نقش چپهای تجزیهطلب در غائله خلق مسلمان
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان یکی از احزاب سیاسی ایران بود که حول محور شخصیت سید محمدکاظم شریعتمداری تشکیلشد. شکلگیری این حزب و استفاده از کلمه «خلق» در عنوان اصلی آن قابل تامل است. زیرا در سالهای قبل از انقلاب 57، احزاب مختلف چپ مارکسیستی مانند سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در نامگذاری خود از کلمه «خلق» اسنفاده کرده و در نشریات و خبرنامههای حزبی خود مکرراٌ از واژۀ خلق، خلقهای ایران و ... استفاده میکردند. و بعد از انقلاب 57، حمایت از خلقهای تحت ستم ایران را به مثابه دستآویزی برای خود میدیدند تا در شهرهای مختلف فعالیت سیاسی ضد حکومتی خود را شروع و گسترش دهند تا بتوانند به خیال خود حقوق تضییع شدۀ خلقها را در قالب خودمختاری بازستانند.
با این شرح، درج کلمۀ خلق در عنوان رسمی حزب خلق مسلمان، حاکی از نفوذ افراد چپگرا به داخل حزب بود. آن هم درست در شرایطی که سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به بهانه دفاع از خلقهای ایران در حال نبرد با نیروهای مردمی و حکومتی به منظور جدا سازی شهرهای مرزی ایران از جمله ترکمنصحرا و کردستان بود. بهزاد کریمی رئیس شاخه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در مصاحبهای اذعان داشت: «هر جا که کوچکترین علائمی از جنبش و تحرک دیده میشد سازمان چپگرا چریکهای فدائی خلق ایران خود را ملزم میدید در آن ناحیه حضور داشته باشد و فعالیت کند.»[1]
از سویی دیگر، با نزدیک شدن به روزهای برگزاری رفراندوم قانون اساسی، آیتالله سید کاظم شریعتمداری با تحریم رفراندوم اولین نشانههای آشکار تغییر نگاه و مخالفت خود را نسبت به ولایت فقیه آشکار کرد و طرفداران خود را به تقابل با حکومت فراخواند. به همین منظور بعد از برگزاری رفراندوم در 11و 12 آذر 58، و حضور حداکثری مردم در آن وکسب 99/5 درصدی آرا موافق، طرفداران آیتالله شریعتمداری با حمایت وی و به نشانۀ اعتراض به رفراندوم در تاریخ 14 دی 58 با حمله به ساختمان رادیو، تلویزیون و شهربانی تبریز، با قرائت بیانیۀ آیتالله همچنان مخالفت خود را با قانون اساسی مبنی بر حکومت ولایت فقیه اعلام کردند. نکته حائز اهمیت حضور افراد چپ مارکسیستی در بین محرکین تبریز است. نقی حمدیان از اعضاء سابق چریکهای فدائی خلق حاضر در جنگ اول و دوم گنبد در سال 58، حضور افراد سازمان را در آشوبهای درست شده به وسیلۀ طرفداران حزب خلق مسلمان را با این جمله توجیه میکند:«بعضی از اعضای سازمان چریکهای فدائی خلق در تبریز گرایش آذربایجانیشان قوی بود و به حزب خلق مسلمان ایران از لحاظ زبانی- قومی نزدیک بودند.»[2]
به هر ترتیب با اشغال ساختمان رادیو، تلویزون و مراکز دولتی اعلامیههای گروههای چپ مارکسیستی مانند سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در کنار اعلامیههای آیتالله شریعتمداری پخش میشد. [3] و از آنجا که حضور افراد چپ در هر جریانی برابر بود با تجزیه طلبی و تشویق به جداسازی ارضی، خبرنگاران خارجی حاضر در صحنه آشوبهای حاضر در تبریز از آن به عنوان استقلال خواهی تُرکها نیز نام میبرد که خود باعث حادتر شدن موقعیت حزب خلق مسلمان ایران در تبریز شد.
خبرنگار امریکائی ترکها، کردها و دیگر اقلیتها را به تجزیه طلبی تشویق میکرد. به گزارش خبرگزاری پارس، معاون مطبوعات خارجی وزارت ارشاد ملی در گفتگویی با این خبرنگار علت اخراج الکساندراتی خبرنگار اسوشیتدپرس را از ایران تشریح کرد. وی در این مورد گفت: وی گزارشگری است که از آذربایجانیها به عنوان ترکهایی که استقلال میخواهند صحبت میکند و در خبرهایش همواره کوشش میکند که گروههای مختلف را از لحاظ نژادی و سیاسی مقابل یکدیگر قرار دهد.
سیاستمداران وقت نیز حضور پررنگ جریانهای چپ تجزیهطب را در تبریز از عمدهترین دلایل شکلگیری بحران در تبریز میدانستند. در گفتگویی ویژه که بین وزیر امورخارجه وقت ایران صادق قطبزاده در مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی شکل گرفت، قطبزاده علت اصلی شکلگیری حوادث تبریز را نتیجه حضور گروههای افراطی چپ و وابسته به رژیم سابق میدانست. چرا که نظیر این حوادث در کردستان و دیگر شهرهای ایران مشاهده شده بود که این افراد معمولاٌ تحت نام و پوشش مذهب از اتحاد چپ یا راست افراطی بهره میگیرند و در بحران تبریز غالباً از نقاط دیگر به تبریز آمده و با تهییج مردم با همکاری عوامل داخلی دستنشانده خود دامن میزنند.
اما آنچه که در حوادث تبریز و عملکرد حزب خلق مسلمان ایران مهم است، سردمداری این حزب به وسیلۀ آیتالله شریعتمداری است که خواسته یا ناخواسته در مسیر سازمان تجزیهطلب چریکهای فدائی خلق قرار گرفت و موجب لطمه زدن به حزب و بدنامی آن شد.
پینوشت:
[1] . بهزاد کریمی مصاحبه با نگارنده 15/آبان /1402
[2] . نقی حمیدیان مصاحبه با نگارنده 25/ اردیبهشت/ 1403
[3] .بهداروندیانی، غلامرضا ( 1398) تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، ج1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص210