پاسخ جمعی از محققان حوزه به بیانیه دارالعلوم زاهدان
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم در پاسخ به بیانیه اساتید مدرسه دارالعلوم زاهدان پیرامون جایگاه معاویه، بیانیه ای صادر کردند.
متن بیانیه جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم در پاسخ به بیانیه اساتید مدرسه دارالعلوم زاهدان پیرامون جایگاه معاویه، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
اخیرا بیانیهای از سوی اساتید مدرسه دارالعلوم زاهدان در واکنش به اظهارات اخیر یکی از مسئولان نظام پیرامون معاویه، منتشر شده که از منظر برادران اهل سنت، به عنوان توهین به مقدسات ایشان و مخل به بحث وحدت قلمداد شده است. از این رو ما نیز قبل از پاسخ به این بیانیه، با تأکید بر اهمیت مسأله اتحاد مسلمانان و پرهیز از سب و ناسزا به مقدسات مذاهب اسلامی، ضمن آنکه روشن نمودن حقایق و بیان آنها را در راستای کاستن از اختلافات و کمک به همان مسأله اتحاد میدانیم؛ طرفین را قبل از هرگونه اظهار نظر یا واکنش پیرامون موضوعات و مسائل مورد اختلاف فریقین به توجه به نکات ذیل دعوت مینماییم.
1- تلاش در جهت روشن نمودن حقایق تاریخی با استناد به مباحث علمی
2- پرهیز از طرح ادعاهای بدون دلیل و مدرک معتبر
3- عدم اصرار بر دفاع از ادعاهای غیر قابل اثبات یا آنها که برای مدعی هنوز به درجه قطع نرسیدهاند
4- استناد به منابع مورد قبول طرفین یا حداقل مورد پذیرش طرف مقابل
5- اجتناب از تعصب در مواجهه با مطالب صحیح و در عین حال مخالف با عقاید رایج.
6- بیان حقایق تاریخی با رعایت کامل احترام و به دور از سب و ناسزا.
با توجه به نکاتی که بیان شد و به مناسبت طرح مجدد بحث از صحابه به ویژه شخصیت و جایگاه معاویه، در روزهای اخیر که یکی از موضوعات مهم و مورد اختلاف فریقین است، توجه برادران محترم را به بازخوانی دوباره این موضوع مهم و تأمل در آن با استناد به منابع صحیح و معتبر و بر اساس مباحث علمی جلب مینماییم. نیک میدانید که در طول تاریخ، سخن درباره برخی صحابه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» از جمله معاویه همواره با اختلاف نظرهای عمیق و جدی در میان اندیشمندان مسلمان همراه بوده است؛ دوران پر فراز و نشیب 78 ساله زندگانی او به شهادت تاریخ با موضعگیریها و اقداماتی از سوی وی همراه شده است که چشم پوشی از آنها و اکتفا به تنها دو سال همراهی و همصحبتی او با رسول خدا «صلی الله علیه و آله»، موجب مخفی ماندن ابعاد مختلف شخصیتی وی خواهد شد. به همین منظور جهت شناخت شخصیت وی، مطالعه کل دوران زندگانی او و توجه به همه زوایای آن در متون و منابع تاریخی، ضروری به نظر میرسد، چه اینکه توجه بیش از حد برخی به همان دوران دوساله همراهی او با رسول خدا «صلی الله علیه و آله» و پذیرش صحابی بودن وی و به تبع باور به نوعی تقدس نسبت به هر کس که این عنوان بر او صدق مینماید، موجب نوعی بزرگنمایی و اغراق در شخصیت وی و مانع از توجه و اعتماد به سایر نقلهایی شده که به گونهای این تقدس را زیر سوال میبرند.
از آنجا که پرداختن به همه زوایا و ابعاد شخصیت معاویه در طول دوران مذکور در این نوشتار کوتاه، ممکن نیست؛ در اینجا به اصول کلی مورد اختلاف در این باره که در آن بیانیه نیز مورد تاکید قرار گرفته، پرداخته و مباحث تفصیلی را به محل خود وامیگذاریم. از این رو در ادامه به بازخوانی و بیان مصداق «صحابه» در منطق قرآن کریم، دیدگاه پیامبراکرم «صلی الله علیه و آله» پیرامون اصحاب خویش، جایگاه معاویه در این بحث، نظریه «عدالت صحابه» و عدم شمولیت آن بر تمامی اصحاب و بالاخره جایگاه معاویه در میان بزرگان از متقدمین اهل سنت خواهیم پرداخت.
