معنویت در اندیشه رهبری/ بخش نخست؛
تبیین «نقاط ضربهپذیر معنوی» در سخنان رهبری
خبرگزاری رسا ـ در اندیشه مقام معظم رهبری دو مقوله درسهای دعا و معارف دعا، مورد تأکید قرار گرفته است. منظور از درسهای دعا اعلام خطرهایی است که در قالب دعا به انسان موحد یادآور شدهاند. رهبر انقلاب از این مواضع به «نقاط ضربه پذیر معنوی» یاد کردهاند.
در این بخش برآنیم که معنویت در اندیشه مقام معظم رهبری را بازخوانی کنیم و با تبیین شاخصهای معنویت اسلامی در کلام و بیان ایشان، در کنار عرضه الگویی از معنویت دینی و اسلامی، با اتکا بر نظریات رهبر معظم انقلاب، کاستیها و آسیبهای عرفانهای کاذب را شناسایی کرده و معرفی نماییم. در این قسمت مفهوم دعا که از مهمترین محورهای معنویت اسلامی است و در اندیشه مقام معظم رهبری ظهور تام، یافته است بررسی و تبیین شده و معادل این مفهوم در معنویتهای نوظهور، نیز بیان گردیده و از آن با عنوان کجراهه یاد شده است.
یادآور میشویم اندیشه رهبرانقلاب از نرم افزار حدیث ولایت استخراج شده و تنها به تاریخ این بیانات اکتفا شده است.
شاخصهای دعا در اندیشۀ مقام معظم رهبری
دعا در نگاه مقام معظم رهبری دارای هشت خصوصیت برجسته است که با دعا در عرفانهای نوظهور تفاوت ماهوی دارد. به خصوص امروزه در قانون جذب، موضوع دعا مطرح است و اندیشهورزان در حوزه قانون جذب، مفهومی مشابه دعا را تبلیغ میکنند که گاهی مشخصا با نام دعا و گاهی هم با نامهای دیگر آن را توضیح میدهند. نه تنها این هشت ویژگی در معنویتهای نوظهور دیده نمیشود؛ بلکه همه این موارد به صورت دیگری مطرح هستند و با نگاه رهبری در باب دعا سازگاری ندارند.
1ـ دعا تنها مطالبه نیست؛ بلکه هم درس است و هم معرفت
معارف الهی همه از قرآن و روایات استخراج نشدهاند، بلکه بسیاری از معارف بلندی که در کتابهای بزرگان شیعه آمده، برگرفته از ادعیه شیعی است. (تحریری، محمدباقر، نجوای عارفانه، ص 9)
در نگاه رهبرمعظم انقلاب، دعا اگر چه مشتمل بر درخواست است و انسان با دعا، خواسته خود را با خداوند در میان میگذارد، اما درسهایی که در ادعیه نهفته است، حاکی از تعالی دعا در معارف شیعه است. بالاتر از درسها، این است که دعا حاوی معرفت و عرفان است. اهل معرفت نه از درسهای ادعیه غفلت کردهاند و نه نسبت به معارف موجود در دعاهای مأثور از امامان(ع) بیتفاوت بودهاند.(شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، ص427)
در اندیشۀ رهبری دو مقولۀ درسهای دعا و معارف دعا مورد تأکید قرار گرفته است. منظور از درسهای دعا اعلام خطرهایی است که در قالب دعا به انسان موحد یادآور شدهاند. پرتگاهها و نقاط خطری که فراروی تعالیِ معنوی انسان قرار دارد و ممکن است باعث لغزش، زمین خوردن و یا سقوط انسان گردد در ادعیه به آنها اشاره شده است. رهبر انقلاب از این مواضع به "نقاط ضربهپذیر معنوی" یاد کردهاند:
در خلال دعاهای مذکور، نقطههای ضربه پذیر معنوی را به یادِ ما میآورند و هشدار میدهند که ممکن است از این نقاط ضربه بخورید و آسیب ببینید. در همین دعای شریف ابوحمزه میگوید: ...خدایا کاری کن که کارهای انجام شده از طرف من، ریا و سمعه نباشد... انسان خیلی کارها را انجام میدهد؛ اما با اندکی ریا و سمعه، آن کارها را هباء منثورا میکند و به هوا میفرستد. معصومین(ع) به ما توجه میدهند و میفرمایند: مواظب باشید این طور نشود. (28/11/1373)
در جای دیگری میفرمایند: این دعاها درس است. اگر در معانی این دعاها تدبر کنیم، بزرگترین هدیههای معنوی الهی را در اینها خواهیم یافت. (29/7/1377)
مراد از معارف دعا، اعتقادات و باورهای لازمی است که انسان موحد باید داشته باشد. این باورها شامل تفسیر ما از هستی، شناخت نظامات حاکم بر عالم، سنتهای الهی، حقیقت توحید و معرفیِ مقاماتی است که سالک مسلمان میتواند به آنها دست یابد. در ادعیه این باورها و حقایق با زبان دعا بیان شدهاند.
