۰۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۹
کد خبر: ۷۹۲۵۲۷
پویش دلنوشته «از دفاع دیروز تا مقاومت امروز: روایت پایداری یک امت»؛

ای ایران بخوان…

ای ایران بخوان…
بی شک پرچم سه رنگ قشنگ وطن در اوج افتخار زیباتر دیده می‌شود. شکوهی که همیشه با اشک شوق چشمان ایرانی انیس خواهد بود. به امید ایرانی آباد و شاد و پر افتخار.

ایران سرزمینی که آوای جیرجیرک هایش زیر آسمان پر ستاره کویر نویدی از آرامش و آسایش را باخود رقم خواهد زد

سرایی که پرنده سیمرغ قصه های افسانه ایش را شکل می‌دهد و سخن شاعرانش به شیوایی میان خلق پیچیده چون سعدی که می‌گوید: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند، پیامی از صلح و دوستی و بیزاری از جنگ و دشمنی. 

آری ایرانیان از جنگ گریزانند اما اگر مورد تجاوز قرار گیرند آن وقت رشادت و شهامت جایگزین این آرامش خواهد شد و چه پر شکوه و قشنگ سروده است فردوسی این شیرین سخن پارسی که چو ایران نباشد تن من مَباد...

و به قول سهراب این سراینده ناب احساس و همشهری گل شقایق که قشنگ تعبیر عاشقانه اَشکال است 

سرزمینی مملو از شاهکارهای هنر

فرش هایی رنگارنگ و مینیاتورهایی که گویی با تو حرف می‌زنند و سنت های دلربا چون نوروز و یلدا با آئین هایی بی نظیر که جمال پر افتخاری را در پیشگاه تاریخ به نمایش گذاشته است 

سرایی که در آن بر عکس نظام سرمایه داری و نماد غرب هویت اجتماعی بیشتر از فردی خودنمایی می‌کند و ایثار و از خودگذشتگی در آن موج می‌زند و این چنین مردمانش حتی جان را فدای آرمان و هدف و وطن خویش می‌سازند و چون ققنوس دل به آتش عشق می‌دهند تا تولدی دوباره بگیرند

فرهنگی رایج و فراتر از حصار زمان و عدم محدودیت به یک نسل

مردمانی که اگر لازم باشد در خشک‌سالی هم باران چشم هایشان عطش برکه های میهن را سیراب می‌سازد.

وقتی افسانه های تاریخی این سرزمین را از نگاه کنکاش ورق می‌زنیم آرشی را می‌بینیم که تیر در کمان می‌گذارد برای وسعت بخشیدن به مرزهای این سرای جاویدان و جان همراه بازوی خویش می‌سازد تا پهنه این سرزمین را از کران تا بی کران معنا کند و داستان ورزشکارانش آموزه هایی فراموش نشدنی از درس اخلاق است.

داستان پوریای ولی که به عهد خویش با مادر حریف حرمتی جانانه می‌بخشد و باخت را ترجیح می‌دهد به پیروزی با بدعهدی خود ، قراردادی نانوشته که چون ماده ۱۰ قانون مدنی این چنین برای آن ضمانت اجرا گذاشته است و یا جهان پهوان تختی که به جهت آسیب دیدگی پای حریف هرگز به سمت آن پا نمی‌رود و حتی مدال طلای جهانی را از دست می‌دهد تا او را پهلوان یک دست لقب دهند و در قلب ملت ها مدال اخلاق و افتخار گیرد.

و در عصر امروز وقتی ایران مورد تهاجم رژیم نژاد پرست صهیونیستی قرار می‌گيرد افسر نظامی که کالبد تنش آکنده از زخم ترکش است و زبانش دیگر قادر به تکلم نیست و غریبانه ثانیه های آخر را طی می‌کند یک دغدغه را با خطی لرزان می‌نویسد که ؛ آقا زنده است ؟ ....

مرحبا به وفا و مرامت ای باوفا و وقتی می‌شنود که فرمانده اش سالم است آرام تر از همیشه بار امانت را به هم رزمانش ‌می‌سپارد و سبکبال به آسمان معراج کوچ می‌کند سفری از فرش به عرش. 

به راستی اگر اینان نقش آفرین کربلا می‌شدند بی شک نینوا گونه دیگری ترجمان می گرفت ...

مردانی مرد که مدال شجاعت نه بر سینه که در سینه دارند و پهنه میدان مین نیز هرگز سد راهشان نشد و برای شکستن خط کالبد وجود را به آن می‌زدند تا راهی را بگشایند برای شب عملیات و رفیقان با اشک این گذر را طی می‌کردند مسیری که به خون یار متبرک می‌شد و این‌چنین سیاهی و تاریکی به سرخی رشادت رنگ می‌گرفت. 

آری گمنام از نام و نشان اند اما اقتدارشان قدرت تکنولوژی غول پیکرهای B2 را به تمسخر می‌گیرد آنانی که باید شاهنامه رشادت برایشان سروده شود.

آنانی که تعهد و مسئولیت برایشان امری مقدس است آن طور که وقتی صدای بمب و تخریب در رسانه شنیدنی می‌شود آن بانوی مجری رساله شهامت را با صدایی رسا می‌خواند گرچه گرداگردش ویران است اما او الله اکبر را جانانه می‌سراید و رجزخوانی می‌کند این رمز بیداری را در مقابل دشمن مرحبا به تو و راز رمزتان.

 فرمانده طبل رزم را با فرمان ای ایران بخوان به شور وامی‌دارد تا حماسه ایی دگر در آئین ایرانی ترسیم گردد. 

به حق جای دارد که همه مسئولین نیز ردای خدمت بر تن کنند و به شکرانه چنین مرامی دست در دست هم ایرانی شایسته ایرانی را سامان بدهند و همه ظرفیت ها را از دُردانه های سه گانه خلیج همیشه فارس تا سرسبزی شمال را بکار گیرند.

بی شک پرچم سه رنگ قشنگ وطن در اوج افتخار زیباتر دیده می‌شود. شکوهی که همیشه با اشک شوق چشمان ایرانی انیس خواهد بود. به امید ایرانی آباد و شاد و پر افتخار

مسعود خدیوی کاشانی

ارسال نظرات