۱۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۸
کد خبر: ۱۴۱۴۱۷
یاد یاران سفر کرده (19)؛

من‌ نمایاندم‌ که‌ از‌ مجاهدینم‌ و تو باید نشان‌ دهی‌ که‌ از صابرین‌ هستی‌

خبر گزاری رسا - روحانی شهید اکبر اصغری در وصیتنامه‌اش نوشت: همسرم‌! باید نشان‌ دهی‌ که‌ از صابرین‌ هستی‌ و من‌ هم‌ نمایاندم‌ که‌ از گروه‌ مجاهدین‌ هستم‌،هر کاری‌ که‌ می‌کنیم‌ باید رضای‌ خدا را در نظر بگیریم‌، ما جز رضای‌ خدا، رضای‌ هیچ‌ کس‌ و هیچ‌ چیز را نمی‌خواهیم‌
ياد ياران سفر کرده
به گزارش خبرگزاری رسا، زمین پاک ایران زادگاه سروهای تناوری است که قامت سبزشان در راه تداوم آرمانی پاک ، به سان شمعی فروزان سوخت و تقدیری زیباتر از برگ شقایق بر این مرز و بوم رقم زد.
اکبر اصغری جرعه نوشی دیگر از باده «قالوا بلی» بود که در سال 1345 در زاهد کلا از توابع بابل به همراه غنچه های اطلسی شکفت و چشمان منتظر خانواده را پرفروغ کرد.
 7 ساله بود که راهی دبستان شد و به فراگیری علوم پایه پرداخت، در ردیف شاگردان ممتاز بود و در اخلاق و تحصیل، برای همسالان خود الگو بود، در دوران پرشکوه انقلاب، نوجوانی 12 ساله بود که آتش عشق به امام و انقلاب سرتاسر وجودش را پر کرد.
              
راهی که پایانش عرفان سرخ حسینی است
 
با صدور فرمان تشکیل بسیج از سوی امام(رحمه الله علیه ) در تأسیس و سازماندهی بسیج محل ،حضوری فعال داشت . سال 61 به خاطر علاقه و اشتیاق فراوان و تشویق و ترغیب خانواده، گام در راه سراسر نور حوزه علمیه نهاد، راهی که هرکسی را سعادت پیمودن آن نیست.
او طلبه شد تا کبریا و عظمت خداوندی را در بحر لایتناهی قال الصادق (علیه‌السلام) و قال الباقر (علیه‌السلام) بیابد و با نوای دل انگیز صحیفه سجادیه درهم آمیزد و با عرفان سرخ حسینی به پایان برد .
حوزه علمیه آمل و سپس «رستم کلای» بهشهر دو آغوش پر مهر اکبر در دامان سبز شمال بود.
شهید اصغری علاوه بر اینکه در درس و بحث بسیار جدی و کوشا بود ، از جبهه و جنگ غافل نگشته و تکلیف الهی خود را به فراست دریافته بود،  هیچ‌گاه قلم و درس نتوانست حجاب وی گردد و او را از ادای دین به انقلاب و کشورش باز دارد.
در سال63 پس از آن که دوره آموزشی را در پادگان منجیل گذراند ، به مدت چهار ماه عازم کردستان شد و به رزم با دشمن و تبلیغ و ارشاد رزمندگان پرداخت، سپس راهی جبهه‌های جنوب شد و نیزارهای مجنون شاهد قامت استوارش بود.
 
معراج شهادت
 
شهید اصغری در سال 64 عازم شهر خون و قیام شد تا از خرمن دانشوران آن سامان خوشه برچیند و بر علم و معرفت خویش بیفزاید، پس از یک سال، بار دیگر حال و هوای عملیات او را مجذوب خویش ساخت و به سوی جبهه شلمچه کشاند.
«کربلای پنج» سندی دیگر بر افتخارات یاوران خمینی بود که با حضور سه ماهه این غیور مرد و پیکار هزاران رزمنده بی باک دیگر میسّر گشت و اکبر که عمامه بر سر و لباس رزم بر تن داشت، به نبردی جانانه با دشمن پرداخت تا اینکه از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد .
در سال 64 با اینکه هنوز جراحاتش بهبود نیافته بود مجدداً از سوی تیپ 83 إمام جعفر صادق (علیه‌السلام) داوطلب اعزام به جبهه شد، گویی که ندایی او را می خواند و بر فراز آسمان آبی ، نوید بهشتی برین که آکنده از صفا و مهر یار بود را نشانش می‌داد.
او که از هلهله حوریان، همه چیز را فهمیده بود، غسل شهادت کرد و با اصرار زیاد در گردان عملیاتی لشکر پنج نصر قرار گرفت و در عملیات «بیت المقدس سه» در 28/12/66 آنگاه که با لباس مقدس روحانیت مشغول رزم بود در منطقه عملیاتی حاج عمران، مورد اصابت تیر دشمن بعثی قرار گرفت و چه زود از دانشگاه سرخ حسینی فارغ التحصیل شد و تا قله رفیع شهادت پرواز کرد.
 
