیگر سبک؛ ادب، آداب - بنابراین به عنوان یکی از ریشه های اصلی باید بررسی شود.
آداب ارتباطات، آداب پوشاک، تغذیه، رفت و آمد، صله، آداب برخورد، آداب اوقات فراغت، آداب شادی کردن و ...
لذا اگر کسی میخواهد سبک زندگیاش تغییر کند و اسلامی شود، در قدم اول باید ادبش را چک کند.
ادب در گناه و خطا معنا ندارد، دروغ و ادب با هم جمع نمیشود.
آداب چه موانعی دارد؟
1.آدب حوصله میخواهد. باید وقت گذاشت، صبر و حلم میخواهد.
2.ادب آموزش میخواهد، آموزش همیشه منبری نیست، والدین و دوستان و اطرافیان باید آموزش بدهند.
3.ادب گاهی اوقات با راحت طلبی منافات دارد، وقتی انسان تنهاست خیلی آداب را رعایت نمیکند؛ مثلاً در رسیدگی به سر و وضع، پوشاک، غذا خوردن، اما همین بی نظمی و شلختگی اثر روانی دارد، هرچند کسی نبیند.
4.برخی جوانی را با بی ادبی اشتباه میگیرند! جوانی و غرور و حرارت یک بحث و ادب بحث دیگری است.
افراد بی ادب در زندگی مورد توجه اشخاص مهم و درست واقع نمیشوند، چون این اشخاص با توجه به «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» از افراد بی ادب به آرامی میگذرند و مسیرشان را جدا میکنند.
غیر از تأثیرات روحی که بی ادبی بر شخص میگذارد، وقتی رسید به 35 - 30 سالگی، سنی که نیاز دارد در جامعه جدی باشد و مورد توجه واقع شود، میبیند کسانی که دور و برش هستند افراد مهمی نیستند!
وقتی ادب میآید، دشمن هم در مقابل انسان یک لحظه مکث میکند، ادب ترمز دشمن را هم میکشد.
ادب باید از ادبیات شروع شود تا ادبیات خفائی؛ یعنی حتی با اطرافیان نزدیک و دوستان در خلوت.
ادامه دارد.../995/پ203/ن