صمیمیت پدر و دختر و نقش آن در کاهش آسیبهای اجتماعی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، جریان قتل خانم رومینا اشرفی به نحوی اطلاعرسانی شد که میتوانیم این ادعا را داشته باشیم که، تا این لحظه در سال 1399 مهمترین اتفاق جنایی بوده است هر چند در روزهای اخیر هم رسانه ها به قتل قاضی منصوری می پردازند اما به لحاظ نحوه جنایت و همچنین پوشش و اثر گذاری آن این قتل توجه بیشتری را به خود جلب کرد.
رسانه ها و فضای مجازی، شخصیت های علمی، کنشگران اجتماعی و دلسوزان مذهبی هر یک تحلیل های متفاوت و دارای نقاط قوت و ضعفی در این مورد ارائه دادند اما به نظر نویسنده ما حصل این تحلیل ها فضا را برای ذهن مخاطبیت شفاف و صریح آنچنان که باید ایجاد ننمود و بیشتر جنبه هیجانی موضوع نگریسته شد در حالی که برای عدم تکرار چنین اتفاقات تلخی ما نیاز به یک تحلیل جامع الاطراف داریم.
با این مقدمه و با هدف دوری از پراکنده گویی و اطاله کلام سخنم را به سه بخش تقسیم می نمایم و از اندیشمندان و محققان متواضعانه میخواهم به رشد و بالندگی آن، با هر چه که پسندیده است بپردازند.
نکته اول ـ ضعف تقنینی شاید پذیرفته شود اما به هیچ وجه اولویت نیست
از دیدگاه فلسفه مجازات هر تحلیلی که داشته باشیم و هر رویکردی را انتخاب نماییم بدیهی است که باید بپذیریم که مجازات از آخرین واکنش های رسمی نسبت به یک عمل ناپسند است آنچه توسط بعضی از حقوق دانان محترم در تحلیل این واقعه به عنوان یک مطالبه ملی مطرح شد بحث عدم تناسب جرم صورت گرفته و مجازات مقرر در قانون بود توضیح اینکه در قانون مجازات اسلامی برای قتل عمد فاقد شرایط قصاص با در نظر گرفتن شروط ماده 612 تعزیرات برای مرتکب به حبس از سه تا ده سال حبس مجازات در نظر گرفته است.
اما باید توجه داشت که اگر برای هر جرمی سخت ترین مجازات هم در نظر گرفته شود شاید بتواند در کوتاه مدت کاهش آماری را به جامعه نوید دهد ولی اگر بسترهای ایجاد جرم بر طرف نشود هیچ گاه در نگاه کلان موفق نخواهیم بود به علاوه اینکه در جرایم خشن مثل قتل این هیجان و خشم آنی است که مجرم با تحت تاثیر قرار گرفتن آن دست به جنایت می زند ترجیع بند دفاعیه های تمام قاتلین عمد را شاید بتوانیم در این جمله پیدا کنیم که همه در مقام توصیف از جنایت یا دفاع از خود می گویند : یک لحظه متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و این لحظه همان لحظه ای است که مجرم و لو مجازاتی سنگین را مقابل چشمان خود ببیند ولی ترجیح می دهد برای رهایی از یک خشم و نفرت انباشته شده دست به هر جنایتی بزند.
از طرف دیگر طیف دیگری از جامعه روشنفکران حقوقی که به نحوی از حکم حیات بخش قصاص انتقاد می نمودند در پرونده رومینا اشرفی جامعه را تلویحا به این سمت سوق دادند که مجازات چنین پدر دختر کشی نباید کمتر از قصاص باشد هر چند جهت جلوگیری از تعارض و تناقض نتوانستند این سخن را آشکارا و به صراحت بیان کنند اما با تحریک احساسات مخاطبین به هدف نزدیک شدند.
