۰۵ شهريور ۱۳۹۰ - ۲۳:۱۴
کد خبر: ۱۱۱۶۴۴
نقد و بررسی نسبت جریانات سیاسی با گفتمان انقلاب اسلامی؛

عقلانیت، معنویت و ولایت سه شاخصه اصلی فرهنگ انقلاب اسلامی است/ وحدت باید بر اساس آرمان ها و ارزش های انقلاب باشد

خبرگزاری رسا - عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با خبرگزاری رسا اظهار داشت: عقلانیت، معنویت و ولایت شاخصه های اصلی گفتمان انقلاب اسلامی است و جریانات و گروه های سیاسی به میزان تعهد و پایبندی به این شاخص ها به فرهنگ و گفتمان انقلاب دور یا نزدیک اند.
1/  حجت الاسلام و المسلمين محمود رجبي عضو جامعه مدرسين


در سالهای اخیر به خصوص در فتنه 88 و پس از آن، آرایش سیاسی کشور با تغییرات زیادی مواجه شده است به گونه ای که مرزهای ارزشی و عقیدتی بسیاری از جریانات و گروه های سیاسی دگرگون شده است و این وضعیت ممکن است نوعی ابهام و سردرگمی را در بین نیروهای انقلاب و بدنه ارزشی جامعه به وجود آورد. در این شرایط
ضرورت دارد با بازخوانی مبانی و شاخص های اصلی انقلاب اسلامی، پایبندی جریان های سیاسی به این شاخص ها را بررسی کرده و بر این اساس به سنجش، ارزش گذاری و گزینش جریانات مختلف سیاسی بپردازیم.   


حجت الاسلام و المسلمین محمود رجبی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و قائم مقام موسسه امام خمینی (ره)، در گفتگو با خبرگزاری رسا به تبیین شاخص های گفتمان انقلاب پرداخته و موقعیت هر یک از جریانات سیاسی را نسبت به این شاخصها بیان کرده است. وی معتقد است عقلانیت، معنویت و ولایت سه شاخص اصلی فرهنگ انقلاب هستند و جریانات مختلف به میزان پایبندی به این شاخصها به فرهنگ انقلاب دور یا نزدیک اند.


در ادامه این گفتگو را می خوانید:

 

انقلاب اسلامی ایران از همان آغاز شکل گیری ادبیات و فرهنگ متناسب با خود را تولید کرد که ریشه در ارزشها و باورهای اسلامی دارد؛ این فرهنگ شاخص ها و ویژگیهایی دارد که در تمامی عرصه ها به خصوص در میدان سیاست باید راهنمای مسیر جریانات و گروه های سیاسی باشد. به عنوان شروع سخن، لطفا شاخص ها و ویژگی های اصلی فرهنگ انقلاب اسلامی را تبیین بفرمایید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. بنده از شما دوستان در خبرگزاری رسا تشکر می کنم که بحمدلله در مسیر تبیین و دفاع از فرهنگ انقلاب اسلامی تلاش می کنید؛ آنچه که حضرت امام(ره) به عنوان فرهنگ انقلاب ارائه کردند در واقع فرهنگ اسلام بود که در عرصه اجتماع به حاشیه رانده شده بود و با رخداد انقلاب اسلامی زمینه حضور آن در صحنه اجتماعی فراهم شد.

فرهنگ اسلامی دارای ویژگی هایی است که به چند شاخص اصلی اشاره می کنیم: فرهنگ اسلامی و انقلاب اولا بر مبنای عقلانیت استوار است، از این رو تبعیت بی ملاک و بی مبنا و کورکورانه را توصیه نمی کند؛ قرآن کریم در این باره صریحا می فرماید: قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی. خط مشی پیامبر و امامان هم این است که دعوت به خدا می کنند و بر این اساس اصول و حقایق اسلام را تبیین می کنند و انسان ها چون فطرتا تشنه حقایق هستند، وقتی حق را دیدند به این سمت جلب می شوند.

لذا اسلام از مخالفین هم می خواهد دلیل بیاورید؛ صرف اینکه کسی بی ملاک حرفی بزند معیار پذیرش و تبعیت نیست، البته این عقلانیت متفاوت با عقلانیت غربی است که عقل ابزاری و مادی گرایانه و دنیا گرایانه است.اسلام افق عظیمی را برای بشریت تصویر و ترسیم می کند و عقلانیت را در این جهان بینی و نگاه والا مطرح می کند.


این یک معیار اساسی است، هر گروه و جریان و مکتبی به میزانی که آمادگی دارد با مبنای عقلانیت صحیح حرکت کند و با روش درست دعوت، جهت گیری و موضع گیری کند به این فرهنگ نزدیک است و به میزانی که دنبال هواها و منافع شخصی و گروهی و حزبی است از فرهنگ انقلاب دور می شود.