مقام معظم رهبری در بیان رسایی، معارف دعا را این گونه توضیح دادهاند: تمام این دعاهایی که از ائمه علیهمالسّلام به ما رسیده است، پر است از معارف اسلامی درباره توحید، درباره نبوت، درباره حقوق، درباره وضع جامعه، درباره اخلاق، درباره حکومت و درباره همه مسائلی که انسان احتیاج دارد از اسلام بداند. در این دعاها، برای ما مطالبی هست که به زبان دعا، معارف بیان شده است.(7/12/71)
ایشان در جای دیگر گفتهاند: دومین چیزی که در دعا وجود دارد، معارف است. و این مخصوص دعاهایی است که از معصوم به ما رسیده است. امام سجّاد علیهالسّلام، "صحیفهی سجّادیه" را به صورت دعا تنظیم فرموده و اصلًا دعا خوانده است؛ اما این کتاب، پُر از معارف الهی و اسلامی است. توحید خالص در صحیفهی سجّادیه است. نبوّت و عشق به مقام تقدّس نبیّ اسلام علیه و علی آله الصّلاة و السّلام در صحیفهی سجّادیه است. مثل بقیهی دعاهای مأثور، معارف آفرینش در این کتاب است.( (28/11/1373
در نگرش رهبر معظم انقلاب همچنان که بین درسهای عاشورا و عبرتهای عاشورا تفاوت وجود دارد، درسهای دعا هم غیر از معارف و حکمتهای دعاست و معارف دعا هم غیر از پیامدها و نتایج دعاست.
کج راهه:
در معنویتهای نوظهور مفهوم دعا به دو صورت وارد شده است؛ گاهی به صورت مدیتیشن و مراقبه و گاهی با نام دعا که در میان رهبران قانون جذب مطرح است. در مکتب اکنکار نیز دعا با "سفر روح" قرین شده و شکلها و صورتهایی از دعا به صورت تمرین معنوی وارد شده است.
هارولد کلمپ در کتاب "تمرینات معنوی" تلاش کرده صورتی از دعا را در قالب تمرینات روحی خویش ارائه دهد. روشهای عاطفی، روش رمزی، روش صوتی و روش استمداد از استاد که در ظاهر نوعی دعا محسوب میشوند.(توئیچل، پال، کلید جهانهای اسرار، ص 67) همه اینها و آنچه در کتابهای توئیچل آمده است، هیچکدام با دعا و معرفت و درس که در کلام مقام معظم رهبری آمده قرابتی ندارد.
