چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
بار دیگر خط انحراف رخ نموده است اما این بار با چهره ای متفاوت و با سوء استفاده از بسترهای اعتقادی شیعه و احساسات پاک و مقدس آخر الزمانی و بهره گیری از بدترین نوع شیطنت و شیادی یعنی تقلب عارفانه.
این خط انحرافی، از ابراز صریح اندیشه ها و عقاید خود به شدت پرهیز کرده و سخنان خود را به گونه ای چند سطحی بیان می کند که راه گریز از هر سو وجود داشته باشد زیرا در صورت ارائه شفاف اندیشه ها، ضعف ها و انحرافات عمیق عقیدتی، فلسفی، عرفانی، علمی و سیاسی آن نمایان خواهد شد.
مهمترین ابزار جریان انحرافی، تکیه بر پاره ای از قدرت های خارج از عادت و تمسک به روش های شبه عرفانی و اعمال کرامت نما از قبیل ذهن خوانی محدود، خبر دادن از برخی حوادث و شفا دادن بیماران است در حالی که این گونه قدرتها هم می تواند از الطاف الهی و نشانه های قرب انسان به بارگاه خداوند باشد و کرامت تلقی شود و هم می تواند با بهره گیری از برخی ابزارهای ویژه همانند ارتباط با نیروهای خبیث یا استفاده از دانش های موسوم به علوم غریبه صورت پذیرد.
چه بسیارند افرادی که در اثر ریاضت های خارج از موازین و عمدتا خود سرانه و بدون اشراف استاد کاملِ مکمّلِ سلوک، به مراحلی از قدرت های روحی و معنوی دست می یابند لکن در مسیر سلوک با بروز انانیت های اصلاح نشده و ظهور فرعونیت نفس، با تلاش های گسترده شیطان در دام او گرفتار شده و ابزار دست او می شوند.
تفکیک کرامات اولیای خدا از شعبده های اولیای ابلیس و ملاکهای تشخیص جنس اصلی از بدلی، در صحف عرفانی عارفان بزرگ اسلام به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. تجربه سلوکی و عرفانی افزون بر هزار ساله این عارفان حقیقت جو، تراثی ارزشمند را برای جداسازی سره از ناسره در این مقوله ها بدست داده است به گونه ای که آشنایان به این تراث، حتی اگر خود اهل کشف و کرامت نباشند، با دقت در جوانب مسأله و بررسی ادعاها و عملکرد مدعیان، می توانند حق را از باطل و راست را از دروغ باز شناسند. در این بین آنچه مهم است و همه عارفان راستین بدان هشدار داده اند فریب نخوردن نسبت به ظواهر امور است.
اشاره های ذیل مسأله را واضح تر می سازد :
از بایزید بسطامی چنین نقل شده است که : اگر به مردی بنگرید که صاحب کرامات است به نحوی که در هوا راه می رود و کرامات عجیبی از او صادر می شود بدو فریب نخورید تا آن که بنگرید که با امر و نهی الهی و حفظ حدود و اداء شریعت چگونه است. 1
به شیخ ابو سعید ابوالخیر گفتند : فلانی بر روی آب می رود، گفت : سهل است، قورباغه ای نیز بر آب برود. گفتند : فلان کس در هوا می پرد، گفت : باز و مگس نیز در هوا می پرد . گفتند : فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می رود، گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می رود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق نشیند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق در آمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد. 2
مولی عبدالصمد همدانی در بحر المعارف با آنکه بیست شرط برای استاد سلوک بر می شمارد اما حتی یک مورد از آن را به خوارق عادات و کرامات اختصاص نداده است؛ چرا که این امور جایگاهی اصلی نزد عارفان حقیقی ندارد. فریاد عارفان راستین از دغل بازی های مدعیان عرفان و سلوک در طول تاریخ بلند است. نگاهی گذرا به آثاری مانند اللمع سراج طوسی، عوارف المعارف سهروردی، رساله قشیریه ابوالقاسم قشیری، کسر اصنام الجاهلیه صدر المتألهین شیرازی و ده ها اثر دیگر، این مدعا را به خوبی روشن می سازد.
