روایت جدید از استعفای ظریف در زمان سفر اسد
حسین جابری انصاری، معاون اسبق وزارت خارجه که در زمان سفر بشار اسد به تهران و متعاقب آن استعفای ظریف، دستیار وزیر خارجه بود درباره آن اتفاق به جماران گفت: «آنچه که خود شهید سلیمانی بعد از استعفای آقای دکتر ظریف به من گفتند را اینجا عرض میکنم و این شهادتی است که دارم میگویم.
من داشتم جایی میرفتم که زنگ زدند، ایشان پشت خط آمد و گفت که من این را به ریاست جمهوری گفته بودم و فرض من این بود که آنها به آقای دکتر ظریف میگویند.
شهید سلیمانی به من گفتند من با دولت، با رئیس جمهور (روحانی) و دفتر رئیس جمهور هماهنگ کرده بودم و فرض من این بود که ریاست جمهوری با وزیرش هماهنگ است و به او اطلاع میدهد، لذا نیازی نمیدیدم که خودم هم اطلاع جداگانه بدهم. خوب، این روایت شهید سلیمانی بود. این طرف چه اتفاقی افتاد؟
بعد از اینکه خبر منتشر و رسانهای شد که آقای بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به تهران آمدهاند، آقای دکتر ظریف به من زنگ زدند... و گفتند شما در جریان این سفر بودید؟ گفتم نه. فکری کرده بودند که نکند در یک سطح پایینتری، من در جریان بودهام و شاید من به ایشان نگفتهام...
کمی بعدتر، به من پیام دادند که فلانی! من میخواهم استعفا بدهم، خبر من را به رسانهها میدهید؟ میخواهم اینوَر و آنوَر نروم، از کانال تو انجام بدهم. از من پرسیدند که انجام میدهید؟
گفتند که استعفای من آماده است این خبر را شما به رسانه بدهید، انجام میدهید؟ من سخنگو و مسئول رسانهای نبودم، ولی قبلش سخنگو بودم و میدانستند که من با رسانهها ارتباط دارم و کار میکنم.
ایشان به هر دلیلی، نمیخواستند از کانال رسمی و به شکل استعفای رسمی، از دستگاه رسانهای وزارت خارجه این کار را انجام بدهند. به هر دلیلی، میخواستند یک مقداری این تمایز را در ذهنشان انجام بدهند، لذا از من پرسیدند.
من به ایشان گفتم که آقای دکتر ظریف! استعفا دادن آسان است و این در یک لحظه انجام میشود. خبرش را هم کاری ندارد؛ بلافاصله بیرون میدهم و به محضی که بیرون دادم منتشر میشود و مثل توپ منفجر میشود.
اما صبر کنید، تأنی کنید، نمیخواهید بیشتر فکر کنید -قریب به این مضامین؛ عینا شاید کلمات یادم نباشد- بگذارید ببینیم چه کار باید کرد، عجله نکنید؛ چون وقتی که بیرون رفت، دیگر بیرون رفته و کارش نمیشود کرد. ببینیم چه کاری بهتر است؟ ببینیم تا صبح چه میشود؟
ایشان هم بحث را دیگر با من ادامه ندادند. نیم ساعت نشد که دیدم در صفحه اینستاگرامشان استعفا را منتشر کردهاند و این رفت روی خط خبر. خبرنگاران هم کارشان را شروع کردند؛ به اقتضای ارتباطاتی که با هم داشتیم، از من هم پیگیری میکردند.
صحنه، یک صحنهای جدیدی شد. به هرحال، اینها یک خرده جزئیاتی بود که من به عنوان یک شاهد در جریانش بودم.
اینجا مسأله سیاسی نبود که مثلا وزارت خارجه با سفر آقای بشر اسد مخالف است و نیروی قدس موافق آن و این کار را پنهانی انجام داده است تا مثلا آن طرف بگوید در برابر یک عمل انجام قرار گرفته است. اصلا اینجوری نبود...
من خوانشم از این اقدام آقای دکتر ظریف فقط اعتراض به نیروی قدس یا به برخی نهادهای دیگر نبود. من حالا ریسک میکنم و این را میگویم ممکن است ایشان را هم در موضع حرجی قرار بدهم، من فکر میکنم ایشان بخش مهمی از انتقاد و گلایهاش نسبت به خود دستگاه دولت بود که ایشان عضوی از این دستگاه دولت بود. چون مشخص بود که این سفر با آقای روحانی و دفتر آقای رئیس جمهور هماهنگ شده بود و الا اینجوری که نمیشود سفر انجام بشود...