۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۵
کد خبر: ۷۴۴۴۵۸

اشعار «غزه می‌خندد» تازه‌ترین سروده علیرضا قزوه

اشعار «غزه می‌خندد» تازه‌ترین سروده علیرضا قزوه
علیرضا قزوه شاعر و نویسنده کشورمان برای مردم غزه شعری نو با عنوان «غزه می‌خندد» سرود.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، علیرضا قزوه شاعر، نویسنده و رئیس دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما برای مظلومیت مردم غزه و عملیات گروه‌های مقاومت فلسطین به سرزمین‌های اشغالی موسوم به «طوفان الاقصی» که از هفته‌های گذشته آغاز شده است، شعری نو با عنوان «غزه می‌خندد» سرود.

غزه می‌خندد

جنازه‌ها مصراع‌های شعرند 
غروب، پرتقال خونی له شده است
و هزار ترکش 
بر گیجگاه ماه نشسته است 
صبح، اسب سپید بی‌سواری است
گلابگیران خون است 
و سرهای بریده 
یکی یکی به شیشه‌های گلاب تبدیل می‌شوند 
به دار کشیده‌اند ناقوس‌ها را 
ستارگان کوچک 
دنبال مادرانشان می‌گردند 
در چشم‌های ساکت طفلان غزه 
چقدر باران و شعر ته نشین شده است 
و این جنازه دختری به نام اسماست 
نامش را هفت بار بر بدنش نقاشی کرده بود 
بدون آنکه دنیا بداند 
اسما، اسماالحسنی است 
و کودکان غزه 
شاعران فردایند
تمام‌شان از معراج آمده بودند 
و صداشان در زیر خاک 
تا هنوز 
سمفونی بلند بیداری است 
آن‌ها نمرده‌اند 
تنها خودشان را به خواب زده‌اند 
شاید دارند قایم باشک بازی می‌کنند و
 سرود دسته جمعی می‌خوانند 
اگرچه غیر سلیمان و باد و شاعران 
کسی صداشان را نمی‌شنود 
اینجا گل‌ها به سن تکلیف نرسیده 
پرپر می‌شوند
اینجا به دور ماه سیم خاردار کشیده‌اند 
اینجا به دور صداها سیم خاردار کشیده‌اند 
کلید شهری را به دریا انداخته‌اند 
در بندری بی کشتی 
با کشتی‌هایی از اشک ستارگان 
و زخم‌ها فانوس‌های دریایی‌اند 

سحرگاهان ماه 
چون جنازه‌ای باد کرده 
نگاه می‌کند به شب غزه 
به بیمارستان المعمدانی
در زیر خاک چقدر چراغ قوه چشمان کودکان 
روشن خاموش می‌شود 
و غزه 
سر بریده کودکان است 
افتاده در کنار آیینه‌ای شکسته
پرزیدنتی
سیگار صبحگاهی‌اش را
در چشم کودکان غزه خاموش می‌کند 

خروس‌ها دیگر نمی‌خوانند 
پدر دنبال دستگیره در می‌گردد
درهای در به در 
خم شده‌اند در درگاهی
بخواب کودک من !
کودک نمی‌خوابد 
به جای گریه حتی قهقهه می‌زند 
ستاره‌های شامگاهی از فراز کوه برآمده‌اند 
و قبه الصخره قهقهه طفلان است 
نگاه کن!
غزه دوباره کمی لاغرتر شده است 
اما با صورت استخوانی‌اش می‌خندد
شبی گذشت که محشر بود در زیر خاک و خاکستر
شبی گذشت و غزه کوتاه نیامد 
و شیشه‌های شکسته می‌خندند
خروس‌ها می‌خندند 
باران‌ها می‌خندند
حتی جنازه‌ها و آوارها با هم قهقهه می‌زنند 

چشم‌ها را ببندید
در غزه شب می‌شود 
جاسوسان و غاصبان و مافیا بیدار می‌شوند 
امشب دوباره به کدام زخم 
شلیک می‌کنند؟

ارسال نظرات