۱۶ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۱
کد خبر: ۶۴۶۷۰۲

انتظار درمان بیماری از مراجع عظام

انتظار درمان بیماری از مراجع عظام
چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟

به گزارش خبرگزاري رسا، انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علوم لدنی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزه ها، از علم لدنی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا می خواستند و خدا مصلحت می دید، در اختیارشان قرار می داد. به همین جهت، بسیاری از آن ها بااینکه مریض می شدند و حتی گاهی بیماران را شفا می دادند، اما برای خودشان از این علوم استفاده نمی کردند و از طبیب بهره می بردند. همچنین، روشن می شود چرا متون دینی با اینکه دربردارنده آموزه های بهداشتی و پزشکی است، اما هیچ گاه ادعای جامعیت و بی نیازی از پزشکان را ندارد. حال، روشن می شود که چرا فقیهان  که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین می پردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را موردتکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل می نمودند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

دین مجموعه معارف وحیانی برای هدایت انسان ها است و به همین جهت، بخشی از مردم چنین انتظاری را پیش می کشند که اگر دین اسلام، کامل و جامع است، باید دربردارنده درمان بیماری ها باشد؛ و یا اگر فقیهان دین شناس هستند و یا نائب امام زمان هستند، باید از شیوه درمان بیماری ها نیز باخبر باشند. در ادامه، با ارائه نکاتی روشن می کنیم که این انتظار از دین اسلام و فقهای عظام، انتظار ناموجهی است:

نکته اول:

درست است که فقها نائب امام اند ولی این نیابت فقط برای فهم دین و اجرای آن است (1). فقیهان دین را از طریق عقل، قرآن، روایت معتبر و اجماع، مورد شناسایی قرار می دهند و هیچ یک ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان و دریافت معارف دینی از ایشان را ندارند.

بنا بر باور شیعیان، فقیهان نائب عام هستند نه نائب خاص. نیابت خاص، اختصاص به غیبت صغرا داشته است و پس از تمام شدن آن دوران، عالمان و مراجع، نایب عام اند؛ یعنی امام زمان به صورت عام و بدون ذکر نام کسی و یا ارتباط مخفیانه با او، به فقیهان نیابت داده که از منابعی که در دست دارند، دین را بشناسند و به مردم معرفی کنند.

نکته دوم:

بنابر روایات اعتقادداریم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (سلام الله علیهم) علم ما کان و ما یکون دارند (2) یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد علم دارند (مگر موارد خاص چون زمان روز قیامت) و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند. لیکن این علم در برخی مسائل بالفعل است و در برخی عرصه ها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را به محض اینکه دانستن را اراده کنند و خدا مصلحت بداند، به ایشان می دهد و ایشان را آگاه می سازد. (3)

به نظر می رسد انبیاء و امامان نسبت به آنچه هدف اصلی از بعثت و برگزیده شدن ایشان است (هدایت به راه درست زندگی توحیدی) علومشان بالفعل است ولی در سایر مسائل، بالقوه است؛ یعنی مثلاً در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بی اطلاعی نمی کردند اما درجایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده می کردند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه می نمود. ازاین رو، ادعای ما این نیست که امامان و انبیای الهی، تمام امور پزشکی را در قرآن و روایات بیان کرده اند؛ همچنین، ادعای ما این نیست که اگر به محضر آن ها شرفیاب شویم و از آن ها چنین سؤالاتی را بپرسیم، قطعاً جواب ما را می دهند چراکه این امور از حوزه رسالت و وظایف آن ها بیرون است و تنها در موارد خاصی از این علوم سخن می گفتند و یا از آن به شکل غیبی اطلاع می یافتند.

نکته سوم:

انبیا و اصحابشان مصائب طبیعی و انسانی بسیاری داشته اند. چنان که حتی اقوام پیشین انبیای بسیاری را به شهادت رسانده اند. (4) ازجمله ی این مصائب، بیماری است. داستان بیماری برخی از انبیا مانند حضرت یعقوب، ایوب، یونس و... ع در قرآن کریم مشهور است. (5) بیماری وفات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیماری امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیش از فتح خیبر، بیماری امام سجاد (علیه السلام) در کربلا از نمونه بیماری های شدید معصومان (علیهم السلام) است که در تاریخ و اخبار شهرت بسیار یافته است. بنا بر برخی اخبار رسول خدا (صلی الله علیه و اله) دست بر سنگی نهاد و عقربی ایشان را گزید. (6) هرچند این ذوات مقدس توصیه هایی برای مقابله با بیماری های جسمی و روحی، داده اند (7) و خودشان نیز قدرت شفا دادن بیماران رادارند اما خودشان به پزشک نیز مراجعه می کردند مثلاً: اثیر بن عمرو بن هانی طبیب یهودی ای به بالین امام علی (سلام الله علیه) آورده شد، درحالی که سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی (سلام الله علیه)، هم امام حسن (سلام الله علیه) و هم امام حسین (سلام الله علیه). (8)

نتیجه :

کوتاه سخن این که انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علوم لدنی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزه ها، از علم لدنی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا می خواستند و خدا مصلحت می دید، در اختیارشان قرار می داد. به همین جهت، بسیاری از آن ها بااینکه مریض می شدند و حتی گاهی بیماران را شفا می دادند، اما برای خودشان از این علوم استفاده نمی کردند و از طبیب بهره می بردند. همچنین، روشن می شود چرا متون دینی بااینکه دربردارنده آموزه های بهداشتی و پزشکی است، اما هیچ گاه ادعای جامعیت و بی نیازی از پزشکان را ندارد. حال، روشن می شود که چرا فقیهان  که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین می پردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را موردتکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل می نمودند./1360/

پی نوشت ها:

  1.  مثلاً: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیاءُ سَادَةٌ». کلینی، الکافی، ص 33.
  2. کلینی، الکافی، ج 1، ص 260.
  3. همان، ص 257.
  4. برای نمونه، رک: بقره، آیه 61، 87، 91؛ آل عمران، آیه 21 و 112؛ مائده، آیه 70.
  5. یوسف، آیه 84، 96؛ الأنبیا، آیه 83؛ ص، آیه 41؛ صافات، آیه 145؛ الشعراء، آیه 80.
  6. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‏5، ص 366.
  7. محمد بن مسلم گوید:«از امام پرسیدم، چون و با در سرزمینی افتد، آیا از آن کناره گیری کنیم؟ پس فرمود: چه اشکالی خواهد داشت که از و با بگریزی؟» الأصول الستة عشر، شبستری، ص 150، من کتاب العلاء بن رزین. شبیه این روایت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 520 و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 254.6. البته بوده اند فقیهان نام آشنایی که پزشک بوده اند. ولی گستره منصب حقوقی فقاهت، دین مردم است.
  8. «انه جمع لعلی ع أطباء الکوفة یوم جرح فلم یکن اعلم بجرحه من اثیر بن عمرو بن هانی السکونی و کان ابصرهم بالطب و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات» امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 532.
ارسال نظرات