شاخص دیگر فرهنگ انقلاب معنویت است. در مقابل فرهنگ غرب که روی مادیات تاکید می کند و مسائل معنوی را امور جزیی و فردی تلقی می کند، در فرهنگ انقلاب اسلامی معنویت مانند روحی است که در سیستم انقلاب جریان دارد.

به میزانی که گروه ها و جریانات حقیقتا معتقد به این عنصر هستند، همسوی با انقلاب و فرهنگ آن می باشند.

البته گرایش به معنویت باید از روی حقیقت باشد چرا که ممکن است کسانی که دلبستگی به معنویت ندارند و تابع هواهای نفسانی هستند از این عنصر سوء استفاده کنند و به نام معنویت جامعه رابه سوی عناصر ضد معنوی سوق دهند؛ نظیر عرفانهای کاذب و جریان انحرافی؛
این جریان انحرافی که به وجود آمد از بعضی از عناصر ارزشی مانند مهدویت گرایی که یک اصل بنیادین در تفکر شیعی سوء استفاده می کرد.

شاخص سوم نیز ولایت است، ولایت یک مساله فرعی فقهی و یک مساله جزیی تاریخی نیست؛ بلکه از آغاز بعثت پیامبر(ص) و بعد از ایشان یک مساله اصلی اعتقادی است؛ اسلام و انقلاب بدون ولایت ناقص است، در روایات است که اسلام بر پنچ پایه استوار شده که یکی از آنها ولایت و بلکه کلید سایر ارکان و پایه‌های اسلام است، نماز و زکات، حج و روزه بدون ولایت اسلام نیست، اصلا کسی که ولایت را کنار می گذارد وارد اسلام نشده است.

انقلاب اسلامی ایران نیز بر اساس ولایتی که مردم برای حضرت امام قائل بودند شکل گرفت و بحران ها را تبدیل به فرصت کرده و دشمنان را مایوس کرده است؛ ما اگر ولایت را نداشیتم در همان آغاز انقلاب از بین رفته بودیم.


بنابراین اگر کسانی با ولایت زوایه بگیرند چه در بعد نظری و چه در بعد عملی باید بدانند که از فرهنگ انقلاب فاصله گرفته اند. کنار گذاشتن حاکمیت و ولایت فقیه همان سکولاریسم و جدایی دین از سیاست است.


البته جریان انحرافی و جریان فتنه چون می دانند مردم راضی نیستند از اسلام و فرهنگ انقلاب و آرمان امام دست بردارند، طبعا برای اینکه نقشه های خود را پیاده کنند، ممکن است ظاهر نمایی کنند و بخواهند مردم را فریب دهند. مقام معظم رهبری در دوره اصلاحات فرمودند من نگرانم که در انقلاب پوسته اسلام و ظاهر آن بماند و از محتوا تهی شود.

در حال حاضر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب در فضای سیاسی کشور مطرح هستند، با توجه به عملکرد این دو جریان، حضرتعالی نسبت هر یک را با فرهنگ انقلاب و شاخص های آن چگونه ارزیابی می کنید؟

همان طور که در سوال است بحث بر سر دو جریان است، البته ممکن است در هر جریان کسانی خلاف روند جریان حرکت کرده باشند که محل بحث نیست.


بین جریان اصلاحات و فرهنگ انقلاب الان یک مرز واقعی وجود دارد؛ اگر تا قبل از فتنه کسانی تردید داشتند که آیا واقعا مرز واقعی است یا نه و یا اینکه این مرز شفاف نبود، با فتنه 88 معلوم شد که مرز واقعی است.

البته اصلاح طلبان قبل از فتنه نیز خدمات زیادی به دشمنان انقلاب کردند. بحمدلله از حافظه ملت ما پاک نشده؛ اینها در دروان اصلاحات همه ارزش های دینی ما را زیر سؤال بردند؛ تا جایی که گفتند جریان کربلا یک نزاع قبلیه ای بود؛ امر مقدسی که حتی مارکسیست ها نیز به عنوان یک ارزش و شکوه از آن یاد می کردند اینها آن را زیر سؤال بردند.


هجمه این جریان به مقدسات و ارزشها به گونه ای بود که تئورسین های نظام سلطه و استکبار جهانی در محافل خود می گفتند خیال ما از انقلاب ایران راحت است.


این حرکت مرموزانه در فتنه دو سال اخیر شفاف شد و صحنه به گونه ای شد که آنها به خوبی خود را نشان دادند؛ وقتی کسانی به صحنه می آیند که در عمل نشان می دهند که قانون اساسی را هم قبول ندارند؛ در روز قدس شعارهای انحرافی علیه آرمان حضرت امام طرح می شود و اینها سکوت می کنند، بعد ادعا می کنند که ما امام و قانون اساسی را قبول داریم. روشن است که این سوء استفاده ابزاری از قانون اساسی و حضرت امام است.


