شهید بهشتی دلسوز دین و عالم به مقتضیات زمانه بود
آیت ا... موسوی جزایری، نماینده ولی فقیه در خوزستان یکی از شخصیتهایی است که با توجه به حضور مستمر در مبارزات انقلاب و همچنین دفاع مقدس، خاطرات زیادی از آن دوران در سینه دارد. ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی در کنار شهید بهشتی حضور داشتند. آیت الله جزایری در گفت و گویی کوتاه از شخصیت شهید بهشتی و نقش ایشان در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی برای ما می گویند:
حضرتعالی شخصیت شهید آیت الله بهشتی را چگونه می دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید آیت الله بهشتی فقیهی مجاهد و عارف واصل و عالم آگاه از مقتضیات زمان بود با اینکه از شهادت آیت ا... سید محمد حسینی بهشتی(قدس ا... نفس الزکیه) 31 سال می گذرد، ولی من نه تنها او را فراموش نکرده ام؛ بلکه با یاد او نمی توانم هیجانات روحی خودم را کنترل کنم و از کنار آن به سادگی عبور کنم؛ صریح تر بگویم دلم می شکند. او مرد بزرگ و با صفایی بود، واقعاً صاحب نفس زکیه بود. دلش مانند چهره اش نورانی بود، مهربان، دلسوز و عاشق دین و فداکار بود.
بازگو از نجد و از یاران نجد تا در و دیوار را آری به وجد
شعری است منسوب به حضرت زهرا(سلام ا... علیها) که می فرماید: اذا مات یوم میت، قل ذکره و ذکر ابی مذ مات و ا... اکثر؛ کسی که از دنیا می رود کم کم فراموش می شود؛ ولی به خدا قسم روز به روز بیشتر یاد پدرم زیادتر می شود.
از نقش ایشان در دوران مبارزات انقلاب و ارتباط ایشان با حضرت امام برای ما بفرمائید؟
در ایام انقلاب دو رابط با پاریس داشتیم، یکی از قم به وسیله بعضی از بزرگان حوزه بود و دیگری به وسیله آیت ا... شهید بهشتی از تهران بود که به موقع تصمیمات لازمه را ابلاغ می کردند و یا ما با آنان مشورت می کردیم و یا اعلامیه های حضرت امام (رضوان ا... علیه) تلفنی برای ما خوانده می شد. البته این موضوع اخیر نوعا با قم بود.
در همین ارتباط به یادم می آید تلفنی را که شهید بهشتی به ما نمودند در ارتباط با سفر هیات اعزامی از سوی حضرت امام(قدس سره) به منظور راه اندازی تولید نفت در حد مصرف داخلی؛ زیرا کارکنان دلیر و مقاوم صنعت نفت به امر امام اعتصاب کرده بودند و جز با دستور ایشان دست به هیچ کاری نمی زدند.
آن هیأت عبارت بودند از حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، مهندس بازرگان و مهندس مصطفی کتیرائی و دو نفر دیگر، به هر حال تلفنی فرمودند و برنامه را با کارهایی که ما می بایست انجام بدهیم، بیان کردند. فراموش نمی کنم که یکبار در ایام انقلاب زنگ زدم، حاجیه خانم همسرشان گوشی را برداشتند، فرمودند: آقا مشغول نماز است. عرض کردم بفرمایید مختصر کنند، چون نمی توانم دوباره بگیرم؛ زیرا هر بار گرفتن کد تهران از اهواز مصیبتی بود، گاهی تا نیم ساعت طول می کشید، به فاصله کمی آمدند پای تلفن و مشورتهای لازم در خصوص انقلاب انجام شد.
ظاهرا شهید بهشتی در اوایل انقلاب چندین بار به اهواز تشریف آوردند. حضرتعالی از حضور ایشان و تأثیرات این حضور خاطراتی در ذهن دارید؟
آیت ا... بهشتی(ره) پس از پیروزی انقلاب دو یا سه بار به اهواز تشریف آوردند، یک بار قبل از جنگ بود و یک بار یا بیشتر ایام جنگ، به منظور بازدید از جبهه ها.
آن روزها که اوضاع در دست بنی صدر بود و منافقین و مخالفین با ایسم ها و اسم های مختلف بین مردم پخش بودند، فشار شدیدی روی ما بود، خدا می داند برای همان سفر آقای بهشتی(ره) دچار مشکل بودیم. در تهیه چند دستگاه وسیله نقلیه، محل مناسب، تدارک برنامه های سخنرانی، ولی بحمدا... با مقاومت کار انجام شد و به محض اینکه ایشان وارد اهواز شدند و در جمع مردم قرار گرفتند، جو شکسته شد و جمعیت زیادی برای سخنرانی ایشان در حسینیه اعظم تجمع کردند و وقتی بیان رسا و قاطعیت و بزرگواری ایشان را از نزدیک دیدند، منقلب شدند و جو به کلی عوض شد. ولی دل های بیمار آرام ننشستند. در صدد برآمدند ضربه ای بزنند، از ایشان دعوت کردند برای سخنرانی در دانشگاه و ایشان پذیرفتند. وقتی وارد جمع شدند، دیدند میزگردی گذاشتند و آقای گلزاده غفوری را هم آورده و گفتند با اجازه شما می خواهیم میزگردی باشد و شما پاسخ ایرادات آقای گلزاده غفوری را بدهید. معلوم بود که نقشه است. زیرا جمعی از اوباش خود را هم در میان جمعیت مأمور کرده بودند که به ضد شهید بهشتی و به نفع طرف مقابل شعار بدهند. ولی در عین حال باز هم صبر و صلابت آن مرد الهی نقشه ها را خنثی کرد و حقانیت او و راهش را که راه امام و اسلام ناب بود آشکار شد. عکسی ما در کنار ایشان داریم که یادگار همان سفر است.
اگر ممکن است از نقش شهید بهشتی در دوران دفاع مقدس نیز برای ما بگوئید.
جنگ که شروع شد، ما غافلگیر شده بودیم. مختصر نیرویی که در مرز داشتیم در ساعات اولیه متلاشی شدند؛ زیرا صدام با دوازده لشکر زرهی حمله را آغاز کرده بود و ما فکرش را نمی کردیم.
چند روز گذشت کار بر ما بسیار سخت شد، دشمن گستاخانه تا نزدیک اهواز آمد، خرمشهر جنگ و گریز بود، دزفول زیر آتش موشک وحشیانه بود، من دیدم گزارشاتی را که بنی صدر به تهران منعکس می کند، تماما خلاف واقع است، با دفتر امام ، آیت ا... رسولی محلاتی تماس گرفتم که آقا اوضاع این است.
گفتند اگر شما به جای امام باشید چه می کنید؟ همین الان من از محضر امام آمده ام، بنی صدر نشسته بود و درست ضد مطالب شما را به عرض امام گزارش می داد و مطالب شما را که امام سوال کردند، تکذیب کرد و گفت: این اخبار هیچ اعتبار نظامی ندارد و شایعه است.
حرکت کردم به سمت تهران، خدمت امام رفتم، ولی وقتی امام را دیدم با سیمای خاصی، دلم نیامد خاطر امام را زیاد تلخ کنم. امام فرمود: شما پیروزید انشاا...، همه چیزها کم کم درست می شود. خداحافظی کرده و با خود گفتم بهتر است که به شخص دوم انقلاب آیت ا... بهشتی همه چیز را بگویم، تماس گرفتم، ایشان آن وقت رییس دیوان عالی کشور بودند، فرمودند: فردا ظهر برای ناهار مهمان ما باشید در محل دیوان، خدمتشان رسیدم، سرمیز ناهار دو نفری بودیم، ریز مطالب را از اول تا به آخر برای ایشان بیان کردم، به شدت و دقت گوش دادند، فرمودند دیروز با جامعه روحانیت مبارز تهران و آقای فلسفی و جمع دیگری از بزرگان و علما جلسه ای داشتیم و مطرح شد و بنا شد چند کار انجام شود، دفتری برای جذب نیرو باز کنیم و ستاد پشتیبانی نیز تشکیل و آقای خامنه ای از طرف جمع ما به اهواز بیایند، گفتم خیلی خوب است، ولی چقدر خوب بود که خود شما هم می آمدید، فرمودند من خودم عازم بودم به آمدن، ولی وقتی اصرار آقای خامنه ای را دیدم ، پذیرفتم ایشان بیایند، ایشان تشریف می آورند، اگر نیاز بود که من هم بیایم می آیم.
با خوشحالی زیاد از محضر ایشان خداحافظی کرده سریعا به اهواز آمدم و منتظر قدوم حضرت آیت ا... خامنه ای بودم که بعد از یکی دو روز ایشان به همراه شهید دکتر چمران به اهواز آمدند و وضع ما از آن حالت مظلومیت و غربت به لطف خدا بیرون آمد./945/گ403/ر