۲۵ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۱۳
کد خبر: ۶۳۰۷۱۰

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم
سال‌ها پیش آنفولانزای نیویورکی در کنگره آمریکا به تصویب رسید تا تنفر را در قلب مردم ایران کانالیزه کنند و نهایتا گسست‌ اجتماعی و نسلی را در جامعه ایرانی فعال‌تر نمایند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، حالا که صدای آنفولانزا در همه جا پیچیده است و حتی مدارس کشور نیز به خاطر این پدیده چند روزی تعطیل شدند، یاد اتفاقی چهار دهه قبل در امریکا افتادیم. سال‌ها پیش در آمریکا آنفولانزای نیویورکی را علیه ایران در کنگره آمریکا به تصویب رساندند تا نفرت را در قلوب مردم ایران کانالیزه کنند.

بعد از اینکه بوش پسر در سال 1380 ایران، سوریه، عراق و کره شمالی را به عنوان چهار کشور محور شرارت معرفی کرد، چندین استراتژی علیه جمهوری اسلامی اجرا شد که همه به شکست انجامید. حالا در طراحی عملیات رسانه‌ای جدید پروژه تنفرزایی در ایران توسط وزارت خارجه آمریکا به اجرا رسید که مسئول آن نیکولاس برنز بود.

 

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

 

برای سقوط نظام اسلامی سریال آمریکایی بسازید

برنز رسما اعلام کرد که پروژه‌ نفرت‌سازی را در ایران دنبال می‌کنیم. این ویروس تحت عنوان دکترین آنفولانزای نیویورکی، پنج وجه دارد و متاثر از قطعنامه‌های شورای امنیت نهایی می‌شود و کانون هدف این طرح شهروندان ایرانی است.

یکی از مهمترین اقدامات آنها در حوزه سینما بود و بعد از آن به فضای مجازی رسید و این مکانیسم را در بدنه جامعه اجرایی کردند. زمانی که نتانیاهو در کنگره آمریکا پیشنهاد داد تا اگر آمریکا به همین منوال به سریال‌سازی خود ادامه بدهد، جوانان ایرانی، خودشان انقلاب‌شان را نابود خواهند کرد، باید شاخک‌ها تیز می‌شد و نسبت به محتوایی که سریال‌ها به خصوص سریال‌های استراتژیک آمریکایی به جوانان منتقل می‌کنند، کمی حساس می‌شد.

 

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

 

حیازدایی پروژه اساسی سینمای غرب

در سریال‌های امریکایی سه اصل مهم برای حیازدایی از بدنه جامعه پیگیری می‌شد. سکس، خشونت و وحشت. این سه مولفه‌های مهم اقدام رسانه‌ای در هالیوود بود که توسط کمپانی‌های سینمایی پیگیری شد. به همین خاطر ابتدا وجه اساسی تفکر دینی یعنی اسلام را زدند و تنفر از اسلام را تئوریزه کردند. فیلم پنج مناره در نیویورک و آثار دیگر اسلام رحمانی را در مقابل اسلام خشونت‌بار تندروهای انقلابی قرار می‌دهد و ناخودآگاه به دنبال بازتعریف مسئله اسلام است.

مسئله دوم تنفر از ایران و ایرانی است تا آدمی از اینکه در ایران به دنیا آمده، احساس شرم کند. فیلم 300 و کشتی‌گیر در همین مسیر ساخته شد. این پروژه در شبکه‌های اجتماعی نیز نمود دارد. زمانی که شبکه‌های اجتماعی خود را چک می‌کنید، با پیام‌هایی مواجه شدید که تحقیر ملی را دستور کار خودشان قرار دادند.

 

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

فیلم بدون دخترم هرگز به دنبال تخطئه اعتقادات مذهبی شیعیان است و ادبیات فیلم مخاطب را به وادادگی فرهنگی مبتلا می‌کند.

ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی و سیاه‌نمایی

سیاه‌نمایی وضع موجود، تلاش برای ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و زدن برچسب‌هایی همچون بدوی، عقب مانده، رژیم مرتجع و از این دست شعارها به انقلاب اسلامی یکی دیگر از مولفه‌های آنفولانزای نیویورکی است که تلاش می‌کند تا خوبی‌ها را هم به طریقی بد جلوه دهد و نگاه فارغ از منطق به موضوع داشته باشد.

فیلم‌هایی همچون پرسپولیس، سنگسار ثریا، بدون دخترم هرگز، شورشی و تک‌تیرانداز آمریکایی فیلم‌هایی هستند که به دنبال تخریب بنیاد اسلام‌گرایی شیعی و انقلابی می‌باشند. عمده این آثار بر روی قانون حجاب و تخریب آن دست گذاشتند و بعد از آن نیز در فضای مجازی با ایجاد کمپین‌های متعدد تقابل با نظام اسلامی را از طریق حجاب به بدنه اجتماعی تزریق کردند تا مردم را در مقابل انقلاب قرار دهند و جنگ زنان علیه زنان به راه بیاندازند.

 

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

 

باید از خودت هم متنفر باشی

نفرت از رهبر و مسئولان کشور یکی دیگر از مولفه‌های این استراتژی است. روبوکاپ، هملند و آرگو در بازنمایی چهره مسئولین نظام جمهوری اسلامی به دنبال الگوسازی جعلی در ذهن مخاطب است. آرگو یک برداشت آزاد از وقایع بحران گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران است که 6 دیپلمات آمریکایی توانستند از منزل سفیر کانادا در تهران به خارج بگریزند. این فیلم ضعیف در میان اعجاب همگان سه اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلم نامه اقتباسی و بهترین تدوین را کسب کرد.

 

آنفولانزای نیویورکی به دنبال پروژه تنفرزایی در بدنه اجتماعی مردم

 

مرحله آخر تنفر مردم از همدیگر است. وقتی در دالان زمان گیر ‌کنی و نتوانی تشخیص بدهی که الان خوابی یا بیدار، اینجا که ایستاده‌ای واقعیت است یا خیال، کمی گیج کننده می‌شود و اندک اندک کل زندگی‌ات را خیال فرض می‌کنی، این همان چیزی است که فیلم «تلقین» محصول سال 2010 به کارگردانی کریستوفر نولان به ما می‌گوید یا در فیلم «دختر تنها در شب به خانه می‌رود»، فضای فیلم شهر اشباحی را با نام «شهر بد» نشان می‌دهد، مکانی که نماد مرگ و تنهایی است، مردم شهر از وجود یک خون آشام که در کمین آن‌هاست بی‌خبرند. این فرد خون آشام یک دختر چادریِ ایرانی است که پدرش «حسین» مردی دائم الخمر بوده و به همین دلیل دختر دچار مشکل می‌شود. /882/ 702/

محمدحسین کتابی

ارسال نظرات