بعثت؛ فصل رهایی انسان از ظلمت جهل و خرافه
مبعث داستان فرستادهشدن کاملترین موجود نظام آفرینش است. کسی که عبودیت را معنا کرد، بندگی را به کمال رساند و هدف از آفرینش هستی را معنا بخشید.
این رویداد بزرگ تاریخی بهانهای شد تا نوشتاری در باب نبوت عامه و پیامبری گل سرسبد عالم هستی و برخی مسائل پیرامون آن بنگاریم.
1. ضرورت نبوت
ضرورت بعثت پیامبران با چند مقدمه تبیین میشود:
1. خداوندی که دارای تمام صفات کمالیه ـ از جمله حکمت ـ است، از آفرینش انسان هدفی داشته است؛ زیرا اگر این کار را بدون هدف انجام داده باشد، حکمت او خدشهدار میشود.
2. هدف از آفرینش انسان، این است که با عبادت و بندگی به کمال و سعادت برسد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ(الذاریات،56)من جن ّو انس را نیافریدم مگر براى اینکه عبادتم کنند. انسان در سایه این عبادت به جایی میرسد که تمام حرکات و سکنات او برای خدا میشود و این همان کمال نهایی انسان است و این است هدف خدا از آفرینشش:«قُلْ إِنّ صَلاتی و َنُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»(الأنعام:162)بگو: «نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند، پروردگار جهانیان است.
3. بیگمان انسان برای رسیدن به این هدف، باید راه را شناخته تا بتواند با آگاهی به کمال برسد.
4. ابزارهای شناختی انسان، حس و عقل هستند. این دو ابزار اگر چه تا حدودی راه را به انسان میشناسانند، اما بر شناساندن تمام راه، توانمند نیستند.
5. با توجه به نارسایی دانش بشر، بر خداوند حکیم لازم است تا افرادی را برگزیده، بفرستد تا راه رسیدن به کمال را به انسانها بشناسانند. اینان همان پیامبران هستند.
با توجه به مقدمات یادشده نتیجه گرفته میشود که بعثت پیامبران ضرورت دارد.
2. نبوت پیامبر اکرم(ص) و سختیهای پیش رو
حضرت محمد بن عبدالله (ص) در سن چهل سالگی، در روز 27 رجب، در سرزمین حجاز و شهر مکّه به پیمبری برگزیده شد. برای آنکه بدانیم این پیامبر الهی چه تأثیر شگرفی در جامعه آن روز حجاز داشته است، ناگزیر از شناخت وضعیت آن روز عرب جاهلی هستیم. تصور کنید اگر پیامبری در سرزمینی که مردم آن عاقل بوده، اهل ادب و فرهنگ باشند و خلاصه آنکه بویی از تمدن برده باشند، طبعا برای هدایت اینان کاری به مراتب راحتتر خواهد داشت، اما پیامبر اسلام در سرزمینی اسلام را نشر داد که جاهلیت شاخصترین ویژگی آن بود. طبیعی است که هر کسی نمیتواند چنین مردمی را تربیت کرده و به کمال برساند.
طبق نقلهای تاریخی تعداد کسانی که در آن زمان سواد خواندن و نوشتن داشتند، از هفده نفر تجاوز نمیکرد. بتپرستی و شرک شایعترین عبادت آنها بود، کعبهای که برای عبادت بندگان خدا ساخته شده بود، تبدیل به بتخانه شده بود. نزاعهای خونین چند ساله به بهانههای بسیار واهی رایج شده بود. نظام بردهداری و طبقاتی در شدیدترین نوع خود بر نظام اجتماعی عرب جاهلی سایه افکنده بود. زنان همچون کالایی در اختیار مردان بودند، دختران را زندهبهگور میکردند و ... .
محمد امین (ص) در این سرزمین دعوت خود را شروع کرد، اما چنان تأثیری بر مردم عرب جاهلی گذاشت که بیست و سه سال بعد، همین مردم آب وضوی او را برداشته و بدان تبرّک میجستند. پیامبری و تبلیغ خداپرستی در میان این قوم که بتپرستی با پوست و گوشت آنها عجین شده بود، بسیار دشوار بود، از این رو بود که فرمود، هیچ پیامبری بهاندازه من اذیت نشد. وی را شاعر و مجنون نامیدند، برای آنکه دست از دعوتش بردارد به او پیشنهادهای گوناگونی دادند، او و پیروانش را سه سال محاصره اقتصادی کردند، در کوچهها او را سنگ زدند، کودکان را تشویق کردند تا او را اذیت و آزار کنند، نقشه قتل او را ریختند ... اما او در تبلیغ خود استوارتر شد.