وصیت نامه
 
نوشتن‌ وصیت‌ نامه‌ بر هر فرد مسلمان‌ لازم‌ و ضروری‌ است
 
«و لا تقولوا لمن‌ یقتل‌ فی‌ سبیل‌ الله‌ امواتٌ بل‌ احیاء ولکن‌ لا تشعرون‌».(بقره/154) با شهادت‌ دادن‌ به‌ وحدانیت‌ ایزد جهان‌ آفرین‌ و با شهادت‌ به‌ فرستاده‌ او محمد (صلی الله علیه و آله‌) و با شهادت‌ به‌ ولایت‌ و امامت‌ علی‌(علیه السلام) امیر المؤمنین‌، چند جمله‌ای‌ را به‌ عنوان‌ وصیت‌نامه‌ برایتان‌ می‌نویسم‌ که‌ نوشتن‌ وصیت‌ نامه‌ بر هر فرد مسلمان‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌.
این‌ وصیت‌ نامه‌ را در حالی‌ می‌نویسم‌ که‌ چند روز دیگر عازم‌ پیکار با ابرجهان‌ خواران‌ و ابر مفسدان‌ می‌باشم‌، این‌ را به‌ خود امید می‌دهم‌ که‌ ذات‌ حق‌ برای‌ چندمین‌ بار رفوزه‌ام‌ نخواهد کرد و با الطاف‌ کثیره‌اش‌ بنده عاصی‌ و گناه‌ کار را مورد لطف‌ خویش‌ قرار می‌دهد.
فقط‌ این‌ کرم‌ و بخشش‌ و لطف‌ اوست‌ که‌ اگر بخواهد، شهادت‌ را نصیب‌ من‌ می‌گرداند؛ چرا که‌ شهادت‌ مرتبه‌ بلند و رفیعی‌ است‌ و‌ هر کس‌ لایق‌ آن‌ مرتبه‌ عظمی‌ نخواهد بود، مگر با لطف‌ وعنایت‌ خاص‌خداوندی‌.
خداوند می‌فرماید: «ما خلقت‌ الجن‌ والانس‌ الا لیعبدون‌»، خلق‌ نکردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر برای‌ عبادت‌ کردن‌، عبادت‌ راه‌های‌ گوناگونی‌ دارد که‌ انسان‌ باید آن‌ راه‌ها را بیابد و خدا را عبادت‌ کند. یکی‌ از راه‌های‌ عبادت‌ و اظهار عبودیت ‌در پیشگاه‌ مقدس‌ باری‌ تعالی‌، جهاد کردن‌ در راه‌ و جنگ‌ کردن‌ با دشمنان‌ خدا است‌ و مهاجرت‌ کردن‌ به‌ خاطر حفظ‌ دین‌ اوست‌.
 
