مربی و چریک روحانی
به گزارش خبرگزاری رسا، آیا هنوز هم میشناسیش؟ آیا روزگاری در لابلای چشمان ترت بارقه امید را از قامت سترگش نمیجستی!؟ هم او که روزی دستان لرزانت را در جستجوی ذره ای امنیت و آزادی به سویش دراز میکردی، و اکنون او خفته است در سالیان تاریخ، در سنگ مزاری به کوچکی یک قبر، وتو در سایه سار خون سرخش چه خوش می آرمی.
آری بالش بیداریت از خواب غفلت تهی باد و همواره طنین صدایش در گوش زمانه پر باد که هان، بعد از ما شما چه کردید؟ شهید افشار مستی دیگر از باده قالوا بلی است که ما را توانی بر غوص در دریای وجودش نبود که زبور عشق نوازی نه کار هر مرغی است بر نقصان خویش معترفیم و از درک او و راهش قاصر، به یاد روزهای بودش سبزه میکنیم و زخم دل را مرهم مینهیم.
زندگی سخت، مرد را آبدیده میکند
ابوالحسن در سال 42 همزمان با آغازین روزهای مبارزات ابراهیم زمان در روستای بور خانی منطقه لغور از شهرستان سواد کوه دیده به جهان گشود، زندگی در محیطی محروم او را سخت آبدیده کرد و در خانواده ای سرشار از محبت اهل بیت (ع) روح لطیفش رشد کرد.
تا کلاس سومش در روستا بود و از آن پس به همراه خانواده به شیرگاه نقل مکان کرد، از همان نوجوانی گرایش شدیدی به مسائل مذهبی داشت و با وجود حکومت فاسد پهلوی و جوّ فاسد جامعه آن روز، به طور مستمر در مسجد و برنامه های مذهبی شرکت داشت و با دعوت از روحانیون جوان و آگاه به مسائل روز اقدام به برگزاری کلاسهای قرآن و معارف اسلامی در مسجد جامع شیرگاه مینمود.
روح سرگشته این جوان مازنی که از همان ابتدا با قرآن و احادیث عجین بود پس از اتمام دوره راهنمایی راه حوزه را برگزید و بر همه آمال و امیال دنیوی پشت پا زد.
راهی به سوی نور
ابوالحسن به رستم کلا رفت و همای سعادت بر دوش، بر خوان کرم صاحبالامر (عج) نشست، از هوش و استعداد خدادادی در مسیر نشر معارف و احکام بهره برد و در بحر فیض اهل معرفت پا نهاد.
دوران طلبگی شهید افشار مقارن بود با اوج مبارزات مردم بر ضد رژیم و او شیر مردی دیگر از بیشه ایران زمین که از هیچ نمیهراسید و شکوه وحدت یکپارچه مردم را در تظاهرات و راهپیمائیها سامان میداد، در تهیه و تکثیر اطلاعیههای حضرت امام بسیار میکوشید و نقش بسزایی در بیداری مردم غیور و شریف استان در جریان انقلاب داشت.
پس از فرار شاه خائن، به همراه دیگر دوستان مبارز نقشه به زیر کشیدن مجسمه ظلم مجسّم را کشیدند و ضربه ای دیگر بر پیکره نیمه جان رژیم زدند، انقلاب پیروز شد و چرخه فتح و نصرت بر بازوان پر توان شهید افشار و دیگر افشارها چرخید.
مردانی که از جنس حضور
پس از پیروزی انقلاب هم شیر شیرگاه از پا ننشست و هماره در انجمن اسلامی، کمیته و منکرات حضوری فعال داشت و لحظه ای به منافقین بد طینت آن دیار اجازه سمپاشی نداد.
با اولین فرمان حضرت امام مبنی بر تشکیل سپاه از اولین افرادی بود که به فرمان امام (ره) لبیک گفت و به خیل سبز پوشان سپاه پاسداران درآمد، در قائمشهر عملیاتهای چریکی و متون نظامی را فرا گرفت و خود در سمت مربی در شیرگاه دیگران را آموزش میداد.
هوش سرشار- اخلاص بالا، استعداد بسیار و برخورد دوستانه ابوالحسن از او معلمی آگاه و روحانی دلسوز ساخته بود که همگام را به احترام وامیداشت، با شروع حملات ناجوانمردانه استکبار جهانی در قالب رژیم سفاک بعثی، رگهای غیرتش به جوش آمد و با اولین اعزام خود را به جبهه های نبرد رسانید تا دشمن زبون به خیال واهی خود ایران را تهی ز شیران بی باک و خروشان نبیند.
رزمید و رزمید و سرانجام در هیاهوی تیر و ترکش و خمپاره دل به دریای عشق یار نهاد و در بیست و چهارم آذر سال 59، بهاری از شکوفه های زخم دوست در تنگه دالاهو سر پل ذهاب پدید آورد.
شایان ذکر است، علاقهمندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگینامه، وصیتنامه و خاطرات شهدای روحانی، میتوانند به پایگاه اینترنتی «جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی http://www.jelveisar.ir مراجعه کنند. /995/د101/ن