یکی از جنایت های بزرگ آنها این بود که تن به قانون اساسی و ولایت فقیه ندادند. ولایت فقیهی که حضرت امام فرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.


بنابراین وقتی جریانی اصلی ترین و آرمانی ترین ارزش های اسلام، انقلاب و تشیع را به عنوان یک امر بسیار جزیی و منفی قلمداد می کند، بر علیه آرمان های امام راحل شعار می دهد و تن به قانون اساسی نمی دهد، ما نمی توانیم بگوییم این جریان مرز واقعی با فرهنگ انقلاب ندارد، مگر اینکه کسانی توبه کرده و برگشته باشند.

البته آنها تلاش می کنند که خودشان را مدافع انقلاب جلوه دهند؛ در دوران انتخابات و در جریان فتنه نیز می گفتند ما مدافع امام و آرمان های ایشان هستیم؛ اما در عمل دیدیم که تا چه میزان به این اصل پایبند و ملتزم هستند؛ بنابراین مرز و زوایه داشتن جریان اصلاحات با ارزش ها و آرمان های انقلاب نمی تواند مرز غیر واقعی و تنها یک اختلاف سلیقه باشد.

نسبت جریان اصولگرا را با اصول و گفتمان انقلاب چگونه می بینید؟

جریان اصولگرا از طیف های مختلفی تشکیل شده است؛ ما در این جریان می بینیم کسانی هستند که همسویی آگاهانه با دشمن ندارند و حاضر نیستند به انقلاب و آرمان های امام آسیب برسد؛ اما به دلیل ضعف بصیرت اخلاقی، اجتماعی و دینی یک جاهایی لغزش پیدا می کنند.

یک گروه نیز هستند که اگر منافع شان در خطر باشد حاضر نیستند خطر کنند و به میدان بیایند و طبق اصول امام و انقلاب حرکت کنند؛ البته در مواقع عادی و در جاهایی که با منافع شان در تضاد نباشد، از اصولگرایی دم می زنند.


ما در فتنه گذشته از همین طیف کسانی را داشتیم که دچار لغزش های بزرگی شدند و با سکوت خود به جریان فتنه کمک کردند. اینها خیلی جاها آگاهانه و یا ناآگاهانه پازل دشمن را پر کردند و با سخنان بی معیار و بی حساب و جاه طلبی و هواهای نفسانی دشمن را خوشحال کردند. این طیف به یک معنا لب مرز اصولگرایی هستند و حتی برخی از آنان را باید از ریزش های جریان اصولگرایی بدانیم.


طیفی نیز با بصیرت و درایت هستند که تا آخرین توان و قطره خون حاضرند از ارزش های اسلام و انقلاب دفاع کنند.

 

ما باید در این طیف های موجود هر یک را در جای خود قرار دهیم و میزان همسویی شان را با انقلاب درنظر بگیریم و متناسب با آن در مورد آنها موضع بگیریم؛ نمی شود همه را یکدست بگیریم و بگوییم اصولگرایان همه یکی هستند؛ برخی لب مرز معاندین نظام هستند و جا ندارد که حتی با آنها وحدت برقرار کنیم چه رسد به اینکه مناصب و پست های حساس نظام را به آنها واگذار کنیم.

مقام معظم رهبری همان موقع که جذب حداکثری را مطرح فرمودند و توصیه به وحدت کردند فرمودند البته وحدت با چه کسی؟ وحدت با کسی که با نظام هم سر سازگاری ندارد و یا نسبت به سرنوشت نظام بی تفاوت است معنا ندارد و نمی توان چنین فردی را اصولگرا نامید و لو در برابر اصول گرایان هم موضع نگیرد، کسی که برای او مهم نیست نظام برقرار باشد یا نباشد آیا می توانیم به او اصولگرا بگوییم؟

بنابر این ما باید ببینیم میزان تعهد و التزام و پایبندی طیفهای اصول گرایی به اصول و شاخص های خط امام و رهبری تا چه میزان است و بر اساس این طبقه بندی موضع داشته باشیم. در نتیجه نمی توانیم همه اصولگراهای دچار خطا یا لغزش شده را به یک چوب برانیم و همه را طرد کنیم و بگوییم فقط آنهایی بمانند که در تمام اصول ذره ای خطا و لغزش ندارند، نه از آن طرف مسامحه کنیم تا جایی که با کسانی که در خط مرزی ما و دشمن حرکت می کنند وحدت برقرار کنیم.

