ستارهای بر صندلی چرخدار/ روایتی از استقامت و مجاهدت روحانی جانباز «عبدالله پورمظاهری»
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در میان صفحههای زرین تاریخ روحانیت انقلابی نامهایی میدرخشد که نهتنها بهواسطه علم و دانش بلکه بهخاطر ایثار بیچشمداشت، فداکاری خالصانه و صبرِ مثالزدنی، تبدیل به الگوهای عینی برای نسل امروز و فردا شدهاند. در این میان روحانی جانباز نخاعی، حجت الاسلام دکتر عبدالله پورمظاهری چهرهای است که با وجود گذشت چهار دهه از مجروحیت سنگینش، همچنان بر صندلی چرخدار، روایتگر ایستادگی، ایمان و مسئولیتپذیری است. او از جمله روحانیونی است که زندگی و مجاهدتشان نشان میدهد چگونه میتوان میان «علم»، «خدمت اجتماعی» و «مجاهدت در راه خدا» جمع کرد و در میدانهای متعدد و متفاوت، سرباز اسلام و انقلاب باقی ماند.
نوجوانی پرشور از اراک
حجتالاسلام عبدالله پورمظاهری در سال ۱۳۳۹ در شهر اراک چشم به جهان گشود؛ شهری که در دهههای منتهی به انقلاب اسلامی کانون خیزشهای مردمی و پرورش چهرههایی شد که هرکدام سهمی در دفاع از اسلام و ایران داشتند. پورمظاهری از همان سالهای نوجوانی روحیهای پرتبوتاب، مذهبی و عدالتخواه داشت. حضور او در هیئات مذهبی، کلاسهای دینی و ارتباط نزدیکش با روحانیت انقلابی، پایههای ورودش به حوزه علمیه را شکل داد؛ مسیری که بعدها به مهمترین هویت زندگی او تبدیل شد.
او پس از پایان تحصیلات متوسطه راهی حوزه علمیه شد و در درس استادانی بزرگ همچون آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله مکارم شیرازی زانوی ادب زد. تلاش علمی و اخلاقی او چنان بود که بهسرعت در زمره طلاب پرتلاش و ممتاز قرار گرفت. سالها درس و بحث، او را تبدیل به روحانیای با بنیه علمی قوی کرد؛ بنیهای که بعدها در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نیز بهکار آمد.
در کنار تحصیل حوزوی او برای تعمیق دانش حقوقی و فهم بهتر ساختارهای قضایی، وارد دانشگاه تهران شد و موفق به اخذ کارشناسی حقوق قضایی گردید؛ ترکیبی که از او روحانیای چندبعدی ساخت: فقیه، پژوهشگر، مدرس و فعال اجتماعی.
لحظهای برای تردید باقی نماند
هنوز مدت زیادی از ورود پورمظاهری به فضای علمی و طلبگی نگذشته بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دشمن بعثی با حمایت قدرتهای جهانی، جنگی تمامعیار را علیه ایران آغاز کرد. او که بهخوبی رسالت روحانیت و تکلیف دینی خود را میشناخت، هیچ تردیدی نکرد و راه جبهه را در پیش گرفت. حضور او در عملیاتهای فتحالمبین، والفجر مقدماتی و خیبر نشان میدهد که سهم این روحانی جوان در دفاع مقدس، حضوری گذرا و مقطعی نبود؛ بلکه حضوری فعال، پیوسته و از سر باور عمیق بود.
در عملیات خیبر بود که سرنوشت او شکل دیگری یافت؛ هنگامی که در یکی از محورهای نبرد بر اثر انفجار و اصابت ترکش، قطع نخاع شد و جانبازی ۷۰ درصد برای هویت او رقم خورد. مجروحیتی که بسیاری را زمینگیر میکرد، اما برای او تبدیل به میدانی تازه شد؛ میدانی برای مجاهدت از نوع دیگر.
سالها بستری شدن در بیمارستان، روزهای طولانی در کما، عملهای پیدرپی و دردهای مداوم، تنها بخش کوچکی از رنجی است که او در این سالها تحمل کرده است. اما همه اینها یک حقیقت را ثابت کرد: او شکسته نشد.
بارها گفته است: «از نوع جانبازیام راضیام؛ خدا خواسته است و آنچه خدا میخواهد برای من شیرین است.» این جمله عصاره تمام روحیه اوست؛ روحیهای که ایمان، تسلیم و توکل را در کنار تلاش، هوشیاری و مسئولیتپذیری قرار داده است.
بازگشت به میدان علم
پس از سپری شدن ماهها و سالهای دشوار درمان، پورمظاهری برخلاف بسیاری که تصور میکردند دیگر قادر به ادامه مسیر علمی نیست، دوباره به حوزه و دانشگاه بازگشت. اینبار اما نشسته بر صندلی چرخدار، اما ایستاده بر قله اراده.
