۲۱ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۸
کد خبر: ۷۲۷۳۶۰

۱۴ دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد

۱۴ دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد
جایزه ادبی جلال در دوره‌هایی که برگزار شده، فراز و فرودهای مختلفی را طی کرده، یکی از معضلات جشنواره‌های ادبی، دوره زمانی برگزاری آنها است.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، جایزه ادبی جلال در دوره‌هایی که برگزار شده، فراز و فرودهای مختلفی را طی کرده است. یکی از معضلات جشنواره‌های ادبی، دوره زمانی برگزاری آنها است. جشنواره‌ها فرآیندی مقایسه‌ای در بازه زمانی مشخص مثلاً سالانه دارند. یعنی لزوماً بر اساس معیارهای اصیل نقد نمی‌شوند بلکه بر اساس اصل رقابت به انتخاب می‌رسند.

نگاهی به 14 دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد با احمد شاکری

با احمد شاکری منتقد ادبی و نویسنده «درباره مانایی و مینایی»که اثر شایسته تقدیر دوره دوازدهم جایزه جلال شد گفت‌وگویی صورت گرفته است که آن را می خوانیم.

با توجه به اینکه هر جایزه ادبی باید یک روند اصلی در انتخاب آثار داشته باشد و بخش‌های جانبی که بتواند موضوعات فرعی را جوابگو باشد، شما جریان جایزه ادبی جلال را در این ۱۵ دوره چطور می‌دانید؟

جشنواره‌ها به عنوان یکی از حلقات زنجیره پیشاتولید تا پسامصرف در حوزه کتاب و ادبیات، خود، زاییده و برآمده از دیگر ارکان موثر و سازنده ادبیات هستند. به تعبیری امر جشنواره ادبی در صورتی می‌تواند بر فرآیندها تاثیر بگذارد که از هم سنخی کافی با دیگر ارکان آن برخوردار باشد.

این سنخیت شامل مؤلفه‌ها و زمینه‌های متعددی از جمله زمان برگزاری، سیاست‌ها و اهداف کلی حاکم بر جشنواره‌های ادبی، برگزارکنندگان و مخاطبان، گونه‌ها، قالب‌ها و انواع حاضر در رقابت جشنواره‌ای، طول مدت برگزاری، میزان جوایز تعلق گرفته به آثار و تعلق جشنواره به جریان‌های ادبی است. بنابر این جشنواره‌ها بیش از آن که بر ادبیات تحمیل شوند از ادبیات زاده می‌شوند و آن را نمایندگی و البته هدایت و حمایت می‌کنند.

به نظر شما چرا بسیاری از جوایز ادبی کمرنگ‌ شده‌اند؟

ظهور جشنواره‌ها خاصه جشنواره‌های ادبی در دهه‌های گذشته و تکثیر آن‌ها و البته برجسته‌شدگی آن‌ها در فضای ادبیات به دلیل خلاء و ضعف نسبی برنامه‌های کوتاه مدت و بلند مدت دیگر، ضرورت توجه به آن‌ها را دو چندان می‌سازد. واقعیت آن است که جای شناسی نامناسب جشنواره‌ها در فضای ادبیات معاصر و انتظارات و کارکردهای اغراق گونه درباره اهداف و نتایج آن‌ها، به قربانگاه آن‌ها تبدیل می‌شود.

چرا که کم فروغ شدگی برخی جشنواره‌هایِ در جریان، و تعطیلی برخی دیگر، بیش از آن که نشان عدم اهتمام برگزار کنندگان یا ضعف بنیه مالی برای اجرای آن‌ها باشد. حکایت‌گر برآورده نشدن انتظاراتی است که مؤسسان و مبلغان آن‌ها از جشنواره‌ها انتظار داشته و بدان وعده می‌دادند. هم‌چنان که اکتفا به جشنواره‌ها و بعضاً تعریف آن‌ها به عنوان حل المسائل حوزه ادبیات در دوره‌هایی توسط متولیان جشنواره‌ها اعم از دولتی، نیمه دولتی و خصوصی در دوره‌های بعد ابطال شده است.

چه زمانی جشنواره‌های ادبی مثل جلال به جایگاه خود می‌رسند؟

زمانی که از جشنواره‌ها سخن می‌گوییم باید در افقی بلند‌تر، از سندهای چشم انداز بالادستی که حاکم بر حوزه فرهنگ و ادبیات است سخن بگوییم. لازم است بحث را از معرفت به چیستی و کجایی ادبیات معاصر، چرایی تجربه‌های گذشته و معرفت به افق‌های پیش رو آغاز کنیم. زیرا تصمیم به راه اندازه جشنواره‌ها و استدام آن‌ها، نتیجه معرفت به حوزه ادبیات، معرفت به مسائل، معرفت به راه حل‌ها و معرفت به روش‌های دست یابی به راه حل است.