3. پیامبر و اخلاق
پیامبر اسلام (ص) را برترین پیامبر میدانیم، نه تنها بدان دلیل که برترین معارف را بیان کرده است، بلکه شخص حقیقیاش نیز برترین بود. پیامبر آمد تا مکارم اخلاقی را به کمال برساند، «انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق». بر اساس محتوای این سخن، اگر چه تمام پیامبران الهی به لحاظ اخلاقی برترین انسان قوم خود بودند، اما به یقین آنها در یک سطح از فضیلت نبودند: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلىبَعْض» (بقره: 253) بر اساس سخن پیامبر هیچ یک از آنها نتوانستند اخلاق را به نهایت رسانده و بر مردم عرضه کنند، در اینجاست که آخرین فرستاده الهی میآید تا اخلاق را به کمال رسانده و هدف از آفرینش هستی را معنا بخشد.
اخلاق نبوی در دو مقطع زمانی قابل بررسی است: مرحله اول مربوط به دوره قبل از بعثت است. در این مرحله او چهل سال در میان این مردم زندگی کرده، اما زندگی او چنان پاک و معصومانه بود که وقتی به نبوت رسید، هیچ یک از مخالفان او نتوانست حتی یک نکته غیر اخلاقی از زندگی چهلساله او به یاد آورده و آن را عَلَم کند تا بدینوسیله مانع از نبوت او شود. در میان قومی که بیاخلاقی بارزترین ویژگی آنهاست، او را محمد امین (ص) لقب دادند، چرا که امانتدار عرب جاهلی بود. عبادتهای او در غار حراء زبانزد خاص و عام شده بود، سخنش را در مخاصمات خود میپذیرفتند، خلاصه آنکه الگوی اخلاقی مردم در آن دوره نیز به شمار میآمد.
مرحله دوم مربوط به دوره پس از بعثت است. در این دوره، تاریخ به ضبط جزئیات زندگی او همت گماشته است و قرآن او را اسوه و الگوی اخلاقی مردم معرفی میکند: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُول ِاللَّهِ أُسْوَة حَسَنَة» (الأحزاب : 21) بلکه او را داری خلق عظیم میداند: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم: 4)
اخلاقى که عقل در آن حیران است، لطف و محبتى بىنظیر، صفا و صمیمیتى بىمانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصلهاى توصیف ناپذیر. پیش از دیگران به آنها سلام میکند. نظافت و بهداشت را در بالاترین مرتبه مراعات میکند، همیشه خوشبو و معطر است. در تقسیم نگاه به دیگران عدالت را رعایت میکند، در مجلس به دنبال جای بالا نیست، با مردم مانند آنها نشست و برخاست میکند؛ چنانکه اگر کسی از بیرون وارد شود، نمیداند پیامبر کدام یک از آنهاست. پایبند به پیمان است، کودکان را دوست داشته، آنها را میبوسد، از مردم مشورت میگیرد، با زنان خود مهربان است، هرگز از غذا ایراد نمیگیرد و آن را سیر نمیخورد، همواره شکرگذار خداوند است، در مقابل اذیت و آزار قوم خود، برایشان دعا میکند و ... . براستی که بشریت مانند او را ندیده و نخواهد دید.
در اینجا لازم است به یک نکته که گاه از آن به عنوان شبهه علیه اخلاق نبوی یاد میشود، اشاره کنم. گاه گفته میشود که پیامبر اکرم (ص) همسران فراوانی ـ بیش از ده زن ـ داشته است که داشتن چنین تعداد از زنان، نشانه هوسرانیِ ـ نعوذ بالله ـ پیامبر بوده است.
در پاسخ باید گفت اولا به شهادت تاریخ، رسول گرامی اسلام (ص) در سن 25 سالگی با خدیجه کبری سلام الله علیها ازدواج کرد. اینکه وی امر ازدواج خود را تا آن سن به تأخیر انداخته است، خود نشان از یک واقعیت دارد. در جامعه عرب جاهلی که ازدواج در سنین پایین امری کاملا متعارف بوده و همسر گزینی از سادهترین کارها به شمار میآید، پیمبر خدا از ازدواج طفره رفته تا زوج مناسب خود را بیابد و حاضر نیست برای خاموشساختن قوه شهوانی تن به ازدواج با هر کسی دهد.