عبارات شبیه به دعای "وین دایر"
وین دایر که عباراتی به ظاهر مشابه با دعای دینی دارد، تنها به گفتوگوی با خدا دعوت میکند و میگوید: با مبدا خویش گفتوگو کنید و با آرامش و ذهنی غیر انتقادی به گفتوگو بپردازید.(معنویت رسالت نهایی شما، وین دایر، ص 304)
در آثار وی اگر چه به گفتوگوی با خالق پرداخته شده است، اما اساسا از معارف دعا و تعلیماتی که در باب دعا در متون اسلامی وارد شده است خبری نیست؛ یعنی نه حقیقت توحید، نه جایگاه انسان در هستی و نه راههای ارتباط روحی با خداوند. خلاصه دعای متعالی هیچکدام در کتابهای وی مطرح نشده است.
آن چه وین دایر در باب دعا گفته است تنها درد دل و حرف زدن با خداست و مرتبهای از ارتباط با خداست که هر انسانی بدون تعلیمات وحیانی و بدون اخبار غیبی هم آن را میداند. چنین مرتبهای از دعا که برای انسانهای بدوی هم قابل درک بوده و در متون وین دایر با باورها و اعتقادات انسان بیارتباط معرفی شده، نوعی از دین شخصی و مذهب درونی است که هم اکنون در جنبشهای معنوی نوپدید در غرب مورد توجه است.
دعا ابزاری برای قانون جذب
در قانون جذب هم اساسا انسانها به تجدید نظر در باورها و تصحیحِ اعتقادات دعوت نمیشوند؛ چرا که مهم نیست انسانها چه عقیده و باوری داشته و به کدامین دین و مذهب پای بندند. مهم این است که با تمام توان خواسته خود را از کائنات طلب کنند. در قانون جذب تنها باوری که لازم شمرده میشود، باور به حقانیت قانون جذب است و بس. یکی از چهرههای رسوای فیلم راز حتی اعتقاد به خدا را هم لازم نمیداند و با وقاحت در کتابش میگوید: به هیچ وجه لازم نیست به خدا اعتقاد داشته باشید. شما آزاد هستید.(دونالد والش، وقتی همه چیز تغییر میکند، ص120)
دعا در قانون جذب این گونه تفسیر شده که آدمی یاد بگیرد چگونه به آرزوهای خود احساس مثبت دهد و با رؤیاهای خود سرگرم باشد. اگر در قانون جذب، باور به خدا مطرح است، خدای متعالی که در اسلام گفته شده مراد نیست، بلکه خدایی مد نظر است که نه تنها از بندگانش عبادت و بندگی نخواسته، بلکه کمر به خدمت آدمیان بسته و ابزاری است برای سرمستیِ بیشتر انسانها.
این خدا، چنان که دونالد والش پرچمدار جذب در فیلم راز، به صراحت گفته، برای انسانها هیچ مأموریت الهی تعریف نکرده و هدف انسانها را تنها در کسب لذت و خوشی خلاصه نموده و آنها را در حیوانیت خویش آزاد گذاشته است.
مایکل لوسیر نیز بدون این که به غایت الهی تن دهد، گفته است: هدف از زندگی شناخت و تجربۀ کامل لذت است. نقاش از نقاشی لذت میبرد، خواننده از خواندن و رقاص از رقصیدن. در این موارد نقاشی، خوانندگی و رقصیدن راهبردهایی است برای لذت بردن.(قانون جذب، مایکل لوسیر، ص 57)
معنای باور به توحید در قانون جذب
باور به توحید در قانون جذب معنایش این است که بپذیریم خدایی در جهان وجود دارد که خود را وقف امیال و هوسهای آدمی نموده و به هرچه انسان بپسندد راضی میشود.
از این رو در قانون جذب، نامی از خدای "احدِ واحد" دیده نمیشود، بلکه سخن از خدایی است شخصی که هر کس در درون خود دارد. این خدای شخصی که در حد یک ندای درون فرصت عرض اندام دارد، به "انسان خدایی" شبیهتر است تا حقیقت واحدی که در ادیان الهی معرفی شده است. با این تفسیر به تعداد هر فرد یک خدا وجود دارد و به عبارت دقیقتر هر کس به یک خدا مجهز است و بدون این که انسان تلاشی کند او خود را استخدام آدمی نموده است. جالب این که برای رسیدن به این خدای درونی هیچ گونه تقوا و ایمانی لازم شمرده نمیشود.