عارف کامل، شیخ محمد بهاری همدانی ضمن اشاره به فریب خوردگان وادی سلوک و عرفان می گوید : بعضی از اینها توهمات بزرگ بزرگ کرده اند به گمان اینکه به غایت معرفت و یقین رسیده اند و درجات مقربین را طی کرده اند..... سخنان بی اصل و لاف و گزاف و کلمات مزخرفات به توهم اینکه او دیگر مطلع در ملک و ملکوت است و قدم زننده ساحت قدس و جبروت است بر زبان می آورند. آن وقت لازمه این وهم، نگاه کردن به صلحا و فقها و محدثین و سایر علما به نظر حقارت و اهانت است در حالی که برای خود از امور خارق العاده چیز هایی ادعا می کند. 3
خوب است خوانندگان گرامی این یادداشت، داستان پر از حکمت مثنوی معنوی را در دفتر اول مرور کنند . داستان آن وزیر یهودی نابکار و شیاد که برای اضمحلال مسیحیت و مسیحیان دست به تقلب عارفانه زد و پس از جذب قلوب خواص و عوام نصرانیان و قرار گرفتن در جایگاه مرشد کل، بذر تفرقه در گروه های مردم افکند. تا جایی که حاضر شد به بهانه عروج به عوالم ملکوت جان خود را بدهد و آخرین حربه نفوذ در دل های ساده مردم را بکار بندد و با ارائه دستور العمل های ضد و نقیض در ملت عیسی علیه السلام جوی خون به راه اندازد و آئین و ملت مسیح را مضمحل سازد.
باری باید هوشیار بود. امروز با جریانی انحرافی روبرو هستیم که سران آن در سخنرانی های محفلی خود از کرامات خود می گویند و شفا یافتن بیماران توسط خود را بر بوق وکرنا می کنند و با ترفند ها و هنر نمایی های شبه عارفانه و معنویت گرایانه و با به هم بافتن معارف خود ساخته و پر از تناقض و خطا و بهره گیری از انواع احساسات معنوی، تورهای شکار خود را پهن کرده و در پی صید دل های شیفته اند.
کسانی که همه علمای اسلام در طول هزار و چهار صد سال همچون شیخ مفید، سید بن طاووس، ابن فهد حلی، محیی الدین ابن عربی، صدرالدین قونوی، خواجه نصیر الدین طوسی، علامه حلی، سید حیدر آملی، مقدس اردبیلی، شیخ بهایی، صدر المتألهین شیرازی، علامه بحرالعلوم، علامه قاضی طباطبایی، ملا حسینقلی همدانی و ده ها ابر مرد علم و عمل و سلوک و عرفان را به صراحت نفی می کنند و به جز حضرت امام راحل « ره » و مقام معظم رهبری برای دیگران ارزشی قائل نیستند. البته معلوم است که این استثنا نیز با انگیزه استفاده از اعتبار و محبوبیت حضرت امام « ره » و مقام معظم رهبری صورت می گیرد.
کسانی که مجلس خبرگان رهبری را مانند شورای سقیفه و نظر این شورا را فاقد تقدس و مشروعیت می دانند و مدعیند ولایت مقام معظم رهبری را از راه باطن و در ارتباط با امام زمان علیه السلام دریافته و پذیرفته اند و نه از طریق مجلس خبرگان، تا بستر را فراهم کرده و با استناد به این ارتباط، هر وقت که بخواهند از ایشان سلب ولایت کرده و ولایت دیگری را اعلام کنند.
کسانی که با وقاحت تمام می گویند امام زمان قسم یاد کرده است که بعد از رهبر معظم انقلاب، رهبری جامعه را به شخصی غیر روحانی واگذار می کنند.
کسانی که به مخاطبان ساده لوح خود اعلام می دارند باید همه آنچه را که تا کنون از علوم کسب کرده اند کنار بگذارند اگر چه قرآن و حدیث باشد و با این حال مدعیند حرف ها را با محک قرآن و حدیث باید سنجید. در جایی دیگر حدیث را از اعتبار انداخته و فقط قرآن را میزان می دانند و با این حال بارها و بارها کلمات خود را با استناد به حدیث تأیید می کنند.