به نظر من آنچه ما از زندگانی ائمه اطهار درس می گیریم در این زمینه راهگشا است، امام صادق(ع) در مناظره با کفار و زندیق ها به دفاع جدی از ادیان آسمانی می پرداختند، اما در جایی که اسلام و ادیان تحریف شده مطرح بود، از اسلام دفاع می کردند و در جایی که بحث شیعه و سنی بود از مکتب شیعه و اهل بیت دفاع می کردند و متناسب با شرایط موضع گیری می کردند. جهت گیری اصلی امام، همان اسلام ناب محمدی(ص) بود ولی متناسب با مخاطبان و شرائط موضعگیری متفاوت می‌شد.
 
ما متناسب با طبقات و درجاتی که اصولگرایان دارند باید موضع بگیریم، نمی توانیم بگوییم کسانی که از صد نمره، نود را دارند، با آنها اتحاد برقرار نکنیم؛ بلکه در مقابل اصلاح طلبان یا جریانات معاند نظام باید از اینها حمایت کرد؛ البته آنهایی که پایبندی بیشتری به این اصول و معیارها دارند باید برای آنها ارزش بیشتری قائل شد.

با توجه به فرمایشات حضرتعالی، جریان اصول گرا طیفهای مختلفی را در بر دارد که از نظر پایبندی به اصول و ارزشهای انقلاب متفاوت هستند. با توجه به این تفاوت، فلسفه و روش وحدت بین این طیفها را چگونه تحلیل می کنید؟


همان گونه که حضرت آیت الله مصباح یزدی فرمودند وحدت فی حد نفسه یک ارزش نیست، در جنگ احزاب کلیه کفار علیه اسلام متحد شدند؛ این نوع وحدت و اتحاد نه تنها ارزش ندارد بلکه ضد ارزش است. ما اگر به قرآن مراجعه کنیم در تمام مواردی که قرآن توصیه به وحدت می کند تأکید بر معیار دارد: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا. اول بحث معیار و شاخص را مطرح می کند و می گوید متحد شوید به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید؛ وحدتی مطلوب است که بر اساس پیوند به حبل الله باشد. در آیات دیگری هم که به وحدت سفارش می کند به همین نحو شاخصی را برای وحدت ذکر می کند و در آن محور و چارچوب توصیه به وحدت می کند. 


بنا بر این وحدت بایستی بر اساس آرمان ها و ارزش های اسلام و انقلاب باشد؛ بدین منظور ابتدا باید ارزش ها را مشخص کنیم، بعد بگوییم به هر میزان که پایبندی دارید با شما اتحاد داریم؛ بنابر این اصل، تخطی و کوتاه آمدن از اصول و آرمان ها برای برقرار کردن وحدت پذیرفتنی نیست و چنین چیزی امکان ندارد؛ این سخن ضد وحدت مورد نظر بزرگان روحانیت است و حضرت امام و مقام معظم رهبری نیز وحدت با حفظ اصول انقلاب و بر مبنای آرمانهای اسلامی را مد نظر دارند.

مهم اصول و مبانی وحدت و شاخص های آن از جمله ولایتمداری، عقلانیت، معنویت و فرهنگ انقلاب و اسلام است؛ ما وحدت را در چارچوب این فرهنگ با هر کس که دل در گرو این اصول دارد و واقعا به آن معتقد است می پذیریم و باید هم در جهت آن تلاش و حرکت کنیم؛ البته مکانیزم وحدت این است که در هر مرحله مشترکات را مورد نظر قرار دهیم و متناسب با میزان مشترکاتی که داریم، به همان میزان با او متحد می شویم. با حفظ اصول نباید اختلاف سلیقه‌ها موجب تفرق و اختلاف ما شود البته هر قدر بتوانیم با مذاکره از اختلاف سلیقه‌ها هم بکاهیم مطلوب است.

معیار ما در وحدت میزان پایبندی افراد و گروه ها به ارزش ها و آرمان ها است؛ اما از اینکه کاری کنیم که به اختلاف دامن بزنیم و دشمن از آن سوء استفاده کند و به ضرر طیفی شود که پنجاه درصد با ما است و اینکه از نقشه ها و ترفندهای دشمنان غافل شویم، این درست نیست.

بحمدلله جریان های اصول گرا سعی دارند درصدد تخریب همدیگر برنیایند؛ معنای وحدت نیز عدم وجود اختلاف نظر و سلیقه نیست؛ مهم این است که اولا اصول و آرمان ها حفظ شود و در آن مسامحه صورت نگیرد و ثانیا نقاط مشترک را برجسته و تقویت کنیم؛ این مساله سبب یاس دشمنان و تقویت بیشتر اتحاد جریان اصولگرایی با همه طیف های آن می شود. این بسیار مطلوب است و هم عقل و هم دین نسبت به آن حکم می کند و هم خواست رهبری و امام است.