حسین پیروز است چون ثار الله است
 
خداوند در چندین‌ جای‌ قرآن‌ می‌فرماید: با دشمنان‌ من‌ و دشمنان‌ خود به‌ نبرد بپردازید و آنها را از صفحه‌ گیتی‌محو نمایید، این‌ حقیر هم‌ به‌ خاطر این‌ که‌ مخاطب‌ قرآن‌ و حضرت‌ رسولم‌، عازم‌ پیکار شدم‌ تا در این‌ قسمت‌ شاید بتوانم ‌اظهار عبودیت‌ به‌ پیشگاه‌ ایزد منان‌ کرده‌ باشم‌.
خداوند ان‌ شاء الله‌ دیگران‌ و مرا موفق‌ بدارد. جنگ‌ از جمله‌ چیزهایی‌ است‌ که‌ در تمام‌ اعصار بشر بوده‌ و هست‌، از زمان‌ آدم‌ تا حضرت‌ خاتم‌ الانبیا، در این‌ میان‌ حقی ‌بود و باطلی‌.
باطل‌ با کار ابطالی اش‌ می‌خواهد نور حق‌ را خاموش‌ کند، اما نور حق‌ به‌ مبارزه‌ بر می‌خیزد و باطل‌ را زمین‌ کوب‌ و نابود می‌کند، در این‌ میان‌، مصداق‌ بارزی‌ داریم‌ که‌ خیلی‌ زبانزد است‌ و آن‌ جنگ‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) می‌باشد، در این‌ جنگ‌، امام‌ حسین‌(علیه السلام) پیروز است‌، چون‌ ثارالله‌ و خون‌ خداست‌.
خداوند حی‌ ابدی‌ است‌، پس‌ حسین‌ هم‌ حی‌ ابدی‌ خواهد بود. امروز نیز جنگی‌ را بر اسلام‌ عزیز تحمیل‌ کردند، اما در این‌ جنگ‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) نیست‌، ولی‌ نایب‌ او و فرزند بزرگوارش‌ روح‌‌الله‌ است‌ که‌ مردم‌ را به‌ قیام‌ دعوت‌ می‌کند.
 
صدای ملکوتی حسین از دهان امام خمینی
 
ای‌ حسینیان‌ و ای‌ عاشوراییان‌ و ای‌ تاسوعاییان‌! امروز صدای‌ ملکوتی‌«هل‌ من‌ ناصر ینصرنی‌» حسین‌ که‌ از دهان‌ مبارک‌ فرزندش‌ بیرون‌ می‌آید را باید اجابت‌ کرد.
ای‌ مردم‌ شهید پرور و مقاوم‌ سرزمین‌ لاله‌ خیز ایران‌! درودتان‌ باد که‌ با این‌ همه‌ ایثار یک‌ بار دیگر صحنه‌ ایثارگری‌ کربلا را تکرار نمودید و به‌ جهانیان‌ فهماندید که‌ حسین‌ که‌ بود و چه‌ کرد.
ای‌ مردم‌ عزیز و دلیر و شجاع‌! باز هم‌ صبر و استقامت‌ نیاز هست‌، کمی‌ تحمل‌ سختی‌ها را کنید که‌ فتح‌ نهایی‌ نزدیک‌هست‌.
مردم‌ بدانند که‌ اولین‌ چیزی‌ که‌ هر شهیدی‌ از آنها می‌خواهد، دعا به‌ جان‌ امام‌ امت‌ هست‌؛ چرا که‌ او مایه‌ عزت‌ ماست ‌و اوست‌ که‌ ما را از منجلاب‌ گناه‌ و فساد بیرون‌ آورد.
برای‌ این‌ که‌ امام‌ را خوب‌ درک‌ کنیم‌، با دقت‌ زمان‌ قبل‌ خویش‌ را مطالعه‌ کنیم‌ که‌ چه‌ بودیم‌ و حالا چه‌ هستیم‌، خداوند را باید شکر نهاد که‌ ما را در این‌ زمان‌ آفرید و به‌ ما رهبری‌ باشکوه‌ و جلال‌ و قاطع‌ و برنده‌ و شکیبا و صبور، دلیر و شجاع‌، رئوف‌ و مهربان‌ و بالاخره‌ دارای‌ صفات‌ کامله‌ انسانی‌ عطا نمود.
 در عصر و زمانی‌ که‌ انسان‌ها خوشبختی‌ را در گمراهی‌ و هدایت‌ را در ضلالت‌ و راه‌ پیروزی‌ را در فلاکت‌ و هلاکت‌ می‌یابند، به‌ ما رهبری‌ عنایت‌ فرمود که‌ انسان‌ کامل‌ و مهذب‌ است‌، پس‌ برای‌ این‌ عنایت‌ بزرگش‌ خدا را شکر نماییم‌.
 