در هر حال میتوان در این مورد مباحث و ریشه های فقهی قانون را مورد بازخوانی مجدد قرار داد و نباید از نو اندیشی آن گاه که بر مبنای صحیح خود باشد فرار کرد ولی به نظر می رسد افزایش مجازات در چنین مواردی یا با افزایش مجازات تعزیری صورت می پذیرد یا به فرض محال با پذیرش قصاص
ولی در هر صورت راه حل اصلی برای عدم تکرار چنین فجایعی را نباید با اولویت دادن به مجازات دانست شاید اگر در این موارد ما کمبود تقنین احساس می کنیم بیشتر در عدم مسؤولیت اجتماعی و خانوادگی شهروندان و ولنگاری فضای مجازی باشد نه در افزایش مجازاتی که حداقل آن در قانون ملاحظه شده است
نکته دوم ـ مشاوره ندادن بهتر از مشاوره غلط دادن است
بنا بر آنچه در اخبار مربوط به این پرونده منتشر شد و مطلبی هم در رد یا تکذیب آن منتشر نشد داستان از این قرار بوده که پدر رومینا از قبل توسط داماد خود از عدم قصاص خود توسط قانون آگاه شده است و با علم به قانون دست به چنین جنایتی زده است.
هر چند ما در مورد جزییات این گفتوگو یا مشاوره حقوقی علم نداریم اما به نظر می رسد در هر حال چنین مشاوره ای برای این جنایت اگر انگیزه اصلی را فراهم نکرده باشد در تقویت انگیزه و اطمینان بخشی به قاتل موثر بوده است.
حال سخن این است که آیا هر کس در جایگاه دانای یک علم قرار گرفت خود را صرفا یک دانش نامه جهت رفع مجهولات نداند و اوضاع و شرایط مخاطب خود را در نظر بگیرد.
به خاطر دارم در سال های گذشته روزی در دفتر یکی از مراجع محترم تقلید استاد با تجربه ای که کار پاسخ گویی به سؤالات دینی مردم را انجام می داد این خاطره آموزنده را برای نگارنده نقل کرد و از این جهت که این خاطره ما را به مقصودی که داریم نزدیک تر می کند خلاصه آن را بیان می شود ایشان میگفتند: روزی آقایی با دفتر تماس گرفت با لحنی بسیار سرشار از خشونت از حکم قتل در فراش پرسید من به عنوان یک پاسخ گو دریافتم که اگر فقط جواب مسأله را به او بگویم یک قتل اتفاق خواهد افتاد و مادری از دنیا خواهد رفت و کودکانی بی مادر می شوند به اضافه اینکه شاید مرد دقیق مسأله را نداند بنابراین کمی از پشت تلفن بنا را به مدارا گذاشتم و به او گفتم حکم این مسأله خیلی راحت نیست که بتوانیم از تلفن به نتیجه برسیم بهتر است حضورا این مسأله را پیگیری کنید و بعد فرد مورد نظر که پزشک متخصصی هم بود به دفتر آمد و حرف هایش شنیده شد و به صورت نسبی آرام شد و مشکل خود را به طریقی غیر از قتل در فراش حل کرد.
با نقل این تجربه به سخن خود بر می گردیم به نظر ما اگر آقای داماد وکیل در این قضیه کمی پخته تر و دلسوزانه تر وارد مشاوره می شدند نتیجه هر چه بود قتل رومینا نبود و اگر از این مقدار ظرافت هم ایشان معذور بوده اند کاش مشاوره نداده بودند تا شاید به دلایل دیگر جنایت معلق می ماند.
شاید جای این آموزش کلیدی و کاربردی به همه قانون دانان خالی از فایده نباشد که درست است از قانون حقوق افراد حمایت می کند اما نباید آموزش قانون به دیگران سبب تعدی به حقوق دیگران باشد نباید ما چشم و گوش بسته پاسخ یکسان به هر مراجعی بدهیم و اوضاع و شرایط او را در نظر نگیریم یا بر خلاف وجدان برای دور زدن قانون توسط دیگران ما راهی ایجاد کنیم.
