پیروزی در سایه حضور روحانیت
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان» تدوین شده از سوی علی وافی، دربردارنده چهل پرسش و پاسخ درباره آداب و رموز طلبگی و صدها نکته آموزنده درباره شیوه طلبگی است.
با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب بهویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در فصل چهارم این کتاب، در بخش پیوستها میخوانیم:
قال رسولالله (ص): «من جاءه الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام کان بینه و بین الا نبیاء درجة واحدة فی الجنة، هرکسی که مرگش فرا رسد، در حالی که در جست و جوی دانش برای زنده داشتن اسلام باشد، فاصله او پیامبران در بهشت تنها یک درجه خواهد بود».
قال رسولالله(ص): «من یرد الله به خیرا یفقهه فی الدین، هرکه خدا خواهان خیر او باشد، او را دین شناس میسازد».
قال النبی(ص):«من واحد أشد علی ابلیس من ألف عابد، وجود یک دین آشنا در نظر شیطان، سختتر از هزار عبادت پیشه است».
حافظان دین
امام خمینی: اسلام تا آخر احتیاج دارد به این علماء، این علماء اگر نباشند اسلام از بین میرود. اینها کارشناسان اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را تاکنون و باید اینها باشند تا اسلام محفوظ بماند.
... روحانییین، با اسلام در هم مدغماند. آنکه به روحانیین بطورکلی، نه به یک آخوند، نه با من ـ هرکسی به من هرچه بگوید مانعی ندارد ـ آنکه با عنوان روحانیین و آخوند مخالف است، آن دشمن شماست ... اگر گفتند اسلام منهای روحانیت، بدانید با اسلام هم موافق نیستند.
اینها را برای گول زدن میگویند. اینها اگر این دژ را بشکنند، دنبالش اسلام رفته است؛ دیگر محتاج به چیزی نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد، این اسلام نیست. اسلام که در کتاب نیست. کتابش را هم فردا از بین میبرند. آن کسی که روحانیت را میخواهد از بین ببرد، کتاب روحانیت را هم میخواهد بریزد به دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته میشود؛ آتش زده میشود.
فقاهت و تهذیب نفس
مقام معظم رهبری: روزی به اتفاق جمعی از فضلای بزرگ، در خدمت امام(ره) بودیم. در آن محفل، از حوزه قم صحبت شد. یکی از بزرگان اساتید و علمای اعلام قم که مورد احترام و قبول همه ما هستند، در آن جلسه به امام عرض کردند که شما نسبت به قم، توجه و عنایت داشته باشید. آن روز، امام(ره) فرمودند که این چیزها لازم نیست؛ شما اگر فقط به ابقای دو عنصر در حوزه قم توجه کنید، همه چیز حل خواهد شد: اول، فقاهت است ـ که گمان میکنم تعبیر ایشان این بود که مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند ـ و دوم، اخلاق و تهذیب است. ما اگر مهذب باشیم، خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم؛ ولی اگر مهذب نباشیم، آنچه که داریم، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد.
پیروزی در سایه حضور روحانیت
مقام معظم رهبری: در کشور و تاریخ ما، هر نهضت و حرکت و تحول و نقطه عطف تاریخییی که روحانیت در آن حضور داشت، به همان اندازه که حرکت ادامه داشته، به پیروزی قطعی نایل شده است. هر جایی که روحانیت نبوده است و پیشروی منادیان دین و معلمان قرآن، برای مردم حاصل نشده و نتوانستند ایمان این قشر را به آن کار جلب کنند، آن کار نا کام مانده است.
بنابراین، در حدوث یک حرکت، اگر روحانیون بودند، آن حرکت پیشرفت کرد و به جایی رسید. اگر در بقای آن حرکت، روحانیون ماندند، به همان اندازه که ماندند، به جایی رسید. وقتی که روحانیت، از آن حرکت جدا شد، آن حرکت هم مثل چراغی که خاموش بشود، به تدریج خاموش شد. این، تجربه ماست. شما ملاحظه کنید، چه در دوران مشروطیت، چه در قضایای قبل از مشروطیت ــ مثل مسأله تنباکو و امثال آن ــ و چه در قضایای بعدی، همین طور بوده است.
... اتصال به توده مردم، نقاط مثبت روحانیت ماست. مردمی بودن و درد آنها را احساس کردن و برای آنها دل سوزاندن و کار کردن و به دشمنانشان نزدیک نشدن، خصوصیتی است که هیچ فرقهای از فرق روحانی در عالم، آن را نداشته است و الان هم ندارد. اگر این خصوصیت نبود، اطمینان مردمبه روحانیت جلب نمیشد که به خیابانها بیایند و آنطور جان را در راه آرمانهای این انقلاب، در معرض خطر قرار بدهند.