1- مصداق صحابه در منطق قرآن کریم
فارغ از تعاریف اصطلاحی بزرگان اهل سنت از «صحابه»[1] که با اختلافات قابل توجهی همراه بوده و در نهایت نیز مبتلا به اشکالاتی است؛ در منطق قرآن کریم، «صحابه» به دو دسته کلی مهاجر و انصار تقسیم میشوند. مهاجرین به کسانی گفته میشود که پس از فرمان خداوند متعال، از مکه به مدینه هجرت کردند تا زمانی که فتح مکه واقع شد. انصار نیز به آن دسته از اصحاب آن حضرت که اهل مدینه و از دو قبیله اوس و خزرج بودند، اطلاق میگردد؛ بر این اساس آن دسته از کسانی که پس از فتح مکه مسلمان شدهاند نه از مهاجرین محسوب میشوند و نه از انصار[2] و از آنجا که به شهادت تاریخ، این گروه از روی اکراه و اجبار در برابر رسول خدا «صلی الله علیه و آله» تسلیم شدند و به ظاهر اظهار اسلام نمودند، پیامبراکرم «صلی الله علیه و آله» نیز آنها را آزاد کرده و به بردگی نگرفت. به همین جهت هم آنها را با لقب «طلقا» به معنای «آزاد شدگان»[3] مورد خطاب قرار داد.[4] در این میان با توجه به کارنامۀ سیاه بنیامیه در مخالفت و مبارزه با اسلام، واژههای «طلقاء»، «ابناء الطلقاء» و «حزب الطلقاء» همواره بر این گروه اطلاق میشده است.[5]
از این رو در منطق قرآن کریم، افرادی چون معاویه که از جمله طلقا به شمار میروند، تخصصا از مصداق صحابی بودن خارج بوده و به تبع، آیاتی که در مدح یا بدگویی از اصحاب رسول خدا نازل شده نیز بر آنان صدق نمیکند.[6] به عبارت دیگر شخصی چون معاویه را از یکسو نه میتوان در شمار صحابه مورد تمجید در قرآن به شمار آورد و نه از جمله تابعینی که خدای متعال آنها را در حکم، به برخی صحابه ملحق نموده و به آنها وعده بهشت داده است. چه اینکه قرآن کریم خود شرط الحاق تابعین به صحابه در حکم را تبعیت از صحابه در احسان و نیکوکاری بیان کرده[7] و حال آنکه کارنامه و عملکرد معاویه در طول دوران زندگانی او که در این نوشتار به گوشههایی از آن اشاره مینماییم، احراز این شرط در وی را با مشکلاتی مواجه مینماید.
2- موضع منفی قرآن کریم نسبت به برخی اصحاب
در قرآن کریم، در کنار آیاتی که در مدح برخی صحابه نازل شده و از عظمت مقام و شأن آنان حکایت دارد[8]، آیاتی نیز به چشم میخورد که برخی صحابه را به باد انتقاد و بدگویی گرفته و نه تنها از آنان با عنوان منافقین[9] یاد نموده که حتی برخی را مورد لعن خود قرار داده[10]، ایمان واقعی آنها را منکر شده[11]و به آنها وعده عذاب الهی نیز داده است.[12]وجود این دو دسته از آیات خود شاهدی است بر وجود دو گروه از صحابه عادل و غیر عادل در عصر رسول خدا «صلی الله علیه و آله». از این رو از منظر قرآن کریم، نمیتوان همه صحابه را مومن واقعی به شمار آورده و به تبع آن، به عدالت همه آنها معتقد شد بلکه به یقین گروهی از اصحاب در زمره کسانی بودند که هرگز به رسول خدا «صلی الله علیه و آله» ایمان نیاورده و ایمان در دل آنها داخل نشده[13] و نفاق و دورویی در آنها رسوخ کرده بود. چگونه میتوان به عدالت این گروه باور داشت و همه صحابه را مشمول نظریه «عدالت صحابه» دانست و با استناد به این دیدگاه از بدگویی آنها جلوگیری نمود. مگر نه آنکه قرآن کریم آنها را مورد لعن و نفرین خود قرار داده و به آنها وعده عذاب داده است؟!