او بیش از ۱۸ سال در حوزههای علمیه و دانشگاهها به تدریس دروس مختلف پرداخت. تربیت طلاب و دانشجویان، گفتوگو با نسل جوان و تبیین مبانی انقلاب اسلامی برای او تنها یک فعالیت علمی نبود؛ بلکه رسالتی بود که آن را با تمام وجود انجام میداد. بسیاری از شاگردانش، امروز از او بهعنوان الگویی برای «طلبگی انقلابی» یاد میکنند.
زندگی پورمظاهری تنها به درس و بحث محدود نشد. او بهعنوان روحانیای که جبهه را تجربه کرده و آسیب جدی دیده بود، در مسیر دفاع از حقوق و کرامت جانبازان نیز نقشآفرین شد. عضویت او در شورای مرکزی جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی یکی از عرصههایی بود که در آن با تجربیات عینی خود، برای حل مسائل جانبازان و خانوادههای آنان تلاش کرد.
از سوی دیگر تجربه حقوقی و نگاه اجتماعیاش سبب شد که مردم شهر کرج او را بهعنوان عضو شورای اسلامی شهر انتخاب کنند. حضورش در شورا نشان داد که جانبازی و معلولیت مانعی برای مدیریت شهری و مشارکت اجتماعی نیست. او در سالهای مسئولیت خود، همواره دغدغه رفع مشکلات مردم، سالمسازی فضای مدیریتی و حمایت از محرومان را در اولویت داشت.
الگویی برای نسل طلبههای امروز
زندگی دکتر پورمظاهری تنها داستان یک جانباز نیست؛ روایت یک «طلبه کنشگر» است. طلبهای که میداند رسالت روحانیت فقط پشت میز مدرسه و حجره خلاصه نمیشود؛ رسالتی که گاه در میدان جهاد، گاه در میدان علم، وگاه در میدان مدیریت اجتماعی تعریف میشود.
او نهتنها نمادی از استقامت یک مجاهد است بلکه نماد طلبگی پایکار، آمیخته با عمل و تعهد است. بسیاری از طلاب جوان پس از آشنایی با او نگاه تازهای به مفهوم «خدمت روحانی» پیدا میکنند؛ نگاهی که در آن درد و رنج، مانع مسیر نیست، بلکه معنابخش آن است.
رنجهایی بهوسعت چهار دهه
روحانی جانباز نخاعی، تنها با یک مجروحیت ساده مواجه نبوده است. او در طی این سالها بارها در بیمارستان بستری شده، بارها تحت عمل جراحی قرار گرفته و روزهای طولانی در حالت کما بوده است. این حجم از درد و التهاب جسمانی اگر با ایمان و روحیهای الهی همراه نباشد، میتواند یک انسان را از پا بیندازد. اما او با چهرهای آرام، قلبی مطمئن و روحی لبریز از توکل، همچنان در عرصه خدمت باقی مانده است.
کتاب «شبی بیمهتاب»؛ روایتی خواندنی از زندگی او
خاطرات و زندگی این جانباز سرافراز در کتابی با عنوان «شبی بیمهتاب» گردآوری شده است؛ کتابی که نهفقط شرح زندگی یک فرد بلکه بازتابی از روحیه نسلی است که با همه وجود برای انقلاب جنگید اما پس از جنگ نیز میدان را ترک نکرد.
این کتاب از کودکی و جوانی او گرفته تا دوران جنگ، مجروحیت، سالهای درمان، بازگشت به عرصههای علمی و مسئولیتهای اجتماعی را روایت میکند؛ روایتی که برای هر طلبه، دانشجو و جوان انقلابی، آموزنده و الهامبخش است.
نیازمند دعای خیر همگان
با وجود همه تلاشها و استقامتها، امروز وضعیت جسمانی دکتر پورمظاهری همچنان شکننده است و او نیازمند دعا و حمایت معنوی مؤمنان و دوستداران انقلاب اسلامی است. جانبازانی مانند او نهتنها یادگاران دفاع مقدس بلکه سرمایههای معنوی جامعه هستند. دعای خیر مردم، قدردانی از ایثار آنان و حمایت از خانوادههایشان کمترین وظیفهای است که میتوان در برابر فداکاریهای این عزیزان انجام داد.
سخن پایانی
زندگی حجتالاسلام عبدالله پورمظاهری، تنها شرح مجروحیت و درد نیست؛ درس بزرگی است از اینکه چگونه میتوان با بدنی مجروح اما با روحی بزرگ، مسیر علم و جهاد را ادامه داد. او نشان داد که جانبازی پایان راه نیست بلکه آغاز مرحلهای تازه از مجاهدت است؛ مرحلهای که شاید سختتر باشد، اما ارزشمندتر نیز هست.
امروز که او پس از چهار دهه درد، همچنان با لبخند و آرامش در مسیر خدمت قدم برمیدارد یادآور این حقیقت است که انقلاب اسلامی با چنین انسانهایی زنده است. انسانهایی که هرکدام چراغی روشن در مسیر ایمان و مقاومتاند؛ چراغهایی که خاموش نمیشوند، حتی اگر جسمشان بر صندلی چرخدار باشد.
مهدی الهی