دشمن خیلی روی شما کار می‌کند
 
ای‌ برادرانی‌ که‌ به‌ سن‌ جوانی‌ رسیدید! خودتان‌ را به‌ سوی‌ اخلاق‌ اسلامی‌ سوق‌ دهید و متخلق‌ به‌ اخلاق‌ اسلامی‌ شوید، خویشتن‌ را مواظبت‌ کنید تا خدای‌ نکرده‌ دچار دشمن‌ قسم‌ خورده‌ نشوید، دشمن‌ خیلی‌ روی‌ شماها کار می‌کند.
اگر در این ‌دوره‌ تو را شکست‌ دهد، تا آخر مغلوب‌ او هستی‌، پس‌ برادر! مواظبت‌ نفسانی‌ را تداوم‌ بده‌، نکند خدای‌ نکرده‌ خلاف‌ جهت ‌حرکت‌ کنی‌ که‌ بعداً پشیمان‌ خواهی‌ شد، خیلی‌ باید مواظب‌ باشید. طرز لباس‌ پوشیدن‌ خود را ملاحظه‌ کنید، اگر خیال‌ کردید خوب‌ بود، به‌ این‌ هم‌ اکتفاء نکنید، از بزرگان‌ بخواهید که‌ در عصمت‌ کردارتان‌ نظارت‌ کنند.
این‌ را همه‌ شما باید بدانید که‌ آمریکا هر حیله‌ای‌ داشت‌ بر روی‌ شما انجام‌ داد، اما با شکست‌ روبرو شد، ولی‌ یک‌ راه‌ دیگری‌ یافت‌ که‌ از آن‌ امیدهای‌ زیادی‌ دارد وموفقیت‌ خویش‌ را در شما می‌بیند، آمریکا همانند شیاطین‌ می‌خواهد از راه ‌شهوات‌، شما را اغوا کند، پس‌ بر مردان‌ خداست‌ که‌ با مبارزه‌ خستگی‌ناپذیر خود در مقابل‌ شیاطین‌ و آمریکا بایستند.
 
خون‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را یک زن‌‌ تثبیت‌ کرد
 
شما ای‌ خواهران‌! راهنمایی‌ دارید که‌ بهترین‌ زنان‌ و خیرالنساء هر دو جهان‌ است، شما رهبری‌ دارید مبارز و شیردل‌، دلیر و شجاع‌، اما در عین‌ حال‌ محجبه‌ کامله‌ است‌، او فاطمه الزهراء(سلام‌الله‌علیها‌) است‌، او است‌ که‌ به‌ شما رهنمود می‌دهد.
ای‌ زن‌ها! تقوا داشته‌ باشید، زندگی‌ او را مطالعه‌ کنید و پند بگیرید، اگر او را زن‌ کامله‌ و از بهترین‌ زن‌های‌ روی‌ زمین‌ می‌دانید، پس‌ چرا نباید از حضرتش‌ درس‌ بگیرید؟
خواهران! شما هستید که‌ می‌توانید جامعه‌ را به‌ سوی‌ الهی‌ سیر دهید و شما هستید که‌ می‌توانید حزب‌اللهی‌ تحویل‌ جامعه‌ دهید، شما هستید که‌ می‌توانید امید شیاطین‌ را به‌ ناامیدی‌ مبدل‌ سازید، تو خیلی‌ بیشتر از این ‌ارزش‌ داری‌ که‌ طعمه‌ یک‌ مرد که‌ خسرالدنیا و الاخره‌ است‌ شوی‌.
شما این‌ را می‌دانید که‌ زن‌ بود که‌ خون‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را تثبیت‌ کرد، او حضرت‌ زینب،‌ شیرزن‌ کربلا بود، او می‌گوید: ای‌ زنها! خدا ترس‌ باشید، زندگی‌اش‌، کردار و گفتارش‌ ندا می‌دهد که‌ ای‌ زن‌، محجبه‌ باش‌ و از قیامت‌ بترس‌.
شما خواهران‌ که‌ همان‌ حکم‌ زینب‌ را دارید، امروز تثبیت‌ خون‌ شهدا بستگی‌ به‌ حجاب‌ کامل‌ شما دارد، این‌ را از وصیت‌ هر شهیدی‌ می‌خوانید که‌: خواهرم‌ حجاب‌ تو کوبنده‌تر از خون‌ من‌ است‌.
شما با چادر سیاه‌‌تان‌ راه‌ غلبه‌ دشمنان‌ را سیاه‌ و ظلمانی‌ کنید، اگر می‌خواهید خون‌ شهدا به‌ هدر نرود، اگر می‌خواهید دوباره‌ زیرچکمه‌های‌ استعمار و استثمار ذلیل‌ نشوید، پس‌ حجاب‌ را، حجاب‌ را، حجاب‌ را مراعات‌ کنید.
 
