۲۵ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۳
کد خبر: ۷۹۱۳۹۰
عباس زاده مطرح کرد؛

جنگ شناختی؛ تهاجم به ذهن و بازتعریف حقیقت در عصر پساحقیقت

جنگ شناختی؛ تهاجم به ذهن و بازتعریف حقیقت در عصر پساحقیقت
عباس‌زاده با تبیین ابعاد و مؤلفه‌های این پدیده نوین تأکید کرد: جنگ شناختی نه‌تنها محتوای ذهن بلکه شیوه شناخت انسان‌ها از واقعیت‌های اجتماعی را هدف قرار داده و با بهره‌گیری از رسانه، فضای مجازی و هوش مصنوعی، معیار صدق و توجیه معرفتی را تغییر داده و جای حقیقت را به شبیه‌سازی و مقبولیت جمعی سپرده است.
 

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، هم اندیشی “تحلیل معرفت شناختی جنگ شناختی” از سلسله نشست های جنگ شناختی یکشنبه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۴ به همت قرارگاه جهادی اندیشه و گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه با همکاری نهاد رهبری دانشگاه آزاد اراک برگزار شد.

دکتر مهدی عباس‌زاده عضو هیات علمی گروه معرفت‌شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه در این هم اندیشی به ایراد سخنرانی پرداخت که در متن آن در ادامه می‌آید:

با سلام و تشکر بابت برگزاری این نشست علمی و موضوع مهمی که برای آن در نظر گرفته شده است، چند نکته را خدمتتان عرض می‌کنم:

  1. تعریف جنگ شناختی

تعریف جنگ شناختی (Cognitive warfare): جنگ شناختی، جنگی است که درصدد تغییر نه‌فقط در محتوای شناخت انسان‌ها، بلکه در نحوه شناخت آنها نسبت به واقعیت‌های اجتماعی (سیاسی، اقتصادی، حقوقی، مدیریتی، فرهنگی، نظامی، امنیتی-دفاعی و … ) است و گونه‌ای از “تغییر ذهن” و “تهاجم به ذهن” است.

بنابراین جنگ شناختی، ذهن و قوه شناخت انسان را هدف قرار داده، با مدیریت و مهندسی افکار، روایت‌ها و هیجانات مردم و جوامع می‌کوشد بینش‌ها، گرایش‌ها و کنش‌های مردم و جوامع را تغییر دهد و بر نحوه مواجهه آنها با واقعیت‌های اجتماعی به نفع اهداف طرفین جنگ تأثیر بگذارد.

  1. تفاوت جنگ شناختی یا برخی جنگ‌های مشابه
  2. جنگ شناختی عیناً “جنگ نرم” نیست، ولی با آن نسبتی دارد. در جنگ نرم، از ادوات و ابزارهای فیزیکی و نظامی که در جنگ سخت استفاده می‌شود، استفاده نمی‌شود. می‌توان گفت جنگ شناختی، گونه بسیار مهمی از جنگ نرم و صورت پیشرفته آن است.
  3. جنگ شناختی هرچند با “جنگ روانی” تفاوت‌هایی دارد؛ چون در جنگ شناختی، ذهن و ذهنیت افراد هدف قرار می‌گیرد، ولی در جنگ روانی، روان و روحیه افراد، با این حال، این دو کاملاً با هم در ارتباط و درهم‌تنیده‌اند؛ زیرا ذهن و ذهنیت افراد با روان و روحیه آنان در ارتباط مستقیم است و روحیات و احساسات انسان، بخشی از عملکردهای ذهنی و درونی اوست. لذا شاید بتوان گفت جنگ شناختی، به یک معنا، اعم از جنگ روانی است.
  4. جنگ شناختی با “جنگ روایی” یا جنگ روایت‌ها هم نسبتی دارد، بلکه اساساً جنگ روایت‌ها گونه‌ای بسیار مهم از جنگ شناختی است. لذا جنگ شناختی، اعم از جنگ روایت‌ها است. جنگ روایت‌ها، عبارت است از تعارض و تقابل روایت‌های مختلف از یک رخداد اجتماعی به منظور دستیابی به اهداف خاص سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و حتی فرهنگی.
  5. جنگ شناختی با “جنگ رسانه‌ای” و “جنگ مجازی” هم نسبتی دارد؛ زیرا رسانه و فضای مجازی یا سایبر را به طور جدی به مثابه دو بستر مهم به خدمت می‌گیرد، هرچند از این حیث هم اعم از این دو است، یعنی بسترهای دیگر را هم بکار می‌گیرد.

نکته مهم این است که جنگ شناختی، از برخی “ابزارها” و نیز یافته‌های شناختی هم استفاده می‌کند: از هوش مصنوعی و الگوریتم‌ها استفاده می‌کند؛ از زبان‌شناسی و استعاره‌های مفهومی استفاده می‌کند؛ از روان‌شناسی شناختی بهره می‌گیرد؛ از مطالعات ذهن و تکنیک‌های تغییر ذهن هم بهره‌برداری می‌کند.