ثانیا به شهادت تاریخ وی از سن بیست و پنج سالگی تا سالی که خدیجه کبری سلام الله علیها از دنیا رفت ـ یعنی سال ششم یا سال دهم بعثت ـ تنها یک همسر داشت، به دیگر معنا وی از بیست و پنج سالگی تا چهل و شش سالگی یا پنجاه سالگی که اوج دوره شهوانی یک مرد به شمار میآید، تنها یک همسر داشت. اگر پیامبر اکرم (ص) ـ نعوذ بالله ـ مردی هوسران بود، طبیعی است که در این دوره زمانی باید بیشتر به فکر ارضای تمایلات جنسی باشد، در حالیکه او تنها به یک همسر بسنده میکند.
ثالثا از نکته پیشین به دست میآید که ازدواجهای او پس از سن چهل و شش یا پنجاه سالگی نیز غرضی دیگر داشته است که به شهادت روایات و تاریخ، در بسیاری از موارد ازدواجها به منظور جلب مردم یک قبیله به سوی اسلام بوده است.
4. قرآن
قرآن کریم معجزه جاویدان آخرین فرستاده الهی است. پیامبر گرامی اسلام(ص) معجزات فراوانی از قبیل شق القمر، معراج، مباهله با اهل کتاب و خبرهای غیبی و ... داشته است. با وجود این، مهمترین معجزه پیامبر گرامی اسلام، قرآن کریم است که معجزه ای از سنخ معنا بوده و جاویدان است.
قرآن کریم برای اثبات حقانیت خود به دفعات مخالفان خود را به تحدی فراخوانده است، گاه از اینان تقاضای آوردن کل قرآن را کرده و گاه تقاضای ده سوره و گاه آوردن یک سوره را خواستار شده است. اعجاز قرآن کریم تنها خلاصه در اعجاز ادبی یا همان فصاحت و بلاغت نمیشود.
به طور کلی دیگر وجوه اعجاز قرآن کریم جز اعجاز در فصاحت و بلاغت عبارتند از:
الف. آورنده آن فردی امی و درسنخوانده بود.
ب. با وجود آنکه قرآن کریم در مدت 23 سال بر پیامبر نازل شد، اما هیچگونه ناهماهنگی یا تعارض در آن وجود ندارد.
ج. در قرآن کریم اصول کلی زندگی انسانی مطابق با فطرت وجود دارد که هرگز در طول زمان کهنه نشده و کارایی خود را از دست نداده اند.
د. وجود آیات بیانگر اسرار آفرینش و نیز برخی مطالب موافق با اکتشافات علمی روز که قرنها پیش از آن خبر داده شده بود، از دیگر وجوه اعجاز است.
ه. پیشگویی قرآن از برخی حوادث مانند غلبه روم و ... .
هدف اصلی و راستین از نزول قرآن کریم هدایت انسانهاست که بارها از سوی خداوند در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است:«شَهْر رَمَضان الَّذی أُنْزِل فیه الْقُرْآن هُدى لِلنَّاس وَ بَیِّنات من الْهُدى و الْفُرْقان» (بقره: 183)
«ماهِ رمضان است ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است.»
با وجود این، در قرآن کریم آیات گوناگونی به چشم می خورد که برخی از آنها خبر از آینده میدهد، برخی دیگر از گذشته و داستان پیامبران پیشین حقایقی را بازگو میکند، برخی دیگر از آنها نشان از پرداختن قرآن کریم به علوم مختلف بشری دارد؛ با وجود این، باید به این حقیقت توجه کرد که هدف اصلی و غایی از نزول قرآن کریم، هدایت انسان هاست. از این رو اگر در قرآن کریم، برخی مطالب علمی یا داستان های تاریخی وجود دارد، همه به جهت هدایت گری انسانهاست، و گرنه قرآن کریم کتاب داستان یا فیزیک و شیمی نیست.
نکته دیگر آنکه الفاظ قرآن کریم همگی مستقیما از سوی خداوند متعال بوده و پیامبر اکرم(ص) تنها مبلّغ آن الفاظ بوده است.