کسانی که جزو شخصیت های برجسته نظام بودند و تمام هویت خود را نیز از انقلاب دارند، انتظار این بود که در مقاطع حساس از جمله فتنه 88 در دفاع از نظام وارد میدان شوند؛ اما سکوت کردند و آن گونه که انتظار می رفت از انقلاب دفاع نکردند؛ حضرتعالی راز سکوت آنها را در چه می دانید و تا چه اندازه وحدت با چنین افرادی را با فلسفه وحدت که تبیین کردید سازگار می دانید؟

ما برای کسانی که در گذشته در صف مدافعان نظام بودند وشاید زحمات زیادی هم کشیدند، اما در مسیر فتنه ها دچار لغزش شدند متاسف هستیم؛ البته این افراد مختلف بودند؛ برخی در فتنه سکوت کردند، برخی اگر فرصتی به دست می آوردند از فتنه گران و سران فتنه تجلیل هم می کردند، برخی از افراد همین اواخر به بهانه وفات نزدیکان یکی از سران فتنه، به تجلیل و تکریم فتنه گر پرداخت و این مایه تاسف است.

با توجه به روشنگری هایی که مقام معظم رهبری انجام دادند، این که کسی باز سکوت کند و یا به هر نحوی از چنین جریانی که به تعبیر رهبری بالاترین ظلم را در حق انقلاب و نظام روا داشته است و همسویی شان با دشمنان بسیار آشکار بود، حمایت کند و یا دو پهلو موضع بگیرد این معنا ندارد، اگر کسی مدار حرکت او معنویت، خدا و ارزش ها باشد مسیر برایش روشن است، من فکر نمی کنم با توجه به روشنگری های رهبر معظم انقلاب و توصیه های دلسوزانه ایشان برای کسی جای ابهام باقی مانده باشد.

بحمدلله مقام معظم رهبری برخورد حکیمانه، مدبرانه، کریمانه و روشنگرانه ای که در طول این مدت داشتند بی نظیر بود؛ اما اگر کسانی حاضر نیستند به هر نحوی نقش خود را به درستی ایفا کنند و یا موضع دوپهلو بگیرند، به نظر من جریان های اصول گرا باید در مورد چنین افرادی تامل جدی داشته باشند.

از کسی که سکوت انتظار نمی رود سکوت معنا ندارد، گاهی برخی سکوت ها از سخن گفتن معنای بیشتری دارد، اگر کسی می خواهد در متن فرهنگ انقلاب قرار بگیرد باید خود را همسو کند و اگر قرار است وحدتی با او ایجاد شود باید خود را هماهنگ کند. اینکه جریان های اصول گرا بخواهند برای این قبیل افراد در سرنوشت کشور و مراکز حساس نقشی قائل باشند به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.


البته ما ناراحت هستیم کسانی با این سوابق چنین موضعی داشته باشند و آرزو می کنیم با جبران گذشته و عذرخواهی از ملت به مسیر مستقیم انقلاب برگردند.


راه آن هم این است که مرز خود را با این گونه جریان ها که اصول و آرمان های اسلام و انقلاب را زیرپا گذاشتند مشخص و موضع خود را شفاف بیان کنند و از سکوت خود که به دشمن کمک کرد دست بردارند، این یک امر طبیعی است .

در مقاطع مختلف به خصوص در ایام انتخابات، نیروهای ارزشی جامعه بر اساس احساس وظیفه نسبت به نظام و انقلاب به صحنه می آیند و جریانات همسو را انتخاب کرده و با تمام وجود از آن حمایت می کنند که در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم شاهد این موضوع بودیم؛ اما چون این جریانات از دل جریان ارزشی جامعه برنخواسته اند بعد از مدتی دچار انحراف می شوند و این نوعی سرخوردگی را در بدنه ارزشی جامعه ایجاد می کند. در اینجا این سوال مطرح است که چرا این نیروها به تربیت نیرو و کادرسازی رو نمی آوردند تا با اطمینان بتوانند از شخص یا جریانی حمایت کنند؟


اینکه از درون جریان های حق، جریانی باطل بوجود بیاید این یک سنت الهی است؛ مطالعه تاریخ اسلام به ما نشان می دهد که باطل از دل جریان های حق بوجود آمده است، پیامبر که یک دین آورد اما بعد از ایشان ببینید چه بر سر مسلمانان و دنیای اسلام آمد. سایر فرقه‌های انحرافی هم بخش اعظم آنها از متن جریان حق و ریزشها پدید آمدند؛ راز این مسئله هم این است که انسان ها همواره آزمایش می شوند؛ لحظه لحظه زندگی امتحان است، این یک سنت الهی است، اگر انسان مراقب خود نباشد به میزانی که توان و امکانات او بیشتر باشد، ممکن است دچار انحراف بیشتر شود و انحراف او نیز نقش آفرین و موج آفرین باشد.