همچنین جنگ شناختی، با جنگ اطلاعاتی و جنگ سایبری هم تفاوت‌هایی دارد.

  1. برخی از مؤلفه‌های جنگ شناختی
  2. جنگ شناختی، عمده مؤلفه‌های “جنگ نظامی” را در خود دارد، ولی سنخ مؤلفه‌‌های آن کاملاً متفاوت است. مثلاً: منطقه جغرافیایی و زمان دقیق آغاز و پایان ندارد، ولی در همه جا و همه زمان‌ها در جریان است؛ لزوماً نفر به نفر یا گروه به گروه نیست، ولی همه اقشار جامعه را هدف قرار می‌دهد؛ در این جنگ کسی کشته نمی‌شود، ولی باورهایش تضعیف و محو می‌شود؛ به طور کلی اجزای جنگ شناختی، نامحسوس هستند، ولی وجود دارند؛ تخریب سازه‌ها و تجهیزات فیزیکی ندارد، ولی تخریب اذهان و باورها را دارد؛ و ….
  3. جنگ شناختی عمدتاً غرض و غایت سیاسی دارد و در خدمت قدرت‌های سیاسی است. قدرت‌های سیاسی، به جای جنگ نظامی که با افکار عمومی ناسازگار است، از جنگ شناختی که گاه کاملاً موجه هم جلوه می‌کند، استفاده می‌کنند. گاه هم از جنگ نظامی استفاده می‌کنند و هم از جنگ شناختی؛ یعنی “جنگ ترکیبی”.
  4. هدف جنگ شناختی از بین بردن اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت‌ها و تضعیف یا نابودی نهادها و سرمایه‌های اجتماعی کشور مقصد است. شیوه‌های مرسوم در جنگ شناختی مشتمل بر تلقین ناکارآمدی حاکمیت‌ها، تضعیف یا حذف اعتماد عمومی نسبت به آنها، نفی اعتبار و مشروعیت آنها، ناامیدسازی نخبگان و توده‌ها، ایجاد شکاف و تفرقه در بین مردم و گاه حتی براندازی است.
  5. سلاح‌های جنگ شناختی عبارتند از: اعتبارزدایی، مشروعیت‌زدایی، کارآمدی‌زدایی، اعتمادزدایی، امیدزدایی و … از حاکمیت یا حاکمان و بویژه از نخبگان و توده مردم.
  6. تعریف معرفت‌شناسی جنگ شناختی

“معرفت‌شناسي جنگ شناختی” (Epistemology of cognitive warfare) می‌تواند به مثابه شاخه‌ای از معرفت‌شناسی مضاف تلقی شود که به بررسي رابطه جنگ شناختی با معرفت انساني مي‌پردازد و مي‌كوشد مسائل معرفت‌شناختي پيرامون جنگ شناختی را مطالعه و بررسي كند. از مهمترین مسائل این مبحث می‌توان به: رابطه جنگ شناختی با جهان خارج و عالَم ذهن، ارزش معرفت (صدق و معيار آن) در جنگ شناختی ، ساختار معرفت (توجيه و معيار آن) در جنگ شناختی، تأثیر جنگ شناختی بر معرفت، آسیب‌های معرفت‌شناختی جنگ شناختی و … اشاره کرد.

  1. نسبت شناخت و معرفت

جنگ شناختی، با مقوله شناخت انسانی سروکار دارد، اما معرفت‌شناسی به معرفت انسانی می‌پردازد. بین ایندو، تفاوت وجود دارد. “شناخت” (Cognition) اعم از “معرفت” (Knowledge) است. در علوم شناختی (cognitive sciences)، مراد از شناخت، همه فرآیندهایی است که در مغز یا ذهن می‌گذرد، اعم از آگاهی و ادراک، استدلال و تفکر، هوشیاری، حافظه و یادآوری، التفات، یادگیری، تصمیم‌گیری، پیش‌بینی، تجزیه و تحلیل، حل مسئله، عاطفه و هیجان، و … لذا هر معرفتی شناخت است، اما هر شناختی معرفت نیست. در علوم شناختی، شناخت، هرگونه فعالیت ذهنی را شامل می‌شود که قابل بررسی باشد و یکی از این فعالیت‌های ذهنی، معرفت است. اهمیت مطلب در این است که ذهن و ذهنیت انسان، نه فقط در بینش‌ها بلکه در گرایش‌ها و نیز در کنش‌های انسان تأثیر دارند و از علل معده اصلی آن به شمار می‌آیند.