آمیختگی با مردم
مقام معظم رهبری: در تشیع، روحانیت با مردم مرتبط و پیوسته است. در کشور ما، بر اثر عوامل تاریخی قدیمی، بافت اجتماعی مردم به گونهای است که روحانیت، اصلیترین قشرهای مردم به شمار میآید و از آنها منفک نیست. حتی اصالت روحانیت در کشور عراق، شاید به این شکل و با این شدت نباشد.
شما زندگی مردم متدین را ملاحظه کنید . چه امروز و چه در دوران اختناق، حتی در دروران رضاخان قبل از آن هم به طریق اولی، زندگی مردم با حضور روحانیت، به هم آمیخته است. یعنی از بدو تولد و اذان و اقامه گفتن به گوش راست و چپ، تا دوران زندگی، تا عقد ازدواج تا مراجعه برای مسائل دینی و تا مرگ، زندگی یک انسان، با روحانیت و با شخص روحانی و با فرد مصداقی از جامعه روحانیت، به هم آمیخته است. حال آن روحانی درچه حدی، درچه مایه علمییی و در چه خطی باشد، آنها راکاری ندارم.
این آمیختگی با مردم، آثار و برکات زیادی داشته است: روحانیت درد مردم را حس کرده، اطمینان مردم را جلب نموده، درد دلها و شکوههای مردم را همواره شنیده و نیازههای معنوی و روحی آنها را برآورده کرده است.
آثار معاشرت
شهید آیتالله مطهری:[یادداشتی که در زندان موقت شهربانی (17صفر83هق) به درخواست یکی از دوستان نوشتهاند].
بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از اموری که در تربیت اخلاق و بالنتیجه در سعادت وی اثر شگفتآور دارد، معاشرت و مجالست با نیکان و صالحان است، یعنی محالست و معاشرت با کسانی که اولا دارای عقل قوی و تجربه فراوان و علم وافر میباشد.
علی (ع) به مالک اشتر فرمود: «و اکثر مدارسة العماء و مناقشة الحکماء»، بدیهی است به هر نسبت که مجالست نیکان و صالحان، در اصلاح بشر، مفید ومؤثر است، معاشرت و مجالست مردمان فاسد، روح را فاسد میسازد. علی(ع) میفرماید: «و مجالسة اهل الهوی منساة الایمان، همنشینی هواپرست را فراموش خانه ایمان نامیده است». بسیاری از مغرورها برای خود نوعی کرامت و اعتصام فرض میکنند. خیال میکنند در حدی هستند که همنشینی مردمان فاسد در آنها مؤثر نیست. مانند آبی که کر است وبه ملاقات نجس، نجس نمیشود. با خود زمزمه میکنند: کی شود دریا به پوزسگ، نجس؟!
شک ندارد که افراد از لحاظ تحت تأثیر قرار گرفتن، مساوی نیستند. اما باید دانست که: «لحزم سوء الظن» و سزاوارترین چیزی که سزاوار است مورد سوءظن قرار بگیرد، نفس خود انسان است. «المؤمن لا یصبح ولا یمسی الا و نفسه ظنون عنده». باید دانست که تأثیر معاشرت، آنقدر خفی و پنهان است که هرگز خو شخص متوجه نمیشود. همانطور که انتقال میکروبها ازقبیل میکروب سل و غیره از شخصی به شخصی، آنقدر مخفی از یک چشم عادی صورت میگیرد که هیچ کدام از آنها نمیفهمند. انتقال صفات و روحانیت نیز عینا چنین است.
چه خوب گفته عارف رومی.
میرود از سینهها در سینهها از ره پنهان صلاح و کینهها
اصلاح جامعه، فلسفه وجودی روحانی
آیتالله رضا استادی: اهمیت روحانی و روحانیت، اگر واقعا روحانی و بی اعتنا به امور مادی و دنیوی باشند، جای هیچ تردید نیست. زیرا کار و مسؤولیت و تلاش آنها، در راستای کار انبیاء و ائمه (ع) است. میتوانند در حد سعه وجودی و علمی و اخلاقی خود، جامعه یا بخشی از جامعه را اصلاح کنند و آنان را به سوی سعادت در جهان سوق دهند. فلسفه وجودی روحانی و روحانیت همین است واگر این فلسفه محقق نشود، مانند درخت بی ثمر است.