شما هستید که‌ می‌توانید جامعه‌ را به‌ سوی‌ الله‌ سیر دهید
 
شما ای‌ دانش‌آموزان‌! این‌ در طول‌ انقلاب‌ برایتان‌ روشن‌ شد که‌ بزرگترین‌ راه‌ غلبه‌ دشمن‌، از راه‌ فرهنگ‌ است، این‌ یک‌مسأله‌ جهانی‌ است، تمام‌ افراد باسواد این‌ را درک‌ نمودند و به‌ تجربه‌ هم‌ ثابت‌ شده.
اگر می‌خواهند یک‌ کشوری‌ را استعمار واستثمار کنند، اول‌ در فرهنگ‌شان‌ رخنه‌ می‌کنند و آن‌ را خشک‌ و بی‌روح‌ می‌نمایند و حالا که‌ فرهنگ‌ این‌ قدر اهمیت‌ دارد، باید تو ای‌ برادر و خواهر دانش‌آموز، سعی‌ کنید که‌ درس‌ بخوانید و نیرنگِ‌ نیرنگ‌ بازان‌ را به‌ خودشان‌ برگردانید‌.
ای‌ دانش‌آموزان‌! خودتان‌ را با دین‌ و قرآن‌ زیاد آشنا کنید. اگر با قرآن‌ آشنا نباشید، به‌ مهندسی‌ و دکتری‌ هم‌ برسید به‌ درد جامعه‌ای‌ که‌ تو را با زحمات‌ طاقت‌ فرسای‌ خودشان‌ به‌ این‌ جا رساندند نمی‌خوری، پس‌ اول‌ از نظر دینی‌ و مذهبی‌ خودتان‌ را سیر بدهید تا به‌ نتیجه‌ مطلوب‌ و خدا پسندانه‌ برسید و به‌ معلمان‌ و اساتید و آموزگاران‌ احترام‌ خاصی‌ بگذارید.
بر همه‌ معلمان‌ است‌ که‌ این‌ انقلاب‌ با عظمت‌ را به‌ دست‌ نسل‌ بعد خویش‌ بسپارند و به‌ آنها درس‌ دهند که‌ منحرف‌ نشوند، شما به‌ قول‌ امام‌ نقش‌ انبیا را به‌ عهده‌ دارید، شما هستید که‌ می‌توانید جامعه‌ را به‌ سوی‌ الله‌ سیر دهید.
 
مصیبت‌ زمانی‌ بود که‌ فرزندتان‌ از لبیک‌ گفتن‌ به‌ ندای‌ ولی‌ امر سر باز زند
 
تو ای‌ مادر و پدر عزیزم‌! درود خدا بر شما باد، شما را مشمول‌ رحمت‌ بی‌ انتهای‌ خویش‌ بگرداند و دراین‌ مصیبت‌ که‌ برایتان‌ جلو آمده‌، صبر و شکیبایی‌ عنایت‌ فرماید، اما این‌، مصیبت‌ نیست‌، این‌ نهایت‌ سرور و خوشحالی‌است‌.
مصیبت‌ آن‌ وقتی‌ بود که‌ فرزندتان‌ برای‌ حفظ‌ اسلام‌ و ناموس‌ از لبیک‌ گفتن‌ به‌ ندای‌ ولی‌ امر سر باز زند و لبیک‌ نگوید، الان‌ که‌ فرزندتان‌ به‌ فیض‌ عظیمی‌ نایل‌ گردید.
ما حسین‌ داریم‌ که‌ هزار و چند صدسال‌ قبل‌ فرمود: ای‌ مردم‌ جنگیدن‌ با دشمنان‌ خدا افتخار است، این‌ یک‌ جدایی‌ جسمی‌ بین‌ فرزند و والدین‌ است‌، والاّ روح‌ها با هم‌ ارتباط‌ دارند، علاقه‌ روحی‌ بیشتر می‌شود.
زحمات‌ مشکل‌ و سخت‌ شما را که‌ برای‌ من‌ و دیگر فرزندان‌ خود کشیدید، هرگز فراموش‌ نخواهم‌ کرد و در مقابل‌، از خداوند می‌خواهم‌ که‌ شما را از صابرین‌ و صالحین‌ قرار دهد ان‌شاءالله‌.
 