  1. تحولات معرفت‌شناختی مؤثر در جنگ شناختی

امروزه تحولات معرفت‌شناختی که در دنیا رخ داده است، زمینه‌ساز جنگ شناختی هستند؛ یعنی بستر مساعد را برای شکل‌گیری آن مهیا می‌کنند. از مهمترین این تحولات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. امروزه با گسترش فضای مجازی یا سایبر، “اطلاعات” به جای معرفت نشسته است. این در حالی است که دانایی از طریق کسب اطلاعات، غیر از دانایی از طریق تجزیه و تحلیل و مدلل‌ساختن اطلاعات -یعنی معرفت (به معنای باور صادق موجه)- است. در جنگ شناختی، اطلاعات اعم از درست، نادرست، یا ترکیبی از درست و نادرست (از طریق بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی) جای معرفت را می‌گیرد.
  2. امروزه عمدتاً “انبوه‌سازی اطلاعات” باعث می‌شود فرصت تجزیه و تحلیل عقلانیِ اطلاعات برای افراد به منظور تمییز حقیقت از خطا وجود نداشته باشد. در جنگ شناختی، از این انبوه‌سازی اطلاعات بشدت بهره‌گیری می‌شود.
  3. امروزه “شبیه‌سازی اطلاعات” (اشاره به دیدگاه بودریار) هم بجد مطرح است؛ یعنی گاه در رسانه و فضای مجازی، شبیه واقعیت و نه خود آن، در اختیار مردم قرار می‌گیرد. در جنگ شناختی، ما واقعیت را نداریم، بلکه شبیه واقعیت را داریم. این شبیه‌سازی‌ها، دستگاه معرفتی ما را تسخیر می‌کنند و خود را بر قوای ادراکی ما تحمیل می‌نمایند.
  4. امروزه پیام واقعی، خودِ رسانه است. در واقع رسانه است که پیام را می‌سازد. “رسانه، خودِ پیام است” (اشاره به دیدگاه مک‌لوهان). رسانه نه‌تنها از محتوای پیام جدا نیست، بلکه مهمتر از پیام است. گاه در فضای مجازی، پلتفرم‌ها و شبکه‌های اجتماعی، مدیریت الگوریتم‌ها به نحوی است که سنخ خاصی از پیام‌ها که دارای سوگیری شناختیِ خاصی هستند، قابلیت انتشار حداکثری و ماندن در این فضا را دارند. جنگ شناختی از این مسئله به خوبی استفاده می‌کند.
  5. “پساحقیقت” (اشاره به دیدگاه مک‌اینتایر) هم در معرفت‌شناسی امروز مهم است. این به معنای عبور از حقیقت است. امروزه باور عمومی را عمدتاً نه واقعیت‌ها و شواهد عینی، بلکه باورها و احساسات شخصی یا گروهی برمی‌سازند و در این میان نقش رسانه و فضای مجازی و روایت‌هایی که آنها ارائه می‌دهند، بسیار چشمگیر است. جنگ شناختی از این مسئله هم به خوبی استفاده می‌کند.
  6. امروزه “هوش مصنوعی” به مثابه ابزار اصلی تغییر اذهان تلقی می‌شود. هوش مصنوعی و ماشین‌های هوشمند از طریق دریافت و رصد داده‌ها و اطلاعات کلان و نیز تجزیه و تحلیل الگوریتم‌های پیچیده، به ارائه توصیه‌ها و راهکارهای سیاستی بسیار موثری در جنگ شناختی می‌پردازند و این توصیه‌ها و راهکارها را از طریق اتوماسیون فرآیندها بصورت خودکار در قالب انتشار محتوا (متن، کلیپ و فیلم کوتاه، یادکست، پست‌های شبکه‌های اجتماعی و …) عملیاتی می‌کنند.

بنابر نکات پیشگفته، در جنگ شناختی، معیار صدق و توجیه باورهای انسان تغییر می‌کند. در اینجا معیار صدق، به جای مطابقت با واقع، از طریق اموری از قبیل انبوه‌سازی، شبیه‌سازی اطلاعات، نقش رسانه‌ها در شکل‌دهی به پیام و روایت، تهاجم به ذهن و تغییر اذهان و مانند اینها، عمدتاً “مقبولیت و اتفاق نظر جمعی” است. معیار توجیه نیز به جای مبناگرایی یا انسجام‌گرایی یا وثاقت‌گرایی، از طریق سیطره امپراطوری رسانه‌ای، اطلاعات را به هر نحوی که طرف متخاصم بخواهد، بدون هیچگونه “ساختاردهی معرفتی”، موجه جلوه می‌دهد، حال آنکه در واقع موجه نیست. در واقع در جنگ شناختی، نزد جامعه هدف، نه صدق وجود دارد و نه توجیه، به معنای عقلایی و دقیق آنها در دانش معرفت‌شناسی. لذاست که در جنگ شناختی، نه واقع‌گرایی معرفتی بلکه “نسبی‌گرایی معرفتی” و گاه اساساً “فقدان معرفت” (جهل) موج می‌زند.

نهایتاً به منظور دفاع شناختی و کنش فعال در جنگ شناختی، توسعه و تعمیق دانش‌های رسانه، فضای مجازی و هوش مصنوعی، هم از حیث مسائل فناورانه و تکنیکی و هم از حیث مطالعات نظری و فرهنگی آن، کاملاً ضروری است.

ارسال نظرات