۲۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۵
کد خبر: ۷۴۱۵۶۳

خبرنگاری که آدمکش تکفیری‌ها شد!

خبرنگاری که آدمکش تکفیری‌ها شد!
از نگاه موساد می‌توان یک سمپات براندازی را تبدیل به یک ماشین آدمکشی تکفیری کرد؛ بدون آنکه آن فرد متوجه تغییر وضعیت خود شود. درست مانند طرحی که سال 2013 در سوریه پیاده شد!
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در روزنامه جوان به تحلیل روابط میان سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب پرداخته و نوشت:سال 2013 ژنرال سیسی پیچ‌های حکومتش را در قاهره محکم کرده و تقریباً همه‌کسانی که منطقه را می‌شناختند، به‌خوبی می‌دانستند که مصر دیگر به دوران محمد مرسی باز نخواهد گشت.

این شرایط سیاسی خاص باعث شد که یکی از گروه‌های برانداز از فرصت پیش‌آمده از جنگ و آشوب در سوریه استفاده کرده و برخی از اعضایش را به دمشق بفرستد، روزی که قرار بود این افراد اعزام شوند به آنها گفته شد که به‌زودی اسد از کاخ مهاجرین رفته و حکومت جدید نیاز به تنفس تازه دارد.

1

قرار بود گروه مصری «امت واحده» در سوریه تنها کار تبلیغی کرده و در امور خیریه فعال باشد، جالب آنکه آنها پیش از اعزام اصول اولیه خبرنگاری را هم آموزش‌دیده تا بتوانند آنچه در مناطق جنگ‌زده مشاهده می‌کنند در شبکه‌های اجتماعی منعکس کنند.

از میان افرادی که از مصر به سوریه اعزام شدند دو نفر سرنوشت جالبی دارند؛ یکی «ابو شعیب المصری» که جذب داعش شد و دیگری «ابوالفتح الفرغلی» که به گروهک تروریستی تحریرالشام پیوست، این دو درحالی‌که قرار بود در سوریه مشغول امور تبلیغی و اجتماعی باشند به شکل عجیبی تکفیری شدند!

«یوسی میلمان» که از مشهورترین تحلیل‌گران در مناطق اشغالی بوده و در روزنامه صهیونیستی معاریو یادداشت می‌نویسد، بعدها در مقاله‌ای درباره سرنوشت گروه امت واحده نوشت و در آن توضیح داد که موساد چگونه توانست اپوزیسیون مصر را استحاله کرده، طوری که آنها از یک فعال فیس‌بوکی تبدیل به یک تکفیری شوند. در پایان این یادداشت آمده بود که نفوذ ایران در منطقه را با همین شیوه می‌توان کنترل کرد.

طی روزهای گذشته تحلیل‌های مختلفی در خصوص دیدار وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی با برخی خبرنگاران ضدانقلاب صورت گرفته است، اما این تفسیرهای متفاوت به دلیل نداشتن یک تصویر دقیق از نوع نگرش صهیونیست‌ها به ضدانقلاب و نیز نوع برداشت گروهک‌های برانداز از ماهیت رژیم صهیونیستی دچار «بخشی‌نگری» شده است.

تحلیل رفتار عمده گروهک‌های ضدانقلاب حکایت از آن دارد که تمامی این جریان‌های متضاد سیاسی در یک موضوع مهم با یکدیگر اشتراک دارند، تمامی این گروهک‌های اقماری روی این نقطه اتفاق‌نظر دارند که بدون حمله نظامی تمام‌عیار خارجی احتمال تغییرات سیاسی در ایران نزدیک به صفر است، به عبارتی عمده گروه‌های رادیکال در خارج از کشور که خود را به‌اصطلاح برانداز می‌خوانند تغییرات اجتماعی در داخل ایران را امری محال ارزیابی می‌کنند. برای همین در یک سال گذشته برخی گروه‌های مؤثر اپوزیسیون مانند نایاک روی برگ‌های بدنام اما مسلحی چون گروهک تروریستی منافقین، احوازیه و حتی احزاب کردی سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

این گروه‌ها اگرچه فاقد پایگاه اجتماعی هستند، اما توان رزم مسلحانه خواهند داشت. این وضعیت باعث می‌شود که گرایش ضدانقلاب به سرویس‌هایی چون موساد بیشتر از سرویس اطلاعات خارجی آلمان یا فرانسه باشد. سرویس اطلاعاتی کشورهای اروپایی روی تحولات اجتماعی سوار شده و عمیق برخورد می‌کنند، اما رژیم صهیونیستی روی «ضرب تحولات» تأکید دارد.

