۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۰
کد خبر: ۷۶۷۷۲۶

شروط چهارگانه‌ی امام خمینی برای استفاده از کامیون‌های مردم در جنگ

شروط چهارگانه‌ی امام خمینی برای استفاده از کامیون‌های مردم در جنگ
محسن رفیق‌دوست خاطره‌ای از انتقال نیروهای رزمنده از غرب کشور به جنوب را مطرح کرده است که برای انجام آن، ناگزیر می‌شود از امام خمینی (ره) حکم بگیرد.
محسن رفیق‌دوست که از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است و از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ وزیر سپاه پاسداران بود؛ خاطره‌ای از یک مأموریتی که عهده‌دارش می‌شود، بیان کرده است.
رفیق‌دوست در کتاب خاطرات خود که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده؛ گفته است: 
یک روز به من مأموریت دادند به کرمانشاه بروم و سه لشگر از سپاه و سه لشگر از ارتش را در کمترین زمان ممکن به جنوب منتقل کنم. از همان جا به لشگرهای سپاه دستور دادیم. البته امکانات ارتش و سپاه با هم فرق داشت. یک لشگر سپاه از نظر امکانات در حد پایینی بود درست برخلاف آن چه که می‌گویند. مثلاً ارتش تانک، توپ و توپ‌های خودکششی که باید با تریلی حمل بشود و لودر و بلدوزر داشت؛ ولی لشگر سپاه از چنین امکاناتی برخوردار نبود. 
برای اینکه ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم حداقل هزار کفی می‌خواستیم. یعنی هزار تریلی با کفی می‌خواستیم تا 6 تا لشگر را از کرمانشاه به اهواز ببریم. من به نخست‌وزیری رفتم دیدم دولت که چنین امکاناتی ندارد. خدمت امام رفتم و گفتم که باید تریلی‌های کشور را برای این انتقال توقیف کنیم. امام گفتند که چه کسی باید اجازه بدهد؟. گفتم احتمالاً دادستان کل کشور. 
دادستان کل کشور آن موقع آیت‌الله یوسف صانعی بود. خدمت آقای صانعی رفتیم گفتند نه این تصرف در اموال عمومی‌است و اعمال ولایت می‌خواهد. مجددا خدمت امام برگشتیم. امام برای نماز ظهر وضو می‌گرفتند. من گفتم داستان اینجور شده است. امام زمین نشستند گفتند که چهار شرط دارد؛ 1- به اندازه نیازت بگیری 2- اگر راننده‌اش نخواست بیاید به زور او را نبری 3 - کمی ‌بیش از حد معمول به او کرایه بدهید 4 - اگر وسیله‌اش عیب کرد به احسن مایکون جبران بکنید.
من بلند شدم. امام گفتند لازم است چیزی بنویسم. گفتم نه آقا فرمان شما کافی است. 
خدا مرحوم شهید محمد صنیع‌خانی  را رحمت کند که فرمانده ترابری ما بود. من به او حکم دادم که: می‌روی در تمام پلیس راه‌هامأمور می‌گذاری، هر تریلی که آمد رد بشود شماره‌اش را برمی‌داری می‌گویی یک راه با این شرایط، باید بیایی جبهه بروی. اگر خودش آمد که آمد اگر نیامد توقیف می‌کنی و رسید به ایشان می‌دهی که یک راه جبهه از آن استفاده می‌کنیم و برمی‌گردانیم که همین کار را هم کردیم. 4 تا از این تریلی‌ها توپ خورد چهار تا نو به آنها دادیم.
خوب این سیستم، سیستمی‌بود که جدید به وجود آمده بود حالا باید ما این کار را می‌کردیم. ما می‌خواستیم حداکثر ظرف 15 روز آینده همه این 6 لشگر در اهواز باشند. سپاهی‌ها آماده بودند شروع به انتقال آنها کردیم. وقتی خواستیم ارتش را هم منتقل کنیم، فرمانده ارتش گفت یک ماه زمان می‌خواهد که تا اینها را جمع کنم. این یعنی معطلی.
به بچه‌هایی که همراه ما بودند گفتم بروید 20- 10 تا از این چادرها را روی سر سربازها خراب کنید. گفتم من از آن ته که برمی‌گردم یک چادر سرپا باشد خودم خراب می‌کنم یاالله بروید و معطل نکنید. با این شیوه بسته بندی کردیم و بار کردیم. بالاخره جنگ قانون خودش را داشت نظم خودش را داشت خیلی از کارهای ما این جوری بود در حالی که ارتش به این گونه کارها تن در نمی‌داد و بیشتؤر دنبال نظم بود.
ارسال نظرات