3- ملاک تقدس از منظر قرآن کریم
اگر چه قرآن کریم در برخی آیات از اصحاب رسول خدا«صلی الله علیه و آله» به نیکی یاد کرده و به آنها وعده بهشت نیز داده است[14] اما چنانچه گذشت، مذمت از برخی صحابه دیگر و وعده عذاب به آنها حکایت از عدم تقدس همه صحابه نزد خدای متعال دارد. به عبارت دیگر به صرف اینکه بتوان شخصی را در شمار صحابه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» به شمار آورد -چه بر اساس تعاریف اصطلاحی اهل سنت از صحابه و چه بر اساس مصداق صحابه از منظر قرآن کریم- و این عنوان را به او اطلاق نمود، هیچ فضیلت و ارزشی برای آن شخص ثابت نمیگردد. بلکه ملاک و ارزش هر یک از افراد و از جمله اصحاب، از منظر قرآن، امور دیگری همچون تقوا[15]، اطاعت محض از خدا و رسول او در زمان حیات آن حضرت[16] و پس از آن[17] خواهد بود. بدین معنا که آن دسته از اصحابی که پس از ایمان به خدا و پیامبر تا آخرین لحظه عمر بر عمل به سنت و سیره واقعی پیامبر تاکید داشته و به وصیت آن حضرت عمل نمودند[18]، مورد ارزش و احترامند.
با این حال احراز صفت عدالت نسبت به هر یک از صحابه غیر از اهلبیت آن حضرت که به دلایل خاص، معصوم از هر نوع گناه و اشتباهی هستند[19]، نیز به معنای عصمت مطلق صحابه و محال بودن ارتکاب گناهان توسط آنان نیست.
4- صحابه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» از منظر آن حضرت
در کنار روایاتی که به طور طبیعی از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» در تعریف و تمجید برخی صحابه صادر شده و با قطع نظر از صحت و سقم آن دسته از روایاتی که اهل سنت در این خصوص بدانها استناد مینمایند، بدون شک اخباری نیز در بدگویی و مذمت برخی دیگر از صحابه از آن حضرت نقل شدهاند[20] که عمومیت روایات دسته اول را بر فرض اطلاقشان، مقید ساخته و منحصر در آن دسته از اصحابی مینمایند که حقیقتا به آن حضرت ایمان داشته و تابع سیره و سنت رسول خدا «صلی الله علیه و آله» بوده و به وصیت آن حضرت در تمسک به قرآن و عترت، عمل نمودند.
بر این اساس باید گفت، به فرض که معاویه را در زمره اصحاب پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» به شمار آوریم باز هم نمیتوان عدالت او را به اثبات رساند چه اینکه آنچه در تاریخ از دیدگاه معاویه نسبت به رسول خدا «صلی الله علیه و آله» از یکسو و دیدگاه آن حضرت در حق وی از سویی دیگر، نقل شده، مانعی بزرگ در پذیرش عدالت معاویه است.
مگر نه آن است که بزرگان اهل سنت از معاویه چنین نقل کردهاند که وی در برابر مغیرة بن شعبه، به خدا سوگند یاد کرد که تا نام پیامبر را دفن نکرده و از زبانها نیندازد، آرام نگیرد؟!»[21]
و در مقابل، مگر نه آنکه بسیاری از بزرگان اهل سنت این جمله مشهور رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را نقل کردهاند که خطاب به معاویه فرمود: خدا شکمش را سیر نگرداند؟![22]
5- نخستین توهین کننده به صحابه
گذشته از اینها، مگر به باور اهل سنت، لعن و بدگویی از صحابه بالاترین درجه اهانت به مقدسات ایشان را نداشته و از جمله بدعتهای نابخشودنی به حساب نمیآید؟ حال سوال ما این است که چه کسی برای نخستین بار چنین بدعتی را باب کرده و بر استمرار آن تاکید نمود؟ مگر نه این است که به اعتراف مورخان بزرگ اهل سنت، این خود معاویه بود که نخستین بار دستور سب و لعن ابوتراب را صادر نمود و آن قدر بر آن تاکید کرد[23] که داماد و صحابی بزرگ رسول خدا «صلی الله علیه و آله»، بیش از 70 سال بر منابر شرق و غرب عالم مورد سب و لعن قرار گرفت؟![24] پس چگونه است که معاویه در این بدعت خویش هرگز از سوی طرفداران نظریه «عدالت صحابه»، مورد اتهام واقع نشده در حالی که خرده گیری از خود او در راهاندازی چنین بدعتی نیز جایز نیست؟ آیا امیرالمومنین «علیه السلام» از جمله صحابه نبود یا آنکه به لعن آن حضرت توسط معاویه، ایرادی وارد نیست؟!