مروری بر رفتار «میکائیل برشتولد» سفیر آلمان و «سایمون شرکلیف» سفیر انگلیس در تهران در حد فاصل اغتشاشات پاییزی نشان می‌دهد که تحرکات هر دو سفارتخانه به‌سوی فعال کردن گسل‌های اجتماعی بوده است؛ درحالی‌که موساد روی اقدامات ضربتی و محدود عمل کرده است. این ضربتی عمل کردن باب میل گروهک‌های معاند است.

البته زاویه دید رژیم صهیونیستی به اپوزیسیون ایرانی نیز جالب‌توجه و مهم است. اگر برای سرویس‌های جاسوسی غربی گروهک‌های ضدانقلاب صرفاً یک‌مهره بازی با وزن کم در جهت چانه‌زنی سیاسی بوده و کارکرد آنها کاملاً تاکتیکی است. در آن‌سو موساد حداقل در 10 سال گذشته با طیف متنوعی از اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور ارتباط گرفته است.

برخی گزارش‌های معتبر بیانگر آن است که رژیم صهیونیستی توانسته است با طیفی رنگین‌کمانی از براندازان ارتباط برقرار کند، این ارتباطات که اغلب علنی نیز شده است، از گروهک‌های ملی‌گرا تا مرکزگرا، قوم‌گرا و حتی رفرمیست‌ها را شامل شده است. این بی‌پروایی ناشی از عطش رژیم صهیونیستی در تأمین منافع و رقابت آشکار با جمهوری اسلامی ایران در منطقه است.

در سناریو طراحی‌شده به دست صهیونیست‌ها جامعه کم رونق اپوزیسیون ایرانی نه به‌عنوان یک کارت بازی بلکه در سطح یک «متحد ابزاری» عمل کرده و هم‌راستا با سطح تنش موجود اقدام خواهد کرد. سفر رضا پهلوی به مناطق اشغالی و نیز ارتباط «گیلا گاملیل» وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی با تعدادی از خبرنگاران فارسی زبان را باید از این زاویه خاص ارزیابی کرد.

رژیم صهیونیستی ازنظر جمعیتی و عمق استراتژیک جغرافیایی فاقد پشتوانه حداقلی است تا وارد جنگ کلاسیک با کشوری در وسعت ایران شود، ازاین‌رو ایده‌آل‌ترین اقدام رفتن ‌به سراغ کم‌هزینه‌ترین گزینه اما با ریسک بسیار بالا است. به‌صورت طبیعی جذب علنی مؤتلف بومی بازدهی بیشتری نسبت به جمع‌کردن براندازان و ضدانقلاب در دانشگاه جورج تاون و استنفورد دارد.

واقعیت روی صحنه حکایت از آن دارد که گروهک‌های ضدانقلاب از شرکت بی‌نتیجه در اجلاس‌های متنوعی چون «هالیفکس» و «مونیخ» ناامید شده و دستشان از سخنرانی در نشست غیررسمی شورای امنیت سازمان ملل خالی مانده است.

در این وضعیت تنها گزینه قابل اتکا همراهی با شبکه امنیتی رژیم صهیونیستی است. این هم‌افزایی با انجام یک مأموریت رسانه‌ای مشترک در لندن کلید خورده است؛ در این پروژه خاص خبرنگاران ضدانقلاب نقش بولتن تبلیغی موساد را بازی خواهند کرد.

از سویی برخی اطلاعات کارشناسی شده در حوزه نفوذ، خبر از آن می‌دهد که از مدت‌ها قبل شبکه‌ای از ساواک با هدایت پرویز ثابتی بازسازی‌شده و در حال حاضر با عنوان گروه‌های حامی سلطنت‌طلبان و نیز برخی کانال‌های کاور شده توسط منافقین در شبکه‌های اجتماعی فعال است که سرنخ همه این فعالیت‌ها در رژیم صهیونیستی است.

از نگاه موساد می‌توان یک سمپات براندازی را تبدیل به یک ماشین آدمکشی تکفیری کرد؛ بدون آنکه آن فرد متوجه تغییر وضعیت خود شود. درست مانند طرحی که سال 2013 در سوریه پیاده شد! در این شرایط خاص برخورد مهندسی‌شده با «ظرفیت‌های نفوذ» نیاز به شناخت دقیق از اتمسفر سیاسی موجود دارد. این بازی درخشان از مدتی قبل با تشکیل گروه هماهنگی مقاومت بیخ گوش رژیم صهیونیستی در کرانه باختری آغازشده است.

ارسال نظرات