بدیهی است خطا در هر یک از مراحل این فرآیند، می‌تواند تردیدهایی را در برگزاری اصل جشنواره یا نوع یا طول زمانی یا جنس آن وارد کند. بنابر این با ضعف یا فقدان مطالعات و اسناد بالا دستی یا معرفت‌های پیشینی، عموم جشنواره‌ها تا جایی که نگارنده بدان اشراف دارد دچار بحران هویتی هستند. به این معنی که خود نیز دقیقا نمی‌دانند هدف وجودی شان چیست یا با عدم تحقق نسبی یا مطلق اهداف‌شان همچنان تلاش دارند خود را مؤثر نشان دهند.

جشنواره‌ها چه زمانی وزن خود را در جامعه ادبی پیدا می‌کنند؟آیا می‌توان جشنواره‌ها را مهم‌ترین کنش‌های جریانی در حوزه ادبیات به شمار آورد؟

به نظر می‌رسد اینگونه نیست. زمانی می‌توان وزن جشنواره‌های ادبی و کارکرد آنها را در فضای ادبیات درک کرد که تصویری از تنوع ارکان مؤثر بر ادبیات پیش رو داشته باشیم. ارکانی چون: پژوهش، آموزش، نقد، تولید، مدیریت، تبلیغ، ترجمه، اقتباس، نشر و توزیع. جشنواره‌های ادبی، خاصه جشنواره‌های داستانی تنها یکی از ده‌ها کنش مفروض در زیر رکن تبلیغ هندسه معرفتی ادبیات هستند.

جشنواره‌ها مدعی جهت دهی به پژوهش، بهره گیری از نقد، چهره سازی برای آموزش، جریان‌سازی در حوزه تولید، هدف گذاری در حوزه مدیریت، ظرفیت‌یابی برای حوزه ترجمه و اقتباس و رونق دهنده نشر هستند. اما چه میزان از این دامنه تاثیر گذاری حاصل می‌شود؟ می‌توان با نگاهی آماری و کمّی، میزان نفوذ نتایج جشنواره‌های ادبی را در هر یک از ارکان پیش گفته ارزیابی کرد.

بررسی این آمارها می‌تواند نشان دهد جشنواره‌های ادبی مدعی جریان‌سازی در چه حوزه‌ای و تا چه میزان جریان‌ساز بوده‌اند و همراهی طیفی از کنشگران در حوزه‌های دیگر را موجب شده اند.

به عنوان مثال آیا برگزیده شدن آثاری در حوزه ادبیات داستانی در یک جشنواره حرکتی جمعی را در حوزه پژوهش با محوریت آن، آثار در مجامع دانشگاهی ایجاد کرده است. یا آن آثار به میزان کافی واجد عناصر شاخص هویتی بوده‌اند که بتوانند از نظریه مطلوب در حوزه ادبیات حمایت کنند؟


چطور می‌توانیم جشنواره‌های ادبی که برگزار می‌شوند تحلیل و ارزیابی کمی و کیفی کنیم؟

هدف گذاری جشنواره‌ها روش‌های فکر شده برای نیل به این اهداف و ارزیابی تحقق اهداف یا عدم تحقق آنها می‌توانند سنجه‌های مناسبی در تحلیل جشنواره‌ها باشند. اما چنین انتظاری دقیقاً توسط چه فرد یا افرادی و با دسترسی به چه اطلاعاتی قابل تحقق است؟ جشنواره‌های ادبی عموماً فاقد چرخه‌های ارزیابی و خود انتقادی و حتی دیگر انتقادی‌اند. فرآیندهای داوری و معیارهای گزینش داوران و آثار نوعاً کلی است یا مکتوم است.

سخن در این است که با پایان یافتن یک جشنواره چه رکنی در خود جشنواره فرآیندها را دقیقاً مورد مطالعه قرار داده و آن‌ها را ارزیابی می‌کند یا درباره صحت و سقم انتخاب‌ها و کنش داوران به ارزیابی می‌نشیند؟

پاسخ این است که هیچ کس! جشنواره‌ها نه به نقد خود می‌پردازند و نه حتی گوش شنوایی درباره نقد دیگران دارند. سازوکاری برای بررسی وجود ندارد و با برگزاری مراسم اختتامیه همه چیز تمام می‌شود. بعضاً داورانی که در انتخاب‌ها مکرراً دچار خطا شده‌اند مجدداً در همان جشنواره یا جشنواره‌های دیگر به داوری پرداخته و رزومه پُر و پیمان‌تری اندوخته اند.  

دلیل این امر بسیار واضح است زیرا هیچ جشنواره‌ای در اذعان به کاستی‌های روشی یا کنشی خود در امر داوری و در نتیجه خدشه وارد ساختن به نتایج خود مفتخر نخواهد بود. به تجربه بارها شاهد بوده ایم داوران یک جشنواره خود به عمق  اثری که خوانده‌اند اشراف نداشته یا تصور دقیقی درباره زوایای ساختاری اثر ندارند. اما این تجربه نه تجربه ای عمومی‌که خاص و مربوط به کسانی است که اثر منتخب را خوانده و امکان گفتگو با داوران جشنواره انتخاب کننده را بیابند.

داوران جشنواره‌ها بر اساس چه معیاری انتخاب می‌شوند؟

پرسش‌های بی‌پاسخی از این دست، نه تنها درباره روش‌ها که درباره معیارها و افراد (داوران) نیز قابل طرح است. داوران جشنواره‌ها بر اساس چه معیاری انتخاب می‌شوند؟ طبعا جشنواره‌های محفلی در این باره اساساً پاسخگو نیستند و تا حدودی محق هستند سلایق و علایق خاص خود را در انتخاب داوران دخالت دهند.

اما بعضاً جشنواره‌های دولتی و نیمه دولتی نیز دچار محفل گرایی خواسته و ناخواسته بوده‌اند. آسیبی که در این باره نوعاً جشنواره‌ها را به مخاطره می‌اندازد، تعریفی است که از داور دارند. گمان غالب و غلط در این باره که زوایای ادبیات را در نوردیده این است که نویسنده لزوماً داور ادبی نیز می‌تواند باشد.

این تلقی تنها به حوزه داوری محدود نشده و شاهد سلطه بخشی به نویسندگان در حوزه‌های تخصصی چون پژوهش ادبی، نقد ادبی و سیاست گذاری ادبی بوده‌ایم. به‌وجود آمدن سلایق ادبی، محفل گرایی و نویسنده سالاری، سه ضلع آسیب رسانی است که شاهد بروز و ظهور آن در داوری دوره‌هایی از جایزه جلال ال احمد و دیگر جشنواره‌ها بوده‌ایم.

چرا پای معیارهای ارزیابی که به میان می‌آید چالش‌ها از این نیز پیچیده‌تر می‌شود؟

 در این باره حداقل سه موضوع حائز اهمیت وجود دارد. نخست اهداف جشنواره و مصالح ناظر بر آن، دیگر شناخت عمیق معیارها و سوم، روش‌های تطبیق معیارها بر مصادیق. اصل کلی در این باره وجود دارد و آن این است که در ساحت هنر نمی‌تواند ضوابط و مولفه‌ها را به صورت دقیق فهرست بندی کرد. به تعبیری هنر از چارچوب‌ها می‌گریزد و آنها را توسعه می‌دهد.

این خصوصیت هنر و ادبیات است. بنابر این طراحی فرم‌های داوری در برخی جشنواره‌ها و حتی نگارش شیوه نامه و آیین نامه قادر نیست معضلات داوری و خاصه معیارهای داوری را به تمامه حل کند. بلکه معیار به نحو اصیل از ذهن قوام یافته داور می‌جوشد و توانایی داور در درک معیار و هنر او در کاربست آن‌ها است که فرم‌های ارزیابی را به سخن در می‌آورد.

این بدان معنی است که حصول نتیجه نهایی بیش از آن که در بند آیین نامه‌ها و شیوه نامه‌ها باشد به نفس داور و معرفت و باور او باز می‌گردد.

اما زمانی که از معیارها یاد می‌کنیم ملاک‌مان تنها تئوری‌های از پیش تدوین شده نیست بلکه عنصر منعطفی به عنوان ذائقه هنری داور مطرح می‌شود. امری که به زیست و سلوک داور در عالم هنر مربوط است و زکاوت او در فهم و استشمام آنچه ممکن است به درک دیگران نیاید.

همچنان که در ابعاد نظری نیز نمی‌توان به مفاهیم کلی بسنده کرد و ورود علمی‌ و آگاهانه داور و مبنا گزینی درست آن و به تعبیری صاحب نظر بودن او شرط است.

جوایز ادبی چه زمانی به هدف خود دست پیدا می‌کنند؟

نتایج وقتی جشنواره ادبی برگزیده‌ای داشته باشد چه نداشته باشد. چه برگزیده در مقام نخست معرفی شود یا تقدیر شود، در صورتی به هدف خود دست خواهد یافت که بیان داشته باشد. یعنی آنچه ملاک داوری‌ها و ارزش‌های ماهوی اثر است منتقل شود. در غیر این صورت صرف معرفی آثار قادر نخواهد بود ملاک‌ها را به روشنی آشکار سازد و جریانی در پی آن پدید آورد.

معضل دیگری که نوعاً برای جشنواره‌های ادبی بحران ساز است، دوره زمانی برگزاری آن‌ها است. جشنواره‌ها فرایندی مقایسه‌ای در بازه زمانی مشخص مثلاً سالانه دارند. یعنی لزوماً بر اساس معیارهای اصیل نقد نمی‌شوند بلکه بر اساس اصل رقابت به انتخاب می‌رسند. حال بسته به اینکه در هر دوره زمانی چه آثاری تولید شده باشند گردونه و طرفین رقابت و در نتیجه برون داد‌ها می‌تواند متفاوت باشد.


تندیس یازدهمین دوره از جایزه ادبی جلال آل احمد

 اگر جشنواره یک رخداد تبلیغی باشد نمی‌تواند منتخبی نداشته باشد

نظر شما در این خصوص که برخی از دوره‌های جایزه جلال برگزیده نداشته، چیست؟

معضل دیگری که جشنواره‌ها با آن مواجه هستند، اصل معرفی منتخب است. این بیش از هر چیز به تعریف از جشنواره و کارکردهای آن باز می‌گردد. اگر جشنواره یک رخداد تبلیغی باشد نمی‌تواند منتخبی نداشته باشد. زیرا عدم انتخاب به معنای نقض غرض خواهد بود. در حالی که اگر جشنواره‌ها کارکرد اعلامی‌داشته باشند می‌توان پذیرفت به منتخبی دست نیافته‌اند.

لذا فشار فضای عمومی‌ و البته تعریف و کارکرد خاص جشنواره‌ها در فضای عمومی‌ادبیات ایران که از آن انتظار معرفی برگزیده دارند از جمله معضلاتی است که ممکن است حتی به عقب نشینی و عدول از معیارها منجر شود. به تعبیری ضرورت‌های خود خوانده، معیارها و اهداف و بلکه ارزش‌ها را عقب زده یا آن‌ها را کمرنگ کند.

این نوع هدف گذاری مبتنی بر مصالح زمانی برجسته می‌شود که گمان شود برگزاری جشنواره تنها راه و اقدام یا برنامه در حوزه ادبیات است لذا عدم معرفی به معنای ابتر یا بی‌نتیجه بودن این برنامه است.

در پایان جشنواره‌های ادبی در ایران و به ویژه جایزه جلال با چه معضلاتی مواجه هستند؟

معضل دیگری که جشنواره‌ها با آن مواجه هستند این است که قابل تفسیرند. به این معنی که برگزیده شدن اثری به صورت کلی گویای وجوه قوت و تفکیک انها از وجوه ضعف نیست. لذا جشنواره‌ها قدرت کافی یا امکانات کافی برای کنترل نتایج و هدایت مشخصی که بر حوزه ادبیات انتظار دارند نخواهند داشت.

چه کسی دقیقا می‌داند فلان کتاب در جشنواره ای چون جلال ال احمد چرا انتخاب شده است؟ این ابهام یا تفسیر که به دلیل تک بعدی انگاشتن حوزه ادبیات و درگیر نکردن یا نپیوستن دیگر ارکان هندسه معرفی ادبیات به جشنواره‌ها رخ می‌دهد عملا ممکن است اهداف جشنواره را دچار انحطاط کند.

معضل دیگری که جشنواره‌هایی چون جلال ال احمد با آن مواجه‌اند، اتصال اثر با نویسنده است. درست است که جشنواره‌های ادبی نوعاً به اثر جایزه می‌دهند، اما عنوان برگزیده یا تقدیری لزوماً با اثر ملازمت نداشته و از اثر به نویسنده سرایت می‌کند. به تعبیری به جای اثر برگزیده و بلکه بیش از آن نویسنده برگزیده مطرح شده و در طول زمان امتداد می‌یابد.

این بدان معنی است که جایزه‌هایی چون جلال آل احمد، بیش از آنکه توسط اثر جریان‌سازی کنند توسط نویسندگان جریان‌سازی می‌کنند. با این تفاوت که اثر امری تمام شده و قابل قضاوت و بدون دگرگونی است در حالی که نویسنده موجودی کنشگر و زنده و قابل تغییر است. با کنش‌های متعددی که ممکن است در آثار متعدد متفاوت باشد.

عدم لحاظ این تأثیر به نحو ناخواسته یا بعضاً خواسته و شیطنت آمیز، موجب شده است برخی نویسندگان برگزیده جایزه‌های دولتی از جمله جلال آل احمد که با این جایزه شهرتی بدست آورده‌اند از این شهرت بر علیه اهداف جایزه جلال استفاده کنند. به تعبیری گرچه جایزه ادبی خاصه جایزه ادبی دولتی به اثر داده می‌شود اما گوشه چشم و نگاهی به موثر نیز باید داشته باشد.

ارسال نظرات