خواهرانم‌! رسالت‌ سنگین‌تری‌ به‌ دوش‌تان‌ آمده‌
 
شما ای‌ برادرانم‌! صابر باشید، «ان‌ الله‌ مع‌ الصابرین‌»(انفال/46). اسلحه‌ بر زمین‌ افتاده‌ برادرتان‌ را برگیرید و به‌ دشمن‌ حمله‌‌ورگردید و ندای‌ حق‌ طلبانه‌ امام‌ امت‌ را لبیک‌ گویید.
برادرانم‌! برای‌ هر کس‌ مشکل‌ است‌ داغ‌ برادر ببیند، اما از خداوند بخواهید که‌ شما را ثابت‌ قدم‌ بدارد، گریه‌ و شیون‌ نکنید، اگر خواستید گریه‌ بکنید، برای‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) و برای‌ صحنه‌ کربلا که ‌مظلومانه‌ شهید شدند گریه‌ کنید.
شما ای‌ خواهرانم‌! خواهر باشید از برای‌ من‌، از این‌ به‌ بعد رسالت‌ سنگین‌تری‌ به‌ دوش‌تان‌ آمده‌ و در حفظ‌ حجاب‌تان ‌کمال‌ سعی‌ و دقت‌ را بنمایید و مراعات‌ کامل‌ حجاب‌ از خانه‌ بیرون‌ آیید که‌ این‌ از آداب‌ زنان‌ مؤمنه‌ است‌، خداوند ان‌ شاءالله ‌شما را با حضرت‌ زهرا محشور بگرداند، ان‌ شاءالله‌.
من‌ کاره‌ای‌ نبودم‌ که‌ به‌ این‌ مقام‌ برسم‌، یک‌ قطره‌ آب‌ آلوده‌ بودم‌، اما وقتی‌ به‌ اقیانوس‌ ملحق‌ شدم‌، از آلودگی‌ به‌ درآمدم. آلوده‌ به‌ گناه‌ بودم‌ اما وقتی‌ ملحق‌ به‌ خوبان‌ شدم‌، خوبان‌ گناهانم‌ را خریدند و مورد لطف‌ خداوند قرار گرفتم‌ و از خدا خواستم‌ و خدا هم‌ گناهانم‌ را پاک‌ کرد، چون‌ خوبان‌ هستند «ان‌ الحسنات‌ یذهبن‌ السیئات‌»(هود/114) شهادت‌، شهد است‌ و شیرین. خدایا تو را شکر که‌ این‌ شهد و شیرینی‌ را به‌ من‌ چشاندی‌.
 
حنظله وار
(قسمتی‌ از وصیت‌ نامه‌ خصوصی‌ شهید اکبر اصغری‌ خطاب‌ به‌ همسرش‌!)
 
