عشوه روی فرش قرمز!
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نگاه بخش عظیمی از جامعه ما و به خصوص قشر جوان به هنرمندان و بالاخص هنرمندان سینماست. خوشمان بیاید یا نه، میزان تاثیرپذیری و الگو دهی هنرمندان سینما در زمانه فعلی همچنان بالاست. هنوز درصد بالایی از مردم اخبار و حواشی زندگی مربوط به هنرمندان را رصد و پیگیری میکنند. همین موضوع، سطح توقع مردم را از هنرمندان به نحو چشمگیری بالا برده و به آنها به چشم افراد معمولی نگاه نمیکنند.
در این میان، صحبتها، واکنشها و برخورد هنرمندان در برخی از رویدادهای هنری بیش از پیش به چشم میآید. آخرین نمونهاش را میتوانید در جشنواره پر طمطراق و پرهیاهوی کن ببینید: فرش قرمز کن، فوتوکال، نشستهای پرسش و پاسخ عوامل فیلم با خبرنگاران و مراسمهای اهدای جوایز بهترین زمان برای برون ریزی منویات و خواستههای هنرمندان است. برخی هنرمندان از این موقعیت استفاده میکنند و یک دل و یک صدا علیه جنگ واکنش نشان میدهند، موضوعی که در مطبوعات و رسانهها انعکاس مییابد و به خوبی دیده میشود و برخی هم مانند هنرمندان ما، به جای آنکه از این فرصت برای همدلی با مردم کشورشان استفاده کنند و عواقب دردناک تحریمهای جهانی را بر مردم ایران واگو کنند، «متشتت و پراکنده و جزیرهای» به عشوه پراکنی مبتذل بر روی فرش قرمز بسنده میکنند.
کمترین چیزی که مردم از یک هنرمند ایرانی در موقعیت خطیر و پیچیده امروزی توقع دارند تا در برابر حمایت گسترده و ویژهای که از او میشود، در جایی که باید، از حقوق او دفاع کند. هنرمند ما چنین توقعی را برآورده نمیکند. چرا که هنرمند ما راه بیخطرتر و البته، پرمنفعتتری را یافته است. هنرمند ما که همه ارزشهایش را از جامعه به دست آورده، راه دیگری را انتخاب کرده است. تا هم "مقبولیت و محبوبیت" آنها در نزد جشنوارهها و محافل و گردهماییهای خارجی مخدوش و بیاعتبار نشود و هم در این "ارکستر بزرگ غربی" خدای ناکرده صدای «فالش و خارج از قاعدهای» از آنها شنیده نشود تا در تقسیم جوایز هنری و غیر هنری سهم آنها در این «همدلی آشکار با شرارت غربی» نادیده گرفته نشود و جایگاه آنها برای جشنوارههای ادوار بعدی محفوظ بماند. در واقع، همه چیز شبیه یک بازی بزرگ و کاملا هماهنگ شده است. همه نقشها پیشاپیش تقسیم شده و هرکس قرار است در زمان مناسب نقش خود را بازی کند و صحنه را ترک کند. به عبارت روشن آنها مجبورند از یک سنت غربی حاکم براین جشنوارهها تبعیت کنند و این رمز موفقیت مستمر و پیوسته در این محافل است.
برای پذیرفته شدن در این جشنوارهها قدم اول و مهمترین قدم آن است که هنرمند از لحاظ "صورت و سیرت" به شکل آنها در آید . صرف زدن پاپیون و کراوات و پوشیدن لباسهای هنجارشکنانه قدم اول است. حالا هنرمند ما برای بیشتر پذیرفته شدن و بیشتر به چشم آمدن باید برروی فرش قرمز با همسر جوان خود فعلی انجام دهد که بیشتر همرنگ این جماعت شود فعلی که در کشور خودش یک هنجارشکنی تمام عیار و خلاف فرهنگ و عفت عمومی است.
اینها مراحل اول تغییر هویت دادن هنرمند در یک فستیوال خارجی است. حالا برای اینکه نمای بیرونی کار را هم حفظ کند باید خوراکی هم برای نزدیکی به افکار جامعه تهیه کند. کافی است یک ابراز عقیده سطحی درباره مسایل روز داشته باشد مثل مسایل و مشکلات اقتصادی کشور.
با همین چند عمل ساده ، هنرمند ما هم در محافل هنری آن سوی آب مطرح میشود و هم اینکه برای مدتها در فضای مجازی کشور بالاترین سطح دیده شدن را خواهد داشت.
اینها بخشی از فرمول هنرمند ما برای مطرح ماندن در سطح جامعه است. بد یا خوب، هنوز این فرمول جواب میدهد. اینکه در نظر برخی از هنرمندان نادیده گرفتن چند دهه جنایت و تحریم اروپایی ها و آمریکاییها را در حق ملت ایران نادیده بگیرند و رنج ها و مصائب که با زورگوییهای غربی ها بر هموطنانشان روا داشته شده را نبینند و در پیشگاه شهیدان این سرزمین شرمنده نباشند و به اندازه " لوندیها" و " خندهها و ژست های آنچنانیِ" فرش قرمز جشنواره کن برای "ویو" و" لینک" و " وایرال شدن" اهمیت بیشتری بدهند دور از انسانیت و وطن پرستی است.
رفتار کلی برخی از هنرمندانی که پایشان به جشنوارههای خارجی رسیده به این حقیقت اشاره دارد که آنها برای دیده شدن از هر وسیله ای استفاده میکنند. در نگاه آنها هدف وسیله را توجیه میکند. بنابراین از آن مانند اسلحهای کارآمد در موقعیت های گوناگون استفاده میکنند. فقط به مقتضای وقت و جایگاه، لازم است جهت آن را عوض کنند. اگرچه که گاه اسلحه ای که از ان استفاده می کنند در جهت ضدیت با منافع ملی ، امنیتی ، اقتصادی و حتی هویتی خود او باشد. اما اینها مهم نیست. مهم این است که این اسلحه فعلا در دست هنرمند ماست که گاه در محافل خارجی به سوی کشورش گرفته و شلیک کرده است و گاه آن را چون شعبده ای محیرالعقول برای به چشم آمدن به کار گرفته است.
به همین خاطر هم هست که معمولا چنین هنرمندانی در یاد مردم نمیمانند. چرا که هنرمند واقعی از "درد و رنج مردم" برای خود پلهای برای بالا رفتن نمیسازد. بلکه از آنچه که از همین مردم به دست آورده برای التیام زخم ها و کاهش آلام آنها استفاده می کند. هنرمند واقعی درد مردم را درد خودش می داند و جوهره هنرش را از آنها می گیرد. چنین هنرمندی خود جریان ساز است و خود را برتر از موج سواریهای معمول و زودگذر میداند.