نکته سوم و پایانی ـ چه باید کرد؟
در این قسمت از سخنم همه پدران جامعه را ابتدا مخاطب قرار می دهم؛ پدران زحمت کشی که برای رفاه خانواده و از جمله دختران خود خستگی را به خود می خرند انواع زحمات طاقت فرسا را متحمل می شوند تا نیازهای مادی خانواده خود را تأمین کنند و فرزندانشان احساس کمبود در گروه هم سالان نداشته باشند و البته می دانیم که پدر رومینا هم از همین دست پدران بوده است.
اما باید بدانیم تأمین نیازهای مادی خانواده اگر تنها هدف شد و دختران از پدر فقط نگاهی این چنینی پیدا کردند نمی توان در آینده شاهد چنین اتفاقاتی نبود.
به نظر ما آنچه در اولویت است صمیمیت در روابط خانوادگیاست صمیمیت این است که بتوان هر حرف صحیح یا نادرستی را در محیط خانواده گفت و قضاوت نشد بابت حرف های صحیح همراهی کرد و در مقابل روش های ناپسند مدارا و آگاهی بخشی و نه توهین و تحقیر و خشونت صمیمیت این نیست که پدر رومینا از برادرش و از طریق یک شبکه اجتماعی از ارتباط عاطفی خارج از شرع و عرف دخترش آگاه شود.
از نظر ما صمیمیت حتی اولویتش از تأمین نیازهای مادی بالاتر است شاید اگر رومینا اشرفی یک گوشی یا تبلت هوشمند نداشت اما خانواده ای داشت که میتوانست قسمت زیادی از احساساتش را بدون ترس بیان کند امروز در میان ما بود.
ولی صمیمیت اگر در بعضی از افراد با توجه به ساختار خانواده امری طبیعی و بی نیاز از آموزش است اما برای خیلی از افراد و خانواده ها یه عنوان یک مهارت نیازمند آموزش است.
ما الگوی صمیمت دختر ـ پدری را در فیلم هایمان چیزی شبیه این صحنه می بینیم که پدری خسته از کار روزانه به منزل می رود و دختر با یک چایی به استقبال پدر می رود این الگو که سال های دور در ذهن ما ایجاد شده هنوز که هنوز است تغییر آنچنانی نکرده است.
در این زمینه هنرمندان و فیلمسازان باید خود را مسؤول بدانند چون کسی غیر از این عزیزان نمیتواند یک الگوی صمیمت مطلوب را به نمایش کشد هر چند ابراز احساسات آنان در این جنایت هم قابل تقدیر و ستایش است اما رسالت هنر تغییر و تعهد است و نه صرف بیان احساسات که بیان احساسات برای انسانی یک حق مسلم است نمیتوان از رسالت خود هم دور ماند.
وقتی صمیمیت را یک مهارت اساسی برای کاهش آسیب های اجتماعی دانستیم در این زمینه هر یک از ارکان حاکمیت و هر فرد از جامعه انسانی باید خود را مسؤول بداند هیچ اشکالی ندارد مهارت هایی این چنینی در آموزش ما به صورت رسمی وارد شود و مسؤولان امر بدانند آموزش مهارت هایی مثل صمیمیت به خانواده های ایرانی از نظر الگوی توسعه ایرانی اسلامی یکی از اولویت های بسیار مهم تلقی می شود و ورود به آن و حل مشکلات فرارو که کم هم نیستند برکات دنیوی و اخروی بسیاری خواهد داشت.
باید بدانیم هر چه صمیمت بیشتر شود طلاق رسمی، طلاق عاطفی، خیانت زناشویی و جنایاتی مثل قتل رومینا اشرفی کمتر اتفاق خواهد افتاد و به امید روزی که اصلا شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.
نویسنده که خود را یکی از دغدغه مندان این حیطه می داند آماده همکاری با دیگر دغدغه مندان این حوزه است.
این نوشته در سالروز میلاد با سعادت حضرت معصومه (علیها السلام ) منتشر می شود ضمن تبریک به تمام دختران پاک و عفیف ایرانی از همه خوانندگان محترم می خواهم روح خانم رومینا اشرفی را میهمان یک صلوات کنند.
حامد حاجی علی اکبری
کار آموز قضایی