از خداوند بزرگ‌ می‌خواهم‌ شما را در این‌ مصیبت‌ عظیمی‌ که‌ برایتان‌ پیش‌ آمده‌ ثابت‌ و پایدار بدارد و شما را اجر و ثواب‌عنایت‌ بفرماید، آری‌، همسرم‌! باید مقاومت‌ کرد و شجاعت‌ به‌ خرج‌ داد تا بتوانیم‌ هر کس‌ رسالت‌ خویش‌ را به‌ انجام‌ رسانیم‌.
من‌ با دادن ‌خونم‌، اگر به‌ رضای‌ خدا بود، به‌ وظیفه‌ خود عمل‌ می‌کنم‌ و اینک‌ شما هستید که‌ باید با مقاومت‌، رسالت‌ خویش‌ را به‌ پایان ‌رسانید و خون‌ مرا با حجاب‌ خویش‌ به‌ ثبت‌ برسانید.
 آری‌، همسرم‌! خیلی‌ دوست‌ داشتم‌ زودتر عروسی‌ کنم‌، اما چه‌ کنم‌ که‌ اسلام‌ به‌ وجود من‌ در جبهه‌ نیاز پیدا کرد، البته‌ من‌کسی‌ نیستم‌ که‌ اسلام‌ به‌ من‌ محتاج‌ شود که‌ اسلام‌ خود «یعلو و لا یعلی‌ علیه‌».
می‌گویند اگر یک‌ قطره‌ آب‌ گندیده‌ به‌ اقیانوس ‌بی‌کران‌ متصل‌ شود، پاک‌ خواهد شد، من‌ همچون‌ آب‌ گندیده‌ای‌ هستم‌ که‌ به‌ دریای‌ بی‌ کران‌ امت‌ حزب‌ الله‌ پیوستم‌ تا شایدپاک‌ شوم‌ و... اما چه‌ کنم‌ که‌ هنوز صدای‌ «وا اَبتاه»‌ رقیه‌ و سکینه‌ به‌ گوش‌ می‌رسد و هنوز صدای‌ «العطش»‌ از کربلا می‌آید.
من‌ چگونه‌ می‌توانم‌ در این‌ هنگام‌ صبر کنم‌؟ آیا این‌ را انسان‌ می‌تواند نظاره‌ کند و ساکت‌ بنشیند و کناره‌ بگیرد؟ این‌ در دین‌ و مذهب‌ و در ایده‌ ما نیست‌.
 
من‌ آن‌ زمان‌ داشتم‌ پرواز می‌کردم‌، چون‌ شما را با خود هم‌ عقیده‌ و هم‌ فکر دیدم
 
همسرم‌! من‌ خداوند بزرگ‌ را شکر می‌کنم‌ که‌ شما را انتخاب‌ کردم‌، این‌ لطفی‌ بود که‌ خداوند شامل‌ حالم‌ کرد، شما زنی‌ هستید که‌ من‌ می‌خواستم‌؛ عفیفه‌، محجبه‌ و مهذّبه، علاوه‌ بر اینها، شما یک‌ زن‌ فداکار و انقلابی‌ هستید.
یادت‌ هست‌ آن‌ وقت‌، آن‌ روز اول‌ که‌ با شما صحبت‌ می‌کردم‌ و شرایط‌ خود را عنوان‌ می‌کردم‌، در رابطه‌ با جبهه‌ صحبت‌ نمودم‌ و گفتم‌: من‌ یک‌ فرد جبهه‌ بُرویی‌ هستم‌ و با ازدواج‌ هم‌ شاید بیشتر به‌ جبهه‌ بروم‌، الان‌ نیز مجروح‌ هستم‌ از ناحیه‌ شکم‌ و شما در مقابل‌ فرمودید: اینها مسأله‌ای‌ نیست‌، من‌ آن‌ زمان‌ داشتم‌ پرواز می‌کردم‌، چون‌ شما را در این‌ مسأله‌ حیاتی‌ جهاد با خود هم‌ عقیده‌ و هم‌ فکر دیدم‌.
انسان‌ باید در زندگی‌ خویش‌ آزادانه‌ زندگی‌ کند، برای‌ انسان‌ ننگ‌ خواهد بود که‌ به‌ کشور، دین‌، عقیده‌ و آرمانش‌ و به‌ انقلابش‌ حمله‌ور شوند و او بخواهد ساکت‌ بنشیند، بلکه‌ باید به‌ پا خاست‌ و متجاوز را به‌ کیفر اعمالش‌ رساند.
من‌ چگونه‌ می‌توانم‌ عروسی‌ بکنم‌ و حال‌ آن که‌ وقتی‌ به‌ محله‌ مان‌ «زاهد کلا» می‌آیم‌ و به‌ مزار شهدا می‌آیم‌، به‌ حال‌ شهدا غبطه‌ می‌خورم‌ و به‌ حال‌ آنان‌ که‌ از نظر سنی‌ از من‌ کوچک‌تر بودند و از من‌ جلو زدند و رفتند.
 