بر اساس این اصل، اعتقاد ما بر این است که الفاظ قرآن کریم، همگی الاهی و از جانب خداوند متعال بوده و پیامبر اکرم(ص) تنها مبلغ این الفاظ و معانی آنها بوده است.
قرآن کریم خود در این باره می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (نساء: 82)«آیا درباره قرآن نمىاندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند.»
شبهه ای که گاه در عرصه اندیشه دینی مطرح شده است، این است که وحی نبوی به نوعی تجربه دینی ـ همانند تجربه دینی عرفا ـ به شمار می آید. ویژگی تجارب دینی این است که تجربه کننده قادر به انعکاس تمام آنچه که تجربه کرده است، نیست، از این رو به هنگام تعبیر و تفسیر تجربه خود در بند محدویت های بشری همچون محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی ومحدودیت جسمانی قرار میگیرد.
بر اساس این اندیشه، الفاظ قرآن کریم همان تعبیر و تفسیر تجربه پیامبر است، بنابراین الفاظ قرآن کریم، بشری و ساخته و پرداخته پیامبر اکرم(ص) است.
در پاسخ به این شبهه می توان گفت:
1. اساسا این که وحی نبوی همچون سایر تجارب دینی است، ادعایی بدون دلیل است.
2. اینکه تجربه وحیانی پیامبران نیز آنگاه که پیامبر به تبیین آن می پردازد، در دام محدودیتهای بشری است، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد و روشن است که انکار عصمت پیامبران در ابلاغ وحی به انکار هدف خداوند از بعثت پیامبران و نیز نقض غرض خداوند از آفرینش انسان میانجامد.
3. اگر الفاظ قرآن کریم را تعابیر خود پیامبر اکرم(ص) و خطاپذیر بدانیم، معجزه بودن آن را انکار کردهایم، در حالیکه معجزه بودن قرآن کریم، امری مسلم و مورد اتفاق تمام مسلمانان است.
4. نظریه یادشده با نص قرآن کریم که بر الهی بودن خود تصریح کرده است، تعارض دارد: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (نساء: 82)
5. خاتمیت
دین اسلام آخرین دین الهی و حضرت محمد(ص) نیز آخرین پیامبر الهی است. بر اساس این اصل، دین اسلام ناسخ شرایع پیشین بوده و در آینده شریعت آسمانی دیگری نخواهد آمد. قرآن کریم در این باره میفرماید: «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین» (احزاب: 40) «محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، ولى رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است.»
پیامبر اکرم(ص) نیز به هنگام حرکت به سوی جنگ تبوک خطاب به امام علی علیه السلام فرمودند: «أنت منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی»
اینکه چرا سلسله پیامبری پایان پذیرفته است، مسئلهای مورد بحث میان متفکران بوده است. اما در یک نگاه کلی میتوان گفت حکمت تعدد پیامبران و پی در پی آمدن آنها این بوده که امکان تبلیغ دین در اقصی نقاط دنیا به وسیله یک نفر میسر نبوده است و از سوی دیگر گسترش و پیچیده شدن روابط و پیدایش پدیده های اجتماعی نوین یا تغییر قوانین قبلی را می طلبیده است و از سوی دیگر تحریف ها و دگرگونی هایی که به مرور زمان و در اثر دخالت های جاهلانه و مغرضانه افراد و گروه هایی پدید می آمده، نیاز به تصحیح تعالیم الهی را به وسیله پیامبر دیگری به وجود می آورده است.
اما در شرایطی که اولات بلیغ رسالت به وسیله یک نفر و به کمک جانشینان او در کل جهان ممکن باشد؛ ثانیا کتاب آسمانی از تحریف مصون و محفوظ مانده است؛ ثالثا احکام و قوانین آن شریعت نیز پاسخ گوی نیازهای حال و آینده جامعه باشد و پیش بینی های لازم برای مسائل نوظهور در آن شریعت شده باشد و رابعا بشر از نظر رشد فکری به جایی رسیده باشد که می تواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه کرده و از کلیات احکام، به استنباط جزئیات بپردازد، دیگر دلیلی برای مبعوث شدن پیامبر دیگری نخواهد بود.