ما بعد از پیامبر(ص) انحراف طلحه و زبیر را داریم که از صحابیان و خویشاوندان پیامبر بودند و پیامبر(ص) در زمانی از آنها تجلیل و تکریم کرده است؛ در دوران حضرت علی(ع) نیز افراد خوبی بودند که مسئولیت داشتند اما بعد در لشکر یزید مقابل امام حسین(ع) قرار گرفتند.اینکه توقع داشته باشیم که به گونه ای طراحی کنیم که جریان حقی شکل بگیرد و از درون آن انحرافی بوجود نیاید این توقع بیجایی است.

البته کادر سازی یک مساله اساسی است و نیروهای انقلاب بایستی همیشه به این فکر باشند که هم نسل فعلی خودشان را و هم نسل آینده خودشان را، در سطح خاص و عام تربیت کرده و مبانی آنها را مستحکم کنند و در بعد معنوی آنان را ارتقاء دهند؛ این یک وظیفه است، باید هم از اول انقلاب به خصوص از طرف دولتها که امکانات در اختیار داشتند مورد توجه و سرمایه گذاری قرار می گرفت.


البته من نمی خواهم بگویم ما هم به وظیفه خود عمل کرده ایم؛ یقینا در حوزه نیز نسبت به این موضوع تا حدودی غفلت و کوتاهی شده است.

این کادر سازی به شیوه ای که پیامبر (ص) انجام داد باید صورت بگیرد؛ البته در طول انقلاب نیز این جریان همیشه وجود داشته است، اگر می بیینم در انحرافات که پیش می آید بعضی ها سالم می مانند نشان از تربیت نیرو در سطح جامعه دارد. در دو سال گذشته دیدیم که دشمن که چندین سال برای فتنه طراحی کرده بود و تلاش کرد که در کشور جریانی را ایجاد کند، مردم ظرف چند روز به میدان آمدند و حماسه نهم دی را خلق کردند که توطئه چندین ساله و ترفندهایشان را خنثی کرد.

این نشان از این دارد که به برکت خلوص حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و دعاهای بزرگان و عنایات حضرت بقیه‌الله ارواحنافداه خداوند تبارک و تعالی دل های ملت ما را با اسلام و انقلاب اسلامی پیوند زده است. وقتی نسلی که امام و جبهه را ندیده اند این گونه به میدان می آیند، معنای این کادرسازی است، البته این کافی نیست و باید فعالیت ها و برنامه ریزی بیشتر و دقیق تری در این راستا صورت گیرد.

دشمن هم این مساله را می داند و با جدیت دنبال ناتوی فرهنگی است، وظیفه ما در چنین شرایطی تربیت نسل کنونی و نسل بعدی و ارتقاء بصیرت و معنویت آنها است و در این راستا باید رسالت خود را به درستی ایفا کنیم.

بنا بر این به نظر من کادرسازی وجود داشته، منتهی به صورت تشکیلاتی و سازمان دهی شده کم بوده است، در نتیجه ما نباید خیالمان راحت باشد بلکه باید به طور جدی در سطوح مختلف کادرسازی کنیم و نیروهای موجود را حفظ و تقویت کرده و نیروهای جدید را جذب کنیم؛ این وظیفه سنگینی است که به دوش همه ما است و هر کس در هر موقعیتی باید برای این مهم تلاش کند.


در ماه های اخیر تشکل جدیدی با عنوان جبهه پایدای اعلام موجودیت کرد، نسبت این جریان را با نیروهای ارزشی جامعه چگونه می بینید، افق فعالیت این جبهه را فعالیت های سیاسی صرف می دانید یا کارکردی فرا تر از آن برای آن قائل هستید؟  

من به نظرم می رسد برخی از افراد سعی دارند این جبهه را کوچک و محدود قلمداد کنند و آن را در سطح انتخابات مجلس تنزل دهند، با شناختی که من از بسیاری از اعضای این جبهه دارم و از بیست سال قبل و شاید هم بیشتر اینها را می شناسم، افرادی هستند که هدف اصلی شان اولا حفظ نیروهای ارزشی انقلاب و ثانیا ارتقاء سطح بصیرت آنان و ثالثا تربیت نسل بعدی در مسیر اسلام ناب محمدی(ص)، آرمانهای حضرت امام، ارزشهای انقلاب و منویات رهبری است.

عنوان جبهه پایداری نیز برای این است که هر کس با اصول و ارزش های انقلاب و اسلام همراه باشد، جزو این جبهه است، یک حزب تشکیل نشده که هر کس کورکورانه بیاید و عضو آن شود. از اول هم به صورت شفاف گفتند هدف ما آرمان های امام و رهبری و ولایت فقیه است، کسانی که می خواهند مخلصانه کار کنند و تابع ولایت فقیه باشند می توانند در این جبهه این مسیر را ادامه دهند.