گردان‌ فاتحین، نیروهای‌ رزمنده‌ وطلبه‌ای‌ که‌ متجاوزین‌ را امان‌ نمی‌دهند
 
من‌ چگونه‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ دهم‌ وحال‌ آن که‌ فرزندان‌ شهید حاج‌ باقر، بی‌بابا زندگی‌ می‌کنند؟ چگونه‌ بعداً می‌توانم‌ بچه‌ را در بغل‌ بگیرم‌ و فرزندان‌ شهید حسن‌علی‌ حافظی،‌ بی‌بابا به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ بروند؟
چگونه‌ به‌ حیات‌ خویش‌ در این‌ دنیا راضی‌ شوم‌ در حالی‌ که‌ وقتی‌ به‌ گلزار شهدای‌ شهر قم‌ رفتم‌، زن‌ جوانی‌ را دیدم‌ که‌ دو فرزند خوش‌ صورت‌ را در کنار خودش‌ دارد و عکس‌ شهید را می‌نگرند واشک‌ می‌ریزند؟
این‌ هنگام‌ بر من‌ سخت‌ترین‌ حالات‌ بود، داشتم‌ منفجر می‌شدم‌، من‌ چرا اینجا هستم‌ و به‌ جبهه‌ نمی‌روم‌، تا اینک‌ خود را چنین‌ قانع‌ نمودم‌ که‌ هنوز برای‌ گردان‌ فاتحین‌ پیام‌ نزدند. «گردان‌ فاتحین‌ از لشکر 25 کربلا، از نیروهای‌ رزمنده‌ وطلبه‌ای‌ هستند که‌ ضمن‌ درس‌ خواندن‌ در حوزه‌ علمیه‌ قم‌، جبهه‌ را فراموش‌ نمی‌کنند و متجاوزین‌ را امان‌ نمی‌دهند.»
آیا می‌شود در این‌ مرحله‌ از زمان‌ ساکت‌ نشست‌؟! می‌دانم‌ فراقت‌ سخت‌ است‌ و مشکل‌، اما در مشکلات‌ و سختی‌ها است‌ که‌ انسان‌ آزمایش‌ می‌شود و خوبان‌ از بدان‌ جدا می‌شوند. آری‌.
 
من‌ نمایاندم‌ که‌ از‌ مجاهدینم‌ و تو باید نشان‌ دهی‌ که‌ از صابرین‌ هستی‌
 
همسرم‌! باید نشان‌ دهی‌ که‌ از صابرین‌ هستی‌ و من‌ هم‌ نمایاندم‌ که‌ از گروه‌ مجاهدین‌ هستم‌، البته‌ اگر خداوند منان ‌قبول‌ بفرماید که‌ من‌ از آخرین‌ نفرهای‌ مجاهدین‌ باشم‌.
ما هر کاری‌ که‌ می‌کنیم‌ باید رضای‌ خدا را در نظر بگیریم‌، اگر رضای‌ او در کار بود انجام‌ دهیم‌ و اگر نبود، نه‌، ما جز رضای‌ خدا، رضای‌ هیچ‌ کس‌ و هیچ‌ چیز را نمی‌خواهیم‌، عرف‌ هر طوری‌ که ‌می‌خواهد بسنجد بگذار بسنجد، که‌ عاقبت‌ به‌ اشتباه‌ خویش‌ پی‌ خواهد برد.
از نظر عرف‌ محله‌ مان‌، برای‌ من‌ که‌ یک‌ طلبه‌ بودم‌ و چند همسنگر را از دست‌ داده‌ بودم‌، خیلی‌ زشت‌ می‌دانستند که‌ من‌ به‌این‌ زودی‌ ازدواج‌ کنم‌، اما من‌ دیدم‌ که‌ خدا و قرآن‌ به‌ من‌ می‌گویند: تو باید ازدواج‌ بکنی‌ و با این‌ که‌ مردم‌ خیلی‌ از من‌ ناراحت‌شدند، اینها هیچ‌ اشکالی‌ ندارد باز من‌ به‌ وظیفه‌ دینی‌ خود عمل‌ نمودم‌. «والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌ الله‌ و برکاته»‌ اکبر اصغری‌، اواخر سال‌ 66 
شایان ذکر است، علاقه‌مندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگی‌نامه، وصیت‌نامه و خاطرات شهدای روحانی، می‌توانند به پایگاه اینترنتی«جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی  http://www.jelveisar.ir مراجعه کنند./995/د101/ن
ارسال نظرات