اگر در ادیان غیر توحیدی خدا در عالم خارج متکثر بوده و تجسدهای متعدد داشته و خود را به شکل آواتارهای مختلفی بروز داده است، در قانون جذب این خدا، به همان شکل برخوردار از تکثر است. البته تکثر در درون و ضمیر انسانها. چنین تکثری با وحدت وجود که در متون عرفان نظری آمده است هیچ مشابهتی ندارد، چرا که در قانون جذب اساسا وحدتی تصویر نمیشود. اگر هم گاهی نام وحدت به گوش میرسد، وحدتی است که در فیزیک جدید تبیین یافته است و آن هم اشتراک موجودات در حقیقتی به نام انرژی است؛ نه جلوه و اطوار و شئون الهی بودن. بدین معنا که اصل همه اشیاء انرژی است و قوۀ ذهن هم نوعی انرژی است، پس انرژی ذهنی میتواند به انرژی از نوع ماده تبدیل شود.
در قانون جذب تفسیر وحدت همان تبدیل ماده به انرژی و هماهنگی در فرکانس پدیدههاست. راندا برن در کتاب راز بعد از مقایسۀ نگرشِ علم الهیات دربارۀ خداوند با نظریه فیزیک دربارۀ انرژی تأکید میکند که "توصیف در هر دو مشابه است با واژههای متفاوت".(راز، راندا برن، نفیسه معتکف، ص 186)
اگر نام پیامبران الهی در منابع جذب آمده، از این جهت است که این افراد در تصویرپردازی ذهنی بسیار توانمند بودند. نه به عنوان افرادی که زندگی خویش را در جهت بندگی خدا به کار گرفته و با اعمال صالح خویش ایمانی عمیق نسبت به خالق هستی پیدا نمودهاند. پیامبران الهی از آن جا که در جذب، به دور از رسالت الهی تصویر شدهاند؛ هیچ ارتباطی با زندگی انسانها پیدا نمیکنند. چرا که اساسا از جانب خدا مأمور هدایت و ارشادِ دیگران نبوده و سکان نجات انسانها به ایشان سپرده نشده است.
همینطور در قانون جذب اعلام خطری وجود ندارد. تنها خطری که هواداران جذب آن را میشناسند، فکر کردن به امور منفی است و مراد از امور منفی هم ناکامیهای این جهانی است. جالب توجه این که در قانون جذب، آدمی قبل از آنکه به فکر یافتن نقاطِ ضربهپذیر معنوی باشد، یاد میگیرد اساسا به هیچ امر منفی فکر نکند.(دقت شود!).
با این توضیح چگونه در قانون جذب کسی حاضر میشود در مورد خود فکر منفی پیدا کند و در مورد خود وجودِ آلودگی معنوی را پذیرفته و احتمال سقوط روحی دهد؟ کسی که احتمال ناخالصی را به ذهن خود راه نمیدهد، چگونه حاضر است به خودسازی بیندیشد و به دفع رذایل اخلاقی اقدام کند؟ چطور میتواند مانند یوسف صدیق خود را در جایگاه متهم نشانده و به خود بگوید: وَ ما أُبَرِّی نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف؛ 53) من خود را بریء از خطا نمیدانم؛ چرا که نفس اماره انسان را به بدی دعوت میکند؟
از این رو در قانون جذب افراد تنها به عیش و خوشی فکر میکنند و هیچگاه در کتابها و محافل جذب، کسی به جهاد با نفس ترغیب نشده و به تابلوی تجسم، با موضوع جهاد اکبر آراسته نمیشود.
پژوهشگر و محقق حوزوی؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م9/ر
ارسال نظرات