وجوب پرداختن به علوم شرعی
دراین زمان و بلکه در اغلب زمانها، کجایند کسانی که عهده دار کسب دانشهای شرعی شوند و به مرتبه مطلوب نائل آیند؟ به ویژه در مورد فقاهت که کمترین مرتبه آن واجب کفایی است و کمترین حدی که بدان این واجب تحقق میپذیرد، آن است که درهر منطقهای به قدر کفایت، کسانی عهدهدار آن شوند و این تنها زمانی تحقق میپذیرد که گروه فراوانی از فقیهان در سرزمینهای مختلف وجود داشته باشد و در این روزگاران، کی چنین اتفاقی افتاده است؟ پس فروگذاشتن این واجب و پرداختن به غیر از این دانش و مقدمات آن، از بزرگترین گناهان است؛ هرچند در قالب عبادتهایی چون دعا یا تلاوت قرآن باشد. کسی که از پرداختن به علوم شرعی، سرباز زند، کجا میتواند به سلامت، از وحشت قیامت برهد؟
هویت طلبه
«إن العماء ورثة الانبیاء، عالمان دین، وارثان و جانشینان پیامبران هستند»
...طلبه از اینکه در زمره ذریه صنفی اولیای برگزیده خدا است، برخود میبالد و با عنایت حق باید تلاش کند تا خلف صالحی برای آنان باشد. خدمتی که طلبه به جامعه عرضه میکند، رفع مهمترین و حیاتیترین نیاز انسانها است. نیاز انسان به معنا، نیاز انسان به انسانیت، نیاز انسان به خدا، نیاز انسان به آسمان، و نیاز انسان به هدایت...و آشناسازی آنها با مهمترین حقیقت هستی یعنی خدا...
...هویت طلبه با دین خدا گره خورده و تعریف طلبه از مناسبت او با دین به دست میآید. طلبه در راه شناخت عمیق دین خدا و ابلاغ و دفاع و اجرای آن میکوشد و برنامه خدمت اجتماعی خود را در این رسالت متمرکز کرده است. یعنی برخلاف دیگر مردم که عمده زمان و توان خود را در برنامههای دیگر میگذرانند طلبه سرمایه توان و زمان خود را عمدتا به ارتباط با منابع دینی و تلاش برای فهم و تبلیغ آن، یا دفاع از آن یا گسترش زندگی دینی در سطح جامعه صراف میکند...
در مقابل، هر کسی حق دارد روحانی را پاسخگوی پرسشهای دینی خود بشناسد و از او توقع آمادگی برای ابلاغ پیام خدا را داشته باشد. هر کسی حق دارد روحانی را مسؤول تربیت اخلاقی ــ دینی نسل نو و آموزش معارف قرآن و روایات بداند و هر کسی میتواند از روحانی انتظار گره گشایی و بن بست شکنی در تلاطمهای روحی و بحرانهای فکری اعتقادی داشته باشد. روحانی مسؤول دفاع از معارف دینی در مقابل تهاجم فکری و عقیدتی داشته باشد. روحانی باید آموزههای فقهی، اخلاقی و معرفتی اسلام را به خوبی دریافته باشد و نسبت میان آنها را بداند...
برخی میان طلبگی و روحانیت تفکیک کردهاند. ازتوضیحات گذشته آشکار شد که طلبگی فصل اول حیات روحانی است. و روحانیت امتداد طبیعی طلبگی. طلبگی فصل آموختن و پروده شدن است. آموختن و پرورده شدن به غایت خدمت اجتماعی خاصی که در فصل دوم حیات او ارائه میشود. بدین بربیت روحانیت بدون طلبگی یعنی انجام خدمت بدون آمادگی و آموزش و طلبگی بدون تعهد خدمت یعنی فراهم آوردن بدون بهره!
هرکس که طلبه میشود به سازمان روحانیت شیعه وارد میشود و همه رسالتها و وظایف آن را بر دوش میگیرد؛ وظایفی که نمیتواند نسبت به آنها بیاعتنا باشد؛ اما در آغاز راه باید برای انجام آن وظایف، مدتی آموزش ببیند و آمادگی کسب کند. روحانییی که به خدمات اجتماعی فرهنگی و دینی مشغول است نیز طلبه است. ازآن جهت که هر عنصر خدوم اجتماعی موظف است همواره و پیامی بهرههای خود را افزایش دهد، با تخصص و دانش وتجربه بیشتر در میدان خدمت حضور یابد و فرمان تاریخی پیامبراکرم(ص) به دانش آموزی تا پای گور را اطاعت کند./971/پ202/ن