یکی دیگر از شاخص های اعضای این جبهه مرز بندی با فتنه گران است، بیان این شاخص ها چیزی نیست که بوی سیاسی کاری و سیاست بازی از آن استشمام شود؛ چرا که خط و مشی خودشان را خیلی شفاف بیان می کنند و می گویند اگر دیدید روزی ما از این اصول جدا شدیم ما را نیز کنار بگذارید. در عمل هم اعضای جبهه این گونه بوده اند و به این اصول و آرمانها التزام عملی داشته‌اند؛ در دروه ای برخی از اینها در دولت بودند؛ چرا که می دیدند دولت در مسیر ولایتمداری حرکت می کند؛ اما وقتی احساس کردند این گونه نیست کنار کشیدند، یا اگر هم برخی باقی ماندند چون می دیدند نظر مقامات ارشد نظام بر این است که به طور کامل رها نکنند که خلا ایجاد شده و انحراف بیشتر شود.

بنابر این در این جبهه کار سیاسی صرف مدنظر نیست، افرادی که من می شناسم چنین دیدی ندارند، بویژه اینکه حضرت آیت الله مصباح یزدی و آیت الله خوشوقت این جبهه را تایید می کنند و اعضای این جبهه با آنها ارتباط جدی دارند و از این بزرگواران رهنمود می گیرند و روشن است که حضرت آیت الله مصباح در عمر شریف خود هیچ گاه نخواسته اند سیاست بازی و سیاسی کاری بکنند، حضرت آیت الله مصباح یزدی دغدغه ای جز اسلام، آرمان های امام و رهبری نداشته و ندارند، آیا چنین شخصیتی با این سابقه می آید برای یک گروه و جریان که می خواهد کار سیاسی صرف بکند سرمایه گذاری کنند؟ اصلا چنین چیزی نیست. تایید این شخصیت علمی و معنوی بی نظیر که مورد تایید حضرت امام و رهبری بوده و هستند بهترین گواه آن است که هدف این جبهه یک کار الهی و انقلابی و نه صرفاً سیاسی است.

نقطه اصلی تشکیل این جبهه این بود که با پیدایش جریان فتنه و جریان انحرافی، نیروهای ارزشی جامعه یک نقطه ای را می خواستند که مسیر انقلاب و ولایت را ادامه دهند و پیوندی با هم داشته باشند و اینها می خواهند نیروهایی که دل در گرو انقلاب دارند با هم باشند و برای تحقق این آرمان یکدیگر را کمک کنند.

جبهه پایداری، جریان اصول گرا و منویات حضرات آیات یزدی و مهدوی کنی را در جهت تلاش برای وحدت اصولگرایان قبول دارند و این بزرگان نیز آنها را به عنوان اصول گرا قبول داشته اند و از آنها خواسته‌اند که نماینده تعیین کنند، اعضای جبهه هم ارتباط خوبی داشته و سعی کرده اند موضعی نگیرند که وحدت جریان اصول گرا دچار مشکل شود. اعضای این جبهه صریحا اعلام کرده اند که منشور جامعیتن را قبول داریم و البته نظرات و دیدگاه هایی هم داشته اند که مطرح کرده اند و باید به آن توجه و اعتنا شود و مورد بررسی قرار گیرد.

بنابر این من معتقدم جبهه پایداری یک جریان سیاسی صرف نیست و سابقه خود اعضا و موضع گیری ها و ارتباط شان با روحانیت و بزرگان نشان می دهد که ارزش ها و آرمان های اسلام و انقلاب برای آنان مهم است و نگران حفظ و اتحاد نیروهای ارزشی و اصول گرای واقعی جامعه هستند.

بعد از اینکه این جبهه با حمایت آیت الله مصباح و آیت الله خوشوقت اعلام موجودیت کرد هجمه شدیدی در فضای مجازی و رسانه ها از سوی جریان فتنه و جریان انحرافی و برخی از تشکل های اصول گرا بر عیله آن آغاز شد و اتهامات مختلفی را از جمله اختلاف افکنی ، ضدیت با روحانیت ، وابستگی به جریان انحرافی به آن وارد کردند؛ به نظر شما علت این هجمه گسترده علیه جبهه پایداری چیست؟

من فکر می کنم این هجمه به چند دلیل است، بخشی از هجمه ها از سوی طیف های مقابل اصول گرایان یا همان جریان فتنه است، اینها وقتی پایگاه این جریان و دفاع جبهه پایداری از ارزش ها و اصول را می بینند احساس می کنند خطر جدی متوجه شان است، از این رو مخالفت شان طبیعی است و اگر مخالفت نکردند باید تعجب کنیم و البته یکی از بهترین دلیل‌ها بر حقانیت جبهه پایداری نیز همین نکته است و از این جهت باید خشنود باشیم.

ممکن است افرادی نیز در اثر ضعف اطلاعات شخصی و اخبار ناقصی که به آنها داده شده، موضعی گرفته باشند که البته معدود هستند، این موضوع اقتضا می کند که اعضای جبهه پایداری به خوبی اطلاع رسانی کنند.


یک عده نیز که دنبال هواهای نفسانی و منافع شخصی و گروهی خود هستند احساس می کنند اگر این خط و آرمان تثبیت شود آنها به منافع شان نمی رسند؛ طبیعی است که اینها هم مخالفت کنند چون این جبهه و جریان را سدی در برابر منافع خود می بینند و اگر می دانستند این جبهه مانع رسیدن آنها به منافعشان نمی شود با آن کاری نداشتند و مخالفت نمی کردند.

برخی نیز احساس کردند که جمع وسیعی از مردم به این جریان گرایش دارند و از تشکیل این جبهه خشنود شدند؛ کما اینکه در فضای مجازی و در سطح جامعه نشانه های آن مشاهده شد، در نتیجه کسانی که می بیینند اینها در آینده کشور اثرگذار هستند و با ورود آنان به صحنه منافع شان به خطر می افتد با آنها مخالفت می کنند.

افرادی هم هستند که بی ملاک و بی مبنا تعابیری را در مورد جبهه بکار می برند که شایسته خودشان است و حتی یک شاهد هم برای اثبات حرف خودشان ارائه نمی کنند. همه شواهد برخلاف گفته اینان است اما با این وجود چنین ادعاهایی را مطرح می کنند. چنین افرادی نگران این خط استواری هستند که در دفاع از انقلاب ترسیم شده است و از این می ترسند که در صحنه اجتماع نتوانند موقعیتی را بدست آورند. از این رو به موضع گیری علیه این جبهه روی آورده اند.

البته من معتقدم نباید نگران این گونه مخالفت ها بود، در عین حال اعضای جبهه پایداری باید اطلاع رسانی لازم را انجام دهند و ثابت کنند که مخالفان و جوسازان بی شاهد و مدرک حرف می زنند.

اینها عمدتا اغراض دنیایی است، امیدواریم خداوند همه ما را از این اغراض حفظ کند، انسان در مسیر غفلت و بی بصیرتی به جایی برسد که به جای موضع گیری علیه دشمنان نظام، علیه دلسوختگان انقلاب موضع بگیرد این بسیار عجیب است.

در پایان اگر نکته خاصی مد نظر دارید، بفرمائید؟

من در پایان چند نکته را عرض کنم. نکته اول اینکه تلاش های حضرت آیت الله مهدوی کنی و حضرت آیت الله یزدی رؤسای جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جهت وحدت اصول گرایان ارزشمند است و ما از زحمات این بزرگواران قدردانی می کنیم.

همچنین ما در عین حال که معتقدیم اعضای جبهه پایداری در عرصه دفاع از آرمان های نظام و انقلاب و ولایت پیشرو تر هستند اما برای جریان های اصول گرا و کسانی که دل در گرو انقلاب و آرمان های امام دارند احترام قائل هستیم.


نکته دیگری که در اینجا باید یادآوری کنم این است که باید این حساسیت نسبت به ارزش ها و آرمان های انقلاب و اینکه پست های کلیدی در دست کسانی نیفتد که احیانا در مقابله با فتنه خوب به میدان نیامدند وجود داشته باشد تا خدای ناکرده در آینده معضلات بعدی برای نظام پیش نیاید.

ما از خدا می خواهیم که با رایزنی و گفت و گو و روشنگری، جریان های اصول گرا به هم نزدیک و همسو شوند، ما الان دشمن کم نداریم در این شرایط باید در عین حال که اختلافات سلیقه ها را می پذیریم طوری عمل کنیم که رفتار ما با اصول در تعارض نباشد.

بحمد لله ما نعمت بزرگ وجود مقام معظم رهبری را داریم، با وجود ایشان ما نگران نیستیم، رهنمودها و بیانات ایشان فصل الخطاب است و جریان های اصول گرا باید این را مدنظر داشته باشند و هر مشکلی هم که باشد با هدایت ها و بیانات ایشان حل خواهد شد.

باز هم باید برای طول عمر با برکت و اعتلا و قدرت و نفوذ کلمه و صحت ایشان دعا کنیم و چشممان را از این شاخص روشن برنداریم و ان شاءالله با چنین تدبیری وحدت اصول گرایان بیشتر خواهد شد و معاندان و دشمنان آرزوهایشان را با خود به گور خواهند برد.
 
924/گ401/ر


 

ارسال نظرات