6- اهل سنت و جواز لعن برخی صحابه
اگر رعایت احترام نسبت به همه صحابه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» امری لازم و ضروری است پس چگونه است که این نظریه در مواضعی نسبت به برخی صحابه مورد نقض واقع شده به گونهای که توهین به برخی از آنها نه تنها جرم نبوده که امری جایز نیز تلقی شده است. شاهد آنکه ابن حزم اندلسی صراحتا اقدام به لعن قاتلین صحابهای میکند که به قتل عثمان مبادرت کردند.[25]
7- معاویه از دیدگاه بزرگان اهل سنت
در پایان خوب است تاملی در دیدگاهها و مواضع دو تن از بزرگان صاحب نام اهل سنت در باره شخصیت معاویه بیاندازیم. بسیاری از بزرگان اهل سنت سبب درگذشت نسائی -صاحب سنن- را ضرب و شتم وی به واسطه مردم شام آن هنگام که او درخواست آنها را مبنی بر نگارش کتابی در فضایل معاویه و یا نقل فضایلی برای او رد نمود، دانستهاند.[26] این در حالی است که او پیش از آن کتابی با عنوان «خصائص امیرالمومنین» نوشته و در آن انبوهی از روایات فضائل آن حضرت را که از رسول خدا «صلی الله علیه و آله نقل شده بود، گردآوری کرده بود.
ماجرای شکسته شدن منبر حاکم نیشابوری، صاحب کتاب المستدرک علی الصحیحین و خانه نشینی او نیز در ارتباط مستقیمی با پاسخ منفی او به درخواست نقل فضایل معاویه دارد.[27]
حال سوال این است که چرا برخی بزرگان متقدم اهل سنت از نقل و نگارش فضائلی که امروزه از زبان برخی از پیروان اهل سنت شنیده میشود، اجتناب کرده و تا پای جان در پافشاری بر این مساله تأکید میکردند؟ آیا چنین اقداماتی حاکی از باور ایشان بر عدم وجود حتی یک روایت صحیح در فضائل معاویه نیست؟ تامل و تدبر در این پرسش میتواند تکلیف صحت و سقم برخی روایات دیگری که امروزه در فضائل معاویه بیان میشود را نیز روشن سازد.
در پایان با اعتقاد به اینکه تنها راه روشنگری و دستیابی به حقایق دینی و تاریخی از طریق گفت و گوهای علمی در فضای اخلاقی و با روشهای علمی حاصل میگردد، از همینجا آمادگی خود را جهت برگزاری سلسله نشستهای بحث و بررسی پیرامون مسائل اختلافی و مهم جهان اسلام اعلام داشته و امیدواریم که نخستین نشست در همین خصوص با پیگیریهای مسئولان مدرسه دارالعلوم زاهدان در همان مکان برگزار گردد.
و السلام علی من اتبع الهدی
27/5/1401- جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم
[1] . نک: ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص158 و 159.
[2] . این مطلب از امام امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) در رد پیشنهاد معاویه که خواستار انتخاب خلیفه از طرف شوری (شورای مهاجرین و انصار) شده بود در حالی که خودش را جز ایشان میپنداشت، نقل شده است. نک: «و من کتاب له إلی معاویة: إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد أن یختار و لا للغائب أن یرد، و إنما الشوری للمهاجرین و الأنصار...»، معنای این سخن امام این است که ای معاویه، همانا تو نه از مهاجرین هستی و نه از انصار بلکه آزاد شده از فرزند کسی هستی که خود او نیز به دست رسول خدا آزاد گشت و برای طلقا هیچ نصیب و بهرهای نه در شورای است و نه در خلافت. نهج البلاغه، ج3، ص7، ط بیروت تحقیق محمد عبده و ص367 تحقیق صبحی.
[3] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۰/۲۲۷؛ مقریزی، تقیالدین، امتاع الاسماع، ۸/۳۸۸. ا وازه «طلقا» در اصطلاح فقهی بر همۀ کسانی اطلاق میشود که از روی ناچاری و با اجبار و اکراه به اسلام گرویدهاند. نک: مروارید، علی أصغر، ینابیع الفقهیه، ص۳۰۵، کتاب الجهاد؛ مصطفی ابراهیم، نجار محمد علی، عبدرالقادر حامد، المعجم الوسیط، ۲/۵۶۳.
[4] . قَالَ النبی «صلی الله علیه و آله»: «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ». نک: مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۹۱؛ ذحیلی، وهبه، آثار الحرب فی فقه الاسلامیة، ص۲۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 3/513، کتاب الزکاة، باب أقل ما یجب فیه الزکاة من الحرث، ح2.
[5] . به عنوان نمونه از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نقل شده که در سخنرانی روشنگرانه خویش در شام خطاب به یزید، او را از فرزندان طلقاء معرفی کرد. آنجا که فرمود: «امن العدل یا بن الطلقاء تخدیرک حرا یرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا....». ابن طیفور، ابیالفضل بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ص۲۱.
