مردم دست از دین و نظام شان برنمی دارند/ همه ما مدیون امام و شهدا هستیم
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس خارج خود در مسجد اعظم قم، ضمن گرامی داشت ایام الله دهه مبارک فجر، مردم را علاقه مند به انقلاب اسلامی، نظام و میهن شان توصیف کرد و با تاکید بر این که همه ما مدیون امام و شهدا هستیم و باید بدانیم که شهدا آدم های کوچکی نیستند، خاطراتی از دوران حضور خود در جبهه در دوران دفاع مقدس بیان کرد.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم بر لزوم حق شناسی و قدردانی از نعمت بی بدیل انقلاب اسلامی و خون های مطهر شهدا تاکید و تصریح کرد که اگر امروز هم خطری متوجه کشور باشد بازهم مردم در مقابل دشمن می ایستند و از میهن و کشور و نظام شان دفاع می کنند.
بخش هایی از سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی بدین شرح است:
خدا غريق رحمت کند يکي از علماي اصفهان که رفيق ما بود ما باهم جبهه ميرفتيم. شايد اين قصه را براي شما يک وقتي نقل کرده باشم. رفتيم اميديه، همان روز هوا پنجاه درجه گرم بود. خدا رحمتش کند ما با هم اين دوره اميديه را گذرانديم. همشهريهاي ما مازندرانيها اينها در هفتتپه بودند من يک وقتي رفتم هفتتپه، ايشان تشريف نداشتند. آنجا هم همان وقتي بود که هفتتپه را بمباران ميکردند. ايشان تشريف بردند کردستان که من نبودم. هر کدام وقتي از جبهه برميگشتيم گزارش ميداديم که مثلاً هفتتپه اينطور بود ايشان ميگفت که کردستان چهطور بود.
ايشان که از کردستان برگشتند فرمودند به اينکه برای رفتن به آن کوههاي صعب العبور کردستان، يکي دو تا بطري آب بردم آنجا که تشنه نمانيم. اين مدتي که مثلاً يک روز يا دو روز من آنجا بودم نماز را با تيمم خواندم چون آنجا بالاي کوه چشمه آبي هم نبود، آب هم نداشتم و اين دو تا بطري آب را هم بردم براي نوشيدن و نماز را با تيمم ميخواندم.
مستحضريد که کوههاي مرتفع کردستان صعب العبور است و خطرخيز، کومله و امثال آنها يک بخشي آنجا بودند.اين صحنه گذشت. بعد از يک مدتي گزارشي رسيد حالا آن سال بود يا سال بعد، گزارش رسيد که برف فراواني روي کوههاي کردستان آمده بعضي هم آنجا در برف گير کردند و شهيد شدند.
اين اول يک خبر عادي بود، بعد معلوم شد که قصه از اين قبيل نبود. اين عزيزاني که در بالاي کوه در سنگر بودند، آن وقت هم کردستان امن نبود، برف هم ميدانيد کساني که آشنا به منطقه برفخيز هستند برفي که دامنهدار است. اينها ديدند که اين برف برفي نيست که قطع بشود. برفشناس هم بودند بالاي کوه هم بودند داخل سنگر بودند، اينها گفتند که ما اگر از اين طرف بياييم پايين و سنگر را خالي کنيم و آنها از آن طرف حمله بکنند چکار بکنيم؟ اينها ماندند و ماندند و ماندند و ايستادند و يخ زدند!
نعش مطهر اينها را آوردند قم و نماز و اينها. در همين مسجد اعظم مجلس ترحيم گذاشتند. معمولاً ما که در مجلس ترحيم شرکت ميکنيم يک قرائت قرآني است و يک فاتحهاي است تا آخر که نمينشينيم. آن شب همينجا من نشسته بودم، تا آخر نشستم و گريه کردم نه براي ثواب ، در عالم ثواب فراوان است، فقط خجالت! فقط خجالت! گريه خجالت هم گريهاي است!
اينطور جوانهاي ما اينقدر بايستند بايستند بايستند براي حفظ يک نظام اسلامي و يخ بزنند. الآن هم همينطور است خداي ناکرده اگر بيگانه قصد حمله بکند الآن هم همينطور هستند. حالا بگذريم چهار تا بدانديش چهار تا اشتباه کردند و ميکنند ولي مردم که دست از کشورشان و از دين شان برنميدارند. اين در جان ما و در عِرق ما و در خون ما تنيده است.