کسانی که با طرح ماجرای حضرت یعقوب که با دیدن علاماتی از فرزند گمشده اش یوسف، فرمان تحسس و یافتن او را داد 4 بدون هیچ دلیلی آن را بر دوره کنونی تطبیق می دهند و مدعی پایان دوره انتظار و نیابت عامه و آغاز دوره تحسس و رابطه مستقیم با امام زمان علیه السلام هستند.
کسانی که انقلاب اسلامی را علامت آغاز دوره تحسس می دانند و بر این عقیده اند که امام عصر ظهور کرده و باید جامعه را به تحسس و جستجوی ایشان ترغیب کرد اما به این پرسش پاسخ نمی دهند که آیا این سخن به معنای تعیین زمان برای ظهور نیست که ائمه علیهم السلام از آن نهی کرده و از شیعیان خواسته اند که مدعی آن را تکذیب کنند؟
با توجه به مطالب گفته شده آیا اینان دچار انحراف و بلکه انحراف های خطرناک نشده اند؟ و ساده دلان و شیفتگان معنویت و امام زمان را به گمراهی و انحراف نمی کشانند ؟
آیا اینان با معارف و عقاید شیعه بازی نمی کنند و کشف و کرامت و عرفان را همانند صوفیان جاهل به ابتذال نمی کشند ؟
آیا اینان به تعبیر شایسته آیت الله مصباح یزدی مدعیان جدید بابیت نیستند ؟
ممکن است بگویند ما مدعی بابیت نیستیم. آری مدعیان پیشین نیز ابتدا همین را می گفتند اما پس از زمان اندکی به ادعای خود اجازه بابیت یافتند و پس از آن مدعی امامت شده، خود را مهدی موعود نامیدند و درآخر گفتند ما پیامبریم .
خدا می داند که اینان اگر بر آب راه می رفتند و در هوا سیر می کردند و طی الارض داشتند و انشاء ابدان و ابدال می کردند چه بر سر دین و ایمان مردم این مرز و بوم می آوردند.
عالمان ربانی ما در باب مکاشفه تا تجلیات ذاتی پیش رفته اند و با تبعیت محض از دین، پا جای معصوم گذاشتند و از این راه با نشستن در مقام « کن » به کراماتی دست یافتند که به صرف اجرای همت و عزم و نه با گدایی از اجنه و مانند آن، صدها شگفتی پدید می آوردند، با این حال بدون هیچ ادعایی خود را از همه کوچک تر می انگاشتند و بسیاری از کرامات خود را کتمان می کردند و کسب معرفت را بسی بالاتر از کرامت می دانستند، اما اینان به صرف دستیابی به قدرتی اندک، فریاد هل من مبارز سرداده و با اظهار منیت و انانیت نفس تا مرز بابیت پیش رفته اند.
صد حیف و افسوس که برخی از خواص جامعه که دستی بر مدیریت کشور نیز دارند به جای تمسک حقیقی به ولایت و استفاده از ذخایر علمی و معنوی علمای اسلام، به جریانات انحرافی متمایل شده و روز به روز فرصت بی نظیر خدمت و تلاش را که با مجاهدت های مومنان و دعاهای خالصانه آنان فراهم شد از دست می دهند.
این وقایع به ما هشدار می دهد که معارف را همواره از سرچشمه اصلی آن کسب کنیم و ندای حضرت صاحب الامر را بار دیگر به گوش جان مرور کنیم که « و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم »
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
پاورقی ها
1-ابوالقاسم قشیری ، الرساله القشیریه، ص 56 ، انتشارات بیدار
2- عبدالرحمن جامی ، نفحات الانس ، ص 312
3- تذکره المتقین ، با کمی تصرف ، ص 106 و 107
4- سوره یوسف آیه 87 « یابنى اذهبوا فتحسسوا من یوسف و أخیه و لا تیأسوا من روح الله انه لا ییأس من روح اللّه الا القوم الکافرون »
/ی701/ر