[6] . با این حال از آنجا که قرآن کریم، از بنیامیه به جهت کینهتوزیها و مخالفتهای آنها با اسلام، با عنوان «شجرة ملعونه» نام میبرد، لذا جهت بررسی شخصیت و جایگاه این گروه، توجه به این کلیدواژه در قرآن کریم حائز اهمیت است. نک: «...ما جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتِی أَرَیناک إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ...»، سوره اسراء، آیه60. برخی مفسران اهل سنت مراد از اصطلاح «شجره ملعونه» را در این آیه، بنیامیه، دانستهاند. نک: آلوسی، روح المعانی، ۱۴۰۵ق، ج۱۵، ص۱۰۷. در برخی روایات نیز به این مطلب اشاره شده است. نک طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۱۱۲، ۱۱۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۳۷۷ق، ج۵، ص۳۰۹، ۳۱۰.
[7] . «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ...»، سوره توبه، آیه 100.
[8] . سوره توبه، آیه117؛ سوره فتح، آیه26؛ سوره آل عمران، آیه195؛ سوره اعراف، آیه157؛ سوره بقره، آیه177 و ...
[9] . نک: «و مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ و َمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ»، سوره توبه، آیه101.
[10] . قرآن کریم پس از آنکه به وجود برخی منافقان در میان اصحاب رسول خدا «صلی الله علیه و آله» تصریح مینماید. نک: سوره توبه، آیه101، در موضعی دیگر به منافقان وعده عذاب داده و آنها را لعن نموده است. «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ»، سوره توبه، آیه68.
[11] . نک: سوره حجرات، آیه49 و سوره منافقون، آیه1.
[12] . «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً»، سوره فتح، آیه6.
[13] . «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»، سوره حجرات، آیه14.
[14] . «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، سوره توبه، آیه100.
[15] . «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ...» سوره حجرات، آیه13.
[16] . «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا»، سوره نساء، آیه59؛ «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، سوره حشر، آیه 7.
[17] .«وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا...»، سوره آل عمران، آیه 144.
[18] . اشاره به حدیث متواتر ثقلین است که در آن رسول خدا «صلی الله علیه و آله» همگان را به تمسک به قرآن و عترت خویش امر نمودهاند. نک: ترمذی، سنن، ج5، ص662، ح3786؛ حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج1، ص93 و ج3،، ص109.
[19] . نک: تفاسیر شیعه و اهل سنت ذیل سوره احزاب، آیه33؛ سوره توبه، آیه119؛ سوره نساء، آیه59.
[20] . در صریحترین روایت، رسول خدا تخلف کنندگان از امر خود مبنی بر همراهی با سپاه اسامه را لعن نمودند. شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص29. مسلم نیشابوری نیز در کتاب خود، بابی را با عنوان «افرادی که پیامبر آنان را لعن و نفرین کرده»، ذکر کرده است. صحیح مسلم، ج5، کتاب البرو الصلة، باب 25، ح 88- 97.
[21] . السیرة النبویة، ابن هشام، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، ج4 ص870، چاپ اول. (1993م)؛ مسعودی شافعی، ابوالحسن علی بن حسین هذلی، مروج الذهب و معادن الجوهر، 4/ 49-48، ذکر خلافة المأمون، نداء المأمون فی امر معاویة و سببه، حوادث سال 212هجری قمری.
[22] . نک: مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج4، ص2010، ح96؛ ابن اثیر، اُسد الغابة، ج5، ص202، الرقم 4948؛ ابوداوود طیالسی، مسند الطیالسی، ص359، ح2746؛ بیهقی، دلائل النبوّة، ج6، ص243؛ طبری، تاریخ الطبری، ج10، ص58؛ بلاذری، فتوح البلدان:، ص663؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج8، ص119.
[23] . ««ان معاویة بن ابی سفیان لما ولی المغیرة بن شعبة الکوفة فی جمادی سنة ۴۱ دعاه و قال: ... و لست تارکا ایصاءک بخصلة لا تتحم عن شتم علی وذمه ...»، طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، 5/253.
[24] . یاقوت حموی، تاریخ نویس مشهور اهلسنت مینویسد: «لعن علی بن ابیطالب، علی منابر الشرق والغرب... منابر الحرمین مکة والمدینة». حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱.
[25] . الفِصَل، ج3، ص74 و 77.
[26] . یاقوت حموی، معجم البلدان ج5 ص282، دارالفکر، بیروت و ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج14 ص 132، موسسه الرساله-بیروت؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه ج11 ص 124، مکتبه المعارف، بیروت.
[27] . ذهبی سیر اعلام النبلاء، ج17 ص 175، موسسه الرساله، بیروت.