نکته لطیف دیگری که میتواند در اینجا بدان اشاره کرد، آن است که پیامبران الهی میآیند تا با گفتار و کردار خود مردم را به کمال برسانند، حضرت محمد (ص) به لحاظ گفتار و کردار چنان بود که دیگر مطلبی ناگفته و عملنکرده باقی نماند تا بخواهد پیامبری آمده و آن را گفته یا عمل کند، از این روست که اکمال و اتمام اخلاق در خاتمیت نیز تأثیر شگرف خواهد داشت.
6. ویژگیهای دین اسلام
امروزه ادیان پرشماری در جوامع بشری هستند که همگی داعیه نجات و سعادت بشریت را دارند. در این میان اسلام به عنوان آخرین دین الهی ویژگیهایی دارد که خود دلیلی بر حقانیت و برتری آن بر سایر ادیان است.
نخستین ویژگی اسلام، جامعیت آن است. بدین معنا که برخی ادیان بر بعد فردی آدمی تأکید داشته و در سوی مقابل، حضور پررنگی در جامعه ندارند. برخی دیگر بر گوشهگیری و ریاضتهای طاقتفرسا تأکید دارند. برخی دیگر آموزه چندخدایی را رواج داده و ... .
اسلام عزیز، بهگونهای جامع است که آدمی بهگاهِ عمل هیچگاه در حیرت و سرگردانی نمیماند. دین اسلام برای جزییترین رفتار آدمی از عبادت کردن، غذاخوردن، خرید و فروش و ... گرفته تا سیاست و حکومتداری برنامه دارد. اسلام به نظافت و بهداشت بها میدهد، بر رعایت حقوق همسایه و بستگان تأکید میدهد، برای ادامه زندگی فرزندان پس از والدین برنامه دارد، کار و تلاش را سرلوحه فعالیتهای مرد قرار میدهد، در عین حال بر حضور زن در جامعه تأکید دارد، برای آن حریم قرار داده تا نجابت و پاکدامنی زن خدشهدار نشود. این موارد تنها گوشهای از جامعیت دین اسلام است.
ویژگی دیگر دین اسلام، سهولت درک مفاهیم معارف آن است. آنگاه که به آموزه تثلیث مسیحی نظری میافکنیم، به باور عالمان این دین، نه چنان است که توحید خالص باشد و نه چنان است که سر از شرک در آورد، تنها برای توجیه آن گفته میشود که چنین آموزهای رمزآلود بوده و باید بدان باور داشت. در سوی مقابل، معارف دین اسلام اگر چه دارای لایههای مختلف است، اما هرگز رمزآلود و عقلستیز نبوده است. این ویژگی را می توان یکی از مهمترین عوامل نفوذ و گسترش این دین در میان اقوام و ملل مختلف جهان دانست. اسلام در موضوع خداپرستی، توحیدی ناب و روشن را مطرح می کند که دور از هر گونه ابهام و پیچیدگی است.
محققان منصف و بی غرض حتی از میان دانشوران غیر مسلمان صریحا اذعان نموده اند که مهمترین عامل گسترش سریع آئین اسلام، وضوح و جامعیت احکام و تعالیم این دین بوده است.
به عنوان نمونه دکتر گوستاولوبون دانشمند مشهور فرانسوی می گوید: رمز پیشرفت اسلام در همان سهولت و آسانی آن نهفته است. اسلام از مطالبی که عقل سالم از پذیرش آن امتناع می ورزد و در ادیان دیگر نمونه های آن بسیار است، مبراست. هر چه فکر کنید ساده تر از اصول اسلام پیدا نمی کنید، اسلام می گوید: خدا یگانه است؛ مردم همگی در برابر خدا یکسانند؛ انسان با انجام چند فریضه دینی به بهشت و سعادت می رسد و با روی گرداندن از آن به دوزخ می افتد. همین روشنی و سادگی اسلام و دستورات آن کمک زیادی به پیشرفت این دین در جهان کرد. مهمتر از این، آن ایمان محکمی است که اسلام در دلها ریخته است؛ ایمانی که هیچ شبهه ای قادر به کندن آن نیست. اسلام همانگونه که برای اکتشافات علمی از هر دینی مناسب تر و ملایم تر است، درباره واداشتن مردم به گذشت نیز بزرگترین دینی است که می تواند تهذیب نفوس و اخلاق را به عهده گیرد. / محمد حسین فاریاب،دانشجوی دکترای دین پژوهی
/925/ی701/ر